جومونگ و سه پادشاهی کره

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 435
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
سه پادشاهی کره (هانگول:삼국시대) از گوگوریو، باکجه و سیلا تشکیل میشد که در شبه جزیره کره و قسمتهایی از منچوری تشکیل شد. روابط این سه امپراتوری بسیار جالب است روابطی که حتی خود خواننده نمیتواند حدس بزند. سه امپراتوری کره به عبارتی غولهای شبه جزیره کره بودند که روزی دوست و روزی دشمن هم میشدند.

گوگوریو شمالیترین امپراتوری کره بود که در سال ۳۷ میلادی در باک بویو و بعد از حملهای وسیع به هیون تو گون تشکیل شد.

پادشاه دانگمیونگ (زاده ۵۸ و درگذشته ۱۹ پیش از میلاد - پادشاهی ۳۷ تا ۱۹ پیش از میلاد) یا به طور کامل دانگمیونگ سئونگ وانگ که به اسم زمان تولدش جومونگ نیز معروف است، موسس امپراتوری گوگوریو میباشد. گوگوریو در میان سه امپراطوری کره، شمالیترین آنها محسوب میشد. در لوح سنگی گوانگائتو از او با نام چومووانگ به معنی پادشاه چومو و در ۲ کتاب تاریخی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا از او با نام جومونگ و عنوان گو یاد شدهاست. همچنین در کتاب سامگوک ساگی از او با نام چومونگ یا سانگائی نیز نام بـرده شدهاست. در سایر نوشتههای بدست آمده، او با نامهای چومونگ، جونگمو یا دومو معرفی شدهاست. افسانه تاسیس گوگوریو برگرفته از متون کهن کره از جمله لوح سنگی گوانگائتو میباشد. معروفترین متن شناخته شده با اندکی تغییرات از سامگوک یوسا، سامگوک ساگی و دانگمیونگ سئونگ وانگ پیئون از دانگ گوک ایسانگ گوکجیپ بدست آمدهاست. بحثهای مختلفی بر سر آنکه پدر واقعی او چه کسی بوده به وجود آمدهاست، در بعضی از متون کره، جومونگ را پسر ههموسو (解慕漱:به معنی پسر آسمان) و یوها (柳花:به معنی دختر خدای رودخانه هابک) توصیف کردهاند. گفته شدهاست که هموسو با یوها در زمانی که او در کنار رودخانه در حال حمام کردن بود، آشنا شدهاست، اما خدای رودخانه ههموسو را قبول نکرد و او به آسمان برگشت. خدای رودخانه یوهوا را به اوبالسو (優渤水) تبعید کرد، مکانی که او با پادشاه دانگ بویو (بویو شمالی)، گوموا آشنا شد و صیغه او گردید. یوهوا که توسط نور خورشید باردار شدهبود، گنـد را بدنیا آورد. گوموا سعی کرد تا تخم را نابود کند سپس سعی کرد تا تخم را به حیوانات بخوراند، اما حیوانات به جای خوردن آن، از تخم محافظت کردند تا صدمه نبیند. در نهایت گوموا تخم را به یوها برگرداند و از درون تخم پسری به دنیا آمد که جومونگ نامیده شد و در زبان کرهای به معنی کماندار ماهر است. جومونگ برای مهارت استثنایی که در تیراندازی داشت، معروف بود. سرانجام به خاطر حسادت پسران گوموا، جومونگ مجبور به ترک دانگ بویو شد. برطبق افسانه در هنگام فرار با اسبش به رودخانهای خروشان رسید، لاک پشتها و جانوران آبزی بر سطح آب آمدند و یک پل ایجاد کردند. هنگامیکه او به سرزمینی که در جنوب رودخانه قرار داشت وارد شد، مورد استقبال گو موسئو دانگون فرمانروای جولبون (که همان باک بویو بود) قرار گرفت. گو موسئو میدانست که جومونگ یک مرد معمولی نیست و دخترش سوسانو را به عقد او درآورد. بعد از مرگ گو موسئو در ۳۷ پیش از میلاد، جومونگ هفتمین دانگون در باک بویو گردید. او تمام ۵ قبیله جولبون را با یکدیگر متحد کرد و یک کشور پادشاهی متمرکز به وجود آورد. جومونگ در سال ۳۷ پیش از میلاد کشور گوگوریو را تاسیس نمود و اولین پادشاه گوگوریو شد. در همان سال، پادشاه قبیله بیرو که سونگینگ نام داشت پس از دریافت کمک جهت شکست قبیله مالگال که مورد هجوم آنها قرار گرفته بود، تسلیم جومونگ شد. در سال ۳۴ پیش از میلاد، جولبون سئونگ اولین شهر پایتخت گوگوریو همراه با قصر امپراتوری تکمیل شد. ۴ سال بعد و در سال ۲۸ پیش از میلاد، جومونگ ژنرال بو ویئوم را جهت تسخیر پادشاهی اوکجه فرستاد. در طی همان سال مادر جومونگ، یوهوا، در قصر دانگ بویو درگذشت و برای او یک مراسم خاکسپاری در حد یک ملکه گرفتند در حالیکه او فقط یک صیغه سلطنتی بود. جومونگ یک فرستاده و هدایای فراوانی جهت قدردانی از سخاوت پادشاه گوموا، برای او ارسال نمود. در سال ۱۹ پیش از میلاد، همسر اول جومونگ، یی سویا همراه پسرش، یوری، دانگ بویو را ترک کردند و وارد گوگوریو شد. یی سویا، ملکه شد و سوسانو همسر دوم جومونگ به علت فشارهای وارده و همچنین ترس از موقعیت پسرانش در آینده گوگوریو تصمیم به ترک آنجا گرفت. سوسانو، گوگوریو را همراه دو پسرش و تعدادی از مردم ترک کرد و آنها را به سمت جنوب شبه جزیره کره، مکانی که در حال حاضر کره جنوبی در آن قرار دارد، رهبری کرد. جومونگ اولین پسرش یوری را به عنوان ولیعهد معرفی نمود و او را وارث تاج و تخت کرد.

نظریه رایج این است که یوری به عنوان پسر پادشاه جومونگ و بانو یه سویا جانشین او گردید. یک توضیح متداول برای تفاوت عنوان پدر و پسر در این است که، عنوان اصلی جومونگ، "Hae" بوده، اما او پس از تاسیس امپراطوری گوگوریو آن را به Go" تغییر داده بود. در کتابهای سامگوک ساگی و سامگوک یوسا به این تغییر عنوان اشاره شدهاست.

در مطالعات تازه صورت گرفته، بعضی از تاریخ نویسان، یک سری نظرات، در ارتباط با تاسیس گوگوریو ارائه کردند. آنها فکر میکنند که این احتمال وجود دارد که یوری، پسر جومونگ نباشد و فقط یک غاصب تاج و تخت باشد.
نظراتی که منجر به این نتیجهگیری توسط این گروه از تاریخ نویسان شد شامل، مرگ زودهنگام جومونگ، تفاوت عنوانها، رفتار تند یوری نسبت به بعضی از افراد قابل اعتماد جومونگ و تفاوت در روشهای حکومتی آنها بود.
پادشاه جومونگ، در سن ۴۰ سالگی درگذشت. همچنین تفاوت عنوانها ممکن است به معنی تغییر سلسله از خانواده Go به خانواده Hae باشد.
نکته قابل تامل دیگر، این حقیقت میباشد که اغلب افراد مورد اعتماد و نزدیک به جومونگ تبعید و یا مجبور به استعفا شدند. به طور مثال میتوان از هیوبو نام برد، که در زمره اولین سه پیرو پادشاه جومونگ، برطبق اولین جلد گوگوریو از تاریخچه سه امپراطوری (سامگوک ساگی)، بود. هیوبو، به طور پیوسته با روش پادشاه یوری که پی در پی جهت شکار قصر را ترک میکرد، مخالفت میورزید. او با اصرار زیاد از پادشاه درخواست میکرد که با دقت بیشتری به مسائل مهم کشوری بپردازد.
اگرچه، خشم یوری افزایش پیدا کرد و هیوبو را مجبور به استعفا نمود، اما این ادعا شاید خنثی شود با اثبات این حقیقت که همه افراد پادشاه جومونگ حذف نشدند. ژنرال بو بان نو و اویی، در بیشتر دوران حکومت پادشاه یوری به گوگوریو خدمت کردند و نقشهای فعالی را در امپراطوری ایفاد کردند. گوگوریو در زمان حکومت یوری آن سیاست قاطع و گستردهای که در زمان حکومت جومونگ وجود داشت را نتوانست نشان دهد.
آخرین نظریه، یوری یک قطعه از شمشیر شکسته جومونگ را پیدا کرده و از او جهت فروپاشی حکومت جومونگ و به قدرت رسیدن خود استفاده کردهاست. رویهمرفته، این حقیقت که جومونگ ۵ ماه پس از رسیدن یوری فوت کرده، دلیل سوء ظن این گروه از مورخین است.

یوری، یک پادشاه قدرتمند و جنگجوی موفق توصیف شدهاست. او قبیله "Xiongnu" را در سال ۹ پیش از میلاد، شکست داد. در سال ۳ پیش از میلاد، یوری پایتخت را از قلعه جولبون به قلعهٔ گانگنا منتقل نمود.

همسایه گوگوریو، سلسله هان از چین، توسط وانگ مانگ، موسس سلسله ژین، منقرض گردید.
در سال ۱۲ میلادی، سی و یکمین سال حکومت پادشاه یوری، وانگ مانگ پیکی را به گوگوریو فرستاد و درخواست سرباز و اتحاد جهت غلبه بر "Xiongnu" کرد. شاه یوری درخواست او را نپذیرفت و به جای آن به ژین حمله کرد.
پادشاه یوری ۵ پسر و یک دختر به نام سریو داشت. وی بعد از مرگ بزرگترین پسرش دوجول، هامیونگ را به عنوان ولیعهد معرفی کرد. ولی بعدها یوری برای صلح مصلحتی به بویو میرود تا با پادشاه تسو آشتی کند و همچنین موهیول پسر دیگر یوری در بویو بود و قرار بود که کشته شود به همین خاطر هامیونگ به مرزهای بویو حمله کرد و موهیول را نجات داد. وقتی این خبر به گوش تسو رسید. تسو دستور داد تا هامیونگ خودش را جلوی تسو بکشد و هامیونگ هم نپذیرفت و دوباره به تسو حمله کرد و بدل تسو را کشت. بار دیگر تسو دستور داد تا هامیونگ خودش را بکشد و گرنه یوری کشته میشود و هامیونگ هم خودش را جلوی چشمان تسو کشت و پدرش را از مرگ نجات داد.

موهیول (۴۴-۱۸ میلادی)، سومین امپراطور گوگوریو، شمالیترین در میان سه امپراطوری کره، بود. موهیول، به زودی گوگوریو را به سمت یک دوره توسعه ارضی بزرگ، تسخیر چندین کشور کوچک و امپراتوری قدرتمند دانگ بویو، سوق داد. پرنس موهیول، سومین پسر پادشاه یوری و نوهٔ پادشاه جومونگ بود. او در سن 21 سالگی، در سال ۱۴ بعد از میلاد ولیعهد گوگوریو شد و ۴ سال بعد، پس از مرگ پدرش، به سلطنت رسید. او در "Daesuchonwon" دفن شده بود. موهیول، حکومت مرکزی گوگوریو را قوی کرد و قلمرو گوگوریو را گسترش داد. او در سال ۲۲ میلادی، دانگ بویو را ضمیمه کشور گوگوریو کرد و پادشاه آن "Daeso"یا تسو، را کشت. موهیول، در سال ۲۶ میلادی «Gaema-guk» و پس از آن «Guda-guk» را تصرف کرد. پس از دفع حمله چینیها در سال ۲۸ میلادی، او پسرش، پرنس هدونگ، را جهت حمله به مقر فرماندهی "Nangnang"، در سال ۳۲ میلادی فرستاد. پادشاه دائموسین، "Nangnang" را در سال ۳۷ میلادی فتح نمود.

امروزه، از دائموسین به عنوان یک الگو، برای "Manhwa" مشهور و بازی ویدیویی «Nexon: امپراتوری بادها»، استفاده میشود. درام تاریخی «امپراتوری بادها» نمایش آن در سپتامبر ۲۰۰۸ آغاز شد. این درام درباره "Manhwa"، همانطور که در بالا ذکر شد و شرح زندگی موهیول، پرنس گوگوریو، است که با یک پیشگویی بدنیا آمد. این پیشگویی بیان میکرد که موهیول باعث نابودی گوگوریو میشود. یوری پدرش به علت فشارهای مردم و سران حکومت مجبور میشود او را بکشد و ظاهراً او را میکشد ولی حس پدری این اجازه را نمیدهد او را مخفیانه به میان مردم میفرستد و تا ۲۰ سالگی موهیول نمیدانست که شاهزادهاست و سختیهای زیادی کشید و...




گوگوریو معمولاً با هر دو امپراتوری روابط بدی داشت و در بیشتر اوقات در حال جنگ بود اما گوگوریو بیشتر از اینکه با دو امپراتوری دیگر دشمن باشد با چینیها دشمن بود.

در سال ۶۶۵ میلادی در چهارمین سال امپراتوری سیلا خودش با نیروهای تانگ محل مخفی تدارکات باکجه را در یک غار پیدا کردند و میزان تدارکاتشان بسیار زیاد شد در همین سال سیلا و تانگ دستور حمله به گوگوریو دادند. گوگوریو قدرتی برای مقابله با این نیروها نداشت، پادشاه گوگوریو وقتی دو بار در جنگ شکست خورد به قلعهٔ دائی جویونگ فرار کرد در سال ۶۶۸ میلادی قلعهٔ دائی جویونگ توسط تانگ و سیلا تسخیر شد و گوگوریو برای همیشه از تاریخ محو گردید و گوگوریو بین تانگ و سیلا تقسیم شد.



باکجه یکی دیگر از سه پادشاهی در کره بود. باکجه در سال ۱۸ پیش از میلاد توسط دو شاهزاده گوگوریو یعنی بیریو و اونجو پسران سوسونو بنیان گذاشته شد.

در سال ۱۹ پیش از میلاد یه سویا و یوری به گوگوریو بازگشتند و سوسونو که موقعیت پسرانش به خصوص بیریو را در خطر دید به همراه پسرانش گوگوریو را ترک کرد. دانگمیونگ (جومونگ) سربازان زیادی به او داد. پس از حرکت سوسونو بیریو در میچاهول و اونجو در ویریسونگ ساکن شدند. اونجو با یکپارچه کردن مردم جولبون، باکجه یا پکجه را به وجود آورد. سوسونو و گو مسئو دانگون مهرههای اصلی برپایی باکجه بودند.

باکجه هر وقت با مشکلی بر میخورد از سیلا کمک میگرفت و روابط بسیار بدی با گوگوریو داشت، با وجودیکه در اصل متعلق به یک خانواده هستند.

در سال ۵۵۸ میلادی در حالیکه کسی انتظارش را نداشت دو متحد قدیمی با هم بجنگند، نیروهای متحد تانگ و سیلا جنگی بزرگ را علیه باکجه راه انداختند. آنها با ۱۳۰۰۰۰ نفر به باکجه حمله کردند. در این حالت گوگوریو با وجود اینکه دشمن باکجه بود با اوضاع بد خود برای اینکه تانگیها که اهل چین بودند وارد سرزمینشان نشوند، به باکجه کمک کرد در سال ۵۵۹ میلادی ولیعهد باکجه و در سال ۶۶۰ میلادی تانگ و سیلا با کشتن پادشاه باکجه یو ایجا باکجه را تسخیر کردند و کل زمینهای باکجه را به دو قسمت مساوی تقسیم کردند که نصف متعلق به تانگ و نصف متعلق به سیلا شد. بهاینترتیب یک امپراتوری از سه امپراتوری نابود شد.

در سال ۵۷ میلادی سیلا در شبه جزیره کره تشکیل شد و پس از هزار سال حکومت در سال ۹۳۵ میلادی از بین رفت. مورخین دورهٔ تاریخ سیلا را به دو قسمت تقسیم میکنند، یکی سیلا قبل از اتحاد و دیگری سیلا متحد.

مردم او را با نامهای مختلفی میشناسند که میتوان به Geoseogan و Geoseulhan اشاره کرد.

نام خانوادگی او باک است که معنی کدو میباشد در افسانهها آمدهاست او از تخم مانند کدو بیرون آمد و برای همین این نام خانوادگی برای او انتخاب شدهاست. افسانههای زیادی در مورد به دنیا آمدن او است که از مهمترین آنها میتوان به این اشاره کرد که سران شش روستای متحد دور هم جمع شدن تا در مورد اسکان پناهندههای گوجوسان و تشکیل امپراتوری با هم صحبت کنند در همین لحظه گنـد نورانی از آسمان به زمین افتاد و پسری به شکل کدو از تخم بیرون آمد و در میان نور خورشید رقصید و سران شش قبیله او را به عنوان پادشاه انتخاب کردند. او ۱۳ سال بیش نداشت که به عنوان اولین امپراتور سیلا حکومت کرد و در سال ۴۱ قبل از میلاد ازدواج کرد او سعی میکرد کم کم قلمرو خود را گسترش دهد اما او به دلیل تشکیل دو امپراتوری دیگر ( گوگوریو و باکجه ) بسیار عصبانی شد اما او قدرت مقابله با هیچ یک از این دو امپراتوری را نداشت. او در سال ۴ میلادی در سن ۷۳ سالگی و به دلیل بیماری طاعون مرد پسرش نامهائه او را در محلی به نام سارئونگ دفن کرد و حکومت به نامهائه پسر بزرگش رسید.

او با سفر خود به تانگ قراردادهایی را میان دو طرف بست و بعد از چندین دیدار مشکوک، در سال ۵۵۸ میلادی نیروهای متحد تانگ و سیلا جنگی بزرگ را علیه باکجه راه انداختند. آنها با ۱۳۰۰۰۰ نفر به باکجه حمله کردن در این حالت گوگوریو با وجود اینکه دشمن باکجه بود با اوضاع بد خود برای اینکه تانگیها که اهل چین بودند وارد سرزمینشان نشوند به باکجه کمک کرد در سال ۵۵۹ میلادی ولیعهد باکجه و در سال ۶۶۰ میلادی تانگ و سیلا با کشتن پادشاه باکجه یو ایجا باکجه را تسخیر کردند و کل زمینهای باکجه را به دو قسمت مساوی تقسیم کردند که نصف متعلق به تانگ و نصف متعلق به سیلا شد. به این ترتیب یک امپراتوری از سه امپراتوری نابود شد و در سال ۶۶۱ موییول مرد. اشراف زادگان که قدرت بالای سیلا را دیدند به فکر افتادند که یک اتحاد بین حزبها و قبایلی که با جنگ مخالف بودند، درست کنند، به این ترتیب وحدتی شکل گرفت و دورهٔ جدیدی از تاریخ سیلا به وجود آمد.

در سال ۶۶۵ میلادی در چهارمین سال امپراتوری سیلا با نیروهای تانگ، محل مخفی تدارکات باکجه را در یک غار پیدا کردند و میزان تدارکاتشان بسیار زیاد شد. در همین سال سیلا و تانگ دستور مله به گوگوریو دادند. گوگوریو قدرتی برای مقابله با این نیروها نداشت. پادشاه گوگوریو وقتی دو بار در جنگ شکست خورد، به قلعهٔ دائی جویونگ فرار کرد در سال ۶۶۸ میلادی قلعهٔ دائی جویونگ توسط تانگ و سیلا تسخیر شد و گوگوریو برای همیشه از تاریخ محو گردید و گوگوریو مانند باکجه بین تانگ و سیلا تقسیم شد و همهٔ سربازان برای جلوگیری از حملات وا از ژاپن به سیلا رفتند.

درام تاریخی دائی جویونگ در سال ۲۰۰۸ در مورد فتح گوگوریو ساخته شد.



گفته شد نیروهای متحد تانگ و سیلا برای جلوگیری از حملهٔ ژاپنیها به سیلا رفتند و یک سال در آنجا ماندند در سال ۶۶۹ میلادی امپراتور تانگ از مونمو خواست تا سربازانش را برگرداند اما مونمو به جای سربازان برایش سر نگهبانی را که پیغام آورده بود را آورد و تمام سربازان تانگ رو که در سیلا بودند را قتلعام کرد و حالا سیلا با ۱۰۰۰۰ نفر بیشتر به جنگ تانگ رفت. در سال ۶۶۹ میلادی مونمو با سربازانش به تانگ حمله کرد و به ترتیب قلعههای تانگ را فتح کرد او در سال ۶۷۴ میلادی پایتخت تانگ را تسخیر کرد و مناطق زیادی را از تانگ گرفت این طور بود که سیلا کل منطقه را در اختیار گرفت مونمو تمامی سرزمینهایی را که از باکجه و گوگوریو به تانگ رسیده بودند نیز پس گرفت.

شورشهای زیادی بعد از اتحاد سیلا روی داد که باعث مرگ چندین پادشاه شد این شورشها آنقدر ادامه یافت که پادشاه سیلا جانگ بوگو و وزیر دربارش را برای ادارهٔ پادگانهای دریایی به چانکهی فرستاد.

جانگ بوگو (به کرهای (خط هانجا): 張保皐) یا گونگ بوک (به کرهای (خط هانجا): 弓福) (مرگ در ۸۴۶ میلادی) دریانورد، فرمانده جنگی، استاد هنرهای رزمی و یکی از نیرومندترین سیاستمداران پادشاهی شیلا در کره بود. او چندین دهه بر دریای زرد و آبهای میان سواحل جنوب غربی کره و شبهجزیره شاندونگ چین تسلط داشت. مرکز ناوگان کشتیرانی او در جزیره واندو در چانگهیجین (استان جولا در کره جنوبی) در دریای جنوب غربی قرار داشت، او مقام رسمی فرماندار دریایی چانگهی جین را از طرف دربار شیلا در اختیار داشت. اطلاعات زیادی در مورد زندگی او در دست نیست. در کتاب سامگوک ساگی (تاریخچه سه پادشاه) که در سده دوازدهم میلادی نوشته شده، زندگینامه کوتاهی از جانگ بوگو آمدهاست. در آن به مهارت او در هنرهای رزمی و سفر او به همراه پسر عمویش یئون جانگ (정년 鄭年) در جوانی به چین (در آن هنگام تانگ نامیده میشد) اشاره شدهاست. آنها باتوجه به مهارت در اسبسواری و شمشیرزنی به ارتش تانگ راهیافتند و فرماندهان نظامی منطقه وانینگ (جیانگسو کنونی) شدند. در قرن نهم هزاران شیلایی در تانگ میزیستند و بیشتر آنها به فعالیتهای تجاری در سواحل شاندونگ و یانگزو مشغول بودند. جامعه شیلاییهای یانگزو استقلال زیادی در امور خود داشت و مسائل شیلاییها عموماً توسط خود آنها حل و فصل میشد.

جانگ از وضعیت تأسفبار هموطنان خود خشمگین بود، اضمحلال حاکمان تانگ موجب رونق کار دزدان دریایی گشتهبود و شیلاییهای مقیم تانگ هدف مناسبی برای دزدان دریایی بودند که آنها را برای فروش در بازار به اسارت میگرفتند. در ۸۲۳ میلادی امپراتور تانگ فرمان لغو بردهداری را صادر کرد و دستور بازگرداندن تمام بردگان شیلایی را به شیلا داد.
در ۸۲۵ میلادی جانگ بوگو به ساختن یک کارخانه کشتیسازی در اقدام کرد و از امپراتور هیونگدوک (۸۲۶ تا ۸۳۶) خواست تا یک پادگان نظامی برای حمایت از تجار شیلایی و امنیت دریای زرد در واندو احداث کند. در ۸۲۸ با موافقت امپراتور پادگان نظامی در واندو افتتاح شد. بقایای پادگان چانگهی هنوز در سواحل جنوبی واندو باقیماندهاست.
با افتتاح پایگاه چانگهی جانگبوگو به اوج قدرت خود رسید. فرماندهان جنگی بسیاری به حمایت جانگ بوگو متکی بودند. ارتش او اگرچه بهطور رسمی متعلق به پادشاه بود، اما در واقع توسط خود او اداره میشد. قدرت سپاه جانگ در این دوران به قدری بود که او توان برانداختن حکومت را داشت. البته بسیاری از اعضای خانواده سلطنتی با توجه به قدرت برتر و همچنین طبقه اجتماعی جانگ بوگو از او متنفر بودند. در ۸۳۹ جانگ نقش کلیدی در به قدرت رسیدن پادشاه سینمو با برانداختن پادشاه مینای داشت. کیم ووجینگ (پادشاه سینمو) از او برای براندازی پادشاه غاصبی که با کشتن پدرش به قدرت رسیده بود، کمک خواست. جانگ بوگو پاسخ داد: «اگر حق را ببینی و به آن عمل نکنی، بزدلی بیش نیستی.» حتی اگر توان آن را نداشته باشم، از دستورات شما پیروی میکنم. لشکر ۵۰۰۰ نفری جانگ بوگو به رهبری یئون جانگ پایتخت را تسخیر کرد، کیم ووجینگ بر تخت نشست و جانگ نخست وزیر شد. جانگبوگو جان خود را در جریان ازدواج دخترش با فرزند پادشاه مونسانگ از دست داد. اشراف زادگان که پذیرش ورود دختر جانگ (که از یک خانواده عادی بود) را به دربار نداشتند، برای قتل او توطئه چیدند.
در ساگموک یوسا کتاب تاریخ دیگری از قرن سیزدهم آمدهاست که پادشاه به دسیسههای اشراف زادگان تن داده و ازدواج با دختر جانگ را رد کرد. در نتیجه دشمنی او و جانگ بوگو درگرفت. مشخص نیست که ترور جانگ بوگو توسط چه کسی (پادشاه یا اشرافزادگان) انجام شده باشد. اما در هر دو کتاب آمدهاست که در ۸۴۶ جانگ بوگو توسط یوم جانگ (閻長) فرستاده دربار شیلا با فروکردن چاقویی در قلبش به قتل رسید. او اعتماد جانگ بوگو را با تظاهر به اینکه از پایتخت فرار کردهاست، جلب کرد و در هنگام نوشیدن نوشید*نی او را به قتل رساند. البته در شوکو نیهون کوکی (續日本後紀 ) کتاب تاریخ ژاپنی مرگ جانگ بوگو در ۸۴۱ ثبت شدهاست.
پادگان چانگهی در ۸۵۱ تعطیل شد. محل دفن خاکستر جانگ بوگو نیز نامعلوم است.

بعد از مرگ جانگ بوگو باز هم شورشها ادامه پیدا کرد و حکومت سیلا را به قدری ضعیف کرد که دیگر هیچ وقت نمیتوانست خود را بسازد در سال ۹۳۵ میلادی زمانی که سیلا بسیار ضعیف بود گوریئو به سیلا حمله کرد و با فتح سیلا سه امپراتوری کره نابود شد و به تاریخ پیوست.
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    پادشاه دانگمیونگ (زاده ۵۸ ق. م. درگذشته ۱۹ ق. م. - پادشاهی ۳۷ تا ۱۹ قبل از میلاد) یا به طور کامل دانگمیونگ سئونگ وانگ که به اسم زمان تولدش جومونگ نیز معروف است، موسس امپراتوری گوگوریو بود. گوگوریو در میان سه امپراطوری کره، شمالیترین آنها محسوب میشد و بخشهایی از منچوری و کره شمالی امروزین را در بر میگرفت.. درلوح سنگی گوانگائتو از او با نام چومووانگ به معنی پادشاه چومو و در ۲ کتاب تاریخی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا از او با نام جومونگ و عنوان گو یاد شدهاست. همچنین در کتاب سامگوک ساگی از او با نام چومونگ یا سانگائی نیز نام بـرده شدهاست. آرامگاه جومونگ در کره شمالی کنونی واقع است. در سایر نوشتههای بدست آمده او با نامهای چومونگ، جونگمو یا دومو معرفی شدهاست.

    افسانه تاسیس گوگوریو برگرفته از متون کهن کره از جمله لوح سنگی گوانگائتو میباشد. معروفترین متن شناخته شده با اندکی تغییرات از کتابهای سامگوک یوسا، سامگوک ساگی و دانگمیونگ سئونگ وانگ پیئون از دانگ گوک ایسانگ گوکجیپ بدست آمدهاست.

    بحثهای مختلفی بر سر آنکه پدر واقعی او چه کسی بوده به وجود آمدهاست، در بعضی از متون کره، جومونگ را پسر هه موسو (解慕漱:به معنی پسر آسمان) و یوها (柳花:به معنی دختر خدای رودخانه هابک) توصیف کردهاند.
    گفته شدهاست که هموسو با یوها زمانی که او در کنار رودخانه در حال حمام کردن بود آشنا شدهاست، اما خدای رودخانه هه موسو را قبول نکرد و او به آسمان برگشت. خدای رودخانه یوها را به اوبالسو (優渤水) تبعید کرد، مکانی که او با پادشاه دانگ بویو (بویو شمالی)، گوموا آشناشد و ندیمه او گردید. یوهوا که توسط هموسو باردار شده بود، پسری را بدنیا آورد که جومونگ نامیده شد و در زبان کرهای به معنی کماندار ماهر است.

    جومونگ برای مهارت استثنایی که در تیراندازی داشت، معروف بود. سرانجام به خاطر حسادت پسران گوموا، جومونگ مجبور به ترک دانگ بویو شد. برطبق افسانهای در هنگام فرار با اسبش به رودخانهای خروشان رسید، لاک پشتها و جانوران آبزی بر سطح آب آمدند و یک پل ایجاد کردند. هنگامیکه او به سرزمینی که در جنوب رودخانه قرار داشت وارد شد، مورد استقبال گو موسئو دانگون فرمانروای جولبون (که همان باک بویو بود) قرار گرفت. گو موسئو میدانست که جومونگ یک مرد معمولی نیست و دخترش سوسانو را به عقد او درآورد. بعد از مرگ گو موسئو در ۳۷ قبل از میلاد، جومونگ هفتمین دانگون در باک بویو گردید. او تمام ۵ قبیله جولبون را با یکدیگر متحد کرد و یک کشور پادشاهی متمرکز به وجود آورد.

    جومونگ در سال ۳۷ قبل از میلاد کشور گوگوریو را تاسیس نمود و اولین پادشاه گوگوریو شد. در همان سال، پادشاه قبیله بیرو که سونگینگ نام داشت پس از دریافت کمک جهت شکست قبیله مالگال که مورد هجوم آنها قرار گرفته بود، تسلیم جومونگ شد. در سال ۳۴ قبل از میلاد، جولبون سئونگ اولین شهر پایتخت گوگوریو همراه با قصر امپراتوری تکمیل شد. ۴ سال بعد و در سال ۲۸ قبل از میلاد، جومونگ ژنرال بو ویئوم را جهت تسخیر پادشاهی اوکجه فرستاد. در طی همان سال مادر جومونگ، یوها، در قصر دانگ بویو درگذشت و برای او یک مراسم خاکسپاری در حد یک ملکه گرفتند در حالیکه او فقط یک صیغه سلطنتی بود. جومونگ یک فرستاده و هدایای فراوانی جهت قدردانی از سخاوت پادشاه گوموا، برای او ارسال نمود. در سال ۱۹ قبل از میلاد، همسر اول جومونگ، یی سویا همراه پسرش، یوری، دانگ بویو را ترک کردند و وارد گوگوریو شد. یی سویا، ملکه شد و سوسانو همسر دوم جومونگ به علت فشارهای وارده و همچنین ترس از موقعیت پسرانش در آینده گوگوریو تصمیم به ترک آنجا گرفت. سوسانو، گوگوریو را همراه دو پسرش و تعدادی از مردم ترک کرد و آنها را به سمت جنوب شبه جزیره کره، مکانی که در حال حاضر کره جنوبی در آن قرار دارد، رهبری کرد. جومونگ اولین پسرش یوری را به عنوان ولیعهد معرفی نمود و او را وارث تاج و تخت کرد.

    جومونگ در سال ۱۹ قبل از میلاد، در سن ۴۰ سالگی درگذشت. شاهزاده یوری که ولیعهد نیز بود، پدرش را در یک قبر هرمی شکلی دفن نمود و پس از مرگ به او نام چومو سئونگ وانگ را اهدا نمود.

    فرضیات زیادی در مورد علت مرگ او مطرح است که از مهمترین آن میتوان به عفونت دست چپ او اشاره نمود.

    قلمرو پادشاهی گوگوریوی جومونگ، سرانجام توسعه پیدا کرد و به یک قدرت بزرگ منطقهای تبدیل شد. گوگوریو به مدت ۷۰۵ سال باقیماند و در این مدت ۲۸ پادشاه از خانواده سلطنتی گو بر آن حکمرانی کردند تا اینکه توسط نیروهای متحد تانگ-سیلا مورد هجوم قرار گرفت. امروزه فرزندان جومونگ از لقب گو در نام خانوادگی خود استفاده میکنند. در سال ۲۰۰۷-۲۰۰۶، شبکه تلویزیونی امبیسی کره جنوبی، درام تاریخی و پرطرفدار ۸۱ قسمتی افسانه جومونگ را تولید و پخش نمود.


    خانواده:

    پدر: هائه موسو

    مادر: یوهوا
    پدرخوانده: گوموا، پادشاه بویو
    همسر اول: یه سویا
    فرزند از همسر اول: پادشاه یوری
    همسر دوم: سوسونو
    فرزند از همسر دوم: بیریو و پادشاه اونجو



    پادشاهان گوگوریو:

    ۱- جومونگ ۵۸ ق.م. - ۱۹ ق.م.

    ۲- یوری ۱۹ ق.م. - ۱۸ میلادی
    ۳- دائموسین ۱۸-۴۴
    ۴- مینجانگ ۴۴-۴۸
    ۵- موبون ۴۸-۵۳
    ۶- تائجو ۵۳-۱۴۶
    ۷- چادائه ۱۴۶-۱۶۵
    ۸- سیندائه ۱۶۵-۱۷۹
    ۹- گگوکچئون ۱۷۹-۱۹۷
    ۱۰- سانسانگ ۱۹۷-۲۲۷
    ۱۱- دانگچئون ۲۲۷-۲۴۸
    ۱۲- جونگچئون ۲۴۸-۲۷۰
    ۱۳- سئوچئون ۲۷۰-۲۹۲
    ۱۴- بنگسانگ ۲۹۲-۳۰۰
    ۱۵- میچئون ۳۰۰-۳۳۱
    ۱۶- گگوگوون ۳۳۱-۳۷۱
    ۱۷- سوسوریم ۳۷۱-۳۸۴
    ۱۸- گگوگ یانگ ۳۸۴-۳۹۱
    ۱۹- گوآنگ گائتو بزرگ ۳۹۱-۴۱۳
    ۲۰- یانگسو ۴۱۳-۴۹۰
    ۲۱- مونجا میئونگ ۴۹۱-۵۱۹
    ۲۲- آنجانگ ۵۱۹-۵۳۱
    ۲۳- آن وون ۵۳۱-۵۴۵
    ۲۴- یانگ وون ۵۴۵-۵۵۹
    ۲۵- پیونگ وون ۵۵۹-۵۹۰
    ۲۶- یئونگ یانگ ۵۹۰-۶۱۸
    ۲۷- یئونگ نیو ۶۱۸-۶۴۲
    ۲۸- بوجانگ ۶۴۲-۶۶۸
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا