بهترین روزم.......یه روزی بود که خوشحالیو با گوشت و پوست و استخونم حس کردم..........
چند سال پیش بود من ظبق معمول 3روز نخوابیده بودم یه جمعه ظهر خوابیدم شنبه ساعت 2 بیدار شدم.....طبق معمول همیشه درسامو خوندم.وسایلمو جمع کردم.لباسمو پوشیدم.سرویسم تک زد که 10مین دیگه میام دنبالت بیا پایین.منم مثله همیشه رفتم پایین.......در دروازه رو باز کردم.دیدم همه جا سفیده....سفیده کامل ......اونجا بود که فوق العاده خوشحال شدم......برف زده بود.....برای اولین بار بود که برفو میدیدم.....
1- روزی که نفر 31 تیزهوشان شدم.
2- وقتی که نمونه دولتی هم قبول شدم.
3- وقتی که مسابقه والیبال استانی رو از ناحیه ای که همیشه برنده بود بردیم و من بازیکن اصلی بودم.
4- وقتی معلوم شد که یکی از برنده های جشنواره گلستان خوانی شدم.
5- وقتی که تو مسابقه استانی کتابخانی زبان هم جزۀ رتبه های برتر (1 تا10) شدم
بهترین روز زیاد داشتم و نمیتونم بگم کدوم بهترین بوده
اما بهتریناش:
تولد رفیقم همراه با نقشه های خطرناک منو دوستم واسش
تولد خواهرزادم
روزایی که با رفیقم بیرون میرفتیم:aiwan_light_dance4:
روز ولنتاین زیر برف و رد و بدل کردن کادوهامون باهم
....یادم نیس دیگه