اشعار حسنى

  • شروع کننده موضوع Na_fas
  • بازدیدها 80
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Na_fas

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/28
ارسالی ها
288
امتیاز واکنش
4,357
امتیاز
494
حسنی ما یه بره داشت
بره شو خیلی دوست می داشت
برهء چاق توپولی، زبر و زرنگ و توقولی
دس کوچولو، پا کوچولو، پشم تنش کرک هلو
خودش سفید سمش سیا، سرو کاکلش رنگ حنا
بچه های اینور ده، اونور ده، پایین ده، بالای ده
همگی باهاش دوست بودن
صبح که میشد از
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
ه در می اومدن
دورو برش جمع می شدن، پشمهاشو شونه می زدن
به گردنش النگ دولنگ، گل و گیله های رنگارنگ.
حسنی ما
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
ش جلو. سرش بالا، قدم می زد تو کوچه ها، نگاه می کرد به بچه ها

یه روز بهار
باباش اومد تو بیشه زار
داد زد : آهای حسن بیا کجایی بابا؟
بره تو بیار ، خودتم بیا.

قیچی تیز
پشم سفید
بره رو گرفت، پشمهاشو چید
برهء چاق توپولی، زبر و زرنگ و توقولی
شد جوجهء پرکنده
همگی زدن به خنده

پیشیه می گفت :
- تو بره ای یا بچه موش عـریـ*ـان راه نرو، یه چیزی بپوش

حسنی ما ،
شونه ش بالا،
سرش پایین
قدم می زد تو کوچه ها
نگاه می کرد روی زمین.

ریسید و تابید و کلاف کرد
شست و تمیز و صاف کرد
منظم و مرتب
پیچید توی چادر شب

ننهء حسن
دوون دوون
از
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
ه شون اومد بیرون
پشمها رو بسته بسته کرد
سفید و گلی دو دسته کرد

یه جفت میل و یه مشت کلاف
حالا نباف و کی بباف

ننهء حسن
سرتاسر تابستون
نشسته بود تو ایوون
بی گفتگو، بی های و هو
برای حسن لباس می بافت

فصل زمستون که رسید بارون اومد، برف بارید،
حسنی ما، لباسو پوشید خرامون و خرامون اومد میون میدون
حیوونا شاد و خندون

خانومی گفت :
لباس حسن عالی شده قشنگتر از قالی شده

پیشیه می گفت :
لباس حسن قشنگه مثل پوست پلنگه

ببعی می گفت :
بع، سرده هوا، نع.
اما حسن، لباس به تن، خنده بلب
شونه شو داده بود عقب
میون برف و بارون قدم می زد تو میدون

باباش بهش نیگا می کرد
دود چپق هوا می کرد

ننه ش می گفت :
ننه حسنی ماشالا
چشم نخوری ایشالا.
 

برخی موضوعات مشابه

تاپیک قبلی
تاپیک بعدی
بالا