تشریفات شناسائی و اجرای احكام خارجی و آراء داوری در حقوق بین الملل خصوصی فرانسه

  • شروع کننده موضوع KIMIA_A
  • بازدیدها 191
  • پاسخ ها 2
  • تاریخ شروع

KIMIA_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/01
ارسالی ها
3,446
امتیاز واکنش
25,959
امتیاز
956
سن
22
محل سکونت
تهران
مقدّمه
این یك واقعیت است كه كشور فرانسه ، به نحو نسبتاً وسیعی، آثار تصمیماتی را كه به نام او صادر شده اند ، در سرزمین خود می پزیرد . این اقدام فرانسه البتّه و قبل از هر چیز مطابق كنوانسیونهای بین المللی عدیدهای صورت میگیرد كه كشور مزبور با كشورهای بسیار گوناگون منعقد نموده و مهمترین آنها، در عمل، كنوانسیون بروكسل مورّخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۸ است. اقدام مزبور با حقوق عام این كشور، یعنی قوانین و رویّة قضایی آن، نیز مطابقت دارد. امّا قبل از هر چیز در رابـ ـطه با نكتة اخیر لازم است بین احكام خارجی و آراء داوری تفاوت قائل شویم. در رابـ ـطه با احكام خارجی، قواعد و مقّررات نوشته تقریباًوجود خارجی ندارند و تنها می توان به مادّة ۲۱۲۳ قانون مدنی و مادّة ۵۰۹ قانون جدید آیین دادرسی مدنی اشاره كرد كه به موجب آنها یك حكم خارجی را نمی توان در فرانسه اجرا نمود مگر آنكه یك دادگاه فرانسوی حكم مورد نظر را لازم الااجراءاعلام كرده باشد. راجع به بیش از این، یعنی در خصوص شرایط این اعلام و نیز در رابطة با شناسایی حكم خارجی، حقوق عام فرانسه، منحصراً حاصل كار رویّة قضایی است و نه قانون. برعكس، در مورد آراء داوری باید گفت كه شناسایی و اجرای آنها در فرانسه، از زمان تصویب قانون ۱۲ مه ۱۹۸۱ به این طرف، موضوع مقرّرات قانونی مشخّصی است كه موادّ ۱۴۹۸ تا ۱۵۰۷ قانون جدید آیین دادرسی مدنی را تشكیل می دهند. امّا تفكیك میان احكام خارجی و آراء داوری در سطوح دیگری نیز، جز در سطح منابع حقوق، قابل اعمال می شود. در وهلة اول، از نقطه نظر تصمیمات قابل شناسایی و اجرا در فرانسه، باید گفت كه، اگر صحبت از احكام باشد، این احكام باید خارجی یعنی احكامی باشند كه در خارج و به نام یك حاكمیّت خارجی صادر شدهاند؛ بعلاوه، این احكام باید راجع به یك رابطة تابع حقوق خصوصی باشند- لااقل در حقوق عام، زیرا پارهای از كنوانسیونها بین المللی این قاعده را نقض میكنند - ؛ چرا كه
احكام خارجی صادره در زمینههای اداری، مالیاتی یا جزایی را نمی توان در فرانسه مؤثّر تلقی كرد. در مورد آراء داوری كه به نام یك دولت صادر نمیشوند بلكه اساس قراردادی دارند، موادّ ۱۴۹۸ تا ۱۵۰۷ قانون جدید آیین دادرسی مدنی نه تنها امكان شناسایی و اجرای آراء داوری خارجی را در فرانسه پیشبینی میكند بلكه، علاوه براین، به آراء «راجعه به داوری بین المللی» كه در فرانسه صادر میشوند نیز امكان اجرا میدهند. از سوی دیگر، تفاوت دیگری میان احكام خارجی و آراء داوری از جهت شرایط مؤثر بودن آنها در فرانسه وجود دارد. در واقع، اگر چه رویّة قضایی، به تدریج به تشریفات اجرا و شناسایی احكا م خارجی شكل بهتری بخشیده و احكام مزبور را تحت رژیمی قرار داده كه (با وجود ظواهر امر) نسبتاً انعطاف پذیر است، ولی موّاد ۱۴۹۸ و بعد قانون جدید آیین دادرسی مدنی برای آراء داوری سرنوشتی باز هم انعطاف پذیر در نظر گرفته است! این انعطاف پذیری جدید و بیش و كم سریع حقوق عام فرانسه، در عین حال، این حقیقت غیر عادی را اشكار میكند كه شناسایی اثر احكام خارجی و آراء داوری توسط كنوانسیونهای بین المللی گاه از شناسایی اثر آنها به موجب حقوق عام اهمیت كمتری دارد! این حقیقت را ما با مطالعه حقوق عام (بخش اول) و سپس حقوق معاهداتی (بخش دوم) در خواهیم یافت. حقوق عام
در این رابـ ـطه طبعاً باید بین احكام خارجی و آراء داوری قائل به تفكیك شد.
الف
احكام خارجی
اعطای اثر به یك حكم خارجی در فرانسه به معنی این است كه آن را در نظام حقوقی فرانسه بگنجانیم. لذا این واقعیت قابل فهم است كه حقوق عام همیشه تاثیر قطعی یك حكم خارجی را موكول به كنترل آن توسط یك دادگاه فرانسوی می كند. این كنترل موسوم است به كنترل «صحت بین المللی» حكم خارجی. رویة قضایی به ناچار آیین كنترل را سازمان داده و موضوع كنترل را معین نموده است.
اوّل. آیین كنترل
این كنترل جنبة دوگانه دارد و بر حسب آثاری كه یكی از طرفین دعوی می خواهد در فرانسه بر حكم بار شود متفاوت است. از یك سو، پاره ای از آثار موكول به صدور اجراییّه اند، مثل مورد اجرای حكم خارجی توسط مقام قضایی، كه امكان می دهد كه مثلاً یكی از اموال بدهكار توقیف شود یا بدهكار ملزم به پرداخت نفقه گردد ویا كودكی در اختیار محكومّ له قرار گیرد. امّا صدور اجراییّه برای شناسایی اعتبار امر مختوم در مورد پاره ای از احكام خارجی، یعنی احكام اعلامی و احكام راجعه به دارائی ، نیز ضروری است. در این گونه موارد، كنترل حكم خارجی از طریق «تشریفات صدور اجرائیّه» انجام می شود. تشریفات مزبور ، هم الزامی است و هم بدون بررسی قبلی دلایل در خواست كنندة اجرائیّه و بدون ورود به دفاعیات محكومّ علیه در ماهیت ، صورت می پزیرد. از سوی دیگر ، بعضی از آثار دیگر تصمیم خارجی به طور قهری در فرانسه تحقق یافته و منوط به صدور قبلی اجرائیّه نیستند و شناسایی اعتبار امر مختوم احكام خارجی راجع به احوال شخصیه و اهلیت اشخاص ، و احكام خارجی انشائی كه در زمینه دارائی صادر گردیده اند ، از جمله مصادیق آنها به شمار می روند. منتها این آثار «مستقیم و بلاواسطه»، متزلزل و موقّت باقی می مانند، زیرا كنترل مؤخّر حكم خارجی همیشه ممكن است. كنترل نوع اخیر به تقاضای یكی از طرفین انجام می شود كه یا قصد از بین بردن اثار مستقیم و بلاواسطة تصمیم خارجی را دارد و یا از دادگاه تقاضای تنفیذ و تأیید آنها را می نماید . نتیجه این می شود كه در موارد اخیر الذّكر، تأثیر «قطعی» حكم خارجی به «تشریفات كنترل» كه هم احتمالی است و هم مؤخّر ، موقوف و معلق می باشد. كنترل الزامی و مقدم: تشریفات صدور اجرائیه بدون انجام این تشریفات معمولی ، حكم خارجی ، از دید كشور فرانسه وجود خارجی ندارد. پس كسی كه قصد استفاده از یك حكم خارجی را در فرانسه دارد و می خواهد محكومّ علیه را ملزم به اجرای آن نماید، یا می خواهد به اعتبار امر مختوم استناد كند و یا مدّعی حقّی شود كه حكم به نفع او برقرار كرده است، باید به طرح «دعوای صدور اجراعیّه » مبادرت ورزد. این دعوی در صلاحیت انحصاری دادگاه شهرستان (متشكل از چند قاضی) است كه بدون توجه به اینكه مقام صادر كنندة تصمیمی كه اجرای آن تقاضا گردیده كیست، واجد صلاحیت انحصاری رسیدگی به قضیّه می باشد . اینكه مقام صادر كنندة حكم یك دادگاه خارجی، یك مقام اداری یا مذهبی خارجی و یا یك دادگاه مدنی یا تجاری یا جزائی یا دادگاهی باشد كه صلاحیت رسیدگی به اختلافات ناشی از قراردادها را دارد، و یا اینكه یك دادگاه بخش، استیناف و یا دادگاه عالی باشد، اهمیت ندارد و مؤثر در مقام نیست. و اما در مورد صلاحیت سرزمینی باید متذّكر شد كه این صلاحیت معمولاً یا متعلق به دادگاه شهرستان محل اقامت و یا سكونت خوانده است یا دادگاه شهرستان محل اجرا، یعنی محل وقوع اموالی كه باید توقیف شوند. دادخواست صدور اجرائیّه مطروحه نزد دادگاه شهرستان صلاحیتدار، باید همواره با اخطار به طرف مقابل، یعنی خوانده، همراه باشد تا رسیدگی به شكل ترافعی صورت گیرد. تقاضای صدور اجرائیّه هرگز نمی تواند به شكل درخواست و بدون دعوت طرف مقابل انجام پذیرد و این حتی شامل موردی است كه، مانند موارد حسبی، حكم خارجی خود از طریق طرح در خواست صادر شده باشد. از اینكه بگذریم، تشریفات صدور اجرائیّه تابع قواعد حقوق عام است با این تفاوت كه در حین محاكمه، قاضی صدور اجرائیّه از اختیار وسیعی در ادارة جلسه برخوردار است. در واقع، وظیفة مزبور این است كه حتی رأساً صحت حكم خارجی را بررسی كند و «مكلّف است كه خود مستقلاً وجود شرایط (صحت حكم) را احراز نماید». این اختیار و تفوق قاضی بر دادرسی به ویژه از این جهت قابل توجیه است كه «هدف از تاسیس صدور اجرائیه این است كه حمایت از نظام حقوقی و منافع فرانسه تأمین گردد»، و به عبارت دیگر، موضوع با این دید نگریسته می شود كه اجرائیه فقط به طرفین مربوط نیست بلكهدولت فرانسه كه حكم خارجی در نظام حقوقی اش جای می گیرد نیز باید مطمح نظر باشد. همین اختیار تعیین كننده بر محاكمه در موردی كه دادگاه فرانسوی باید یك حكم خارجی را مؤخّراً مورد كنترل قرار دهد نیز صادق است.
۱.كنترل احتمالی و مؤخّر پاره ای از آثار حكم خارجی جنبة «بلاواسطه» دارند، به این معنا كه فرانسه آنها را خود بخود قبول دارد ومنوط به صدور قبلی اجرائیّه نیستند. این آثار عمدتاً عبارتنداز: اعتبار امر مختوم - نفیاً یا اثباتاً - در مورد احكام راجع به
احوال شخصیّه و اهلیت اشخاص و نیز احكام انشائی صادره در زمینة دارائی. همانطور كه دیوان كشور فرانسه در رأی مورخ ۳ مارس اعلام نموده است، همین كه
اجرای احكام مستلزم مراجعه به دادگاه نباشد، «احكام صادره از ناحیه یگ دادگاه خارجی در خصوص احوال شخصیه و اهلیت اشخاص در فرانسه بدون نیاز به صدور اجرائیه دارای اثر خواهد بود». این است كه مثلاً یك حكم خارجی راجع به طلاق، از دید فرانسه این اثر بلاواسطه را دارد كه رابطة زوجیت را قطع می كند و در نتیجه، به یكی از زن و شوهر طلاق گرفته، اجازه می دهد كه در فرانسه مجدداً ازدواج كند، یا مانع تعقیب او به عنوان تعدد زوجات و یا طرح درخواست جدید طلاق می گردد. همچنین، بدون نیاز به هر گونه تشریفات صدور اجرائیه، حكم خارجی صادره در مورد فرزند خواندگی و یا مشعر بر نوعی ممنوعیّت بلاواسطه در فرانسه مورد شناسایی قرار می گیرد. همین راه حل را رویّة قضایی در مورد آراء انشایی مربوط به دارائی پذیرفته است. مثلاً احكام خارجی كه قیّمی را نصب و یا مأمور اجرای یك وصیتنامه را معیّن، یا یكی را مأمور تصفیة شركت می نمایند، به طور قهری در فرانسه مورد شناسایی قرار می گیرند، به نحوی كه این اشخاص می توانند بدون نیاز به تقاضای صدور اجرائیه وطیّ تشریفات آن اختیارات خود را در فرانسه اعمال
كنند. با وجود این، عدم لزوم صدور اجرائیة قبلی به این معنا نیست كه این احكام خارجی
لزوماً از هر گونه كنترل از طرف داد گاههای فرانسوی معاف اند. زیرا، در واقع، شناسایی بلاواسطة این احكام تنها جنبة موقّتی و متزلزل دارد و فقط با اعلام بعدی یك دادگاه فرانسوی مبنی بر صحّت ، حكم خارجی قطعیّت می یابد. به عبارت دیگر، اگر چه این نوع احكام نیاز به صدور اجرائیة قبلی ندارد، ولی ممكن است موضوع یك كنترل مؤخر واقع شوند كه نتیجهاش، در صورت اعلام صحت حكم خارجی ، تنفیذ آثار بلاواسطة حكم و یا ابطال این آثار با اثر عطف به ماسبق درصورت اعلام صحت حكم خارجی خواهد بود. این كنترل احتمالی و مؤخر می تواند دو جنبه داشته باشد:
جنبة اول اینكه یك «كنترل جنبی» باشد و آن زمانی است كه حكم خارجی به صورت یك ایراد طاری درجریان محاكمه مطروحه نزدیك دادگاه فرانسوی عنوان شود. (مثلاً احد از روجین ممكن است از دادگاه تقاضا كند كه یك حكم خارجی را كه جدائی موقّت زنو شوهر قبل از طلاق قطعی را مقرر نموده است تبدیل به حكم طلاق كند؛ یا یكی از زوجین كه خواندة یك دعوای طلاق در فرانسه است، در مقام طرح ایراد امر مختوم ، حكم خارجی طلاقی را ارئه كند تا مانع دعوای اصلی شود؛ یا شخصی كه مجدداً ازدواج كرده است و به همین خاطر به اتهام تعدد زوجات در فرانسه تعقیب می شود، در مقام دفاع، حكم خارجی را ارائه دهد كه ازدواج اول را فسخ یا ابطال كرده است.) البته ، حكم خارجی فقط در صورتی می تواند در مقام ادّعا یا دفاع به طور مؤثر مورد استناد قرار گیرد كه به درستی صادر شده باشد. نتیجه اینكه دادگاه فرانسوی كه به دعوای اصلی رسیدگی می كند بدون توجه به نوع دادگاه - و حتی اگر دادگاه جزائی باشد- مكلف است حكم خارجی را كه به صورت طاری نزد او مطرح شده است كنترل نماید. جنبة دوم این است كه كنترل امكان دارد یك «كنترل اصلی» باشد. در واقع، رویة قضایی فرانسه پذیرفته است كه یك دعوای اصلی می تواند نزد دادگاه شهرستان مطرح شود تا دادگاه مزبور صحت صدور رأی خارجی را مورد رسیدگی و حكم قرار دهد.این دعوی كه طبیعتاً یك دعوای اعلامی است می تواند خود دو صورت داشته باشد: ممكن است این دعوی به صورت دعوای «عدم تاثیر حكم» طرح شود - یعنی كسی كه حكم خارجی به ضرر او صادر شده است با طرح آن نزد دادگاه فرانسوی تقاضا نماید تا دادگاه مزبور حكم مورد اعتراض را غیر صحیح اعلام كند، و در نتیجه ،«آثار بلاواسطه ای» را كه حكم خارجی تا آن زمان در فرانسه داشته است از بین ببرد -؛ و یا اینكه در قالب یك دعوای اصلی با خواستة «تأیید وشناسایی آثار حكم خارجی» و معمولاً از ناحیة محكومّ له طرح گردد. بر خلاف مورد سابق الذّكر ، موضوع این دعوی این است كه دادگاه حكم را صحیح اعلام كند تا «آثار بلاواسطه» ای كه حكم مزبور به طور معلق تا آن زمان داشته است، به طور قطعی مورد تأیید قرار گیرد. بدین ترتیب، ملاحظه می شود تشریفاتی كه هدف آن كنترل یك حكم خارجی است متنوع است: اجرائیّه، كنترل جنبی ، دعوای عدم تأثیر حكم یا تأیید آثار حكم. اما تشریفات كنترل هر چه باشد موضوع كنترل تغییری نمی كند، زیرا اصولاً شرایط صحت
حكم خارجی تابع تشریفات كنترل نیست.
دوّم . موضوع كنترل
قبل از هر چیز باید یادآور شد كه دادگاه فرانسوی مكلف به این رسیدگی نیست كه آیا كشور خارجی كه تصمیم صادره در سرزمین آن را مورد رسیدگی قرار می دهد، احكام صادره از محاكم فرانسوی را شناسایی می كند یا خیر. به عبارت دیگر ، شرط اقدام متقابل ضروری نیست. بعلاوه، از زمان رأی دیوان كشور موسوم به «مونزه» مورخ ۷ ژانویه ۱۹۶۴ به این طرف، قاضی فرانسوی دیگر مجاز نیست كه رأی مطروحه را مورد بازبینی و تجدید نظر بررسی مطابقت حكم خارجی با قانون و چه از جهت بررسی محتوای پرونده، به صورت صحیح یا غیر صحیح مورد حكم قرار گرفته است یا خیر. در این رابـ ـطه ، حقوق عام فرانسه به نحو بارزی انعطاف پذیر تر شده است. برعكس ، حقوق عامّ مزبور هنوز هم نسبتاً سختگیر است؛ چرا كه رأی مونزه مقرّر می دارد كه دادگاه فرانسوی باید «صحت بین المللی» حكم را با توجه به سه دسته شروط زیر مورد كنترل قرار دهد:
۱. شرط راجع به صلاحیت دادگاه خارجی.
۲. شرط راجع به صلاحیت قانون مورد اجرای دادگاه خارجی.
۳. شرط راجع به رعایت نظم عمومی بین المللی فرانسه.
۱. صلاحیت دادگاه خارجی موسوم به صلاحیت غیر مستقیم
حكم خارجی صحیح نیست مگر آنكه توسط یك دادگاه صالح صادر شده باشد. اما ایا كنترل این صلاحیت باید مطابق قوانین و مقررات فرانسه باشد یا قوانین و مقررات خارجی؟ در مورد صلاحیت خاص یا داخلی مقام خارجی ، همیشه این امر مورد قبول بوده است كه این صلاحیت باید مطابق قواعد خارجی كشور مبدء تصمیم بررسی شود كه معین می كند مثلاً آیا فلان مقام مذهبی یا اداری، صالح برای صدور حكم طلاق هست یا خیر و یا صلاحیت به فلان شهر راجع است یا نه ؟ برعكس ، مشكلات زیادی در مورد صلاحیت عام و بین المللی دادگاههای كشور خارجی مبدء تصمیم بروز كرده است. در این رابـ ـطه ، رویّة قضایی فرانسه بررسی می كند كه آیا امر متنازعٌ فیه و مورد حكم در خارج ، منحصراً در صلاحیت دادگاه فرانسوی است یا خیر؟ اگر به موجب قواعد ومقررات فرانسوی صلاحیت بین المللی ، رسیدگی به موضوع در صلاحیت انحصاری دادگاههای فرانسوی قرار داشته باشد، فرض بر این می شود كه حكم خارجی توسط دادگاهی صادر شده كه صلاحیت بین المللی برای صدور آن را نداشته است وبه همین خاطر حكم در فرانسه غیر قانونی اعلام می شود و این فرض هم نسبتاً زیاد اتفاق می افتد. از جملة مصادیق بارز این مورد وقتی است كه حكم صادره از یك دادگاه خارجی علیه یك تبعة فرانسه در فرانسه مطرح می شود. در تفسیر مادّة ۱۵ قانون مدنی كه به طور لفظی به یك خواهان خارجی اجازه می دهد كه یك خواندة فرانسوی را به دادگاههای فرانسه بكشاند، رویّة قضایی اعتقاد دارد كه این ماده به نفع خواندة فرانسوی امتیازی برقرار كرده است كه به موجب آن خواندة مزبور حق دارد جز توسط دادگاههای فرانسوی محاكمه نشود. به عبارت دیگر ، تابعیت فرانسوی خوانده مجوز صلاحیت انحصاری دادگاههای فرانسوی است و هر مرجع خارجی را از صلاحیت می اندازد. این راه حل، مخالفت شدیدی با تاثیر احكام خارجی در فرانسه دارد. واقعیت این است كه رویه قضایی ، این راه حل را به این طریق تعدیل كرده كه استفاده از این امتیاز موضوع ماده ۱۵ توسط یك تبعه فرانسه كه علیه او در یك دادگاه خارجی طرح دعوی شده است، منوط به این باشد كه وی با استفاده از این امتیاز، ایراد عدم صلاحیت نماید ، والاّ حضور در محكمه خارجی توسط خواندة فرانسوی و دفاع از ماهیت توسط او كاشف از اسقاط چنین حقی از طرف وی و عدم صلاحیت انحصاری محاكم فرانسوی است. علاوه بر مورد مادّة ۱۵ قانون مدنی ، فروض دیگری از صلاحیت انحصاری دادگاههای فرانسوی وجود دارد؛ مثل وقتی كه اختلاف راجع به یك حق عینی بوده و مال غیر منقول در فرانسه واقع باشد، یا وقتی كه اختلاف راجع به دولت فرانسه مشروط بر اینكه از مصونیت قضایی خود اعراض نكرده باشد، یا وقتی كه اختلاف به یك خدمت عمومی فرانسوی (مانند تصحیح شناسنامة فرانسوی و ابطال حق اختراع فرانسوی) مربوط می گردد. برعكس ، رویه قضایی اخیر موضع خود را تعدیل كرده است؛ به این ترتیب كه به نظر رویه مزبور دادگاههای فرانسوی ، از زمانی كه ملاك صلاحیت تعیین شده توسط قاعدة فرانسویِ صلاحیتِ سرزمینی - مثلاً محل اقامت خوانده - در
فرانسه واقع است، دادگاههای اخیر دیگر صلاحیت انحصاری ندارند. ولی سؤالی كه اینجا مطرح می شود این است كه در صورت فقدان صلاحیت انحصاری دادگاه فرانسوی چگونه می توان صلاحیت غیر مستقیم دادگاه خارجی را ارزیابی كرد؟ مدتهای مدید، دكترین و رویّة قضایی در این خصوص با یكدیگر اختلاف شدید داشته
اند. به موجب یك نظریه، صلاحیت دادگاه خارجی مطابق قواعد فرانسوی صلاحیت بین المللی مستقیم ، یعنی مطابق قواعد مندرج در قانون آئین دادرسی مدنی كنترل می شده است كه این قواعد ، در صورت طرح مستقیم یك اختلاف در فرانسه ، برای تعیین صلاحیت بین المللی مستقیم دادگاههای این كشور بكار می روند. ین راه حل قابل فهم بود، چرا كه كنترل صلاحیت دادگاه خارجی به منظور قبول یا ردّ گنجانیدن حكم خارجی در نظم حقوقی فرانسه انجام می گیرد. اما راه حل اخیر قابل انتقاد نیز بود، زیرا منتهی به اشكال می شد كه چون قواعد خارجی صلاحیت (كه دادگاه خارجی الزاماً اجرا كرده بود) با قواعد فرانسوی تطبیق نمی كردند، احكام خارجی مردود اعلام می شدند. بنابراین ، برای پاسخ دادن به این انتقاد نظریه دیگری پیشنهاد شد مبنی بر اینكه صلاحیت بین المللی دادگاه خارجی مطابق قواعد خارجی بررسی شود. این راه حل كه با شناسایی و قبول تصمیمات خارجی در فرانسه مساعدتی فراوان و شاید افراطی داشت ، متضمن این خطر بود كه كنترل صلاحیت دادگاه خارجی توسط محاكم فرانسوی از حالت جدی خارج شود. سر انجام ، در رأی مورخ ۶ فوریة ۱۹۸۵ ، دیوان كشور نظریه سومی را اتخاذ كرد. در واقع ، این رأی یك قاعده مستقل صلاحیت غیر مستقیم را وضع كرده كه نه اقتباسی از قواعد فرانسوی صلاحیت غیر مستقیم است و نه تقلیدی از قواعد خارجی صلاحیت ، بلكه در صورتی به آن رجوع می شود كه كنترل احكام خارجی مطرح باشد. به
موجب این نظر «در تمامی مواردی كه قاعده فرانسوی … به دادگاههای فرانسه صلاحیت انحصاری اعطا نمیكند ، دادگاه خارجی باید صالح شناخته شود، مشروط بر اینكه اختلاف به نحو بارزی به كشور قاضی رسیدگی كننده مربوط بوده و انتخاب دادگاه(خارجی) متقلّبانه نبوده باشد». بدین ترتیب ، از این پس ، برای صلاحیت دادگاه خارجی وجود دو شرط ضروری كافی است: یك شرط مثبت با طبیعت موضوعی ، یعنی ارتباط بارز اختلاف مطروحه به كشور خارجی ؛ و یك شرط منفی با طبیعت شخصی ، یعنی عدم تقلب در مراجعه به دادگاه خارجی . (برای مثال ، یكی از موارد تقلّب موردی است كه خواهان فقط به منظور امكان مراجعه به دادگاه خارجی به طور تصنّعی خود را به یك دولت خارجی مرتبط نموده باشد.) واضح است كه ارزیابی این دو شرط از پرونده ای به پروندة دیگر فرق می كند؛ با وجود این ، مسلّم است كه قاعده صلاحیت غیر مستقیم وضع شده توسط دیوان كشور به قبول بیش از پیش تصمیمات خارجی در فرانسه كمك فراوان خواهد كرد، كه متأسفانه این امر در مورد كنترل قانون اجرا شده توسط دادگاه خارجی صادق نیست.

صلاحیت قانون اجرا شده توسط دادگاه خارجی
رأی مونزه مورخ ۷ ژانویة ۱۹۶۴ قاضی را ملزم نموده است تا «اجرای قانون صالح بر اساس قواعد تعارض قوانین فرانسه … و عدم هر گونه تقلّب نسبت به قانون» را كنترل كند . اولین تكلیف - اینكه دادگاه خارجی باید قانون حاكم بر ماهیت اختلاف را طبق قواعد تعارض قوانین فرانسه تعیین كرده باشد - به نحو یكسان مورد ارزیابی دكترین قرار نگرفته است. پاره ای از مؤلفان آن را مورد تأیید قرار می دهند و عقیده دارند كه چون باید به یك تصمیم خارجی در فرانسه ترتیب اثر داد، طبیعی است كه قاضی فرانسوی كنترل را بر حسب مفهوم فرانسوی روابط بین المللی انجام دهد و جلوی اجرای حقوق خارجی راجع به تعارض قوانین را سد نماید. ولی اكثریت علمای حقوق این نظر را مورد انتقاد قرار می دهند ، زیرا متضمن این خطر است كه در در هر موردی كه قاعدة خارجی تعارض قوانین - كه دادگاه خارجی مكلف به اجرای آن است - با قاعده فرانسوی تعارض قوانین سازگار نباشد، قاضی فرانسوی از اجرای حكم خارجی خودداری كند. به همین خاطر ، مؤلفان پیشنهاد می كنند كه صلاحیت قانون اجرا شده توسط قاضی خارجی بر اساس قواعد خارجی تعارض قوانین بررسی شود. بعضی از مؤلفان از این هم فراتر می روند و امیدوارند همانطور كه در مورد حقوق تطبیقی صادق است، كنترل قانون اجرا شده خیلی راحت حذف شود ، مگر در مواردی كه دادگاه خارجی از اجرای یك قانون واجد خصیصه نظم عمومی و تأمینی فرانسه خودداری كرده باشد. اما تا به امروز رویه قضایی به راه حل موجود در رأی مونزه وفادار مانده و حتی در مورد طلاق كه از زمان تصویب مادة ۳۱۰ قانون مدنی مصوب
۱۹۷۵/۷/۱۱ روش یكطرفه ای را برقرار كرده است، كنترل قانون خارجی اجرا شده توسط دادگاه خارجی باید قاعدتاً و از نظر منطقی بر اساس قاعدة خارجی تعارض انجام پذیرد. با وجود این، رویه قضایی شدت این سیستم را با دو عامل تعدیل كننده همراه كرده است: اولین عامل را «نظریة احاله» تحمیل كرده است. به عبارت بهتر ، وقتی كه دادگاه خارجی قانون معین شده توسط قاعده تعارض خودش را اجرا كرده و این قانون نیز همان قانونی باشد كه یك دادگاه فرانسوی ، در صورت رسیدگی به قضیه و با توجه به نظریه احاله ، اجرا نماید، حقوق بین الملل خصوصی فرانسه دیگر صحبتی ندارد و بنابراین حكم خارجی می تواند در فرانسه مورد قبول قرار گیرد. دومین عامل تعدیل كننده حاصل نظریه موسوم به «تشابه» است كه به موجب آن ، قانون تعیین شده به موجب قاعدة تعارض قوانین دادگاه خارجی در فرانسه صالح شناخته می شود، مشروط بر آنكه محتوای آن مشابه قانون صالح به موجب قاعده تعارض قوانین فرانسه باشد. چون هر دو قانون به نتایج یكسان منتهی می شوند ، بنابراین ، هیچگونه دلیلی وجود ندارد كه ردّ حكم خارجی را توجیه نماید؛ منتها در همه موارد لازم است كه اعلام صلاحیت قانون اجرا شده توسط دادگاه خارجی ، حاصل تقلب نسبت به قانون نباشد. دیوان كشور ، بدون اینكه تفاوتی بین تقلب نسبت به قانون فرانسه یا تقلب نسبت به قانون خارجی را مطرح كند، قاضی صدور اجرائیه را مكلف می كند «بررسی نماید كه آیا تصمیم خارجی موجب و حاصل تقلب نسبت به قانون است یا خیر و مخصوصاً بررسی كند كه آیا طرفین به طور ارادی رابـ ـطه حقوقی را ، تنها به منظور فرار و طفره از سلطه قانون معمولاً صالح ، تغییر دادهاند یا خیر».
۱.رعایت نظم عمومی بین المللی فرانسه
علاوه بر موارد بالا، حكم خارجی ممكن است در صورت عدم رعایت نظم عمومی فرانسه ، غیر قانونی اعلام شود. منظور از نظم عمومی، اصول اساسی حقوق فرانسه است ، چه در رابـ ـطه با تشریفات دادرسی و چه در رابـ ـطه با ماهیت دعوی.

نظم عمومی تشریفاتی
دادگاه فرانسوی مكلف به بررسی این نكته نیست كه آیا تشریفات دادرسی نزد دادگاه خارجی مطابق قانون مقّر دادگاه خارجی به طور صحیح تعقیب شده است یا خیر، ولی باید صحت این تشریفات را «در رابـ ـطه با نظم عمومی بین المللی و رعایت حقوقدفاعی» كنترل نماید. به عبارت دیگر،كنترل تشریفات فقط راجع به این امر است كه آیا حقوق دفاعی - آنطور كه مورد نظر حقوق فرانسه است - در طول دادرسی خارجی
رعایت شده است یا خیر. این است كه حكم خارجی مثلاً در موارد زیر در فرانسه به رسمیت شناخته نمی شود: هرگاه خوانده اساساً به دادگاه خارجی احضار نشده و یا به موقع احضار نشده است تا بتواند با حضور در دادگاه از خود دفاع نماید، یا هرگاه دادگاه خارجی اصل ترافعی بودن را رعایت نكرده و یا به بیش از خواسته رأی داده است، یا تنها به این دلیل حكم به حقانیت خواهان داده كه خوانده در دادرسی حاضر نشده است و امثال آن.
نظم عمومی ماهوی این نظم عمومی باید ، هم در حقوق اجرا شده بر اختلاف توسط دادگاه خارجی و هم در راه حلی كه حكم خارجی در رابـ ـطه با اختلاف مطروحه ارائه داده است ، مدّ نظر قرار گرفته باشد. به همین علت است كه احكام زیر باطل و غیر صحیح تلقی می شوند: احكامی كه در آنها قانون خارجی اعمال شده ملی كردن اموال را بدون پرداخت غرامت به صاحبان اموال ملی شده تجویز نموده است؛ احكامی كه ازدواج مدنیِ انجام شده در فرانسه را به این دلیل ابطال كرده اند كه بدون انجام قبلی مراسم مذهبی صورت گرفته
است؛ احكامی كه بنوّتِ طبیعی یك مرد نسبت به طفل را فقط بر اساس اظهارا ت مادر مبنی بر اینكه او با خوانده روابط جنـ*ـسی داشته است اعلام كرده اند و یا احكامی كه حضانت طفل را نه به خاطر مصلحت طف بلكه با مراجعه به «ملاكهای اصولی »، مانند «حفظ امتیازات شوهر»، به پدر واگذار نموده اند. البته ، این مثالها نباید واقعیت را بپوشانند زیرا بندرت اتفاق می افتد كه حكم خارجی مخالف نظم عمومی بین المللی تلقی شود. در واقع ، وقتی كه یك حكم خارجی در فرانسه مورد استناد قرار می گیرد، مورد نظر این است كه به حقی كه در خارج تحصیل شده است اثر بخشیده شود؛ اما رویه قضایی معمولاً چنین اظهار نظر میكند كه ، در چنین مواردی ، نظم عمومی جز یك «اثر معتدل» ندارد، به این معنی كه احكام زیر در فرانسه مورد قبول قرار گرفته اند: احكامی كه رابـ ـطه بنوّت طبیعی را در غیر مواردی نیز كه حقوق فرانسه پیشبینی كرده است، اعلام نموده اند، یا احكامی كه اعلام طلاق كرده و یا طلاق خارجی را تأیید نموده اند در حالی كه مشمول موارد منعكس در حقوق فرانسه نمی شده اند. به موارد مذكور می توانیم موردی را كه شوهر زن خود را یكطرفه طلاق می دهد اضافه كنیم. بدین ترتیب، ما شاهد یك تعدیل قابل ملاحظه در شرایط ضروری نظم عمومی بین المللی توسط رویة قضایی هستیم، همانطور كه شاهد تعدیل شرایط راجع به صلاحیت قانون اجرا شده توسط دادگاه خارجی بوده ایم. آمارها نیز وجود این تحول نظم عمومی در جهت انعطاف پذیری را تأیید می كنند، زیرا احكام خارجی كه تحت كنترل دادگاههای فرانسوی قرار گرفته اند، جز در مورد ۵ درصد آنها، غیر صحیح تلقی نشده اند. این روش انعطاف پذیر رویه قضایی فرانسه نسبت به احكام خارجی، از سال ۱۹۸۱ ، با خط مشی منعطف تر قانون فرانسه در رابـ ـطه با آراء داوری توأم شده است.
به آراء داوری در مقابل رأی داوری صادره در خارج یا در فرانسه ، ولی در زمینة داوری بین المللی ، دو عكس العمل قابل تصور است: اول اینكه محكوم علیه (جز در موردی كه به اراده خود رأی را اجرا می كند، یعنی در ۹۵ درصد موارد) ممكن است پیش دستی نماید و با گنجاندن رأی در نظام حقوقی فرانسه مخالفت كند؛ دوم اینكه ، بر عكس، طرفی كه به رأی استناد می كند پیش دستی و كوشش نماید كه رأی داوری را در نظام حقوقی فرانسه وارد كند. قانونگذار فرانسه به لحاظ صدور آراء داوری بر اساس ارادة طرفین، در مقابل آنها موضع انعطاف پذیری اتخاذ كرده و كوشیده است عكس العمل نوع اول را محدود و عكس العمل نوع دوم را تشویق نماید.
 
  • پیشنهادات
  • KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    اوّل. اقدام پیشگیرانة محكومٌ علیه به منظور
    ممانعت از گنجانیدن رأی در نظام حقوقی فرانسه محكومّ علیه ممكن است، بدون آنكه منتظر شود كه رأی علیه او اقامه شود و یا محكومٌ له تقاضای اجرای آن را از طریق توقیف اموال طرف مقابل تسلیم نماید، ابتكار عمل را به دست گیرد و از دادگاه فرانسوی تقاضای ابطال رأی داوری را بنماید. این دعوی یا این در خواست ابطال رأی توسط مادة ۱۵۰۴ قانون جدید آئین داوری مدنی پذیرفته شده اما شرایط این پذیرش از سه نقطه نظر فوق العاده محدود كننده است: در مورد آراء قابل ابطال باید گفت كه منظور فقط آرائی است كه به موجب مادّة ۱۵۰۴ در فرانسه در رابـ ـطه با داوری بین المللی صادر می شوند ونه طبعاً آرائی كه در خارج صادر شده اند، كه نمی توانند موضوع هیچ اعتراض مستقیمی از طرف محكومٌ علیه واقع شوند. علّت این تفكیك روشن نیست. ممكن است این وضعیت ناشی از این تصور رویة قضایی و این نظریه باشد كه رأی صادره در كشور خارج منبعث از حاكمیت خارجی است كه نباید با قبول اعتراض مستقیم نسبت به رأی، به آن خدشه وارد شود و یا علت این تفكیك شاید این فكر باشد كه، در واقع، بهترین قاضی برای بررسی رأی صادره در خارج، خود قاضی خارجی است. در مورد تشریفات رسیدگی، مادة ۱۵۰۵ قاعدة رسیدگی دوگانه به اعتراض را رد و مقرر می كند كه اعتراض به رأی و در خواست ابطال آن باید نزد دادگاه استینافی مطرح شود كه رأی در حوزة صلاحیت آن صادر شده است. این اعتراض ممكن است از زمان صدور رأی، یعنی قبل از ابلاغ آن، صورت گیرد؛ ولی لازم است از طریق تقدیم دادخواست انجام شود، چرا كه رسیدگی نزد دادگاه استیناف ترافعی است. در مورد علل ابطال باید گفت كه این علل را، كه به پنج مورد منعكس در ماده ۱۵۰۲
    محدود می شوند، میتوان به سه گروه تقسیم كرد
    قبل از هر چیز باید به علل ابطالی اشاره كرد كه به نفس موجودیت داوری ارتباط
    دارند. چون داوری اساسی قراردادی دارد، منطقی است كه اعتراض به منظور ابطال در موردی ممكن باشد كه «داور بدون وجود قرارداد داوری و یا بر اساس قرار دادی باطل و یا قرار دادی كه مدت آن منقضی شده رأی داده است» (مادة ۱۵۰۲، بند۱). فرض عدم كامل بودن قرارداد داوری، بی تردید، بسیار نادر است. ولی مشكل ممكن است در موردی مطرح شود كه معلوم نیست چه كسی طرف داوری است. مثلاً ممكن است یك شرط داوری بین «الف» و «ب» منعقد شده و داور فكر كرده باشد كه شرط قابل تسرّی به «ج» بوده و در نتیجه خود را صالح به رسیدگی به اختلاف میان «الف» و «ج» دانسته باشد. در چنین حالتی ، «ج» ممكن است اعتراض به منظور ابطال رأی را بر اساس این استدلال مطرح كند كه داوری علیه او قابل استناد نیست، چرا كه قرار داد داوری به او تسرّی پیدا نمی كند. مثلاً رأی داوری صادره علیه یك دولت به این دلیل ابطال شده كه شرط داوری خود دولت را متعهد نمی كرده بلكه متعهد آن یك مؤسسة عمومی مستقل از دولت بوده است. دومین فرض، یعنی فرضی كه در آن داور «بر اساس یك قرار داد (داوری) باطل رأی
    داده است»، دادگاه استیناف را بر آن داشته كه اعتبار قرار داد داوری را با توجه به شرایط شكلی آن، اهلیت طرفین و اختیار آنها در مراجعه به داوری، قابلیت ارجاع امر به داوری ارزیابی كند و در این راه قواعد فرانسوی تعارض قوانین یا قواعد فرانسوی حقوق بین الملل خصوصی ماهوی را به مرحله اجرا در آورد. بالاخره، فرضی كه در آن داور «بر اساس قرار داد (داوری) كه مدت اعتبار آن منقضی شده رأی داده است». این فرض زمانی تحقق می یابد كه مثلاً شرط داوری مهلتی معین كرده و داور می بایست طی ان مهلت رأی خود را صادر می كرده و این مهلت رعایت نشده است. دومین گروه از موجبات بطلان، به طرز جریان تشریفات داوری مربوط می شود. قبل از هر چیز باید از عدم صحت تركیب دادگاه داوری و یا نصب داور واحد سخن گفت(ماده ۱۵۰۲،بند۲). سپس باید به اوضاع و احوالی اشاره كرد كه در آن «رأی داور بدون توجه به حدود اختیارات صادر شده باشد» (ماده ۱۵۰۲ بند۳). مثلاً داور به كمتر و یا بیشتر از خواسته و یا بر اساس انصاف رأی داده در حالی كه شرط داوری او را مكلف به تصمیمگیری بر اساس اصول حقوقی كرده است و یا آنكه در فرانسه رأی داده در حالی كه شرط داوری ، محل داوری را در خارج معین كرده است. بالاخره، از نقطه نظر تشریفات رسیدگی، باید از نقض «اصل ترافعی بودن محاكمه» یاد كرد (ماده ۱۵۰۴، بند۴). این مورد وقتی تحقق می یابد كه مثلاً داور به مدركی اشاره كرده و یا به اطلاعات شخصی خود استناد نموده بدون آنكه قبلاً این موارد را برای بحث متعارض طرفین مطرح كرده باشد. سومین و اخرین گروه از موجبات بطلان راجع است به نظم عمومی : «هر گاه شناسایی یا اجرای رأی داوری (یعنی گنجانیدن رأی در نظام حقوقی فرانسه ) با نظم عمومی بین المللی مخالف باشد» رأی قابل ابطال است (ماده۱۵۰۲، بند۵). بنابراین، برای قابل ابطال بودن كافی نیست كه رأی، یك قاعدة فرانسویِ نظم عمومی داخلی یا امنیتی را نقض كرده باشد بلكه باید با اصول اساسی فرانسه در تضاد باشد. آنچه كه ذكر شد مواردی است كه می توان جهت ابطال رأی صادره در فرانسه در زمینه داوری بین المللی به آنها استناد كرد. این موارد جنبه حصری دارند. مخصوصاً دادگاه استیناف نمی تواند به این دلیل كه در رأی قانون مناسب بر اساس حقوق بین الملل خصوصی فرانسه مورد توجه قرار نگرفته است، یا رأی متضمن یك نقص شكلی است (عدم امضای رأی توسط داوران، عدم ذكر تاریخ یا مستدل نبودن رأی )، یا به این بهانه كه رأی توسط دادگاه یك كشور خارجی قبلاً باطل اعلام شده است، رأی داوری را باطل نماید. هیچیك از این اوضاع و احوال به محكومّ علیه اجازه نمی دهد كه با ورود و گنجانده شدن رأی در نظام حقوقی فرانسه مخالفت كند. متقابلاً هیچیك از آنها مانع نمی شود كه یكی از طرفین تقاضای گنجانیدن رأی در نظام حقوقی فرانسه را بنماید.
    دوم. اقدام پیشگیرانة یكی از طرفین به منظور گنجانیدن رأی در نظام حقوقی فرانسه این اقدام معمولاً توسط طرفی صورت می گیرد كه رأی به نفع او صادر شده است و می خواهد رأی توسط مقامهای رسمی اجرا شود. البته، ممكن است این اقدام توسط محكومّ علیه نیز صورت گیرد تا با شناسایی رأی بتواند از آن به عنوان دلیل مختومه شدن یك دعوی استفاده كند. به این منظور - و برای اینكه حتی الامكان به رأی در فرانسه تأثیر بخشیده شود - قانونگذار فرانسه، با پیش بینی یك آئین رسیدگی بدایتی فوق العاده اختصاری ، موارد اعتراض را محدود ساخته است. آئین رسیدگی در محاكمة بدایت قواعد حاكم بر این آئین رسیدگی در مورد تمام آراء داوری صادق است و اینكه آراء مزبور در خارج صادر شده باشند یا در فرانسه و «در زمینه داوری بین المللی»، تغییری در امر نمی دهد. در مورد اجرای رای ، ذینفع باید از دادگاه شهرستان تقاضای صدور اجرائیه بنماید. تقاضا بدون لزوم تقدیم دادخواست ذینفع صورت می گیرد. در خصوص شناسائی رأی، این شناسایی بر اساس مادة ۱۴۷۶ (طبق احاله موضوع مادة
    ۱۵۰۰ ) صورت می گیرد كه به موجب آن «رأی داوری، از زمان صدور، دارای خصیصة امر مختوم است». به عبارت دیگر، در فرانسه شناسایی حتی یك رأی صادره در خارج، جنبة قهری دارد. واقعیت این است كه، در عمل، شناسایی رأی به مناسبت طرح محاكمه ای جدید در فرانسه و به طور طاری مطرح می شود؛ مثل موردی كه رأی در جهت ثبوت ایراد امر مختوم ارائه می گردد. به عبارت دیگر، شناسایی، نزد دادگاه فرانسوی
    رجوعٌ الیه كه به دعوای اصلی رسیدگی می كند، موجب كنترل جنبی رأی داوری خواهد شد. اما در مورد موضوع این كنترل یا موضوع كنترلی كه در جریان صدور اجرائیه انجام می شود، باید گفت مه این كنترل كاملاً محدود است! در واقع به موجب ماده ۱۴۹۸، آراء داوری در صورتی در فرانسه قابل شناسایی یا اجرا هستند كه «وجود آنها توسط خواهان به ثبوت برسد و این شناسایی یا اجرا به وضوح مخالف نظم عمومی بین المللی نباشد». قید «به وضوح» به خوبی نشان می دهد كه قاضی مكلف است در كنترل عدم مخالفت رأی با نظم عمومی بین المللی از خود خوشتن داری نشان دهد. در مورد اثبات وجود رأی نیز مشكل چندانی وجود ندارد، زیرا تسلیم اصل یا رونوشت مصدق آن كافی خواهد بود. به دو شرط قبلی، مادة ۱۴۹۹ تسلیم قرارداد داوری یا رونوشت آن را اضافه كرده كه آن نیز شرطی طبیعی است؛ چرا كه قاضی فرانسوی باید بتواند
    متقاعد گردد كه دعوی واقعاً از طریق داوری قابل حل و فصل بوده است. اما به نظر نمی رسد كه در این مرحله از رسیدگی، قاضی فرانسوی بتواند اعتبار قرارداد داوری را كنترل كند، مضافاً به اینكه او مجاز به ورود در این بررسیها نیست كه آیا دادگاه داوری صحیحاً تشكیل شده از چارچوب مأمؤریت محوله خارج گردیده یا اصل ترافعی بودن رسیدگی را رعایت كرده است یا خیر. طرق اعتراض درصورتی كه دادگاه فرانسوی بندرت از شناسایی یا اجرای رأی خود داری نماید، تصمیم مزبور مبنی بر ردّ در خواست صدور اجرائیه قابل استیناف خواهد بود.مهلت استیناف حداكثر یك ماه از تاریخ ابلاغ تصمیم بوده وبه صورت ترافعی مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت. اما در اكثر موارد، دادگاه فرانسوی شهرستان قبلاً رای داوری را مورد شناسایی قرار داده و یا اجرا كرده است. در چنین مواردی، طریق اعتراض بر حسب اینكه رأی در خارج صادر شده باشد یا در فرانسه، متفاوت خواهد بود. هرگاه رأی داوری در خارج صادر شده باشد، می توان از تصمیم دادگاه فرانسوی راجع به شناسایی یا راجع به صدور اجرائیه، تقاضای استیناف نمود (مادة ۱۵۰۲). تقاضای استیناف كه اجرای رأی داوری را به حالت تعلیق در خواهد آورد، باید نزد دادگاه استیناف، حداكثر ظرف یك ماه از تاریخ ابلاغ تصمیم، صورت پذیرد(مواد ۱۵۰۳ و
    ۱۵۰۶). هر چند رسیدگی دادگاه استیناف تفصیلی تر از كنترل دادگاه بدایت است ولی، به لحاظ حصری بودن موارد قابل استیناف كه از پنج مورد منعكس در ماده ۱۵۰۲ تجـ*ـاوز نمی كند، جنبة محدود دارد. موارد مزبور عبارتنداز : فقدان، بطلان و یا انقضای مدت قرارداد داوری، صحیح نبودن تركیب داوران، صدور رأی در غیر از موارد محوّله به داوری، عدم رعایت اصل ترافعی بودن، سرانجام، مخالفت شناسایی و اجرای رأی با نظم عمومی بین المللی. هر گاه،برعكس، رأی داوری در فرانسه در زمینه داوری بین المللی صادر شده باشد، تصمیم دادگاه بدایت فرانسه كه آن را مورد شناسایی قرار داده یا به آن اجرائیه الصاق كرده است، به هیچوجه قابل اعتراض نیست. پاره ای از مؤلّفان معتفدند كه «منطق مؤثر بودن رأی داوری» ایجاب می كند كه تصمیم دادگاه فرانسوی به مورد اجرا گذارده شود. این عقیده كاملاً درست نیست، زیرا ماده ۱۵۰۴ تا حدودی به طرف بازنده امكان می دهد كه اعتراض به منظور ابطال را مستقیماً علیه خود رأی بكار گیرد. این اعتراض را طرف بازنده می توانست به عنوان پیشگیری قبل از شناسایی و یا صدور اجرائیه، با استناد به یكی از علل بطلان مندرج در ماده ۱۵۰۲، مطرح كند ولی، به موجب همان علل، طرف بازنده می تواند اعتراض خود را به صورت مؤخّر، یعنی بعد از شناسایی یا الصاق اجرائیه به رای، توسط یك دادگاه فرانسوی عنوان
    نماید. به موجب قانون ۲۱ مه ۱۹۸۱ طرق اعتراض محدود به موارد فوق الذكر است و بر خلاف حقوق سابق فرانسه، اعتراض پژوهشی، اعتراض ثالث و حتی اعادة دادرسی كه در صورت كشف تقلب یا شهادت كذب بعد از صدور رأی قابل طرح می باشد، مسموع نیست. همانطور كه مشاهده می شود قانونگذار جدید خواسته است تشریفات را به نحو قابل ملاحظه ای ساده كند و به قوانین ذیربط انعطاف بخشد، به نحوی كه می توان گفت قانون جدید «در را به روی داوری بین المللی گشود»، و در تأمین این هدف در اغلب موارد از
    معاهدات بین المللی كارساز تر و راهگشاتر است.
    حقوق معاهداتی
    در رابـ ـطه با مسئله مورد نظر، فرانسه خود را در شبكه ای متجاوز از پنجاه عهدنامه و اعلامیه محبوس كرده است: یازده كنوانسیون جنبة چند جانبه دارند كه سه تای آنها به آراء داوری مربوط است و هشت تای آنها به تصمیمات قضایی (كنوانسیون بروكسل مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۸ تنها موردی است كه به طور كلی تصمیمات «مدنی و تجاری» را در بر می گیرد). معاهدات دیگر فقط راجع اند به تصمیمات مربوط به پاره ای موضوعات خاص. چهل كنوانسیون دو جانبه، منعقده با كشورهای گوناگون، كه چهارده تای آنها با كشورهای افریقای سیاه و پانزده تا با كشورهای اروپایی، و از جمله كشورهای اروپای شرقی، بسته شده اند.اغلب این كنوانسیونهای دو جانبه، در عین حال، راجع اند به تصمیمات قضایی و آراء داوری. در مورد حوزه عمل این معاهدات باید گفت كه بعضی از كنوانسیونها دوجانبه فقط ناظر به موضوعات خاصی هستند، ولی اغلب آنها به مجموع تصمیمات صادره «در زمینه مدنی و تجاری» مربوط میگردد. چند كنوانسیون حتی حوزه عمل وسیع تری دارند زیرا، علاوه بر این تصمیمات صادره «در زمینه اداری» را نیز شامل می شوند؛ چیزی سخت قابل توجه است . به طور كلی، كنواسیونهای بین المللی، در مقایسه با حقوق عام امكان می دهند كه تصمیمات قضایی با انعطاف پذیری بیشتری مورد قبول قرار گیرند (الف). اما، با توجه به اینكه بسیاری از كنوانسیونها تازه پا به عرصه وجود گذاشته اند، ممكن
    ست از پاره ای جهات، حقوق معاهداتی امروزه سختگیر تر از حقوق عام فرانسه
    باشد، و این چیزی است كه موجب بروز اشكالاتی خواهد شد(ب).
    الف موردی كه حقوق معاهداتی در زمینه تأثیر بین المللی احكام خارجی و آراء داوری از حقوق عام انعطاف بیشتری دارد
    در اینجا باید بلافاصله انعطاف پذیرترین كنوانسیونها یعنی كنوانسیون واشنگتن مورخ ۱۸ مارس ۱۹۶۵ را مستثنی كنیم كه مركز بین المللی برای رفع اختلافات راجع به سرمایه گذاری (C.I.R.D.I) را ایجاد كرده است. ماده ۵۸ كنوانسیون، بدون آنكه بین شناسایی و اجرای آراء داوری صادره در چارچوب مركز اخیر تفاوتی قائل شود، آراء داوری را به احكام قطعی دادگاههای دولت عضو تشبیه و هر دولت عضو را مكلف نموده است كه به آراء داوری مركز خصیصه امر مختوم و قدرت اجرایی اعطا نماید؛ درست مانند اینكه آراء مزبور از جمله احكام قطعی دادگاههای خود دولت عضو است. تنها شرط این تأثیر خودبخود این است كه طرف ذینفع رونوشت رسمی رأی داوری را به دادگاه شهرستان (در مورد فرانسه) تسلیم نماید، ولی دادگاه اخیر به هیچوجه ، حتی از نقطه نظر نظم عمومی بین المللی خود او، حق كنترل رأی را ندارد. كنوانسیونهای دیگری كه توسط فرانسه منعقد شده اند از انعطاف پذیری كمتری برخوردارند ولی ، به طور كلی، از حقوق عام فرانسه - چه از نقطه نظر تشریفات كنترل و چه از نقطه نظر موضوع كنترل - انعطاف پذیرترند.
    اول. تشریفات كنترل
    كنوانسیونهای بین المللی همیشه میان اجرا و شناسایی قائل به تفكیك می شوند و اولی را منوط به تشریفات مقدماتی صدور اجرائیه می كنند و دومی را به طور اتوماتیك و قهری، ولی با حفظ امكان یك كنترل احتمالی مؤخر برای دادگاهها، می پذیرند. در مورد اجرا، تشریفات صدور اجرائیه همیشه ضروری تلقی می شود. وجود این، به عنوان یكی از نشانه های ارفاق و انعطاف كنوانسیونها در مقایسه با حقوق عام می توان اشاره كرد كه بعضی از كنوانسیونها مقرر می دارند كه درمورد احوال شخصیه ، احكام خارجی می توانند بدون صدور اجرائیه، در دفتر ثبت احوال شخصیه (شناسنامه) ثبت شوند، مشروط بر اینكه حقوق دولتی محل وقوع دفتر ثبت احوال با آن مخالفت نداشته باشد. ولی كنوانسیونها اغلب از این نظر با حقوق عام متفاوت هستند كه یك تشریفات ساده و سریع را برای صدور اجرائیه پیش بینی نموده اند. مثلاً تقاضای صدور اجرائیه، اغلب به اتفاق، در صلاحیت یكی قاضی واحد است (رئیس دادگاه شهرستان)، نه در صلاحیت یك دادگاه متشكل از چند قاضی. همینطور بسیاری از كنوانسیونها به ذینفع حكم خارجی اجازه می دهند كه از طریق تقدیم در خواست (و نه دادخواست) و بدون ابلاغ به طرف مقابل، تقاضای صدور اجرائیه كند به نحوی كه در رسیدگی بدوی، آئین دادرسی، ترافعی نیست و طرف مخالف حق ابراز هیچگونه اظهار نظری را ندارد. كنوانسیونها دیگر ضمن لازم دانستن اخطار به خوانده، قاضی را مكلف می كنند كه مطابق روش قاضی رفره، یعنی به صورت فوری و خارج از نوبت، رسیدگی و اتخاذ تصمیم نمایند. بالاخره، به منظور تسریع در تشریفات صدور اجرائیه، كنوانسیونها مقررمی كنند كه تصمیم دادگاه بدوی فقط می تواند مورد شكایت فرجامی قرار گیرد، نه شكایت پژوهشی. با وجود این، پژوهش به موجب اغلب كنوانسیونها قابل پذیرش است و به آن جنبه تعلیقی داده شده است، هر چند كه ماده ۳۹ كنوانسیون بروكسل مورخ سپتامبر ۱۹۶۸ به طور قهری به ذینفع اجرائیه اجازه می دهد بلافاصله به اقدامات تأمینی مبادرت ورزد. در مورد شناسایی احكام خارجی، حقوق معاهداتی در مقایسه با حقوق عام فرانسه از انعطاف بیشتری بر خوردار است. در حالی كه حقوق عام فرانسه خودبخود و بدون صدور اجرائیه قبلی، احكام خارجی را جز در مورد احوال شخصیه و اهلیت اشخاص و احكام موجد حق در زمینه دارائی مورد شناسایی قرار نمی دهد، تمام كنوانسیونها بین المللی این شناسایی اتوماتیك را به كلیه تصمیمات قضایی مشمول آنها، و در نتیجه، به تصمیمات اعلامی راجع به دارائی نیز تعمیم میدهند. با وجود این، هر چند برای اینكه تصمیمات خارجی بلاواسطه مؤثر تلقی شوند تشریفات مقدماتی خاصی لازم نیست، ولی یك كنترل مؤخر ممكن است در پاره ای اوضاع
    و احوال صورت پذیرد. اینچنین است مورد كنترل طاری، به ویژه وقتی كه تصمیم به عنوان دلیل جهت اثبات ایراد امر مختوم تسلیم دادگاه می شود. ماده ۲۶ كنوانسیون بروكسل مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۸ ناظر به همین امر است. به موجب این ماده « هرگاه شناسایی در نزد دادگاه یكی از دول امضا كننده، به صورت طاری مطرح شده باشد، دادگاه اخیر صالح است به آن رسیدگی كند». اما علاوه بر این، كنترل ممكن است
    جنبه اصلی داشته باشد كه متعاقب یك دعوای تأثیر یا عدم تاثیر حكم خارجی صورت پذیرد. معمولاً كنوانسیونها بین المللی، صراحتاً چنین كنترلی را پیش بینی نمی كنند، ولی رویه قضایی فرانسه پیوسته این كنوانسیونها را به نوعی تفسیر نموده است كه حق چنین كنترلی را محفوظ نگه داشته اند. با وجود این، دو كنواسیون به كنترل اصلی اشاره صریح دارند: اول ، كنوانسیون بروكسل مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۸ كه ماده ۲۶ آن به طور روشن دعوای قابلیت تأثیر را می پذیرد، با این عبارت : «در صورت اعتراض، هر طرف ذینفع كه شناسایی را به صورت اصلی مطرح میكند می تواند تقاضا كند كه لزوم شناسایی تصمیم توسط دادگاه احراز و اعلام شود». تا كنون در فرانسه موردی پیش نیامده است كه این مقررات مورد اجرا قرار گیرد. دوم، كنوانسیون منعقده میان فرانسه و ساحل عاج مورخ ۲۴ آوریل ۱۹۶۱. این كنوانسیون كه مانند كنوانسیونهای دیگر میان فرانسه و كشورهای افریقایی تنظیم شده و رویه قضایی در مورد آنها دعوای عدم تاثیر را پذیرفته است، به دلایل سیـاس*ـی به نحو عجیبی و ضمن موافقتنامه میان فرانسه و ساحل عاج مورخ ۱۱ آوریل


    ۱۹۸۶ به این نحو تفسیر شده است كه به موجب آن « طرفین قرار داد با امضای كنوانسیون ۱۹۶۱ خواسته اند، در زمینه های قراردادی، هرگونه دعوای عدم تأثیر … علیه تصمیمات صادره در سرزمین یكی از طرفین را ممنوع نمایند…». این موافقتنامه، كنوانسیون فرانسه و ساحل عاج مورخ ۱۹۶۱ را تبدیل به مساعدترین كنوانسیون در رابـ ـطه با شناسایی احكام خارجی یعنی تنها كنوانسیونی كرده است كه، لااقل در زمینه های قرار دادی، هرگونه كنترل مؤخر را ممنوع می سازد. دوم. موضوع كنترل در اینجا انعطاف پذیری حقوق معاهداتی ، به نسبت حقوق عام، از تعدیل و حتی حذف پاره ای شرایط صحت تصمیمات آشكار میشود. مثلاً در مورد آراء داوری، كنوانسیون نیویورك مورخ ۱۹۵۸، حداقل در مرحله رسیدگی بدوی، هیچگونه شرطی را لازم نمی داند، حتی شرط مطابقت رأی با نظم عمومی بین المللی دولتی كه اجرای رأی از آن تقاضا میشود. در خصوص احكام خارجی، لازم است میان كنترل صلاحیت غیر مستقیم صلاحیت قانون و نظم عمومی قائل به تفكیك شد.
    ۱. صلاحیت دادگاه خارجی (صلاحیت غیر مستقیم)
    پاره ای از كنوانسیونها فوق العاده انعطاف پذیرند، چرا كه به موجب آنها قاضی مامور صدور اجرائیه یا شناسایی نمی تواند صلاحیت دادگاه مبدأ را كنترل كند. این صلاحیت به نوعی غیر قابل اعتراض فرض می شود. اینچنین است مورد كنوانسیون بروكسل مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۸ كه در آن، جز در مورد احكام خارجی راجع به معاملات، وامهای اسقاطی، بیمه ها و موضوعاتی كه مشمول قواعد صلاحیت انحصاری
    اند، «امكان مبادرت به كنترل صلاحیت دادگاههای كشور مبدأ وجود ندارد». همینطور كنوانسیون لوكزامبورگ مورخ ۲۰ مه ۱۹۸۰ هیچگونه كنترل صلاحیت غیر مستقیمی را، در موردی كه بر خلاف
    شده وظرف شش ماه از تاریخ انتقال او به مقام یك دولت امضا كننده شكایت شده
    است، پیش بینی نكرده، مگر آنكه تصمیم راجع به حضانت در غیاب خوانده صادر شده باشد(مادة ۹). كنوانسیونهای دیگر، ضمن حفظ حق كنترل صلاحیت بین المللی قاضی مبدأ، تعدیل قابل
    ملاحظه ای در آن ایجاد كرده اند. اینها كنوانسیونهایی هستند كه قواعد صلاحیت غیر مستقیم را مقرر می كنند؛ قواعدی كه صلاحیت دادگاه خارجی باید به موجب آنها ارزیابی شود. ولی این قواعد هرگز به دادگاههای كشوری كه خوانده تابعیت آن را دارد، صلاحیت انحصاری اعطا نمی كنند، به نحوی كه دادگاههای فرانسه دیگر نمی توانند - چنانكه در حقوق عام صادق است - برای رد یك حكم خارجی صادره علیه یك خواندة فرانسوی به ماده ۱۵ قانون مدنی استناد نمایند. این یكی از جنبه های بسیار مثبت كنوانسیونها در خصوص قبول تصمیمات خارجی در فرانسه است.
    صلاحیت قانون اجرا شده توسط دادگاه خارجی
    در این رابـ ـطه تعداد نسبتاً زیادی از كنوانسیونهای بین المللی از حقوق عام انعطاف بیشتری ندارند؛ چرا كه به موجب انها دادگاه باید بررسی كند كه آیا «قانون اجرا شده نسبت به اختلاف از اجرای قواعد حل تعارض قوانین مورد قبول در كشور محل اجرای حكم به دست آمده است یا خیر ؟». برعكس، برخی از كنوانسیونها بین المللی، بدون توجه به موضوع حكم خارجی، هر نوع كنترل صلاحیت قانون را رد می كنند. و بالاخره، دسته سوم كنوانسیونها، كه بینابین كنوانسیونهای فوق الذكر قرار می گیرند، كنترل صلاحیت قانون را به عنوان یك اصل، مردود می دانند، ولی بر این اصل، استثنایی وارد می كنند: « جز در خصوص احوال شخصیه و اهلیت اشخاص، نمی توان شناسایی یا اجرا را به این دلیل رد كرد كه دادگاه مبدأ قانونی را اجرا نموده كه به موجب قواعد حقوق بین الملل خصوصی دولتی كه اجرای حكم از او در خواست می شود (دولت مقصد)قابل اعتماد نبوده است». با وجود این، باید تذكر داد كه در مورد احوال شخصیه و اهلیت اشخاص، همین كنوانسیونها كنترل قانون اجرا شده را، همچون حقوق عام، با قبول صریح نظریه«نتیجه یكسان» تعدیل می كنند. همین تئوری «نتیجه یكسان» است كه در كنوانسیون بروكسل مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۸ در موردی كه استثنائاً كنترل صلاحیت قانونی را پیش بینی نموده، منعكس است. این مورد زمانی است كه حكم خارجی در رابـ ـطه با موضوعی صادر شده كه در حوزه عمل كنوانسیون قرار می گیرد و قاضی صادر كنندة حكم مكلف بوده مقدمتاً موضوعی را مورد حكم قرار دهد كه در حوزه كنوانسیون قرار ندارد (مانند احوال شخصیه و اهلیت و وضعیت مالی زن و شوهر ناشی از ازدواج، وصایا، توارث و غیره). در چنین
    موردی (كه تا كنون در فرانسه اتفاق نیفتاده است)، در صورتی كه تصمیم خارجی، قانونی را به مسئله مقدماتی اعمال كرده كه «به موجب قواعد حقوق بین الملل خصوصی دولت مقصد» قابل اجرا نبوده است تصمیم مزبور « نه اجرا خواهد شد ونه مورد شناسایی قرار خواهد گرفت، مگر آنكه تصمیم خارجی (در تعیین قانون صالح) به همان نتیجه ای برسد كه در صورت اجرای قواعد حقوق بین الملل خصوصی دولت مقصد، به آن می رسید» (ماده ۲۷، بند ۴).

    ۳.رعایت نظم عمومی بین المللی
    اولاً، در مورد نظم عمومی تشریفاتی، اعتدال حقوق معاهداتی در مقایسه با حقوق عام قبل از هر چیز در تمام كنوانسیونها مربوط به ربودن بین المللی اطفال بر خلاف حق حضانت اعطا شده به یكی از والدین توسط دادگاه، متبلور است. در واقع، این كنوانسیونها كه هدفشان مجازات هر چه سریعتر ربایندگان اطفال است، كوچكترین اشاره ای به رعایت حقوق دفاع در جریان رسیدگی قضایی منتهی به تصمیم راجع به حضانت نمی كنند و مقامهای كشوری كه طفل از آن منتقل شده و یا در آن نگهداری شده است، نمی توانند به این دلیل كه حقوق دفاع در دادگاه محل رسیدگی بدوی (راجع به حضانت) مراعات نشده است، از صدور دستور بازگشت فوری طفل خودداری كنند. هر چند كنوانسیونهای بین المللی دیگر اعتدال كمتری دارند ولی از حقوق عام انعطاف پذیرترند، چرا كه پاره ای از آنها، در رابـ ـطه با حقوق دفاع، بیش از یك شرط پیش بینی نمی كنند و آن این است كه طرفین «قانوناً احضار شده و یا نماینده
    فرستاده و یا (پس از احضار)، غایب اعلام شده باشند». پاره ای از كنوانسیونهای دیگر شرایط دیگری را نیز مقرر داشته اند، اما قاضی كشور مقصد می تواند این نكته را بررسی كند كه آیا تصمیم خارجی به نحو غیابی صادر شده است یا خیر. اینچنین است مورد كنوانسیون بروكسل مورخ ۱۹۶۸ كه ماده ۲-۲۷ آن اعلام می دارد:«در صورتی كه در خواست تقدیمی به دادگاه به طور صحیح و بموقع به خواندة غایب ابلاغ واقعی یا قانونی نشده باشد تا او بتواند از خود دفاع كند» شناسایی یا اجرای حكمْ قابل قبول نخواهد بود. دیوان كشور فرانسه باز هم اهمیت این متن را تقلیل داده است و چنین مقرر می دارد كه هر گاه به صحت اخطار ایرادی وارد نشود قاضی مأمور صدور اجرائیه مكلف نیست رأساً مسئلة مطروحه را كنترل كند. ولی، علاوه بر این ، دیوان مزبور همچون دیوان دادگستری جامعة مشترك چنین تصمیم گرفته است كه قاضی كشور مرجوعّ الیه باید صحت ابلاغ را بر اساس قانون دولت مبدأ بررسی و ارزیابی كند و مكلف نیست مفهوم ابلاغ «بموقع» را، با توجه به مهلتهای مقرر در كشور مرجوعٌ الیه ، بسنجد. و اما درمورد نظم عمومی ماهوی، اغلب كنوانسیونها بین المللی به حقوق عام تأسّی می جویند و مقرر می دارند كه تصمیم خارجی «نباید متضمن امری بر خلاف نظم عمومی» یا «برخلاف اصول حقوق عمومی» كشوری باشد كه در آنجا مورد استناد واقع
    می شود، با قید اینكه نظم عمومی مورد بحث جز به صورت معتدل، یعنی به طور استثنایی، ایفای نقش نخواهد كرد. جالب توجه این است كه از زمان لازم الرّعایه شدن كنوانسیون بروكسل، هرگز یك دادگاه فرانسوی در مقابل یك تصمیم صادره در یكی از كشورهای امضا كننده، به نظم عمومی متوسل نشده است. اما بعضی از كنوانسیونهای باز هم انعطاف پذیرترند، به این معنا كه كوچكترین اشاره ای به
    رعایت نظم عمومی ماهوی نمی كنند. این كنوانسیونها - به دلایل فوق - كنوانسیونهایی هستند كه به ربودن بین المللی اطفال كه بر خلاف تصمیمات راجع به حضانت انجام می شود، مربوط می گردند. بدین ترتیب، حقوق معاهداتی، بنابر طبع خود، به صور گوناگونْ شرایطی را كه حقوق عام برای شناسایی یا اجرای تصمیمات لازم دانسته است، تعدیل می كند. اما گاه، برخلاف معمول، برعكس این روال مشاهده می شود.
    ب
    حقوق معاهداتی، در رابـ ـطه با تأثیر بین المللی احكام خارجی و آراء داوری، سختگیرتر از حقوق عام عمل می كند این سختگیری ممكن است به دو شكل جلوه گر شود: گاه حقوق معاهداتی تأثیر بین المللی را موكول به جمع شرایط نامعلوم حقوق عام می نماید، و گاه شرایطی را كه عنوان می كند از شرایط مشابه حقوق عام سخت تر به نطر می رسند.

    اول. لزوم تجمع شرایط نامعلوم حقوق عام
    در این جا می توان دو مثال از این موارد را در رابـ ـطه با احكام خارجی و نیز در رابـ ـطه با آراء داوری نقل كرد. در مورد احكام خارجی، كنوانسیونهای بین المللی نسبتاً عدیده ای شناسایی آنها را منوط به این شرط می كنند كه احكام مزبور لازم الاجراء شده یا به موجب قانون كشور مبدأ دارای اعتبار امر مختوم باشند. شرط مزبور در حقوق عام ضروری تلقی نمی شود. همچنین بعضی كنوانسیونها مقرر می دارند كه هر گاه حكم خارجی در كشور مبدأ مورد شكایت پژوهشی یا فرجامی قرار گرفته باشد، قابل اجرا نخواهد بود ؛ در حالی كه حقوق عام، حداقل در صورتی كه حكم كشور مبدأ قابل اجرای موقت باشد، به چنین اعتراضاتی بی توجه است. از این دیدگاه، حقوق عام حتی نسبت به كنوانسیون بروكسل مورخ ۱۹۶۸ انعطاف بیشتری دارد. مادة ۳۸ كنوانسیون مزبور به دادگاه صدور اجرائیه اجازه می دهد، در صورتی كه تصمیم خارجی در كشور مبدأ مورد اعتراض عادی قرار گرفته باشد، اجرای حكم را معلق نماید. در خصوص آراء داوری، مقایسه حقوق معاهداتی و حقوق عام باز هم اغلب به سود دومی تمام می شود، به ویژه از زمانی كه قانون ۱۲ مه ۱۹۸۱ به نحو قابل ملاحضه ای شرایط شناسایی و اجرای آراء داوری را تعدیل نموده است. مادّة ۱-۵ كنوانسیون نیویورك مورخ ۱۰ ژوئن ۱۹۵۸ مثال خوبی است كه به موجب آن «در صورتی كه رای توسط یك مقام صالح از كشوری كه در آن یا به موجب قانون آن رأی صادر شده است، ابطال یا معلق گردیده باشد، شناسایی و اجرای رأی به تقاضای طرفی كه رأی علیه او عنوان شده است مردود اعلام خواهد شد». اما حقوق عام فرانسه بسیار انعطاف پذیرتر است، چرا كه ابطال رأی توسط یك مقام خارجی را مجوزی برای عدم گنجانیدن رأی در نظم حقوقی فرانسه تلقی نمی كند. این تعارض میان كنوانسیون نیویورك و حقوق عام فرانسه خوشبختانه در جهت تأثیر رأی داوری حل شده است؛ زیرا ماده ۷ كنوانسیون چنین مقرر می دارد كه این كنوانسیون «هیچ طرف ذینفعی را (از این حق محروم نمی كند) كه به نحو مقرر شده در قانون و در حد مورد قبول آن …. كشوری كه رأی در آنجا مطرح می شود از یك رأی داوری استفاده كند». این متن كه دیوان كشور فرانسه آن را اخیراً بموقع اجرا گذارده است، قاعدة «تاثیر حداكثر» را بر قرار می سازد، زیرا به ذینفع اجازه می دهد كه از دادگاه بخواهد تا حقوق عام فرانسه را كه از كنوانسیون نیویورك انعطاف پذیرتر است در مورد او اجرا كند. برعكس، همین قاعده «تأثیر حداكثر» در كنوانسیونها دو جانبة راجع به داوری دیده نمی شود، بنحوی كه اصل تفوّق حقوق معاهداتی بر حقوق داخلی، دادگاهها را مكلف می سازد كه كنوانسیون بین المللی را اجرا كنند، حتی اگر نسبت به شناسایی یا اجرای رأی داوری، به نسبت حقوق عام، از انعطاف بیشتری برخوردار باشد.اما این فرض نسبتاً رایج است، زیرا كنوانسیونهای دو جانبه موثر بودن رأی (داوری) را تابع همان قواعد و شرایط احكام خارجی قرار میدهند؛ قواعد و شرایطی كه بعضاً مورد نظر حقوق عام نیستند. این است كه مثلاً كنوانسیونهای دو جانبه تكلیف می كنند كه رای داوری، همچون احكام خارجی، در خارج لازم الاجرا بوده و جنبة امر مختوم داشته باشد. بعلاوه، پاره ای از كنوانسیونهای دو جانبه تكلیف می كنند كه قانون مورد اجرا در رأی داوری، مانند قانون مورد اجرا در یك حكم خارجی، مطابق قواعد تعارض قوانین دولت مقصد، صالح باشد. چون درمورد رأی داوری، حقوق عام اجازه نمی دهد كه صلاحیت قانون (اجرا شده) كنترل شود، در نتیجه، رأی ممكن است به موجب كنوانسیون بین المللی قابل شناسایی یا اجرا نباشد و حال آنكه می توانست به موجب حقوق عام چنین قابلیتی را داشته باشد. همین را ه حل كه از جهت تأثیر بین المللی تصمیمات تأسف آور است، متضمن این خطر است كه حقوق معاهداتی در عین پیش بینی شرایط مشابه با حقوق عام، آنها را به طور دقیق و با موشكافی بیشتری مورد ارزیابی قرار دهد.
     

    KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    دوم. ارزیابی دقیق تر شرایط به نسبت حقوق عام
    مثال بارز قابل ذكر در این مورد، شرط موسوم به «صلاحیت غیر مستقیم» دادگاه خارجی است. اغلب كنوانسیونهای بین المللی، بر خلاف حقوق عام فرانسه، تكلیف می كند كه باید حكم خارجی توسط دادگاهی صادر شده باشد كه از نظر بین المللی صالح شناخته می شود. ولی ارزیابی این صلاحیت غیر مستقیم همیشه به یك نحو انجام نمی گیرد. حقوق عام فرانسه بیش از پیش انعطاف پذیر است و این انعطاف پذیری از زمانی آغاز شد كه رأی مورخ ۶ فوریه ۱۹۸۵ دیوان كشور اظهار نظر نمود كه در صورت عدم صلاحیت انحصاری دادگاههای فرانسوی، « چنانچه اختلاف به نحو بارزی با كشور قاضی (خارجی) مرجوعٌ الیه در ارتباط باشد و چنانچه انتخاب دادگاه ناشی از تقلب
    نسبت به قانون نباشد، دادگاه خارجی باید صالح شناخته شود». برعكس، چندین كنوانسیون بین المللی جزئیات قواعد صلاحیت غیر مستقیم را بر شمرده و با ذكر هر موضوع، قاعدة خشك و غیر قابل انعطاف صلاحیت را پیش بینی می كنند. به عنوان مثال، كنوانسیون منعقده میان فرانسه و اسپانیا چنین اعلام می
    كند كه در مسائل راجع به اشخاص، صلاحیت غیر مستقیم، اختصاص به دادگاه محل اقامت و یا محل سكونت معمولی خوانده دارد. در نتیجه، در مورد یك حكم اسپانیایی طلاق چنین فرض می شود كه حكم مزبور توسط یك دادگاه فاقد صلاحیت غیر مستقیم صادر شده است، البته چنانچه نه محل اقامت نه محل سكونت معمولی خوانده در اسپانیا واقع باشد. در حالی كه به موجب حقوق عام فرانسه ممكن است صلاحیت غیر مستقیم دادگاه اسپانیایی، به فرض وجود ارتباط بارز بین اختلاف مطروحه و اسپانیا (مثلاً به این دلیل كه شوهر ‹خواهان›، اسپانیایی بوده ودر اسپانیا اقامت داشته است و زن و شوهر در اسپانیا ازدواج كرده اند)، مورد شناسایی قرار گیرد. به عبارت دیگر، چنانچه كنوانسیون بین المللی اجرا شود، حكم اسپانیایی در فرانسه بی اثر خواهد بود و حال آنكه، از نظر حقوق عام، حكم مزبور در فرانسه قابل قبول است. برای حل این تعارض، لازم است بین كنوانسیونها تفكیك قائل شد: پاره ای از كنوانسیونهای بین المللی، به طور صریح، تعارض را با شناسایی حق انتخاب میان حقوق معاهداتی و حقوق عام حل می كنند؛ چیزی كه اجازه می دهد اجرای حقوق نوع اول به نفع حقوق عام كه نسبت به مؤثر بودن حكم خارجی مساعدتر است، نادیده گرفته شود. كنوانسیونهایی كه در این را بطه بیشترین صراحت را دارند كنوانسیونهای لاهه مورخ ۱۹۵۸ (مادة ۱۱) و ۱۹۷۳ (مادة ۲۳) راجع به شناسایی و اجرای تصمیمات راجع به تعهّدات مربوط به نفقه هستند. برای مثال، كنوانسیون ۱۹۷۳ صراحتاً اعلام می دارد كه «مانع از آن نیست كه برای اخذ شناسایی یا اجرای یك تصمیم، حقوق غیر معاهداتی كشور مرجوعُ الیه مورد استناد قرار گیرد». بنابراین، وقتی كه دادگاه كشور مبدأ، به موجب قواعد صلاحیت غیر مستقیم منعكس در كنوانسیون لاهه، صلاح شناخته نمی شود شخصی كه در فرانسه به حكم راجع به نفقه استناد می كند حق دارد ثابت كند كه دادگاه كشور مبدأ به موجب قواعد حقوق عام فرانسه صالح شناخته میشود. مقررات مشابهی در كنوانسیونهای دو جانبه ای كه فرانسه منعقده كرده است دیده میشود، با این تفاوت كه كنوانسیونهای اخیر، به طرفی مرجوعُ الیه را مكلف می نماید كه چنانچه صلاحیت غیر مستقیم از طرف كنوانسیون یا حقوق عام انعطاف پذیرتر مورد قبول است، صلاحیت مزبور را مورد شناسایی قرار دهد. به عنوان مثال، كنوانسیون منعقده میان فرانسه و انگلیس مورخ ۱۵ ژانویه ۱۹۳۴ مقرر می دارد ك هرگاه «دادگاه مبدأ به موجب قواعد حقوق بین الملل خصوصی لازم الاجراء در كشور دادگاه مرجوعٌ الیه» یا به موجب قواعد غیر مستقیم یاد شده در كنوانسیون، صالح شناخته شود، تصمیمات باید مورد شناسایی قرار گیرند. برعكس، كنوانسیونهای بین المللی دیگر حاوی این پیش بینی نیستند كه در صورت انعطاف بیشتر حقوق عام، قواعد صلاحیت منعكس در كنوانسیونهای مزبور باید به نفع حقوق عام كنار بروند. با وجود این، آیا می توان به طرفین اجازه داد، یا دادگاه مرجوعٌ الیه را مجبور كرد، كه كنوانسیون سختگیر تر را كنار بگذارند؟ «بارتن» به این سوال پاسخ منفی داده است بر اساس استدلال او معاهدات از جمله
    اسناد مربوط به اعمال حاكمیت هستند و اشخاص نمی توانند آثار آنها را تغییر دهند و یا در اجرای آنها محدودیت ایجاد كنند. برعكس، آقای «فرانسسكاكیس» ضمن مطرح ساختن مجدد مسئله، در فردای صدوررأی مورخ ۶ فوریه ۱۹۸۵ دیوان كشور، پیشنهاد كرده است كه لااقل در پاره ای از موارد یك حق انتخاب پذیرفته شود. در واقع، به عقیده این مولف معروف، مسئله از یكی از این دو حالت خارج نیست: یا یكی از موادّ كنوانسیون به قاضیمرجوعٌالیه تكلیف می كند كه حكم خارجی را رأساً اجرا كند، كه در این صورت، كنوانسیون باید به حقوق عام ترجیح داده شود، حتی اگر كنوانسیون انعطاف كمتری داشته باشد؛ یا اینكه كنوانسیون پیش بینی نمی كند كه قاضی مأمور صدور اجرائیه و قاضی مأمور شناسایی باید مفاد آن را به مورد اجرا در آورد، كه در چنین صورتی، «انصاف ایجاب می كند كه ذینفع حكم بتواند بیشتر به حقوق عام استناد نماید تا به كنوانسیون، هر چند كه ذینفع باید برای اینكه سیستم كلی خاصّ هر یك از دو قاعده را رعایت كند، یكی از آنها را در كل برگزیند». در دفاع از این عقیده می توان به روح حقوق معاهداتی استناد كرد كه به نسبت حقوق عام، تأثیر بین المللی احكام را تقویت می كند. در این صورت، هرگاه حقوق عام انعطاف پذیرتر از كنوانسیون بین المللی شود، رد یك تصمیم خارجی به نام كنوانسیون در حالی كه ممكن است حقوق عام بر قبول آن مهر تأیید زند، مخالف هدفی است كه كنوانسیون دنبال می كند. با وجود این، طی یك بررسی دقیق به این نتیجه می رسیم كه نظر آقای فرانسسكاكیس مخالف حقوق بین الملل است كه قدرت حاكمة آنها تحمیل می شود. به علاوه، اگر به متقاضی اجرا و یا شناسایی یك حكم خارجی اختیار داده می شد كه حقوق عام فرانسه را به ضرر كنوانسیون سختگیرتر ترجیح داده و انتخاب نماید، دیر یا زود، كنوانسیون جنبه یك طرفه پیدا می كرد در نتیجه در حالی كه كنوانسیون در خارج به حیات خود ادامه می داد و توسط كشور خارجی به اجرا در می آمد، اجرای آن در فرانسه متوقف می شد؛ چیزی كه مسلماً
    مخالف روح یك كنوانسیون بین المللی است!

    آندره هووه
    (استاد دانشگاه استراسبورگ شماره ۳ )
    ترجمه : دكتر ربیعا اسكینی

    فهرست
    ۱ـ .این مقاله، در واقع گزارشی است كه كشور فرانسه به هشتمین كنگرة جهانی آئین دادرسی مدنی تسلیم نمود كه در اوترخت از تاریخ ۲۴ تا ۲۸ اوت ۱۹۸۷ برگزار گردید و در مجلةJournal du Droit International /No.۱/۱۹۸۸ نیز به چاپ رسیده است.
    ۱- .مواد مزبور تنها در مورد آرایی قابل اجرا هستند كه بعد از ۱۴ مه ۱۹۸۱ ، یعنی بعد از تاریخ انتشار قانون مورد بحث، صادر شده یا می شوند.
    ۲ـ .اما همین كه حكم خارجی راجع به چنین رابـ ـطه ای باشد، كافی است و لازم نیست كه حكم مورد نظر توسط یك مقام قضایی مدنی صادر شده باشد تا مؤثر قلمداد شود (مثلاً احكام خارجی صادر شده براساس یك دعوای مدنی ناشی از ارتكاب یك تخلف جزائی نیز مؤثر تلقی می شوند). بعلاوه، مهم نیست كه حكم را یك مقام مذهبی صادر كرده باشد ( مثلاً حكم طلاق یا تصمیم راجع به قیومت صادره از ناحیه یك مقام اداری یا مذهبی خارجی نیز حكم خارجی تلقی می شود). بالاخره مهم نیست كه تصمیم خارجی ترافعی باشد یا غیر ترافعی.
    ۳ـ قاعدة مزبور، هم راجع است به پرونده های بین المللی و هم مربوط میشود به پرونده های صرفاً داخلی.
    ۴ـ در حالی كه تا قبل از ۱۹۸۱ رویه قضایی آراء داوری فرانسوی و خارجی را نه بر اساس قانون محل صدور آنها بلكه بر اساس قانون (فرانسوی یا خارجی) حاكم بر آئین دادرسی تفكیك می نمود. متون قانون جدید قرینه ساده تر محل صدور رای را مد نظر قرار داده اند. با وجود این در مورد بروز بعضی مشكلات در تعیین این محل مراجعه كنید به:
    BELLET et MEZGER; Rev. crit. Dr. int. pr. ۱۹۸۱, p. ۶۳۷.
    درواقع فایده تفكیك آراء داوری صادره در خارج یا در فرانسه، در رابـ ـطه با شناسایی و اجرای آنها محدود است؛ اما این تفكیك در رابـ ـطه با طرق اعتراض به آراء مزبور نزد مراجع قضایی، دارای اهمیت بیشتری است (در این مورد به بخش اول، بند "ب" این مقاله مراجعه شود).
    ۵.این امر بدون تردید به خاطر آن است كه رای داوری یك اساس صرفاً قراردادی دارد و به نام یك حاكمیت دولتی صادر نمی شود.
    ۶- Regularite internationale
    ۷. در اینجا به "دعوای مستقیم بر اساس حكم خارجی " (Action on foreign Judgment) معمول در كشورهای كامنلا اشاره نمی كنیم. دعوای اخیر دعوائی است كه در آن خواهان به جای در خواست شناسایی یا اجرای حكم خارجی، مجدداً دعوی را ماهیتاً در فرانسه مطرح می كند وحكم خارجی را به پیوست دادخواست خود، به عنوان یكی از دلایل اثبات دعوی به دادگاه فرانسه تقدیم می دارد.
    ۸.این راه حل رویه قضایی غالباً مورد انتقاد علمای حقوق واقع شده است (رك. (Gaudemet - Tallon: op, cit, p.
    ۴۹۹) ویكی از آراء دیوان كشور مورخ ۹ دسامبر ۱۹۷۴ نیز ظاهراً به طور ضمنی ان را متزلزل كرده است (رك: (Rev,
    crit. Dr. int. pr. ۱۹۷۵, ۵۰۴, note Mezger
    ۹.این مسئله كه آیا بین این صلاحیتهای سرزمینی سلسله مراتب وجود دارد یا خیر محل بحث است.
    ۱۰- cass. Civ. ۱ ۷ janv. ۱۹۶۴: ۳۰۲. Note Goldman: Cass. Civ. ۱۰۹ nov. ۱۹۷۱: Rev. crit. Dr. int. pr.
    ۱۹۷۲. ۳۱۴. Note Holleaux: v.cependant cass. Civ . I. ۱۷ oct. ۱۹۷۲: Rev. crit. Dr. int. pr. Int. pr.
    ۱۹۷۳. ۵۵۶. Note Franceskakis.
    (رای اخیر بار اقامه دلیل را بر دوش خواهان گذشته و قاضی مامور صدور اجرائیه را راساً از جستجوی وجود دلایلی كه طرفین اقامه نكرده اند معاف كرده است.)
    ۱۱- Cass civ. ۱.۷ janv. ۱۹۶۴. Precite.
    ۱۲. آثار دیگری كه می توان ذكر كرد بدون توجه به ماهیت حكم خارجی عبارتند از آثاری كه می توان به موجب آنها حكم را به عنوان یك واقعه(Fait) و یا به عنوان یك دلیل به دادگاه تقدیم نمود، كه من در این گزارش بیش از این به آنها اشاره نمی كنم.
    ۱۳- clunet ۱۹۳۰. ۹۸۱
    ۱۴. در خصوص نكته اخیر رك:
    Cass civ. ۱.۹ juin. ۱۹۷۱: Rev. crit. Dr. int. pr. ۱۹۷۲,۱۳۱.

    ۱۵. این راه حلها از این جهت قابل توجیه هستند كه احوال شخصیه و اهلیت اشخاص مستلزم دوام است و نیز از این جهت كه حقوق فرانسه به آراء فرانسوی مشابه خصیصه مطلق می دهد.
    ۱۶- Separation de corps
    ۱۷- Action en inopposabilite
    ۱۸. این دعوی را دیوان كشور قابل پذیرش اعلام نموده است. رك:
    Cass. Civ. ۱.۲۲ janv. ۱۹۵۱: Rev . crit. Dr. int pr. ۱۹۵۱. ۱۶۷ دعوای مزبور می تواند حتی از ناحیه یك شخص ثالث مطرح شود. رك:
    Trib. Gr. Inst. Seine. Ler juill. ۱۹۶۵: Gaz. Pal. ۱۹۶۲. ۲,۴۱۱
    اما این دعوی را نمی توان از طرفی پذیرفت كه به دادگاه خارجی مراجعه كرده و حكم خارجی را به نفع خویش دریافت نموده است. رك:
    Cass civ. I.۱۹ janv. ۱۹۸۳: Clunet ۱۹۸۴, ۸۹۸ note Wiederkehr.
    دعوای عدم تأثیر حكم خارجی راجع به طلاق مطروحه از ناحیه همسری كه تقاضای طلاق كرده و حكم به نفع او صادر شده بود، مقصود مدعی همسری بود كه در این فاصله فوت كرده بود!
    ۱۹- Action en opposabilite
    ۲۰.این دعوی را دیوان كشور قابل پذیرش اعلام كرده است. رك:
    Cass. Civ. I. ۳ janv. ۱۹۸۰ clunet ۱۹۸۰, ۳۴۱.
    رای اخیر دعوای مزبور را (به زعم من) اشتباهاً "دعوای صدور اجرائیه " عنوان داده است.
    ۲۱- Munzer
    ۲۲. به شرایط مزبور باید - البته فقط در رابـ ـطه با آئین صدور اجرائیه - شرط لازم الاجراء بودن (حتی موقتی) تصمیم خارجی را در كشور مبدأ اضافه نمود.
    ۲۳. در واقع، رویه قضایی فرانسه بندرت صلاحیت خاص دادگاه خارجی را بررسی می كند، مگر در موردی كه تصمیم مورد استناد در فرانسه توسط یك مقام مذهبی صادر شده باشد.
    ۲۴. به همین دلیل، این راه حل توسط اكثریت علمای حقوق مورد انتقاد قرار گرفته است. بعلاوه ایراد دكترین به آن ، این است كه ناقص ماده ۱۵ قانون مدنی است؛ چرا كه منتهی به این می شود كه یك خواهان خارجی مجبور شود یك فرانسوی را به دادگاههای فرانسه بكشاند. در حالی كه ظاهر ماده ۱۵ فقط به او این اختیار را میدهد كه به دادگاههای فرانسه مراجعه كند.
    ۲۵. همینطور است به طریق اولی ، هرگاه چنین خوانده ای یك دعوای متقابل مطرح كرده باشد ویا چناچه طرفین صحیحاً یك شرط تعیین صلاحیت دادگاه خارجی پیش بینی كرده بودند. اما هرگاه فرانسویِ خوانده شده به دادگاه خارجی در دادرسی شركت نكرده باشد، عدول از امتیاز ماده ۱۵ مصداق ندارد.
    ۲۶. رجوع كنید به:
    Cass. Civ.I.۶ fev. ۱۹۸۵: clunet ۱۹۸۵, ۴۶۰, note Huet.
    در این پرونده یك دادگاه انگلیسی حكم طلاقی را علیه یك شوهر امریكایی مقیم پاریس صادر كرده است. دیوان كشور معتقد است كه دادگاههای فرانسوی ، در این خصوص ، صلاحیت انحصاری نداشته اند. هر چند كه به علت عدم وجود فرزندان صغیر، ماده ۱۰۷۰ قانون جدید آیین دادرسی مدنی، دادگاه محل اقامت همسر خوانده را صالح می شناسد.
    ۲۷. در واقع یك قاضی فرانسوی می تواند بحق، در صلاحیت دادگاه خارجی كه با نقض قواعد صلاحیت بین المللی خودش به صلاحیت خود رأی داده است، تردید نماید.
    ۲۸. قبلاً به این رای اشاره شد. به آراء زیر نیز كه در همین جهت اظهار نظر نموده اند مراجعه شود:
    Paris ۱۰ nov. ۱۹۷۱ et ۵ mars ۱۹۷۶.
    ۲۹. در پرونده ای كه دیوان كشور رسیدگی كرد(اجرای یك حكم انگلیسی طلاق)، انتساب دعوی به انگلستان مورد تردید نبود، چرا كه خواهان زنی انگلیسی و مقیم انگلستان بود. زن و شوهر در انگلستان ازدواج نموده واولین اقامتگاه خانوادگی خود را در آنجا بر قرار كرده بودند.
    ۳۰. به نظر "پی یرمایر": "رعایت قاعدة تعارض فرانسه باید در مقابل ضرورت احترام به تصمیمات خارجی جا خالی كند". به نظر : "د.هولو": "رعایت قاعدة تعارض فرانسه" باید در مقابل "حقوق قانوناً حاصل شدة طرفین در خارج " كنار گذاشته شود.
    ۳۱- cass.civ. ۱.۲ oct. ۱۹۸۴: Clunet ۱۹۸۵, note Audit.
    ۳۲. تا آنجا كه صدور اجرائیه بندرت به خاطر صلاحیت قانون رد میشود(پ . مایر).
    ۳۳- L"equivalence
    ۳۴. برای مثال دادگاه خارجی حكم طلاق را به دلیل هتك حرمت شدید و بر اساس قانون "الف"صادر كرده است، در حالی كه قاعدة فرانسوی تعارض قانون "ب" را صالح میداند كه آن هم هتك حرمت شدید را دلیل صدور حكم طلاق تلقی می كند. در این خصوص به رأی زیر مراجعه شود:
    Paris, ۸ mai ۱۹۸۰: Rev. crit. Dr. int. pr. ۱۹۸۱, ۷۰۰, note simon - Depitre.
    ۳۵. در این مورد به رأی زیر مراجعه شود:
    Cass. Civ. ۱,۱۷ mai. ۱۹۸۳: J.C.P. ۸۳, IV, ۲۳۵
    ضمناً به همین دلیل است كه رویه قضایی فرانسه، بدون استثناء احكام خارجی را كه به "صنعت طلاق" روی آوردهاند، مردود می شمارد (منظور احكامی است كه در ایالت امریكایی "نوادا" یا در ایالت مكزیكی نشین "شی هوواهودا" صادر میشوند)؛ احكامی كه به موجب قانون محلی صادر میشوند و حاصل این شگرد هستند كه زن و شوهر ، و یا حتی یكی ازآنها ، محل اقامتشان را به طور صوری در یكی از این ایالات قرار میدهند تا قانون آن برای صدور طلاق صالح شناخته شده و بر اساس آن حكم صادر گردد.در این مورد به رأی زیر مراجعه شود:
    Cass. Civ. I.۱۱ Juill. ۱۹۷۷. D. ۱۹۷۸, inf. Rap. ۹۹.
    ۳۶. برعكس رأی مونزه مورخ ۱۹۶۴ این بررسی را ضروری اعلام كرده بود.
    ۳۷- Cass. Civ. ۱.۴ oct. ۱۹۶۷: Clunet ۱۹۶۹, ۱۰۲. Note Goldman.
    ۳۸. مثال: خوانده تنها چند روز قبل از تشكیل جلسه دادگاه احضار شده است. به طریق اولی، هرگاه خوانده پس از جلسه دادگاه احضار شده باشد، حكم خارجی مورد قبول واقع نخواهد شد.
    ۳۹- Criteres de principe
    ۴۰- Voir respectivement: Cass. Civ. ۱.۲۰ fev. ۱۹۷۹: J.C.P. ۷۹ II. ۱۹۴۹, concl. Gulphe; Trib. Gr. Inst.
    Patis ۷ avril ۱۹۸۱: clunet ۱۹۸۲, ۶۹۹. Note Niboyet: cass. Civ. I. ۱۹ dec. ۱۹۷۳: Clunet ۱۹۷۴, ۶۱۶ observ.
    Huet. Cass. Civ. I.۱۷. Juin ۱۹۸۰: Rev. crit . dr. int. pr. ۱۹۸۱, ۷۳, note Lagarde; cass. Civ ۱.۳۰ janv.
    ۱۹۸۹: Clunet ۱۹۷۰, ۳۹۳, Note D. Mayer.
    ۴۱. در این مورد به رأی زیر مراجعه شود:
    Cass. Civ. ۱.۶ mars ۱۹۸۴; Cass. Civ. I.۲۰ mai ۱۹۶۷; Cass civ. I.۳ nov. ۱۹۸۳.
    البته طلاق یكطرفه(repudiation) در فرانسه درموارد زیر تأثیر نخواهد داشت: هرگاه زن آن را نپذیرفته باشد، یاهرگاه از طرف شوهر قابل عدول باشد، یا وقتی كه زن توانسته باشد، در خارج ، ادعایی را در این رابـ ـطه به ثبوت برساند و دلایل دفاعی متقن ارئه داده باشد.
    ۴۲. رأی داوری صادره در فرانسه در داوری داخلی قرار می گیرد. بنابراین، در اینجا از بررسی آن می گذریم.
    ۴۳- BELLET et MEZGER: Rev. crit. Dr, int. pr. ۱۹۸۱, ۶۵۱-۶۵۲
    ۴۴- BEGUIN: "La logique du regime des voies de recours en matiere d"arbitrage commercial international":
    Mel . Houin, p.۲۴۱ s.
    ۴۵. ولی "هرگاه (اعتراض ) ظرف یك ماه از تاریخ ابلاغ رأیی كه قابل اجرا اعلام شده است" صورت نگرفته باشد،دیگر قابل پذیرش نخواهد بود(ماده ۱۵۰۵ ). این ماده بخوبی نشان میدهد كه اعتراض به منظور ابطال ممكن است جنبه پیشگیری داشته باشد (یعنی قبل از اینكه برنده تقاضای اجرا بكند، انجام شود). اما ممكن است، علاوه بر این، پس از صدور اجرا (یعنی پس از صدور قرار اجرا) صورت گیرد كه درچنین حالتی البته اعتراض باید بفوریت انجام شود.
    ۴۶. در این مورد به رأی زیر مراجعه شود:
    Paris, ۱۲ juill. ۱۹۸۴: clunet ۱۹۸۵. ۱۲۹. Note Goldman.
    مسئله مبتلا به در موردی نیز مطرح می شود كه شركتی از شركتهای یك گروه (چند ملیتی) یك شرط داوری امضاء كرده است، كه باید دید آیا شرط مزبور به شركت مادر و یا به یكی دیگر از شركتهای همان گروه قابل تسرّی است یا خیر.
    ۴۷- V.BATIFFOL et LAGARDE: Droit international prive ۷e ed. T. ۱۱.no ۷۲۲.
    ۴۸- Trib. Gr. Inst. Paris, ۳ avril ۱۹۸۵: D.۱۹۸۵, ۵۱۴, note Robert.
    ۴۹- Paris. ۱۸ janv. ۱۹۸۳: Rev. arbitrage ۱۹۸۴;۸۷ paris avril ۱۹۸۵, motifs: clunet ۱۹۸۶, ۱۷۵, note
    jacquet.
    ۵۰. مثلاً رأی به اقدام یك دولت خارجی در ملی كردن منابعش، بدون پرداخت خسارت به صاحبان حق، مهر تأیید گذاشته است. همینطور است، به طریق اولی، رأیی كه نظم عمومی جهانی را نادیده می گیرد. در این مورد نگاه كنید
    به:
    GOLDMAN: Clunet ۱۹۸۵, ۱۲۹ s., sur le patrimoine de l"humantie.
    اما تفسیر غلط یك قرارداد (داوری) توسط داور نقض نظم عمومی تلقی نمی شود. نگاه كنید به:
    paris, ۵ nov. ۱۹۸۵: Dr. mar. fr. ۱۹۸۶, ۴۲۷
    ۵۱. هر چند كه ماده ۱۴۹۶ قانون جدید آیین دادرسی مدنی به داور تكلیف می كند كه "امر متنازعٌ فیه را مطابق قواعد حقوقی كه طرفین انتخاب كرده اند حل و فصل نماید" و "در تمام موارد به عرف و عادات تجارت نیز نظر داشته باشد". این ماده فاقد ضمانت اجرایی است. (با وجود این، باتیفول ولاگارد در شمارة ۱-۷۲۶ و پانویس ۱ همان شماره از كتاب خود چنین ابراز عقیده میكنند كه هرگاه رأی برخلاف و بدون توجه به قانون منتخب طرفین صادر شده باشد، می توان آن را بر اساس ماده ۱۵۰۶، بند۳ باطل اعلام كرد زیرا، در چنین فرضی ، داور مطابق مأموریتی كه به او محول شده عمل نكرده است.)
    ۵۲. مواد ۱۴۹۸،بند۲ و ۱۵۰۰ (كه به ماده۱۴۷۷ احاله می دهد). با وجوداین، ذینفع از تشریفات صدور اجرائیه معاف است مشروط براینكه محكومٌ علیه رأی صادره در فرانسه در زمینة داوری بین المللی تقاضای
    دادگاه استیناف این تقاضا را رد كرده باشد! در واقع، رد تقاضای ابطال به منزلة رد تقاضای اجرای رأی داوری است و یا به پاره ای از قسمتهای حكم كه توسط دادگاه استیناف لغو نشده قدرت اجرائی می بخشد. (ماده ۱۹۴۰ كه ماده۱۵۰۷ به آن احاله می دهد).
    ۵۳- Tribunal de grande instance
    ۵۴. دادگاه شهرستانی كه در حوزه قضایی آن رأی صادر شده است. در موردی كه رأی در فرانسه صادر شده است، دادگاه شهرستان محلی كه اجرای رأی در آنجا مورد تقاضا است و یا محل اقامت محكومٌ علیه، در موردی كه رأی در خارج صادر گردیده است.
    ۵۵. به نظر دكترین شناسایی می تواند علاوه بر این، به صورت دعوای اصلی مطرح شود، ولی دكترین در خصوص این نكته كه آیا دعوای عدم تأثیر(action en inopposabilite) قابل استماع است یا خیر، اختلاف نظر دارد.
    ۵۶. این شرط مشكلاتی را در این فرض ایجاد خواهد كرد كه قرارداد داوری به صورت كتبی تنظیم نشده باشد؛ فرضی كه در روابط تجاری، بسیار اتفاق می افتد. در این خصوص مراجعه شود به:
    BELLET et MAZGER: op. Cit., p. ۶۳۹.
    ۵۷. با این حال، نگاه كنید به:
    BELLET et MEZGER: op. Cit., p. ۶۳۸
    این مؤلّفان مایلند كه این كنترل در فرض كه شناسایی طاری در جریان یك دادرسی ترافعی مورد تقاضا است ونیز وجود داشته باشد.
    ۵۸- Perrot, Trav. Comite fr. Int. pr. ۱۹۸۵, p.۶۳.
    ۵۹. موارد قبول استیناف دقیقاً مشابه علل بطلان است كه محكومٌ علیه می توانست علیه رأی صادره در فرانسه در زمینه داوری بین المللی بكار برد.
    ۶۰. این اشاره به نظم عمومی "بین المللی" (منطقی) و قانونی است، زیرا رأی داوری در خارج و در زمینه داوری بین المللی صادر گردیده است، ولی هرگاه رأی در خارج و در زمینه داوری داخلی صادر شده باشد، وضع متفاوت است.
    در چنین حالتی ، به نظر عده ای از علمای حقوق، در صورتی كه رأی قانون خارجی را نادیده گرفته باشد باید مردود اعلام شود؛ البته، در صورتی كه قضیه مطروحه صرفاً جنبه خارجی داشته باشد. همینطور است هرگاه كه رأی، یك قانون فرانسوی دارای خصیصه نظم عمومی داخلی را نادیده گرفته باشد، و حال آنكه قضیة صرفاً جنبه فرانسوی دارد.
    ۶۱- BEGUIN: op. Cit. P. ۲۶۰
    ۶۲. این اعتراض به منظور ابطال رای "خود به خود به منزله اعتراض به قرار اجرائیه" دادگاه نخستین است (ماده
    ۱۵۰۲، بند ۲).
    ۶۳- ROBERT: D. ۱۹۸۱. Chronique, p. ۱۱۶.
    ۶۴. كنوانسیون نیویورك مورخ ۱۰ ژوئن ۱۹۵۸، كنوانسیون ژنو مورخ ۲۱ آوریل ۱۹۶۱، كنوانسیون واشنگتن مورخ ۱۸ مارس ۱۹۶۵ مركز بین المللی حل اختلافات سرمایه گذاری
    ۶۵. كنوانسیون لاهه مورخ ۱۵ آوریل ۱۹۵۸ و ۲ اكتبر۱۹۷۳ (تعهدات راجع به نفقه)، كنوانسیون لاهه مورخ ۵ اكتبر۱۹۶۱ (حمایت از صغار) و ۲۵ اكتبر ۱۹۸۰ (ربودن بین المللی اطفال)، كنوانسیون نیویورك مورخ ۲۰ ژوئن ۱۹۵۶
    (استتار مواد غذایی)، كنوانسیون لوكزامبورگ مورخ ۲۰ مه ۱۹۸۰ (نگهداری اطفال)، كنوانسیون ۴ سپتامبر ۱۹۵۸
    كمیسیون بین المللی احوال شخصیه(تغییر نام و نام خانوادگی).
    ۶۶. هر چند كه در مورد آراء داوری، كنوانسیونهای عدیده ای مختصراً به كنوانسیون نیویورك مورخ ۱۰ ژوئن ۱۹۵۸
    احاله می دهند.
    ۶۷. مثال: كنوانسیون مورخ ۲۷ فوریة ۱۹۷۹ با اتریش (در خصوص ورشكستگی)، كنوانسیون مورخ ۵ اوریل ۱۹۶۷ با لهستان (اشخاص و خانواده)، كنوانسیون ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۳ با پرتقال (حضانت اطفال و تعهدات راجع به نفقه).
    ۶۸. كنوانسیون با ساحل عاج، بنین، موریاتی (۱۹۶۱)، مالی (۱۹۶۲)، گابن(۱۹۶۳)، سنگال (۱۹۷۴)، چاد (۱۹۷۶)، مجارستان (۱۹۸۰)، برزیل (۱۹۸۱)، مصر (۱۹۸۲)، چكسلواكی (۱۹۸۴).
    ۶۹. كنوانسیون با بنین ، كامرون، نیجریه، توگو، چاد، ماداگاسكار، سنگال، كنگو، مصر و برزیل.
    ۷۰. نگاه كنید به ویژه به ماده ۳۲ از كنوانسیون بروكسل مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۸.
    ۷۱ نگاه كنید به ویژه به مواد ۳۱و ۳۴ كنوانسیون بروكسل مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۸.
    ۷۲- Refere
    ۷۳. كنوانسیون بابنین ، كنگو ، ساحل عاج، گابن، سنگال، موریتانی.
    ۷۴. كنوانسیون بابنین، ساحل عاج، گابن، جمهوری افریقای مركزی.
    ۷۵. "تصمیمات به طور قهری دارای جنبه امر مختوم هستند" (كنوانسیون با الجزایر، سن مارن، موریاتی، لهستان، ساحل عاج، ایتالیا، مراكش)؛ "تصمیمات… بدون هیچ تشریفاتی مورد شناسایی قرار می گیرند" (ماده ۲۶ كنوانسیون بروكسل مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۸).
    ۷۶. نگاه كنید به كنوانسیونهای منعكس در پانویس پیشین كه خودبخود به تصمیمات خارجی، اعتبار قضیة محكومٌ بها اعطا میكنند "به شرط آنكه (تصمیمات مزبور) شرایط زیر را داشته باشند… ".
    ۷۷. كنوانسیون بروكسل درمورد دعوای عدم تأثیر ساكت است كه، با وجود این، دكترین آن را با توجه به حقوق عام
    فرانسه قابل پذیرش تلقی میكند. ولی آیا این با اصل "حركت آزاد احكام در بازار مشترك" كه این كنوانسیون در پی تأمین آن است مغایر نیست؟
    ۷۸. اختلاف میان كمپانی "ایرآفریك" و خلبانان فرانسوی، كه سرانجام در خصوص آن دادگاههای ساحل عاج به نفع كمپانی رأی صادر كردند.
    ۷۹. دراین خصوص به رای زیر مراجعه شود:
    J.C.P. ۸۶. III. ۵۸۷۸۴. این موافقتنامه بلافاصله مورد عمل دادگاه پژوهش پاریس قرار گرفته است:
    ۹ juill. ۱۹۸۶: Clunet ۱۹۸۶, ۹۷۷, note Mayer.
    ۸۰. بند ۳ مادة۲۸ دیوان كشور این اصل را رعایت كرده است، در این خصوص رجوع كنید به:
    Cass. Civ. I. ۳ nov. ۱۹۷۷
    اما باید اذعان كرد كه دادگاههای تالی اغلب آنرا نادیده می گیرند و بررسی می كنند كه آیا دادگاه مبدأ، بموجب
    قواعد صلاحیت مستقیم مقرر در كنوانسیون بروكسل، صالح بوده است یا خیر. دراین خصوص به رای زیر مراجعه شود:
    Douai, ۲۹ nov. ۱۹۷۸et ۷ oct. ۱۹۸۴: Versailles, ۲۳ nov. ۱۹۸۲.
    ۸۱. مثلاً كنوانسیونهای لاهه مورخ ۱۹۵۸ و ۱۹۷۳ (راجع به مواد غذایی)، كنوانسیون با اتریش (۱۹۶۶)، اسپانیا
    (۱۹۶۹)، ایتالیا (۱۹۳۰)….
    ۸۲. در خصوص كنوانسیون لاهه مورخ ۱۹۵۸ دراین خصوص به رای زیر مراجعه شود:
    Cass. Civ. I.۳۰ nov. ۱۹۷۶: Clunet ۱۹۷۷, ۸۳.
    ولی بسیاری از كنوانسیونهای بین المللی هیچ قاعدة صلاحیت غیر مستقیمی را معین نمیكنند و صرفاً به حقوق عام كشوری كه در خواست اجرای حكم از آن شده است احاله می دهند؛ چیزی كه نشانی از انعطاف پذیری ندارد (كنوانسیونهای امضاء شده بابنین، كامرون، ساحل عاج، گابن، مجارستان، چكسلواكی ، برزیل، الجزایر…)
    ۸۳. كنوانسیون با گابن،مالی، سن مارن، سنگال، كبك، برزیل، چكسلواكی .
    ۸۴. انچنین است مورد كنوانسیونهای عدیده ای كه جنبة دو جانبه دارند(كنوانسیونهای منعقده با الجزایر، بنین،
    ایتالیا، بلژیك، مراكش، تونس) و كلیه كنوانسیونهای چند جانبه، به استثنای كنوانسیون بروكسل مورخ ۲۷ سپتامبر
    ۱۹۶۸).
    ۸۵. كنوانسیون با اتریش، كامرون، اسپانیا، كنگو، مجارستان، رومانی، یوگوسلاوی، مصر، نیجریه، ماداگاسكار.
    ۸۶- Theorite de I"equivalence
    ۸۷- Regimes matrimoniaux
    ۸۸. كنوانسیونهای منعقده با مصر، مراكش(۱۹۸۱)، تونس(۱۹۸۲)؛ كنوانسیون لاهه مورخ ۲۵ اكتبر ۱۹۸۰ (ماده ۸)؛ كنوانسیون لوكزامبورگ مورخ ۲۰ مه ۱۹۸۰ كه در آن شرط شده است كه طفل باید در مدتی كمتر از شش ماه ربوده شده باشد. به كنوانسیون منعقد با مجارستان مراجعه كنید.
    ۸۹. كنوانسیونهای منعقده با الجزایر، برزیل، بلژیك، بنین، كامرون، ایتالیا، مراكش، (۱۹۵۷)، لهستان، سنگال…در اینجا هیچ شرطی دایر بر اینكه اصل ترافعی بودن و ابلاغ حكم قاضی كشور مبدأ رعایت شده باشد مطرح نگردیده است.
    ۹۰ كنوانسیونهای منعقده با اتریش، رومانی ، اسپانیا، بریتانیا؛ كنوانسیون لاهه مورخ ۲ اكتبر ۱۹۷۳؛ كنوانسیون لوكزامبورگ ۲۰ مه ۱۹۸۰ (ماده ۹).
    ۹۱- Cass. Civ. I. ۹ nov. ۱۹۸۳: Rev. crit. Dr. int. pr. ۱۹۸۴, ۵۰۱, note Ancel.
    ۹۲- Cass. Civ. I. ۳ nov. ۱۹۷۷: Bull. Civ. I, no ۴۰۱; ۴ mars ۱۹۸۰: Clunet ۱۹۸۱, ۸۵۴, obs. D.Holleaux.
    ۹۳. با وجود این، به استدلالهای دادگاه شهرستان"Troyer" در رای مورخ ۴ اكتبر ۱۹۷۸ مندرج در مجلهClunet سال
    ۱۹۷۹، صفحه ۶۲۳ با توضیحات kovar,Huet مراجعه كنید. به موجب این رای در صورتی كه قرار داد بیع انحصاری، كه یك تصمیم بلژیكی آنرا معتبر شناخته بود، مخالف مواد ۸۵ و ۸۶ معاهده رم (یعنی مخالف مقررات معاهده در را بطه با رقابت آزاد) می بود، تصمیم مزبور می بایست غیر قابل قبول اعلام می گردید.
    ۹۴. البته به استثنای كنوانسیون منعقده با مجارستان.
    ۹۵. كنوانسیون منعقده با بنین، گابن، مجارستان، لهستان، برزیل، الجزایر، اتریش، اسپانیا، تونس؛كنوانسیون
    لاهه مورخ ۱۵ اوریل ۱۰۵۸.
    ۹۶. كنوانسیون منعقده با نیجریه، ماداگاسكار، كنگو، كامرون، سنگال(مقایسه كنید با كنوانسیونهای منعقده با
    الجزایر، توگو، برزیل و مراكش كه رایج اند به فرجام ).
    ۹۷. در این خصوص به رای زیر مراجعه شود:
    Cass. Civ. I, ۹ oct. ۱۹۸۴: Clunet ۱۹۸۵, ۶۷۹, note Kahn.
    رای مزبور در موردیك رای داوری صادره در اتریش و ابطال شده توسط دادگاه پژوهش وین صادر گردیده است. دیوان كشور، دادگاههای فرانسه را مكلف می سازد كه راساً ماده ۷ كنوانسیون نیویورك را اجرا كنند.
    ۹۸- Efficacite maximale
    ۹۹. كنوانسیونهای منعقده با الجزایر، بلژیك، برزیل، اسپانیا، ایتالیا، مراكش، موناكو، سن مارن.
    ۱۰۰. كنوانسیونهای منعقده با برزیل و سن مارن .
    ۱۰۱. كنوانسیونهای منعقده با اتریش (۱۹۶۶)و ماداگاسكار
    ۱۰۲. ماده ۳، پاراگراف ۱ وماده ۴، پاراگراف ۱. نگاه كنید به كنوانسیونهای منعقده با مصر، رومانی،
    تونس(۱۹۷۲)، سنگال.
    ۱۰۳- BARTIN: Prineipes de droit international prive. T. I. Par. ۲۰۳.
    ۱۰۴- FRANCESCAKIS: Rev. crit. Dr. int. pr. ۱۹۸۵. P. ۲۷۰
    ۱۰۵.اینچنین است مورد كنوانسیون بروكسل مورخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۸.(مسئله ای كه در اینجا مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد ممكن است در موارد استثنایی دیگری نیز كه كنترل صلاحیت غیرمستقیم مورد قبول است، مطرح شود.)
    كنوانسیونهای منعقده با ماداگاسكار، سن مارن و سوئیس نیز حالت منعكس در متن را پیش بینی كرده اند.
    ۱۰۶. مثلاً كنوانسیونهای منعقده با اتریش، اسپانیا و مراكش (۱۹۸۱) چنین موردی را پیش بینی كرده اند.
    ۱۰۷. برای مطالعه دقیقتر قضیه به مقاله زیر مراجعه شود:
    HUET: "Le sort en France des conventions internationales (et notamment de la convention franco -
    polonaise du ۵ avril ۱۹۶۷) apres I"arret de la cour de casation du ۶ fevrier ۱۹۸۵": Mel. Jodlowski,
    Varsovie, ۱۹۸۸.
     
    بالا