چنانچه در مقدمه عنوان شد قصد داریم مطالب مربوط به بوطیقای سه گانی را به صورت بخش بخش و با شاهد و مثال بیاوریم
منبع ارائه مطالب بوطیقای سه گانی به قلم دکتر فولادی است و شاهد کمکی برای تبیین و تشریح مباحث آن .
سهگانی یک قالب شعری است که از سه مصراع یا سه سطر پدید میآید و در پایان آن، ضربهی ذهنی میخورد:
آسمان با دل تنگم گریان؛
روی چترم باران،
زیر چترم بارن.
در تعریف دقیقتر، سهگانی نوعی شعر با فرم بیرونی- کلی «کوتاه» و «سهلَختی» و فرم درونی- کلی «بسته» و «کوبشی» است.
از میان ویژگیهای بنیادین سهگانی، دو ویژگی «کوتاه» بودن و «سهلَختی» بودن، بهترتیب، کمّیت هندسی و عددی سهگانی را میسازند و با یکدیگر، بنیاد «فرم مکانیک» آن را تشکیل میدهند؛ همچنین دو ویژگی «بسته» بودن و «کوبشی» بودن، بهترتیب، کیفیت هارمونیک و ریتمیک سهگانی را میسازند و با هم، بنیاد «فرم ارگانیک» آن را تشکیل میدهند. در یک سهگانی، وجود همهی این چهار ویژگی به طور همزمان، ضرورت دارد و این بدان معناست که تنها وجود ویژگی «سهلَختی» بودن، سهگانی پدید نمیآورد.
از گذشتههای دور و نزدیک، شعر کوتاه در زبان فارسی، به صورت تکبیت،دوبیتی، رباعی، شعر نیمایی و شعر سپید، رایج بوده است و ریشههای فرهنگیاش با بررسی حکمتهای بزرگمهر و امثالوحکم فارسی و همچنین ریشههای ادبیاش با مطالعهی خسروانیها و فهلویات و مانند آنها جای واکاوی دارد. بر این ریشهها بیفزایید اثرگذاری قرآن و حدیث و فرهنگ و ادب دورهی اسلامی را در این باره. امروزه که عوامل فکری و اجتماعی، بویژه کمینهگرایی و کمشکیبایی عام و خاص، شعر کوتاه را بر کرسی کاربرد روزافزون نشانیده است، سهگانی میکوشد خلأ شعر فارسی را از جهت نیاز جامعهی ادبی به شعر کوتاه «ایرانی» و «روزآمد» و «تعریفشده»، پر کند. پدید آمدن سهگانی در این شرایط نشان از آن دارد که نظام شعر فارسی، همچنان زنده و توانمند و پویاست.
ناگفته نماند که مسئلهی ایرانی بودن یا ایرانی نبودن در اینجا به همخوانی یا ناهمخوانی هنجارهای شعری با ساختار ذهن و زبان ایرانیان بازمیگردد و از این چشمانداز، هر هنجاری که با این ساختار دمخور نباشد، مورد پذیرش قرار نمیگیرد؛ چنان که هنجارهای هایکو مورد قبول عامهی جماعت شعرخوان ما نیست و کار بر روی آن مانند این است که بخواهیم کباب کوبیده را به جای گوشت، با نیلوفرهای آبی بپزیم.
حال جا دارد بیفزاییم که شعر کوتاه به طور کلی با سه مشخصهی زیر قابل شناسایی خواهد بود:
الف) از جهت فرم بیرونی، امکانات محدودی دارد، چنان که دوبیتی و رباعی، یک وزن با چهار مصراع و یکی- دو طرح قافیه را بیشتر برنمیتابند و لازم است این امکانات، برای هر قالب شعر کوتاه، کاملاً مشخص باشد تا شاعر با خیال راحت به هنرنمایی در آن قالب بیندیشد.
ب) از جهت فرم درونی، پیوسته است و به عبارتی دارای یک شگرد بنیادی بیش نیست و به عبارت دیگر، تکهستهای است. افزون بر این، امکان دارد هر قالب، چیز اضافهای در چنتهی فرم درونیاش داشته باشد؛ مانند ضربهی ذهنی مصراع آخر رباعی.
ج) درکل، علیرغم کوتاهی، استقلال یک شعر را داراست.
شعر کوتاه، از جهت فرم بیرونی- کلی، محدود است و بنا بر ظرفیت ذهن آدمی در یک بخشبندی، ظاهراً نمیتواند پنج لَخت، بیشتر داشته باشد؛ خواه موزون، که در این صورت، لَخت، یعنی مصراع، و خواه غیرموزون، که در این صورت، لَخت، یعنی سطر. اینجاست که شعرهای کوتاه کلاسیک فارسی، تا کنون یا دولَختی (تکبیت) بودهاند یا چهارلَختی (دوبیتی و رباعی) و امروزه نیز شعرهای کوتاه نیمایی و سپید فارسی، اکثرا یکلَختی تا پنجلَختیاند و نمونههای فراتر از پنجلَختی آنها چندان نیست. این نکته را گفتیم تا بگوییم، به باور ما حدومرز شعر کوتاه فارسی، از جهت فرم بیرونی- کلی، در تقطیع معمولی لَختها، یکلَختی تا پنجلَختی است و بنابراین، سهگانی به عنوان یک نوع شعر سهلَختی، نقطهی تعادل شعر کوتاه را پیش روی ما میگذارد و یگانی و دوگانی و چهارگانی و پنجگانی، لبریختههای آن را تشکیل میدهند.
باری، عدد سه، یک عدد کهنالگویی است. برای اثبات این قضیه لازم نیست از اهرام ثلاثه و تثلیث مسیحی و سه بار سلام دادن در نماز و سه باور بنیادین پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک در آیین زردشت و مَثَل «تا سه نشه، بازی نشه» و مَثَل «یکی غمه، دوتا کمه، سهتا خاطرجَمعه» و این قبیل چیزها که شمارشان فراوان است، سخن بگوییم تا پیشینههای اسطورهای و تاریخی و دینی و فرهنگی آن را نشان دهیم، زیرا وجود سربستهی خسروانی در ایران باستان که سهخشتیهای کرمانجی بازماندهی آن است و همچنین وجود هایکو در شعر ژاپنی و همینطور وجود نمونههای مشابه، در برخی ادبیاتها و خردهادبیاتها کافی است تا این نکته را دریابیم و نوخسروانیهای مهدی اخوان ثالث (م.امید) هم بر همین پایه پدید آمدهاند
فرم درونی- کلی بسته را در مقابل فرم درونی- کلی باز به کار بـردهایم. برای نمونه، بیت:
مانند ماه در آب
تابیدنت چه زیباست
فرم درونی- کلی باز دارد و به این صورت قابل ادامه است:
دریا به رنگ چشمت
چشمت به رنگ دریاست
بر بوم گیسوانت
تصویر موج پیداست...
اما همان بیت، با افزودن یک مصراع، میتواند فرم درونی- کلی بسته به خود بگیرد:
مانند ماه، در آب
تابیدنت چه زیباست!
زیبا همیشه تنهاست.
همهی گونههای شعری، اعم از کوتاه و میانه و بلند، قاعدتاً باید متناسب با شرایطشان دارای فرم درونی- کلی بسته باشند، چنان که وجود این ویژگی به طور محسوسی در تکبیت زیر یافتنی است:
خدایا! مرا فارغالبال کن!
و بنشین و...! پرواز را...! حال کن!
و بیتوجهی به این قاعده، شعرهای ناقص پدید میآورد. این در حالی است که شعرهای کوتاه امروزی، بویژه در شاخههای نیمایی و سپید، اکثراً فرم درونی- کلی باز دارند، چنان که گویی هر کدام یک برش از شعری بلند است. شعر سهلَختی زیر، همین ایراد را به رخ میکشد:
مَشک بر خاک و خیمهها بر باد؛
آب از شرم، آب شد آن روز،
آتش از غم، کباب شد آن روز.
فرم درونی- کلی باز را حتی در بسیاری از دوبیتیها و رباعیهای امروزی میتوان دید و سهگانی با درک این مشکل، بر بسته بودن فرم درونی خویش اصرار میورزد.
فرم درونی- کلی بستهی سهگانی، برداشت هنری از الگوی قیاس منطقیِ «صغری و کبری و نتیجه» است و بنابراین در ذهن و زبان انسان ریشه دارد. این نکته بدان معناست که پایانبندی سهگانی حتما باید مانند الگویش، تمامشده جلوه کند؛ یعنی خواننده پس از خواندن سهگانی انتظار ادامهی آن را نکشد.