تا همایش بونین

  • شروع کننده موضوع shakil
  • بازدیدها 610
  • پاسخ ها 9
  • تاریخ شروع

shakil

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
1,214
امتیاز واکنش
2,462
امتیاز
0
سن
30
محل سکونت
در انتهاي رشته كوه زاگرس
اخبار شهر کتاب - این همایش روز سهشنبه ۱۹ آذر ساعت ۱۵ برگزار میشود.

برای آشنایی بیشتر خوانندگان با ایوان بونین، تا روز همایش، به تدریج مطالبی دربارهی او، آثار و آرایش روی سایت قرار خواهد گرفت:

زندگینامهی ایوان بونین

آشنایی با ادبیات روسیه و بونین

پنج شعر از ایوان بونین

بونین، نویسندهای رئالیست بود

سرآغاز روزها

چند شعر از بونین

بزرگان دربارهی بونین چه گفتند؟

آقایی از سانفرانسیسکو

دیدار با محققان روسی همایش بونین
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • shakil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,214
    امتیاز واکنش
    2,462
    امتیاز
    0
    سن
    30
    محل سکونت
    در انتهاي رشته كوه زاگرس
    زندگینامهی ایوان آلکسیوییچ بونین

    یادداشت و مقاله - نثر بونین بسیار شاعرانه است. داستانهایش درواقع مونولوگهایی تغزلیاند و سرشار از توصیفات طبیعی است. بونین از جمله شاعران و نویسندگانی بود که دست به مهاجرت زد.

    ایوان بونین، اولین نویسندهی روس است که جایزهی ادبی نوبل را در سال ۱۹۳۳ از آن خود کرد. وی در اکتبر ۱۸۷۰ در شهر وارونژ روسیه به دنیا آمد. خانوادهاش اشرافزادگانی فقیر بودند و به همین خاطر ایوان کوچک نتوانست مدرسه را به پایان ببرد. اما این شرایط نامناسب نتوانست طبع پرشور وی را از فعالیت بازدارد. بونین در سال ۱۹۰۰ داستان «سیبهای آنتوناف» و سپس در
    سال ۱۹۰۱ مجموعه شعر خزان را منتشر کرد. پس از این دو اثر وی به ترجمهی منظومهی شاعر رمانتیک آمریکایی گ. لانگ فلو به نام «نغمهی گایاوات» پرداخت و توانست جایزهی ادبی پوشکین از آکادمی علوم روسیه را به دست آورد و در سال ۱۹۰۹ عضو افتخاری آکادمی علوم شد. بونین در سرودن شعر متأثر از پوشکین، فت و تیوتچیف بود اما شعرش ویژگیهای منحصر به فردی داشت که به زیبایی آن میافزود: توصیفات دقیق و پر احساس و تصاویر بدیعی از طبیعت.
    بونین توجهی مداوم به نقاشی داشت، از این رو رگههای تصویری ناب در اشعار او آشکار است. در سالهای ۱۹۱۵-۱۹۱۶ دو مجموعه داستان به نامهای «جام زندگی» و «آقایی از سانفرانسیسکو» منتشر شدند، سوژههای اصلی این آثار مرگ و سرنوشت بود داستان «آقایی از سانفرانسیسکو»، اثری زیبا است که میتواند به عنوان هجو تمدن بورژوازی و نیز تمثیلی برای بیهودگی آرزوهای انسان در رویارویی با مرگ باشد.
    نثر بونین بسیار شاعرانه است. داستانهایش درواقع مونولوگهایی تغزلیاند و سرشار از توصیفات طبیعی است. بونین از جمله شاعران و نویسندگانی بود که دست به مهاجرت زد. وی در سال ۱۹۲۰ به فرانسه رفت و تا پایان عمر همانجا ماند. یکی از مهمترین کارهای اواخر عمر بونین زندگینامهی شخصی داستانی او «زندگی آرسنیف» نگاشته شده به سال ۱۹۵۲ است.
    در سالهای آخر عمرش، با اینکه دچار تنگدستی شده بود، انتشار آثارش را قطع کرد و علی رغم بیماری سختش کتاب خاطرات و نیز «به یاد چخوف» را ـ که بعد از مرگش در سال ۱۹۵۵ در نیویورک انتشار یافت ـ به پایان برد.
    بونین در سال ۱۹۵۳ در پاریس درگذشت و در یک گورستان روسی در حومهی پاریس به خاک سپرده شد.

    منابع:
    نویسندگان روس، نویسنده: خشایار دیهیمی، نشر نی.
    آقایی از سانفرانسیسکو ، ایوان بونین، ترجمه: حمیدرضا آتش برآب و بابک شهاب، نشر نی.
     

    shakil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,214
    امتیاز واکنش
    2,462
    امتیاز
    0
    سن
    30
    محل سکونت
    در انتهاي رشته كوه زاگرس
    آشنایی با ادبیات روسیه و ایوان بونین

    یادداشت و مقاله - او نخستین نویسندهی روس بود که به دریافت این جایزه نایل شد. بونین در سال ۱۹۵۳ درگذشت اما ادبیات روسیه او را فراموش نخواهد کرد.

    زینب حکیم: روسیه کشوری است با ادبیات غنی و شاعران و نویسندگانی بزرگ. تاریخچهی ادبی روسیه به قرن پانزدهم میلادی برمی گردد. در آن زمان آثار بیشتر در قالب سالنامهها و سفرنامهها بودند. این دوره از تاریخ روسیه تا قرن هجدهم را دوران باستانی ادبیات مینامند. ادبیات در روسیه از قرن هجدهم به بعد دچار تحولات بسیاری شد. نویسندگانی چون کانتمیر و لامانوسف آغازگر جریانات تعیین کنندهای در ادبیات روسیه بودند. شاعران و نویسدگان مکتب کلاسیسیزم با رویکرد حمایت از دولت، دست به قلم شدند. پس از آنها مکتب سنتیمنتالیزم پدیدار شد. کارامزین با داستان «لیزای بینوا» این مکتب را بنیان نهاد که در آن به احساسات و تأثرات انسانی توجه ویژهای میشد. در دههی اول قرن نوزدهم میلادی مکتب رمانتیسم در روسیه به وجود آمد. رمانتیکها خواستار آزادی کامل بودند و از سبکهای مختلفی در آثارشان استفاده میکردند.
    ژوکوفسکی، ریلیف، شاتابریان و پوشکین جوان از جمله نویسندگان این مکتب بودند. مکتب رئالیسم در نیمهی اول قرن نوزدهم با آثار نویسندگانی چون پوشکین و لرمانتوف در روسیه جلوه گر شد. ایوان تورگنف، گانچارف و داستایوسکی از نویسندگان این مکتبند. در آثار رئالیست شخصیتها چند بعدی و نزدیک به واقعیت توصیف میشدند. پس از این تاریخ در روسیه چهرههای بزرگ دیگری چون تالستوی، چخوف، ماکسیم گورکی و... پدیدار شدند. ایوان بونین، یکی دیگر از چهرههای برجستهی ادبیات روسیه، در سال ۱۸۷۰ به دنیا آمد. در این زمان مدرنیسم در روسیه در حال شکل گیری بود؛ اما ایوان بونین شاعر و نویسنده ایست که برای آثارش نمیتوان سبک خاص و مشخصی را نام برد. برخی او را پیرو مکتب کلاسیسیزم روسی میدانند اما نثر او دارای ویژگیهای ادبیات مدرن نیز هست. عدهای او را یک نویسندهی رئالیست برمی شمرند و برخی به دلیل توصیفات دقیقش وی را سمبولیسم میدانند. در هرحال، وی با آثار منظوم و منثور خود تأثیر بسیاری بر ادبیات روسیه گذاشت. آثار وی به دو دستهی پیش از انقلاب اکتبر و دوران مهاجرت وی به فرانسه تقسیم میشوند. رمان «زندگی آرسنف» به نوعی زندگینامه خودنوشت وی است. مضامین برجسته آثار او سرنوشت، زندگی، مرگ، خوشبختی و تنهایی است. اشعار او سرشار از توصیفات دقیق از طبیعت است که آثارش را به یک تابلوی نقاشی شبیه کرده است.
    بونین در سال ۱۹۳۳ توانست جایزهی ادبی نوبل را برای کتاب «آقایی از سانفرانسیسکو» از آن خود کند. او نخستین نویسندهی روس بود که به دریافت این جایزه نایل شد. بونین در سال ۱۹۵۳ درگذشت اما ادبیات روسیه او را فراموش نخواهد کرد.
     

    shakil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,214
    امتیاز واکنش
    2,462
    امتیاز
    0
    سن
    30
    محل سکونت
    در انتهاي رشته كوه زاگرس
    ترجمهی پنج شعر بونین

    یادداشت و مقاله - پنج شعر وطن، کنار هم ...، کلمه، شاعر و آینه از بونین.

    ترجمهی زینب حکیم:

    РОДИНЕ
    Они глумятся над тобою,
    Они, о родина, корят
    Тебя твоею простотою,
    Убогим видом черных хат...

    Так сын, спокойный и нахальный,
    Стыдится матери своей –
    Усталой, робкой и печальной
    Средь городских его друзей,

    Глядит с улыбкой состраданья
    На ту, кто сотни верст брела
    И для него, ко дню свиданья,
    Последний грошик берегла.

    وطن
    ملامتت میکنند
    آنها سادگی و صداقتت را در برابر میهن
    سرزنش میکنند
    از درون کلبه سیاه و محقرشان
    چنین فرزندی با آرامش اما شجاعانه
    شرمنده از مادر
    خسته ترسان و غمگین
    درمیان برادران هم میهنش ایستاده
    با این لبخند چقدر مهربان به نظر میرسد
    چون کسی ست که صدها فرسنگ راه پیموده
    و برای او، که به روز خداحافظی نزدیک شده
    کوچکترین لحظهها ارزشمندند

    Мы рядом шли, но на меня
    Уже взглянуть ты не решалась,
    И в ветре мартовского дня
    Пустая наша речь терялась.

    Белели стужей облака
    Сквозь сад, где падали капели,
    Бледна была твоя щека
    И, как цветы, глаза синели.

    Уже полураскрытых уст
    Я избегал касаться взглядом,
    И был еще блаженно пуст
    Тот дивный мир, где шли мы рядом.

    کنار هم...
    گرچه کنار هم راه میرویم
    ولی هنوز نگاهم نمیکنی
    در روزی از ماه مارس هنگامه وزیدن باد
    گفتههایمان ناپدید شدند
    در میان باغ، جایی که قطرات باران فرو میچکد
    ابرهای سپید و سرد
    چون گونه رنگ پریدهات هستند
    و چشمانت مانند گلها سرخ است
    هنوز لبهایمان از هم دور است
    و من از نوازش نگاهت فرار میکنم
    بگذار غرق در خوشبختی باشیم
    در این دنیای شگفت انگیز، جایی که کنار یکدیگر قدم میزنیم



    СЛОВО

    Молчат гробницы, мумии и кости,—
    Лишь слову жизнь дана:
    Из древней тьмы, на мировом погосте,
    Звучат лишь Письмена.

    И нет у нас иного достоянья!
    Умейте же беречь
    Хоть в меру сил, в дни злобы и страданья,
    Наш дар бессмертный — речь

    کلمه
    ساکت است
    گورستان با مومیاییهایش، با استخوانهایش
    تنها زندگی سخن میگوید:
    از سیاهی باستانی، در میهمان سرای دنیا
    تنها
    کتیبهای مانده
    برایمان
    میراث دیگری نیست
    بدانید چطور حفظش کنید
    در اوج قدرت یا در روزی پر از رنج و کینه
    تنها هدیهی جاودان ماست کلام



    ПОЭТ

    Поэт печальный и суровый,
    Бедняк, задавленный нуждой,
    Напрасно нищеты оковы
    Порвать стремишься ты душой!

    Напрасно хочешь ты презреньем
    Свои несчастья победить
    И, склонный к светлым увлеченьям,
    Ты хочешь верить и любить!

    Нужда еще не раз отравит
    Минуты светлых дум и грез,
    И позабыть мечты заставит,
    И доведет до горьких слез.

    Когда ж, измученный скорбями,
    Забыв бесплодный, тяжкий труд,
    Умрешь ты с голоду,- цветами
    Могильный крест твой перевьют!

    شاعر

    شاعر غمگین و سخت دل
    مردی که با نداری دست و پنجه نرم میکند
    بیهوده اسیر چنگال فقر است
    تو میکوشی برای نابودی جانش
    تو او را بیهیچ سببی به دیده حقارت مینگری
    بدبختی او اکنون پیروز شده
    اما هنوز مشتاق دلبستگی به روشنی است
    خواه تو باور کنی و دوست بداری یا نه!
    فقر تنها یک تباهی نیست
    تباهی افکار روشن و رویاها است
    و از یادبردن تحقق آرزوها
    و در آخر رسیدن به اشکی تلخ
    تا آنجا که غمها خستهاش میکنند
    فراموشی بیثمر و امور زندگیش سخت است
    تو از گرسنگی میمیری و عابری
    از سر مزارت با دسته گلی عبور میکند...



    ЗЕРКАЛО

    Темнеет зимний день, спокойствие и мрак
    Нисходят на душу — и все, что отражалось,
    Что было в зеркале, померкло, потерялось...
    Вот так и смерть, да, может быть, вот так.

    В могильной темноте одна моя сигара
    Краснеет огоньком, как дивный самоцвет:
    Погаснет и она, развеется и след
    Ее душистого и тонкого угара.

    Кто это заиграл? Чьи милые персты,
    Чьи кольца яркие вдоль клавиш побежали?
    Душа моя полна восторга и печали —
    Я не боюсь могильной темноты.

    آینه
    روز زمستانی به آرامی در تاریکی فرو میرود
    هرآنچه که در آینه منعکس شده، پژمرده و مأیوس
    مینشیند بر جان هم چون مرگ
    آری شاید هم چون مرگ
    در سیاهی یک گور تنها سیگار من است که
    با آتش میدرخشد چون گوهری شگرف:

    خاموش میشود و با ته ماندهاش ردپایی میگذارد
    و باریکه دودی از عمق جانش به آسمان میفرستد
    چه کسی ایفاگر این نقش است؟ این سرانگشتان مهربان و روشن کیست
    که از میان حلقههای دود عبور میکند؟
    روح من سرشار از شادی و غم است
    باکی از تاریکی گور ندارم...
     

    shakil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,214
    امتیاز واکنش
    2,462
    امتیاز
    0
    سن
    30
    محل سکونت
    در انتهاي رشته كوه زاگرس
    بونین، نویسندهای رئالیست بود

    گفتوگو - گفتوگو با دکتر مهناز نوروزی، استاد زبان و ادبیات روسی دانشگاه الزهرا

    زینب حکیم: بونین تجارب زیادی در زندگی به دست آورد و سفرهای متعددی داشت و در مفاهیم فراوانی چون عشق، طبیعت، مرگ، آزادی و ... را در اشعارش به خوبی میبینیم که هنرمندانه و شاعرانه تفسیر کرده است. بونین به فرهنگ شرقی و اسلامی علاقه داشت و در آثارش منعکس شده است. دربارهی زندگی و اشعار بونین گفتوگویی با دکتر مهناز نوروزی ـ استاد زبان و ادبیات روسی دانشگاه الزهرا ـ کردهایم که بر جنبههای مختلف زندگی و آثار بونین اشاره شده است.

    لطفا دربارهی زندگی ایوان بونین اندکی توضیح دهید.
    ایوان آلکسییویچ بونین در سال ۱۸۷۰ متولد شد و در عمر ۸۳ ساله خود توانست نامش را در صحنه ادبیات جهان ماندگار سازد. او از خانوادهای اشرافی اما ورشکسته بود و همیشه به زندگی در روستا و اهالی آن عشق میورزید. طبع لطیف و شاعرانه بونین از همان کودکی عیان بود. او از نوادگان واسیلی ژوکوفسکی از شاعران برجسته روسی اواخر قرن هجدهم اوایل قرن نوزدهم بود. نواهای مذهبی و زمزمههای شاعرانه و محزون آثار بونین از مادرش به او رسیده است. تحصیل و زندگی او روند عجیبی را طی کرد. کمی بعد از ورود به دبیرستان بیمار شد و از سویی به دلیل آنکه پدرش نمیتوانست خرج تحصیلش را بدهد، مجبور به ترک تحصیل و اقامت در روستایی به نام آزرکی شد. او از کودکی شیفتهی علمآموزی بود و ادبیات را به همراه برادرش یولی که به نزد او آمده بود، مطالعه میکرد و روزهای متمادی مباحث علمی و اخلاقی را با یکدیگر تحلیل میکردند. شعرهایی که مادر برای ایوان میخواند و شور و شوقی که یولی، برادر بزرگش نسبت به ادبیات در وجودش برانگیخت، ایوان نوجوان را هرچه بیشتر به سوی ادبیات سوق میداد.
    بونین در اوایل دوران جوانی برای کار به شهرهای مختلف از جمله مسکو، پالتاوا، خارکف و غیره میرفت و بهعنوان ویراستار ادبی، مأمور آمار، کتابدار و روزنامهنگار فعالیت داشت. اولین مجموعه شعرش را با الهام از زادگاهش آرلوف طی سالهای ۱۸۸۷تا۱۸۹۱ سرود که در ۱۸۹۱ چاپ شد. او با نویسندگان بزرگ روسی مانند تالستوی، چخوف، گورکی، کارالنکا و کوپرین آشنا شد و معاشرت میکرد. در سال ۱۸۹۵ داستان بر کرانهی دنیا از او منتشر شد که با استقبال خوبی از سوی منتقدان روبهرو گردید و این موفقیت ایوان بونین را هرچه بیشتر به ادامهی فعالیتاش در ادبیات مصمم کرد. آشنایی او با گورکی و بهدنبال آن همکاری در مجلهی «زنانیه» با چاپ بهترین داستانهای بونین در همین مجله همراه شد. داستانهایی مانند سیبهای آنتونوف (۱۹۰۰)، کاجها (۱۹۰۱)، راه جدید (۱۹۰۱) و خاک سیاه (۱۹۰۴). بونین در سال ۱۹۰۹ به عضویت افتخاری آکادمی علون روسیه درآمد و چاپ پووست او با نام روستا در سال ۱۹۱۰ شهرت چشمگیری برایش به همراه داشت. در سالهای بعد آثار متعددی از بونین به چاپ رسید که در میان آنها آقایی از سانفرانسیسکو میدرخشید. در سال ۱۹۲۰ بونین که بهشدت از انقلاب اکتبر بیزار بود و با آن سرناسازگاری داشت جلای وطن کرد و برای همیشه زادگاه و کشورش را ترک گفت.
    زندگی در مهاجرت نتوانست پیوندهای او را از گذشته و روسیه بگسلد. در پاریس سکنی گزید و هرچه در غربت مینگاشت به روسیه و مردمان روس و طبیعت بکر و زیبای روسی مربوط میشد. از جمله آثار زیبا و ماندگار او در دوران مهاجرت میتوان به کوچهباغهای سایهسار، عشق میتیا و رمان خودزندگینامهنوشت زندگی آرسنییف اشاره کرد. زندگی خانوادگی بونین مانند زندگی ادبیاش دستخوش ناآرامیها بود و او پس از دو ازدواج ناموفق و مرگ تنها فرزندش کولیا با وِرا مورامتسِوا در ۱۹۰۶ آشنا شد که این زن تا پایان عمر حامی و مونس و همدم بونین بود و دو اثر ارزنده دربارهی شوهرش با نامهای زندگی بونین و گفتوگو با خاطره نوشته است. ایوان بونین اولین نویسنده روس بود که توانست در سال ۱۹۳۳ جایزه ادبی نوبل را دریافت کند. همچنین کتابهایی درباره تالستوی و چخوف نوشت و یادها و خاطراتش را در سال ۱۹۵۰ در پاریس منتشر کرد. او در زمان هجوم فاشیستها در پاریس بود و پیروزی بر آنها شادمانش کرد. سرانجام در سال ۱۹۵۳ در فقر و بیماری در پاریس درگذشت و در قبرستان روسی سنژنودوبوآ در حومهی پاریس به خاک سپرده شد. او نیز مانند هر ادیب مشهور دیگری سعی میکرد تا زیباترین و بهترین خصوصیات و صفات نیک انسانی را به تصویر بکشد. از ویژگیهای بارز داستانهای او زبان شعرگونه و تغزلی آنهاست که نشان میدهد شعر و شاعری هر لحظه در روح و جان نویسنده مشتاقانه و پرشور سربرمیآورد و او را و نیز خواننده را به تاروپود این جهان هستی میکشاند.

    ازنظر شما آثار بونین را در چه مکتب یا مکتبهای ادبی میتوان جای داد؟
    بونین بیش از هرچیز یک نویسنده رئالیست بود. او وقایع را همانطور که میدید و درک میکرد، مینوشت و در آثاری مانند روستا سرنوشت تاریخی غمانگیز روستاییان را بازمیتاباند که بهدلیل نمایش جنبههای منفی و درعینحال رئال روستایی بسیاری او را به باد انتقاد میگیرند، گرچه خوانندگان علاقهی زیادی به آن نشان میدهند. بونین در آغاز راه ادبی خویش تحتتأثیر برخی نویسندگان و شعرای روسی مانند پوشکین، فت و بعدها چخوف و تالستوی بود. اما او که خیلی زود شروع به نوشتن کرده بود، خیلی زود هم توانست جایگاه خویش را در ادبیات روسی بیابد و به سبک نگارش خود دست پیدا کند و نغمهی درونش را هرچه رساتر و از زبان خویش بیان نماید. او تحتتأثیر جریانهای دکادنسی که در آن زمان به تازگی در ادبیات رواج یافته بود، قرار نگرفت و توانست اصالت خود و ادبیاتش و وفاداریاش به مکتب رئالیسم و سنتهای کلاسیک ادبیات روسی را حفظ کند. مکتب و سنتی که تالستوی و چخوف سردمدار آن بودند و گورکی آن را به اوج تعالی خود رساند. بونین در شعر نیز به سبک کلاسیک وفادار ماند که نمونه بارزش مجموعه غزلهای برگریزان (۱۹۰۱) است که آن را به گورکی تقدیم کرده بود و با این اثر جایزه ادبی پوشکین را در سال ۱۹۰۳ از آن خود کرد. نکتهی دیگری که بیان آن خالی از لطف نیست، آن است که برخلاف بسیاری از نویسندگان بزرگ روسی، در آثار بونین اثری برای کودکان یافت نمیشود و او همواره برای بزرگسالان مینوشت. بااینوجود، آثار او در زمرهی آثاری قرار میگیرد که بهواسطهی پرداختن به مسائل اخلاقی و تربیتی نوع بشر میتواند پرورشدهندهی روح و روان هر نسلی باشد.

    منشأ الهامات بونین در اشعارش چه بود؟
    از موضوعاتی که در آثار و بهویژه اشعار بونین فراوان بهچشم میخورد، موضوع عشق، طبیعت، مرگ، آزادی، ویژگیهای اخلاقی و انسانی بشر، شرق و اسلام است. او سفرهای زیادی میکرد و دراینبین به کشورهایی مانند مصر، سوریه، تونس، ترکیه، الجزایر، ایتالیا، رومانی، سیلان، فلسطین، یونان و دیگر کشورهای اروپایی و آفریقایی نیز رفته بود. بونین ماهرانه و شاعرانه هرآنچه را در این سفرها بهدست میآورد، در آثارش منعکس میکرد. علاوه بر این، حوادثی که در جهان، کشورها و نزد اقوام مختلف روی میداد برای نویسنده جذاب بود و بدین طریق اندیشههای فلسفی و اجتماعی و حتی سیـاس*ـی خود را تشریح میکرد. برای مثال، داستان آقایی از سانفرانسیسکو به سرنوشت غمبار و تراژیک مردی بینامونشان میپردازد که زندگیاش را در این دنیای متمدن تباه کرده است و پایانی جز مرگ برایش نیست. زندگی و مرگ در آثار او معنایی فرای معنای همیشگی را دارند و همیشه در کنار هم هستند. طبیعت قویترین و نابترین منبع الهام در نگارش و سرایش بونین بود. او که از کودکی با طبیعت انس داشت همواره در آثارش توصیفهای زیبایی را بهکار میبندد که ناشی از نگاه عمیق او به محیط اطراف بوده است. بونین به طور خدادای قوه بینایی و شنوایی قوی داشت و حواس او بسیار تیز بودند. شاید یکی از دلایل توصیف عمیق او از طبیعت و جهان اطراف همین مسئله بوده است. بنابراین محیط زندگی بونین و طبیعت زیبای زادگاهش یکی از مهمترین سرچشمههای ظهور استعدادهای شاعر بوده است. هر چیزی برای بونین منبع و منشأ سرایش بود، اما شاید بتوان گفت که او بیش از همه از زندگی و جریانهای آن و هرچه به آن مربوط بود الهام میگرفت.

    طبیعت چه جایگاهی در آثار بونین دارد؟
    محیط زندگی بونین تأثیر ژرفی بر پرورش احساسات درونی او و عشقش به طبیعت و زیباییها داشت. او از کودکی در میان علفزارها و بیشهزارها زیست و طبیعت برای او سمبل جاودانگی و زیبایی محض و هستی ناب بود. در واقع طبیعت و انسانیت دو عنصر اصلی آثار ابتدایی او بودند. بسیاری از اشعار او به زیباییهای طبیعت اختصاص دارند که گویی شاعر قلممویی بهدست گرفته و همهچیز را عینا نقاشی کرده است. از مهمترین این اشعار مجموعهی اشعار برگریزان است. طبیعت برای بونین سمبل زندگی زودگذر و درجریان بود. تماشای طبیعت دلانگیز و توصیف آن با دقتی معجزهآمیز در آثارش به بونین اجازه تفکر در اسرار هستی را میداد: خلقت، آغاز و انجام. کشش عجیب و بیپروای شاعر به سوی حقیقت زندگی و انعکاس هارمونی زیبای آن در طبیعت را فقط با خواندن اشعار بونین میتوان درک کرد. حزن دلانگیز پاییز و ریزش برگهای هزاررنگ آن در برگریزان خبر از خزان زندگی دارد و این آن چیزی است که در توصیف شاعر از طبیعت جلوه میکند: زندگی، حرکت و مرگ. گفته میشود که شعر برگریزان بونین تحتتأثیر شعرای بزرگ روسی مانند پوشکین، فِت و توچییف سروده شده است که آنها نیز از عنصر طبیعت بارها و بارها در اشعار خود استفاده کردهاند. اگر طبیعت و سرودههای پیرامون آن را از اشعار بونین بیرون بکشیم آنچه میماند قطعاً بیرنگورو و تصویری سیاه و سفید است. این است جایگاه طبیعت در اشعار و داستانهای بونین. در آخر اینکه بونین معتقد بود بههیچروی نباید انسان را از طبیعت جدا کرد، زیرا هر وزش نسیمی و هر جریان هوایی درحقیقت حرکت زندگی شخصی و خصوصی ماست. پس آمیختن انسان و طبیعت امری است گریزناپذیر.

    از نظر شما کدام دسته از آثار بونین از اهمیت بیشتری برخوردارند؟ آثار منظوم یا منثور؟
    پاسخ به این سؤال قدری مشکل است، زیرا به همان دلیلی که پیشتر گفته شد نثر بونین جدای از نظم او نیست و ویژگیهای تغزلی نثرش آنچنان زیبا و ماهرانه است که قسمتهایی از داستانها بیشتر به شعر شباهت دارد تا نوشتهای داستانوار. شاید یکی از دلایل علاقۀ وافر بونین به سعدی همین باشد. گفته میشود که بونین علاوه بر قرآن، بوستان و گلستان سعدی را همیشه و همهجا همراه خود داشته است. البته، دراینجا قصد مقایسهی اشعار بونین را با آثار سعدی، این شاعر بلندآوازهی سخن نداریم، ولی بهروشنی میتوان تأثیر بونین را از سرودهها و نوشتههای سعدی در آثارش یافت. در میان آثار این نویسنده بزرگ، هم آثار منثور و هم منظوم درخور توجهی وجود دارند که متأسفانه در ایران خیلی کم ترجمه شدهاند و آن دسته از آثار هم که بعضا از زبانهای غیرروسی به فارسی برگردانده شدهاند، بهطور عمیق و به لحاظ ادبی بررسی نشدهاند و زوایای هنر نویسندگی بونین در ایران همچنان ناشناخته مانده است. آنچه گفتنی است، اینکه بونین خود را ابتدا شاعر و بعد نویسنده میدانست، اما خیلی از افراد و منتقدان خلاف این عقیده را دارند و او را پیشاز همه نویسندهای توانا میخوانند و گورکی و چخوف با دیدن بونین جوان آیندهی درخشانی را برای او در ادبیات روسی پیشبینی کرده بودند. بونین خود در مصاحبهای در روزنامهی مسکو در ۱۹۱۲ گفته است که نمیتواند بین نثر و نظم مرزی قرار دهد و شاید بههمین دلیل است که وقتی آثار منثور او را میخوانیم بهآسانی درمییابیم که شاعری آن را نگاشته است.

    آثار قبل و بعد از مهاجرت وی چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟ مهاجرت چه تأثیری بر آثار بونین داشته است؟
    بونین در سال ۱۹۲۰ مجبور به ترک میهن و زادگاهش شد. او که بهشدت با انقلاب فوریه (۱۹۰۵) و انقلاب اکتبر (۱۹۱۷) مخالف بود، نتوانست به عقاید بلشویکی تن دهد و قاطعانه با اعلام عقایدش و دلایل مخالف خود با اوضاع سیـاس*ـی حاکم در آن زمان (همه را در اثری بهنام روزهای اهریمنی منتشر ساخته است) روسیه را ترک کرد. او تا پایان عمر آرزوی بازگشت به آغـ*ـوش سرزمین مادریاش را داشت که هیچگاه محقق نشد. بیشک، اوضاع سیـاس*ـی و بهدنبال آن مهاجرت نویسنده، تأثیر زیادی بر نوشتهها و سرودههای او داشته است. بنابراین، زندگی ادبی نویسنده را که شصت سال از عمر ۸۳ سالهی او را دربرمیگرفت، میتوان به دو دورهی پیش از انقلاب اکتبر (پیش از مهاجرت) و پس از مهاجرت تقسیم کرد. آثار دورهی پیش از مهاجرت بیشتر به مسائلی مانند انسانیت، طبیعت، زندگی اشرافیت ازدسترفته، اشرافی که با فقر دستوپنجه نرم میکنند و یا روستاییان و بهطورکلی زندگی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در روسیه میپردازد.
    سالهای بعد از مهاجرت او بهطورعمده در شهر گراس در نزدیکی نیس سپری شد. او که دلبستگی و شیفتگیاش به میهن از تکتک واژههایش آشکار است، در آثار این سالها بیش از همه یادها و خاطرات او از روسیه بهچشم میخورد. او خود را تا آخرین نفس متعلق به روسیه و استعداد و نفوذ کلامش را مرهون تولد در این سرزمین میدانست. تمدن نوین و تغییر سبک زندگی در قرن بیستم و بهدنبال آن دورشدن انسانها از کرامتها و نیکاندیشیها و به عبارت کلیتر تنهایی انسان معاصر در هیاهوی هوسها و نیرنگهایش از دیگر موضوعاتی است که بونین در دورهی مهاجرت به آنها پرداخته است. آثاری مانند عشق میتیا (۱۹۲۵)، آفتابزدگی (۱۹۲۷)، زندگی آرسنییف (۱۹۲۷تا۱۹۲۹، ۱۹۳۳) و غیره. منتقدان آثار این دوره را درشمار بهترین آثار بونین قلمداد کردهاند. یکی دیگر از موضوعات جاودانی آثار بونین یعنی عشق در این دوره به اوج پختگی و زیبایی خود میرسد که نمونه بارز آن را در کوچهباغهای سایهسار میبینیم. بهعقیدهی بونین دو کس که واقعاً و صادقانه یکدیگر را دوست میدارند نباید به هم برسند و قداست عشق را تباه سازند. او میپنداشت که عشقهای واقعی در دستان بشر به عشق ناپاک و خشن تبدیل میشود و اگر دو عاشق بخواهند برخلاف این قاعده عمل کنند اینبار دست تقدیر آنها را از هم جدا خواهد ساخت. عشق واقعی در یک آن، یک لحظه روی میدهد و باید در همان آن بماند و جاودانه شود. در اواخر عمر خویش بونین مهاجر بیشازپیش به نوشتن خاطرات و یادنامهها روی میآورد که حاکی از دلتنگی عمیق او و عشق خالصانهاش به میهن است. به عقیدهی من مهاجرت روح او را بیش از پیش صیقل داد و حوادثی که در این دوران پشت سر گذاشت موجب شد بونین مسائل کلیدی و جاودانی آثارش و بیشک جهان بشر همچون عشق و مرگ را بهگونهای خلاقانه بازتاب دهد. انسان وقتی چیزی را از دست میدهد ناخودآگاه در تمام لحظهها به آن میاندیشد و همهی وجودش را فرا میگیرد. همهی وجود بونین را در دوران مهاجرت وطن فرا گرفته بود و یادهای گذشته.

    بهچهدلیل تاکنون توجه ویژهای به اشعار بونین نشده است؟
    به همان دلیلی که به آثار بسیاری از نویسندگان دیگر و ازجمله نویسندگان روسی توجه نشده است. همانطور که در بالا ذکر شد، بونین نویسندهای جهانی بود که جایزه نوبل ادبی را در دهۀ سوم قرن بیستم از آن خود کرد. حال اینکه چرا ما در قرن بیست و یکم یعنی با گذشت هشت دهه، هنوز آنطور که باید و شاید این نویسنده را نمیشناسیم و چرا حتی یک دفتر از اشعار او را بهطور کامل به زبان فارسی ترجمه نکردهایم، خود جای تأمّل دارد. خوشبختانه، در سالهای اخیر موج جدیدی در ترجمهی آثار روسی از زبان اصلی به فارسی بهراه افتاده است و مترجمان جوان و ساعی درصدد هستند خوانندگان ایرانی را با آثار ارزشمند روسی آشنا سازند. امیدوارم در آینده به ایوان بونین هم بیشتر بپردازیم.
    نکتۀ حائز اهمیت دیگری که نباید ازنظر دور داشت، همانا زندگی بونین در خارج از روسیه است. او در روزهای پایانی زندگیاش امیدی به فروش کتابهایش نداشت که فقط تعداد محدودی آنها را میخریدند و او را میشناختند و ازسویدیگر در کشور خودش چندان شناختهشده نبود. خیلی از داستانها و شعرهای بونین پس از مرگش بر سر زبانها افتادند و نام او را پراکندند. شاید این بتواند دلیلی باشد بر این موضوع که بونین و آثارش هنوز در خود روسیه هم چندان بررسی نشدهاند.

    تأثیر آثار بونین بر نویسندگان بعد از خود چگونه بود؟
    تأثیر بونین و آثارش بر نویسندگان بعد از خود و بهعبارتی بر نویسندگان قرن بیستم هنوز بهطور کامل در سرزمین مادریاش بررسی نشده است. شاید به این دلیل که او هم نابغهای مانند پوشکین بود که هرچه میگذرد خوانندگان و منتقدان بیشتر به عمق و زوایای درونی آثارش پی میبرند. بنابراین، باید دوباره به آثار بونین، نامهها، یادداشتها، خاطرات و آنچه دیگران دربارهی او نوشتهاند مراجعه کرد. این امر امکان میدهد تا با دیدگاهها و عقاید نویسنده بیشتر آشنا شویم و سپس به جستجوی مصادیق سخنان و نوشتههای او در آثار نویسندگان معاصر بپردازیم. بیشک، راه درازی در پیش است
     

    shakil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,214
    امتیاز واکنش
    2,462
    امتیاز
    0
    سن
    30
    محل سکونت
    در انتهاي رشته كوه زاگرس
    سرآغاز روزها

    یادداشت و مقاله - مقدمهی کتاب «سرآغاز روزها» (زندگی آرسنیف) با ترجمهی طیبه نادری.

    رمان «زندگی آرسنیف» یا «سرآغاز روزها» مهمترین و بلندترین اثر ایوان بونین است که او نوشتن آن را در سال ۱۹۲۷ آغاز کرد و در ۱۹۳۳ به پایان برد. رمان شرح زندگی قهرمان آن ـ آلکسی آرسنیف ـ از سرآغاز روزهای زندگیاش تا دوران جوانیاش در روسیهی پیش از انقلاب است. قهرمان بونین مانند خود او از کودکی شور نویسندگی در سر دارد و با رویای نویسنده شدن روز و شب عذاب میکشد. این رمان به قلم طیبه نادری به فارسی ترجمه شده است و به زودی به همت انتشارات هرمس منتشر میشود. پیشگفتار مترجم، قبل از چاپ این اثر در اختیار مخاطبان سایت شهر کتاب قرار میگیرد.

    ****

    نام کتاب: سرآغاز روزها (زندگی آرسنیف)
    The Well of Days (The Life of Arseniev)
    نویسنده: ایوان بونین
    Ivan Bunin
    مترجم: طیبه نادری
    مقدمهی مترجم
    ایوان الکسییویچ بونین، شاعر و نویسنده برجسته روس، در ۲۲ اکتبر ۱۸۷۰ در شهر وارونژ روسیه تزاری در خانوادهای اشرافی به دنیای زمینی پا گذاشت. تولد و رشد او مصادف با اوج فقر و انحطاط خانوادههای اشرافی روسیه بود، هـ*ـوس شدید اربابها و حتی رعایای آنها برای بطالت و خوشگذرانی، تنبلی و مسئولیت ناپذیری آنها از طرفی و از طرفی دیگر الغای نظام اربـاب رعیتی توسط تزار الکساندر دوم در سال ۱۸۶۱ و دادن آزادی به رعیتهایی که تا قبل از این مانند بـرده به همراه زمینها خرید و فروش میشدند و حتی حق مالکیت بر قطعه زمینی از آنها سلب شده بود، از جمله دلایلی بودند که دنیای اشرافی را به سمت نابودی سوق داده بودند.
    علاقه بونین به ادبیات و استعداد ذاتی او در این زمینه از همان دوران کودکی آشکار میشود و روحیه حساس و تخیل قوی او را از سایر کودکان متمایز میکند. او نوشتن و سرودن را خیلی زود، از سن هفت سالگی و با تقلید از نویسندگان بزرگی همچون پوشکین و لرمانتوف آغاز میکند. او در خاطراتش درباره علائق ادبی خود در دوران کودکی اینچنین مینویسد: «در آن زمان هر چیزی که به دستم میرسید، مطالعه میکردم: مجلات قدیمی و جدید، پوشکین، لرمانتوف، شیلر، ژوکوفسکی، تورگنیف، بلینسکی، شکسپیر...» (بونین، ۱۹۶۷-۱۹۶۵) بونین تحصیل را با معلمان سرخانه آغاز میکند، در سال ۱۸۸۱ به دبیرستانی در شهر یلتس وارد میشود، ولی پس از پنج سال، به دلیل مشکلات مالی خانواده دبیرستان را رها میکند و در ادامه، برادر بزرگش، یولی که دانشگاه را تمام کرده است و به خاطر فعالیتهای سیـاس*ـی، زندان را تجربه کرده است، تحصیل او را به عهده میگیرد.
    در سال ۱۸۸۷ اولین شعر او «بر مزار نادسن» و در سال ۱۸۹۱ اولین مجموعه اشعار او «اشعار سالهای ۱۸۹۱-۱۸۸۷» منتشر میشود و از این پس اشعار و داستانهای او به طور مرتب در مجلات پایتخت به چاپ میرسند. در سال ۱۸۹۵ با نویسندگان بزرگی همچون تالستوی، گورکی، چخوف، کارالنکا، میخایلوفسکی و بریوسوف آشنا میشود، در سال ۱۸۹۷ اولین مجموعه داستانهایش «بر لبه دنیا» و در سال ۱۹۰۱ مجموعه اشعار «برگریزان» را منتشر میکند، «برگریزان» جایزه ادبی پوشکین را به خود اختصاص میدهد و در سال ۱۹۰۹ بونین به عضویت افتخاری آکادمی علوم روسیه در میآید.
    از آثار بونین تا پیش از مهاجرت از سرزمین زادگاهش، روسیه، میتوان به این آثار برجسته اشاره کرد: سیبهای آنتونوف (۱۹۰۰)، رویاها (۱۹۰۴)، روستا (۱۹۱۰)، سوخادل (۱۹۱۲)، جام زندگی (۱۹۱۳)، آقایی از سانفرانسیسکو (۱۹۱۵)، نفس راحت (۱۹۱۶)، گوشهای پیچ خورده (۱۹۱۷)، رویاهای چانگ (۱۹۱۸)
    بونین که نسبت به انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و حکومت بلشویکها دیدی خصومت آمیز دارد و آن را نمیپذیرد، در سال ۱۹۲۰ به فرانسه مهاجرت میکند و برای همیشه روسیه را ترک میکند. او تاثرات خود را نسبت به نابودی سرزمین زادگاهش، تفکرات خود درباره آینده روسیه و ملت روس را به صورت یادداشتهای روزمره در اثری به نام «روزهای شوم» (۱۹۲۵) بیان میکند. بونین اولین نویسنده روس است که در سال ۱۹۳۳ جایزه نوبل ادبیات را «به خاطر نبوغی صادقانه که با آن تیپهای شخصیتی روسی را بازسازی کرده است»، دریافت میکند.
    در دوران مهاجرت بونین ده اثر منثور را به رشته تحریر در میآورد، از جمله آنها: رزا ایریخونا (۱۹۲۴)، عشق میتیا (۱۹۲۵)، آفتابزدگی (۱۹۲۷)، درخت خدا (۱۹۳۱)، زندگی آرسنیف (۱۹۳۳-۱۹۲۷) و مجموعه داستان «کوچه باغهای سایه سار» (۱۹۴۳) میباشد.
    بونین ۸ نوامبر ۱۹۵۳ در پاریس درمی گذرد و در گورستان روسی حومه پاریس به خاک سپرده میشود.
    او نوشتن مهمترین و بلندترین اثر خود، رمان «زندگی آرسنیف» یا «سرآغاز روزها» را در سال ۱۹۲۷ آغاز میکند و در سال ۱۹۳۳ به پایان میبرد. رمان شرح زندگی قهرمان آن، آلکسی آرسنیف، از سرآغاز روزهای زمینیاش تا دوران جوانیاش در روسیه پیش از انقلاب میباشد. قهرمان بونین مانند خود او از کودکی شور نویسندگی در سر دارد و با رویای نویسنده شدن روز و شب عذاب میکشد. اکثر ادیبان روس سبک «زندگی آرسنیف» را زندگینامه هنری با نثری فلسفی و شاعرانه میدانند و بسیاری از آنها هم این اثر را زندگینامه خود نویسنده میدانند، ولی اگرچه اغلب حوادث و شخصیتهای رمان با زندگی واقعی خود نویسنده مطابقت دارد و شیوه خاطره نویسی رمان هم این فکر را تداعی میکند که نویسنده مراحل زندگی خود را ترسیم میکند، بونین این فرضیه را که رمان زندگینامه خود اوست، رد میکند. او بعدها درباره اثر خود چنین مینویسد: «من میخواستم چگونگی شکل گیری زندگی یک انسان را در محدودیتهای اطرافش نشان دهم... انسان به دنیا میآید و مانند میلیونها انسان شبیه به او، در آن به دنبال جایگاه خود میگردد: او تلاش میکند، رنج میکشد، برای خوشبختی خود مبارزه میکند و در پایان یا به مطلوب خود دست مییابد یا شکست خورده در برابر زندگی زانو میزند. این همه آن چیزی بود که میخواستم بگویم! آرسنیف هر کسی میتواند باشد». همچنین او توضیح میدهد که هر اثری در واقع زندگینامه نویسنده آن است، زیرا که نویسنده خود را و افکار خود را درون مایه آن اثر قرار میدهد.
    رمان «زندگی آرسنیف» بیش از هر چیز دیگر از لحاظ انعکاس دقیق و ریزبینانه ویژگیها و ظرافتهای روح انسان و تحلیل آن از زوایای گوناگون دارای ارزش میباشد. آلیشا خردسال، کودک و آلکسی نوجوان و جوان با پیچیدگیهای روحی خاص هر دوره سنی که در روابط متقابل او با دنیای اطرافش، با طبیعت زیبا و مهیج دشتها که پیاپی روح حساس و لطیف او را به شگفتی و وجد میآورند و در ارتباط با اطرافیان نزدیکش، با پدر و مادر، دایه، برادران و خواهرانش تجلی مییابند، او پدر و مادر را درک میکند، برادران و خواهران را صمیمانه میپذیرد و با طبیعت پیوندی جاودان و جدایی ناپذیر را برقرار میکند. احساس تنهایی و غم که هیچوقت او را رها نمیکند و ارتباط او با مرگ که همانند سایه ایی موحش در سراسر زندگی، از شروع آن او را تعقیب میکند. روح حساس، ذهن پردازشگر و نازک اندیشی نویسنده در رمان او بارز است و توانایی خارق العاده او در توصیف و بیان جزئیات، در شرح و انتقال حالات روحی و درونی قهرمان باعث شگفتی خواننده میگردد، او همانند روانشناسی ژرف نگر درون انسانها و خصوصیات روحی و اخلاقی انها را روانکاوی میکند.
    دیگر خصوصیات بارز رمان بونین، جلوهگری عشق او به طبیعت و زیباییهای وصف ناپذیر آن است، کودکی و نوجوانی بونین در روستا سپری میشود، چیزی که باعث انس و الفت او با طبیعت و الهام پذیری از آن در آثارش میشود. بونین طبیعت را جدا از آدمی نمیداند و زندگی انسان را در ارتباط تنگاتنگ با آن میداند، او با تیزبینی، دقتی شگرف و نگاهی همیشه پرسشگرانه طبیعت را میکاود و از ویژگیهای خارق العاده آن انگشت حیرت به دندان میگیرد، ویژگیهایی که دیدنشان برای اغلب ما امری عادی تلقی میشود، ولی برای بونین، روح لطیف و حساس او، همیشه تازه، جذاب و تفکر برانگیز است و او همچنان استاد چیره دست نقاشی، طبیعت و شگفتیهایش را ترسیم میکند، روح قهرمان او از همان کودکی به طبیعت و محیط پیرامونش کششی گریزناپذیر دارد، او قبل از انس گرفتن با انسانها، با زیباییهای طبیعت انس میگیرد، از همان کودکی ندای طبیعت را میشنود و به آن پاسخ میدهد.
    موضوع دیگری که به خوبی در زندگی قهرمان رمان احساس میشود، نگرانی شدید بونین نسبت به آینده کشورش، نسبت به سرنوشت سرزمین زادگاهش میباشد، سرزمینی پهناور، ثروتمند و پرقدرت که برای بونین بسیار عزیز است، او از آینده کشورش، از تباه شدن آن به دست افراطیون سیـاس*ـی بیمناک است و انقلابی همانند انقلاب فرانسه را در انتظار آن میداند. او در عین حال کمبودها و نواقص جامعه را نادیده نمیگیرد، او نیز از اوضاع نابسامان جامعه، از درد و رنج گرسنگان و بینوایان، از وضع بد دهقانان و حتی اربابان در رنج و عذاب است، نسبت به فقر آنها بیتفاوت نیست و حاضر است تمام دارایی خود را به کارگری رنج کشیده ببخشد، ولی با این وجود او تنها تزار و حکومت را در سرنوشت مفلوکان جامعه مقصر نمیداند و نمیتواند نقش عمده خود آنها را در فلاکت و بدبختیشان نادیده بگیرد، او نمیتواند از تنبلی، لاقیدی و بیمسئولیتی دهقانان، از عطش آنها به بطالت و خماری دائم چشم بپوشد — «چرا دهقان روس که در هر صورت در مناطق وسیع خود صاحب ثروتی عظیم بود، در نهایت فقر و نکبت به سر میبرد و تنبلی، خماری و خیال پرستی خود و هر گونه نابسامانی را فقط با این توجیه میکرد که نمیخواهد به خاطر او حتی یک وجب اضافی از خاک اربـاب همسایه که هر سال فقیرتر میشود، غصب شود» — بونین نمیتواند غفلت اربابان خوشگذران و فرزندانشان به عنوان وارثان آنها، از زندگی و واقعیات آن را نادیده بگیرد، بونین که در تمام عمر به اشرافیت خود افتخار میکند، زوال اشراف، قیام فرزندان آنها بر علیه پدرانشان و انقلاب ۱۹۱۷ را انحطاط و نابودی روسیه میداند.
     

    shakil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,214
    امتیاز واکنش
    2,462
    امتیاز
    0
    سن
    30
    محل سکونت
    در انتهاي رشته كوه زاگرس
    چند شعر از بونین

    یادداشت و مقاله - ترجمهی شعرهای کوهستان، گفتوگو چرا و از چه، غریب، درنگ کن خورشید و شب.

    ترجمهی فهیمه اسکندری:

    کوهستان
    شعر در واژههای ناگفته خاموش مانده
    همان طور که این شیب تند مرا آشفته کرده است
    دره سنگی که چراگاه گوسفندان است تهی است
    اینجا آتش چوپان است و بوی تلخ دود
    قلبم با اضطرابی عجیب و شادی دردآوری
    به من میگوید: برگرد برگرد
    نفس کشیدن برایم چون رایحهای شیرین است
    اما من از کنارش با حسادت و اندوه میگذرم
    شعر آن چیزی نیست که برایم دنیا را بخواند
    شعر بخشی از میراث من است
    من بیش از آنکه ثروتمند باشم یک شاعرم
    رد پای تاریکی را حس میکنم و با خود زمزمه میکنم
    آنچه را که جدم در ایام کودکی به من آموخته است:
    در جهان تفاوتی میان روحها نیست... و زمان وجود ندارد.

    گفتگو چرا و از چه؟
    تمام روح با عشق و آرزوهایش
    و تمام قلب میکوشند برای کشف
    اما آخر برای چه؟ با نابترین واژهها
    هرچند که در کلام انسان
    این چنین نیست که همه چیز فراموش شده باشد
    واژهها متعهد معنا نیستند
    معنای این واژهها فراموش شدهاند.
    آری اما با که بگویم؟
    از میل قلبیام
    هیچ کس نمیتواند بفهمد
    شدت این رنج غریبی را...


    غریب
    تو غریبی اما عاشق
    تنها مرا دوست داری
    فراموشم نخواهی کرد
    تا واپسین روز
    تو محبوب و فروتنی
    در پیشان با تاج گلت روان بودی
    و چهرهات به حالت تعظیم خم بود
    او چهرهات را ندید
    تو با آنها وصلت کردهای
    اما تو مگر همان دخترک نیستی؟
    چقدر در هر حرکت
    ساده و زیبایی
    آنها باز فریبت میدهند
    اما چشمان مهربان و عاشقت
    تنها یکبار
    این چنین نجیبانه میدرخشد
    تو نمیتوانی پنهان کنی
    که برای او غریبهای
    مرا فراموش نخواهی کرد
    هرگز هرگز


    درنگ کن خورشید
    پرتوهای تابان پروازکنان میدرخشند
    ترسان و لرزان
    به همه چیز در پیش رویم مینگرم که
    همچون ارابهای در پرواز است
    چه در پیش روست؟ پرتگاه گردنه گرداب
    یا پرتو سرخ سپیده دم
    آه کاش آوای رسا و نافذ ناوینا بود که میگفت:
    درنگ کن خورشید بمان و بیفروغ شو

    شب
    همیشه درباره زندگی چیزهای زیادی شنیدهایم
    خوشبختی همه جا هست میتواند در این باغ پاییزی
    پشت این انبار باشد
    یا در هوای پاکی که از پنجره میوزد
    در آسمان بیکران با آن پهنای سپید آرامش
    ابر ایستاده جلوهگری میکند
    رد پایشان را دنبال میکنم... ما کم نگاه میکنیم کم میدانیم
    اما خوشبختی فقط دانستههای ما نیست
    پنجره باز است پرندهای کوچک هیاهو کنان روی طاقچه مینشیند
    نگاه خستهام را برای لحظهای از کتابها برمی دارم
    روز تاریک میشود و آسمان تهی
    هیاهوی چکشها در خرمنگاه شنیده میشود
    خوشبختی را میبینم و میشنوم همه در درون من است.
     

    shakil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,214
    امتیاز واکنش
    2,462
    امتیاز
    0
    سن
    30
    محل سکونت
    در انتهاي رشته كوه زاگرس
    بزرگان دربارهی بونین چه گفتند؟

    یادداشت و مقاله - تری فوناف، تالستوی و رومن رولان دربارهی بونین چه گفتند.

    ترجمهی فهیمه اسکندری:
    نثر بونین نه تنها شاعرانه است بلکه نثری هنرمندانه است. در آثار وی بیش از اندازه تصویرپردازی دیده میشود.
    «تری فوناف»
    بونین برای ادبیات ما نمونهای قابل توجه است. همان طور که توجه به زبان روسی لازم و ضروری است، همان طور هم ضروریست نمونههایی ظریف که او در آن منعکس شده دیده شود. ما از تسلط ایشان بر کلمات، تصاویر و واقع گرایی سرمشق میگیریم.
    «تالستوی»
    من زیبایی الهام بخشی را در داستانهای بونین میبینم. تلاشهای او هنر روسی را تجدید میکند؛ هنری که بیش از پیش توانسته فرم و محتوای را غنی سازد.
    «رومن رولان»
     

    shakil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,214
    امتیاز واکنش
    2,462
    امتیاز
    0
    سن
    30
    محل سکونت
    در انتهاي رشته كوه زاگرس
    یادداشت و مقاله - نگاهی به رمان آقایی از سانفرانسیسکو

    ملیحه حکیم: نثر بونین یک نثر تغزلی است و این مسئله کار ترجمه آثار وی را بسیار دشوار میکند. شاید به همین دلیل باشد که آثار وی هنوز به طور کامل در ایران ترجمه نشدهاند، اما نثر شاعرانه وی و نیز اشعار پرشورش بیگمان لایق ترجمههای شایستهاند.
    اثر منثور بونین که توانست جایزه ادبی نوبل را در سال ۱۹۳۳ از آن خود کند، «آقایی از سانفرانسیسکو» نام داشت. این کتاب مجموعهای از داستانهای او بود که در آن به موضوعاتی چون مرگ، زندگی، سرنوشت و طبیعت پرداخته شده است.
    این کتاب در سال ۱۳۸۴ توسط نشر نی و با ترجمه آقایان حمیدرضا آتش برآب و بابک شهاب در ایران منتشر شد.
    آقای آتش برآب در پیش گفتار این کتاب درباره ایوان بونین چنین مینویسد: «بونین یک استاد تمام عیار است ـ استاد بزرگ نثر روس. استادی که تسلطی بیچون و چرا، قدرتمند و ماهرانه بر تمام امکانات زبان دارد.
    در آقایی از سانفرانسیسکو که به نظر مترجمان این مجموعه از بهترین گزیدهها محسوب میشود، طرح اصلی داستان بر تقدیر و مرگ استوار است. آنچه را که بشر با تمام توان به سویش جهد میکند و در طلب آن است یرویی والاتر تعیین میکند و تصاویر پیانی داستان، درست پس از مرگ آقای سانفرانسیسکویی آن را نیرویی تا حدی مذهبی میبینیم.
    و صد البته داستان آقایی از سانفرانسیسکو پوچی زندگی سرمایه دارها، تاختن به آن و هجویهی آشکار سرمایه داری نیز هست.»
    مطالعه این کتاب را به شما ادب دوستان عزیز پیشنهاد میکنیم.
     

    shakil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,214
    امتیاز واکنش
    2,462
    امتیاز
    0
    سن
    30
    محل سکونت
    در انتهاي رشته كوه زاگرس
    دیدار با محققان روسی همایش بونین

    اخبار فرهنگی - در دیدار با دو تن از محققین روس عازم ایران زمینههای همکاریهای ادبی ایران و روسیه بررسی شد

    عصر روز جمعه پانزدهم آذرماه، خانم دکتر تاتیانا مارچنکو (بونینشناس و رئیس بخش پژوهش انستیتو سولژنیتسین)، خانم یلنا کریووا (مدیر روابط بین الملل انستیتو سولژنیتسین) که برای حضور در همایش ایوان بونین عازم ایران هستند، با حضور در رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در مسکو، با سید حسین طباطبایی سرپرست رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در روسیه دیدار و گفتوگو کردند.
    طباطبایی پس از خوشامدگویی به حاضران، گسترش همکاریهای ادبی ایران و روسیه از طریق برگزاری برنامههای مختلف و فراهم تاوردن زمینههای تبادل هیئتهای ادبی و فرهنگی بین دو کشور را از برنامههای رایزنی فرهنگی دانست و با برشمردن نمونههایی از برنامههای اجرا شده در این زمینه از قبیل اولین پل ادبی ایران و روسیه، سمینار نقش زنان در ادبیات معاصر ایران و روسیه، همایش از سعدی تا پوشکین، معرفی رضا امیرخانی نویسنده معروف معاصر و ترجمه روسی رمان من او و...، ادبیات را پلی مستحکم برای تقویت دوستی و تعامل ماندگار بین دو ملت بافرهنگ و ادب دوست ایران و روسیه دانست و افزود: ملتهای ما و شما با داشتن ستارگان درخشانی در عالم ادبیات جهان همچون فردوسی، سعدی، حافظ، خیام و نیز پوشکین، داستایوسکی، تالستوی، چخوف و... از سرمایههای بزرگ و غیر قابل اغماضی در پهنه ادبیات جهان برخوردارند. سرمایههایی که با اتکاء به آنها میتوان، پل مرواده و دوستی دیرینه دو کشور را بر مبانیای مستحکم و استوار بنا کرد.
    سرپرست رایزنی فرهنگی کشورمان در مسکو در ادامه به اجمال برنامههای پیش بینی شده برای مهمانان روس در تهران و شیراز را معرفی نموده و با آرزوی سفری خوش و پربار برای محققان عازم ایران، اظهر امیدواری نمود ره توشه این سفر، به روند شناخت صحیح از فرهنگ و هنر و ادبیات ایران امروز در بین نخبگان و اهل ادب و فرهنگ روسیه منجر شود.
    خانم دکتر تاتیانا مارچنکو و خانم یلنا کریووا با تشکر از سازماندهی و برنامه ریزی این سفر، حضور در ایران، مهد تمدن و فرهنگ و ادبیات را برای خود موهبت و افتخاری بزرگ دانسته و تداوم برنامههایی از این دست که از طریق ارتباط و مشارکت موسسات علمی و فرهنگی دو کشور میسر میشود را در تحکیم مناسبات فرهنگ و ادبی ایران و روسیه موثر دانستند.
    شایان ذکر است مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب با همکاری انیستیتو سولژنیتسین روسیه و رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در مسکو، همایش بررسی آرا و آثار ایوان بونین را در روز سهشنبه ۱۹ آذر ساعت ۱۵ و با حضور بونینشناسان ایران و روسیه برگزار میکند.

    منبع:شهر کتاب
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا