خب راستش:
یه سال، تولدمو همه فراموش کرده بودن حتی خانواده ام! اما یکی از دوستام، برام یه دستبند خوشگل بنفش که خوش برام درست کرده بود رو بهم هدیه داد ـ هیچوقت یادم
نمی ره.... اما الان متاسفانه اون دوست خوبم،دیگه در کنارم نیست ـ امیدوارم جاش تو بهشت و روحش شاد باشه!
یه بارم، به شدت ناامید و افسرده بودم... اما دوستان خوبم کمکن کردن که زود سرپاشم
مادی زیاد گرفتم که هیچکدوم برام ارزشی نداشتن.کلا با مادیات حال نمیکنم.حتی هدایای چند صد ....هم برام کوچکترین جذابیتی نداشتن.
معنوی چیزی نگرفتم.بنظرم ادما حقیرتر از اونن که بتونن چیزی بدن بهم
حقیقتا کسی دقت نمیکنه زیاد من چی دوس دارم
ولی من هرچند وقت یه بار پول داشته باشم برا خودم هدیه میخرم که باارزش ترین و دوسداشتنی ترینش یه قاب عکس از یه شهید که عاااااشقشم و دلم نمیاد به کسی بدمش بااینکه خیلیا ازم خواستنش
و یه هدیه که خواهرم بم دادش کتاب رفیق؛مثل رسول که بی نهایت دوسش دارم
روز تولدم هیچ کدوم از دوستام یادشون نبود منم چیزی نگفتم ولی فرداش یکهو یه نفر چشمامو گرفت. خلاصه چشمامو که باز کردم دیدم یه عروسک کوچولو خرس پاندا رو میزه.
انقدر نرم و دوست داشتنیه که همش بغلش میکنم. هیچ وقت یادم نمیره این لحظه رو.