داستان جایزه آقا گرگه

آنیساااااااااا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/30
ارسالی ها
3,720
امتیاز واکنش
65,400
امتیاز
1,075
سن
27

جایزه آقا گرگه


2462327238532032416811401327021578182.jpg




در یکی از روزها، هنگامی که آقا گرگه در حال غذا خوردن بود، استخوانی در گلوی او گیر کرد.
20110824114650609_s087.gif





او خیلی تلاش کرد استخوان را از گلوی خود بیرون آورد اما تلاش او بی فایده بود ...
20150902134340148_geryeh.gif



به این ترتیب او در جنگل می گشت و به حیوانات جنگل می گفت: « هر کس بتواند استخوان را از گلوی من بیرون آورد به او جایزه بزرگی خواهم داد ...»
20111006145005680_47b20s0.gif




خبر در بین حیوانات پیچید و همه برای به دست آوردن جایزه تلاش کردند اما هیچ کدام از آنها نتوانستند استخوان را بیرون آورد ...
20150905110301126_1_6.gif




تا این که نوبت به مرغ ماهی خوار رسید.
20150905110301310_bye2.gif


492241637720519110110611811577120764312241.jpg


او با اعتماد به نفس رو به گرگ کرد و گفت: « من استخوان را بیرون خواهم کشید و جایزه را خواهم برد.»
20150902134340251_solh.gif





در این هنگام مرغ ماهی خوار کار خود را شروع کرد.
20150905110301459_moteajeb.gif




سرِ خود را داخل دهان گرگ کرد و با مِنقار خود استخوان را بیرون آورد.
20150905110301219_4.gif




حالا نوبت به جایزه رسید.



23525113114179207330971911012211511823126.jpg

اما گرگ رو به مرغ ماهی خوار کرد رو گفت: « این که سرِ خود را داخل دهانم کردی و اجازه دادم سالم بیرون آوری! خود بزرگترین جایزه است!»
20150905110301271_ajab.gif


منبع: مجله روزهای زندگی
 

برخی موضوعات مشابه

بالا