شخصیت
عامل مهمی که درنمایشنامه نویسی باید مورد توجه قرار گیرد، انتخاب صحیح و درست شخصیتهاست زیرا هرماجرایی که در نمایشنامه اتفاق میافتد رابطۀ مستقیمی با شخصیتهای اصلی دارد. ماجراهنگامی رخ میدهد که شخصیتها هر کدام هدفی داشته باشند و برای رسیدن به آن به ستیزپردازند. بعد از انتخاب صحیح اشخاص، نوبت به شخصیت پردازی میرسد. باید بدانید کهچگونه شخصیتهای خود را معرفی کنید. برای این منظور بعد از مشخص کردن اشخاص اصلی، باید عوامل تشکیل دهندۀ زندگی آنها را بررسی کنید. مسئله دیگر اینکه بایندگیشخصیتهای مورد نظر خود را به دو بخش تقسیم کنید:
الف - زندگی گذشتۀ شخصیتها که از ابتدای تولد آغاز میشود و تا شروع نمایشنامه ادامهمییابد شخصیت پردازی نیز مبتنی بر همین زندگی انجام میشود.ب - قسمت دوم زندگی، مربوط است به دقایقی که در روی صحنه میگذرد. این قسمتزندگی از شروع تا پایان نمایشنامه به طول میانجامد. شما باید در طول این قسمت، نه تنها زندگی فعلی شخصیتها را نمایش دهید، بلکه گذشتۀ آنها را هم به نمایش بگذارید. باید این دو قسمت به صورت منطقی و درست به هم ارتباط یابد.برای مطالعه و شناخت شخصیتهای نمایشنامه باید به پنج عامل زیر توجه کنید:۱
-1 مطالعۀ اشخاص از جنبۀ فیزیکی وظاهری
اولین گام در شناخت شخصیت بررسی و مطالعه فیزیکی وظاهری آنهاست. آیا شخصیت نمایشنامه مرد است یا زن؟ چند سال دارد؟ آیا نقص عضوی همدارد؟ زشت است یا زیبا؟ قد او کوتاه است یا بلند؟ چاق است یا لاغر؟ چگونه لباسمیپوشد؟ خوش لباس است یا ژنده پوش؟ لازم به ذکر است که اگر یکی از اشخاص نمایشنامهدارای نقص عضو باشد باید در گذشته او نظر بیندازید و ببینید آیا ادرزادی بوده یابر اثر حادثه بوجود آمده است.
۲ - مطالعه اشخاص از جنبۀخانوادگی
روابط خانواده با یکدیگر، نقش بسیار حساسی درنحوۀ تربیت اشخاص دارد. بنابراین اولین و مهمترین عاملی که باید در شخصبت پردازی بهآن توجه کرد محیط خانوادۀ اشخاص نمایشنامه است. هر خانوادهای فرهنگ بخصوصی دارد کهرفتار آن خانواده، مبتنی بر آن است. در یک خانواده ممکن است پدری همواره بر ایناعتقاد باشد که باید به کودک اختیار داد و از او مسئولیت خواست. در خانوادۀ دیگریممکن است پدر بر این نظر باشد که باید بچه را محدود کرد و به او اختیاری نداد. آیافرزندان این دو خانواده با خصوصیات مشابهی وارد اجتماع خواهند شد؟ اولی در اجتماعاحساس مسئولیت خواهد کرد و همواره قدرت ابتکار از خود نشان خواهد داد و دومی هیچگونه احساس مسئولیتی نخواهد کرد و در تصمیم گیریها ضعیف و ناتوان خواهدبود.
۳ - مطالعه اشخاص از جنبۀ اجتماعی
بررسی موقعیت شخصیتهای نمایشنامه در اجتماع و اعمال و رفتار آنها در ارتباطبا محیط خارج از خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است. ارتباط محیط خانوادگی بااجتماع بسیار نزدیک و مستقیم است. ریشۀ تمام خوشرفتاریها و کج رفتاریهای افراد رادر جامعه، باید در خانوادههایشان جستجو کرد. در واقع مطالعۀ این بخش، شناختنپایگاه و موقعیت اجتماعی، شغل، تحصیلات و روابط افرادی است که در نمایشنامه وجوددارد.
۴ - مطالعه اشخاص از جنبۀ روحی وروانی
شناخت روحی و روانی اشخاص بی تردید نتیجۀ اطلاعاتیاست که از طریق سه عامل یاد شدۀ « فیزیکی » ، « خانوادگی » و « اجتماعی » به دستمیآید. شرایط فیزیکی، خانوادگی و اجتماعی میتواند تأثیر زیادی بر روحیۀ یک فردبگذارد. در این مرحله شما باید اطلاعات جمع بندی شده را جلوی خود بگذارید و با توجهبه آنها، شرایط روحی شخصیتهای نمایشنامۀ خود را پیدا کنید. همچنین باید ببینید کهآیا شخصیت نمایشنامه شما نسبت به چیزی حساسیت دارد یا نه؟ شناخت استعداد شخصیت همدرخور اهمیت است.
- ۵ مطالعه اشخاص از جنبۀاعتقادی
بررسی شخصیت از این جنبه میتواند در عین سادگیبسیارمهمباشد. هنگامی که نوعی اعتقاد مذهبی یا غیر مذهبی را به شخصیتهای اصلینمایشنامه خود نسبت میدهید، نحوۀ عملکرد آنها را در مقابل سختیها، نارواییها،اشخاص دیگر و موانع را به تصویر در میآورید.نکته قابلتوجه اینست که شما برای شناخت شخصیتهای دیگر هم باید پنج مرحلۀ یاد شده را طی کنیدتا اطلاعات خود را از کلیه شخصیتها کامل نمایید. چنانچه دقت کنید پیدایش انگیزهبرای حرکت شخصیتهای نمایشنامه در یکی از پنج مورد نهفته است. انگیزه در واقع نیروی محرکهای است که شخصیتها را از حالت سکون خارج میکند و به حرکت وامیدارد.
نحوۀمعرفی شخصیتها
معرفی و ارائه شخصیتها در داستان و رمان نسبت به نمایشنامه بسیار ساده تر انجام میگیرد. چون نویسنده داستان میتواند باتوصیف و بیان حالات درونی شخصیتها، آنها را به خواننده معرفی کند اما در نمایشنامه معرفی شخصیتها به دو طریق انجام میگیرد.:
۱. طریقه مستقیم: در نمایشنامه باید درون شخصیتها را با اعمالی که انجام میدهند و یا حرفهایشان نشان داد. تماشاگر تا حرکتی را روی صحنه نمایش از شخصیتی نبیند نمیتواند راجع به آن قضاوت کند. البته میتوان حالت روحی شخصیتی از نمایش را از زبان شخصیتهای دیگر نیز شنید ولی کافی نیست. تماشاگر علاقمند است که حادثهای را ببیند یا بشنود. گاهی اوقات شما میتوانید برای نمایش دادن گوشهای از درون شخصیتها، آنها را با یک حادثه یا اتفاق روبرو سازید یا آنها را در موقعیت انتخاب قرار دهید.
۲. طریقه غیر مستقیم: در این روش، معرفی شخصیتهای نمایشنامه توسط شخصیتهای دیگر انجام میشود بدین معنا که میتوان حالات روحی شخصیتهای اصلی نمایشنامه را از زبان و یا واکنشهای شخصیتهای دیگر معرفی کرد. بنابراین میتوانید حتی قبل از ورود هر کدام از شخصیتهای اصلی در نمایشنامه، با نشان دادن واکنشهای سایر شخصیتها، اطلاعات مقدماتی از آن شخصیت به خواننده بدهید. استفاده از این روش یکی ازمعمولیترین روشهای معرفی شخصیت است. ولی نباید نویسنده تنها به این روش اکتفا کند،بلکه باید آنچه را که تماشاگر دربارۀ شخصیتی از اشخاص دیگر میشنود در اعمال وگفتار آن شخص نیز ببیند یا بشنود. یا اگر اطلاعات نادرست است باید در صحنۀ بعد هویتاشخاصی که تهمت زده اند یا دروغ گفتهاند مشخص شود.انتخابصحیح شخصیتهای اصلی
نکته بسیار مهمی که باید در هنگام انتخاب شخصیتهای نمایشنامه رعایت شود، این که هیچ وقت از آدمهای مشابه استفاده نکنید. زیرا بین اشخاص مشابه نمیتوان درگیری ایجاد کرد. باید شخصیتها در تضادباشند. تا اینجا متوجه شدیم که برای شخصیت پردازی، باید شخصی را انتخاب کنیم که درشرایط آشفته ای باشد. اما نکات دیگری را نیز باید در نظر داشت؛ از جمله ایستا نبودن شخصیتهای اصلی، هماهنگی و ترکیب صحیح آنها، گفتگو و حرکت در نمایش.ایستا نبودن شخصیتها
جهان هر لحظه در حال تغییر وتحول است و چون انسان هم جزء کوچکی از این جهان است همواره در حال تغییر و دگرگونیاست. بنابراین نمایش آدمها بر روی صحنه نمایش، الزاماً باید توأم با تغییر ودگرگونی باشد. منطقی نیست که در پایان نمایشنامه شخصیت اصلی خود را همان طور نشاندهید که در ابتدا او را معرفی کردهاید. هر حادثه یا برخوردی برای انسان، به منزله یک تجربه است و در او به نحوی دگرگونی پدید میآورد. به تعبیری نمایش یعنی برخوردانسانها. پس میتوان نتیجه گرفت که نمایش، صحنۀ نشان دادن دگرگونیانسانهاست.به طور کلی میتوان گفت که شخصیت بر دو نوع است.الف- شخصیت ایستا: به شخصیتی میگویند که در او هیچگونه تحول یا دگرگونی صورت نمیگیرد. یعنی اگر از ابتدای نمایش با آدمی خجول وگوشه گیر هستید در پایان نیز او را به همان صورت میبینید. چنین شخصیتی بههیچ عنوان مناسب نمایشنامه نیست. در عالم واقع نیز به همین صورتاست.ب – شخصیت متغیر یا پویا: شخصیتی است که هرلحظه درحال تغییر و تحول باشد و به عبارت دیگر، حوادث و برخوردها در زندگی او تأثیربگذارند. چنین شخصیتی مناسب نمایشنامه است. اگر شخصیت اصلی شما در ابتدا آدمی مغرورو جاه طلب است باید در پایان به نوعی در او تغییر و دگرگونی حاصل آید یا سرش به سنگبخورد و آدمی متواضع شود یا سزای غرور خود را ببیند و خود را از همه پنهان کند و یاحتی غرور باعث مرگش بشود.تحول یا دگرگونی
با آنکه تحول در نمایش یک شرط اساسی است، اما باید به صورت منطقی و به گونهای انجام گیرد که برای تماشاگر مورد قبول باشد. برای دگرگون شدن رابـ ـطه دوستی به نفرت یا برعکس اصراری نیست که حتماً مراحل بخصوصی پشت سر گذاشته شود. زیرا طبع بشر متنوع است و هر آن ممکن است حالت خاصی به خود گیرد. لذا نویسنده برای هر تغییریباید علتی بیاورد تا اعمال شخصیت غیر منطقی جلوه نکند. اگر نویسندهای نتواند حتیبرای بدیهی ترین عملی که روی صحنه نمایش اتفاق میافتد، دلیلی بیاورد، در پایانتماشاگر دچار ابهام خواهد شد. علتی که موجب برخورد میشود، موانعی است که بر سر راهشخصیت اصلی نمایشنامه قرار میگیرد. تحول و دگرگونی هم بر اثر برخورد بوجودمیآید.هماهنگی و ترکیب صحیح شخصیتهاگفته شد که نمایش تشکیل شده است از برخوردی که منجر به دگرگونی و تغییرمیشود. اما باید دید که آیا برخورد، تنها و به خودی خود وجود دارد؟ به طور یقینخیر، چون آدمی تا با نیرویی مخالف جهت خود روبرو نشود برخوردی برایش پیش نخواهدآمد. اگر شما دو نفر همفکر را در یک جهت تا پایان نمایش نشان دهید حرکت آنها ماننددو خط موازی است که بسیار خسته کننده و یکنواخت خواهد بود. مگرهنگامی که بین آن دونفر برخوردی پیش بیاید و بخواهند به مقابله با یکدیگر بپردازند. در آن صورت ایندرگیری در جایی پایان میپذیرد و یکی از طرفین پیروز خواهد شد. همچنین بهتر است شمادر نمایشنامه خود طوری شخصیتها را در مقابل هم قرار دهید که هیچ امکانی برای جداییاز یکدیگر نداشته باشند یعنی مسئله مشترکی بین آن دوایجاد کنید که مجبور باشندهمواره در مقابل هم بایستند حال هر چه این مسئله حیاتی تر و مهم تر باشد درگیری وستیز آنها هم جذابتر خواهد بود.بنابراین انتخاب شخصیتهایاصلی اهمیت زیادی دارد. شخصیتها ضمن داشتن تضاد با هم باید دارای قدرتی مشابه باشندو بر سر یک مسئله مشترک به ستیز پردازند، در این صورت است که بین آنها هماهنگیایجاد میشود. شرط این هماهنگی این است که اشخاص متضاد در تصمیمگیری مردد نباشند وهیچ یک از آنها هم در صدد صلح و آشتی با دیگری برنیاید. باید آنچه در توان دارند،در راه رسیدن به مقصود خود به کار برند.دیالوگ( گفتگو)دیالوگ به معنی لغوی آن « گفتگو » است. درنمایشنامه یعنی بحث و جدل. در واقع به حرفهایی میگویند که بین دو نفر رد و بدلمیشود. اما مراد ما از دیالوگ در نمایشنامه بحث و جدلی است که در انتها منجر بهکشف حقایق میشود.گفتگو از ترکیب کلماتی که با نظم خاصیدر کنار هم قرار میگیرند و مفهوم مشخصی میدهند، ساخته میشود و بدین خاطر شناختکلمات اهمیت به سزایی دارد. هر کلمه بار عاطفی مخصوص به خود را دارا ست. « بنگر » ، « ببین » و « نگاه کن » هر سه یک معنی میدهند ولی آیا هر سه یک بار عاطفی دارند؟چرا شما هنگامی که با دوستان خود حرف میزنید بیشتر از کلمات ببین و یا نگاه کناستفاده میکنید و کلمه « بنگر» را به کار نمیبرید؟ علت آن دو چیز میتواند باشدیا آن کلمه مربوط به قرون گذشته است و ترکیب آن با کلمات جدید هماهنگی ندارد و یافاقد بار عاطفی است. در نتیجه هر کلمه دارای دو معنی است یکی معنی ظاهری مانند حرف بزن، ببین، … که هر کدام معنای عملی را برای ما مشخص میکند و دیگری معنای باطنی که حالتی عاطفی و احساسی در شنونده ایجاد میکند. بدین معنا که شخص شنونده غیر ازاینکه معنای ظاهری کلمه را درک میکند در او نوعی حس دوستی، دشمنی، توهین، احترام و … نسبت به گوینده به وجود میآید.بنابراین کلمات رامیتوان به سه گروه تقسیم کرد:
۱- عالی وفاخر: کلماتی هستند که در گفتگوهای روزانه از آن استفاده نمیشود و چون بسیار رسمی است و جزو صنعت زبان محسوب میشود، فاقد بار عاطفی است. هنگام بیان این کلمه ها هیچ گونه احساسی در شنونده ایجاد نمیشود. بلکه توجه او به ظاهر کلمات که خیلی ادیبانه و رسمی است جلب میشود.
۲- کلمات پست و سخیف: کلماتی هستند که معنی باطنی آنها حالت توهین، خشم و یا شوخی دارد.
۳- کلمات ساده و روزمره: این دسته از کلمات که به طور معمول هر روز از آن استفاده میکنید، دارای معنی باطنی دوستی، احترام، صمیمیت، خشم، ترحم و… است اما نه به حالت توهین و خطابه.
لحن:
استفاده از کلمات متناسب با شخصیت هر فرد در نمایشنامه اهمیت بسیار دارد. یک حادثه را در نظر بگیریدبعد به خاطر بیاورید که چگونه شخصیتها با هم سخن میگفتند یکی زیرک و یکی عصبانی،دیگری با ادب و یا بی ادب. آنها چگونه با هم برخورد کرده اند؟ بیشتر لحن آنها را درهنگام ادای کلمات به یاد آورید. یک کلمه را میتوان با چند لحن گفت که هر کدام معنیخاصی بدهد.لحن، قدری در بیان کلمات مهم است که میتواندمعنی عبارتی را معکوس کند.در هنگام نوشتن نمایشنامه، برایطبیعی و زندهتر شدن گفتگوها، خود را به جای هر کدام از اشخاص بازی بگذارید ومتناسب با شخصیت آنها گفتارشان را تکرار کنید.مهمترین منبعی که یک نمایشنامه نویس میتواند برای کار خود از آن بهره بگیرد توجه به گفتارروزانه مردم است چنانچه دقت کنید هر کسی آرزوها، ناراحتیها و سلیقه ها و … خود رابا کلمات خاصی بیان میکند اینها همه نشان دهندۀ پایگاه اجتماعی هر فرداست.
عامل مهمی که درنمایشنامه نویسی باید مورد توجه قرار گیرد، انتخاب صحیح و درست شخصیتهاست زیرا هرماجرایی که در نمایشنامه اتفاق میافتد رابطۀ مستقیمی با شخصیتهای اصلی دارد. ماجراهنگامی رخ میدهد که شخصیتها هر کدام هدفی داشته باشند و برای رسیدن به آن به ستیزپردازند. بعد از انتخاب صحیح اشخاص، نوبت به شخصیت پردازی میرسد. باید بدانید کهچگونه شخصیتهای خود را معرفی کنید. برای این منظور بعد از مشخص کردن اشخاص اصلی، باید عوامل تشکیل دهندۀ زندگی آنها را بررسی کنید. مسئله دیگر اینکه بایندگیشخصیتهای مورد نظر خود را به دو بخش تقسیم کنید:
الف - زندگی گذشتۀ شخصیتها که از ابتدای تولد آغاز میشود و تا شروع نمایشنامه ادامهمییابد شخصیت پردازی نیز مبتنی بر همین زندگی انجام میشود.ب - قسمت دوم زندگی، مربوط است به دقایقی که در روی صحنه میگذرد. این قسمتزندگی از شروع تا پایان نمایشنامه به طول میانجامد. شما باید در طول این قسمت، نه تنها زندگی فعلی شخصیتها را نمایش دهید، بلکه گذشتۀ آنها را هم به نمایش بگذارید. باید این دو قسمت به صورت منطقی و درست به هم ارتباط یابد.برای مطالعه و شناخت شخصیتهای نمایشنامه باید به پنج عامل زیر توجه کنید:۱
-1 مطالعۀ اشخاص از جنبۀ فیزیکی وظاهری
اولین گام در شناخت شخصیت بررسی و مطالعه فیزیکی وظاهری آنهاست. آیا شخصیت نمایشنامه مرد است یا زن؟ چند سال دارد؟ آیا نقص عضوی همدارد؟ زشت است یا زیبا؟ قد او کوتاه است یا بلند؟ چاق است یا لاغر؟ چگونه لباسمیپوشد؟ خوش لباس است یا ژنده پوش؟ لازم به ذکر است که اگر یکی از اشخاص نمایشنامهدارای نقص عضو باشد باید در گذشته او نظر بیندازید و ببینید آیا ادرزادی بوده یابر اثر حادثه بوجود آمده است.
۲ - مطالعه اشخاص از جنبۀخانوادگی
روابط خانواده با یکدیگر، نقش بسیار حساسی درنحوۀ تربیت اشخاص دارد. بنابراین اولین و مهمترین عاملی که باید در شخصبت پردازی بهآن توجه کرد محیط خانوادۀ اشخاص نمایشنامه است. هر خانوادهای فرهنگ بخصوصی دارد کهرفتار آن خانواده، مبتنی بر آن است. در یک خانواده ممکن است پدری همواره بر ایناعتقاد باشد که باید به کودک اختیار داد و از او مسئولیت خواست. در خانوادۀ دیگریممکن است پدر بر این نظر باشد که باید بچه را محدود کرد و به او اختیاری نداد. آیافرزندان این دو خانواده با خصوصیات مشابهی وارد اجتماع خواهند شد؟ اولی در اجتماعاحساس مسئولیت خواهد کرد و همواره قدرت ابتکار از خود نشان خواهد داد و دومی هیچگونه احساس مسئولیتی نخواهد کرد و در تصمیم گیریها ضعیف و ناتوان خواهدبود.
۳ - مطالعه اشخاص از جنبۀ اجتماعی
بررسی موقعیت شخصیتهای نمایشنامه در اجتماع و اعمال و رفتار آنها در ارتباطبا محیط خارج از خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است. ارتباط محیط خانوادگی بااجتماع بسیار نزدیک و مستقیم است. ریشۀ تمام خوشرفتاریها و کج رفتاریهای افراد رادر جامعه، باید در خانوادههایشان جستجو کرد. در واقع مطالعۀ این بخش، شناختنپایگاه و موقعیت اجتماعی، شغل، تحصیلات و روابط افرادی است که در نمایشنامه وجوددارد.
۴ - مطالعه اشخاص از جنبۀ روحی وروانی
شناخت روحی و روانی اشخاص بی تردید نتیجۀ اطلاعاتیاست که از طریق سه عامل یاد شدۀ « فیزیکی » ، « خانوادگی » و « اجتماعی » به دستمیآید. شرایط فیزیکی، خانوادگی و اجتماعی میتواند تأثیر زیادی بر روحیۀ یک فردبگذارد. در این مرحله شما باید اطلاعات جمع بندی شده را جلوی خود بگذارید و با توجهبه آنها، شرایط روحی شخصیتهای نمایشنامۀ خود را پیدا کنید. همچنین باید ببینید کهآیا شخصیت نمایشنامه شما نسبت به چیزی حساسیت دارد یا نه؟ شناخت استعداد شخصیت همدرخور اهمیت است.
- ۵ مطالعه اشخاص از جنبۀاعتقادی
بررسی شخصیت از این جنبه میتواند در عین سادگیبسیارمهمباشد. هنگامی که نوعی اعتقاد مذهبی یا غیر مذهبی را به شخصیتهای اصلینمایشنامه خود نسبت میدهید، نحوۀ عملکرد آنها را در مقابل سختیها، نارواییها،اشخاص دیگر و موانع را به تصویر در میآورید.نکته قابلتوجه اینست که شما برای شناخت شخصیتهای دیگر هم باید پنج مرحلۀ یاد شده را طی کنیدتا اطلاعات خود را از کلیه شخصیتها کامل نمایید. چنانچه دقت کنید پیدایش انگیزهبرای حرکت شخصیتهای نمایشنامه در یکی از پنج مورد نهفته است. انگیزه در واقع نیروی محرکهای است که شخصیتها را از حالت سکون خارج میکند و به حرکت وامیدارد.
نحوۀمعرفی شخصیتها
معرفی و ارائه شخصیتها در داستان و رمان نسبت به نمایشنامه بسیار ساده تر انجام میگیرد. چون نویسنده داستان میتواند باتوصیف و بیان حالات درونی شخصیتها، آنها را به خواننده معرفی کند اما در نمایشنامه معرفی شخصیتها به دو طریق انجام میگیرد.:
۱. طریقه مستقیم: در نمایشنامه باید درون شخصیتها را با اعمالی که انجام میدهند و یا حرفهایشان نشان داد. تماشاگر تا حرکتی را روی صحنه نمایش از شخصیتی نبیند نمیتواند راجع به آن قضاوت کند. البته میتوان حالت روحی شخصیتی از نمایش را از زبان شخصیتهای دیگر نیز شنید ولی کافی نیست. تماشاگر علاقمند است که حادثهای را ببیند یا بشنود. گاهی اوقات شما میتوانید برای نمایش دادن گوشهای از درون شخصیتها، آنها را با یک حادثه یا اتفاق روبرو سازید یا آنها را در موقعیت انتخاب قرار دهید.
۲. طریقه غیر مستقیم: در این روش، معرفی شخصیتهای نمایشنامه توسط شخصیتهای دیگر انجام میشود بدین معنا که میتوان حالات روحی شخصیتهای اصلی نمایشنامه را از زبان و یا واکنشهای شخصیتهای دیگر معرفی کرد. بنابراین میتوانید حتی قبل از ورود هر کدام از شخصیتهای اصلی در نمایشنامه، با نشان دادن واکنشهای سایر شخصیتها، اطلاعات مقدماتی از آن شخصیت به خواننده بدهید. استفاده از این روش یکی ازمعمولیترین روشهای معرفی شخصیت است. ولی نباید نویسنده تنها به این روش اکتفا کند،بلکه باید آنچه را که تماشاگر دربارۀ شخصیتی از اشخاص دیگر میشنود در اعمال وگفتار آن شخص نیز ببیند یا بشنود. یا اگر اطلاعات نادرست است باید در صحنۀ بعد هویتاشخاصی که تهمت زده اند یا دروغ گفتهاند مشخص شود.انتخابصحیح شخصیتهای اصلی
نکته بسیار مهمی که باید در هنگام انتخاب شخصیتهای نمایشنامه رعایت شود، این که هیچ وقت از آدمهای مشابه استفاده نکنید. زیرا بین اشخاص مشابه نمیتوان درگیری ایجاد کرد. باید شخصیتها در تضادباشند. تا اینجا متوجه شدیم که برای شخصیت پردازی، باید شخصی را انتخاب کنیم که درشرایط آشفته ای باشد. اما نکات دیگری را نیز باید در نظر داشت؛ از جمله ایستا نبودن شخصیتهای اصلی، هماهنگی و ترکیب صحیح آنها، گفتگو و حرکت در نمایش.ایستا نبودن شخصیتها
جهان هر لحظه در حال تغییر وتحول است و چون انسان هم جزء کوچکی از این جهان است همواره در حال تغییر و دگرگونیاست. بنابراین نمایش آدمها بر روی صحنه نمایش، الزاماً باید توأم با تغییر ودگرگونی باشد. منطقی نیست که در پایان نمایشنامه شخصیت اصلی خود را همان طور نشاندهید که در ابتدا او را معرفی کردهاید. هر حادثه یا برخوردی برای انسان، به منزله یک تجربه است و در او به نحوی دگرگونی پدید میآورد. به تعبیری نمایش یعنی برخوردانسانها. پس میتوان نتیجه گرفت که نمایش، صحنۀ نشان دادن دگرگونیانسانهاست.به طور کلی میتوان گفت که شخصیت بر دو نوع است.الف- شخصیت ایستا: به شخصیتی میگویند که در او هیچگونه تحول یا دگرگونی صورت نمیگیرد. یعنی اگر از ابتدای نمایش با آدمی خجول وگوشه گیر هستید در پایان نیز او را به همان صورت میبینید. چنین شخصیتی بههیچ عنوان مناسب نمایشنامه نیست. در عالم واقع نیز به همین صورتاست.ب – شخصیت متغیر یا پویا: شخصیتی است که هرلحظه درحال تغییر و تحول باشد و به عبارت دیگر، حوادث و برخوردها در زندگی او تأثیربگذارند. چنین شخصیتی مناسب نمایشنامه است. اگر شخصیت اصلی شما در ابتدا آدمی مغرورو جاه طلب است باید در پایان به نوعی در او تغییر و دگرگونی حاصل آید یا سرش به سنگبخورد و آدمی متواضع شود یا سزای غرور خود را ببیند و خود را از همه پنهان کند و یاحتی غرور باعث مرگش بشود.تحول یا دگرگونی
با آنکه تحول در نمایش یک شرط اساسی است، اما باید به صورت منطقی و به گونهای انجام گیرد که برای تماشاگر مورد قبول باشد. برای دگرگون شدن رابـ ـطه دوستی به نفرت یا برعکس اصراری نیست که حتماً مراحل بخصوصی پشت سر گذاشته شود. زیرا طبع بشر متنوع است و هر آن ممکن است حالت خاصی به خود گیرد. لذا نویسنده برای هر تغییریباید علتی بیاورد تا اعمال شخصیت غیر منطقی جلوه نکند. اگر نویسندهای نتواند حتیبرای بدیهی ترین عملی که روی صحنه نمایش اتفاق میافتد، دلیلی بیاورد، در پایانتماشاگر دچار ابهام خواهد شد. علتی که موجب برخورد میشود، موانعی است که بر سر راهشخصیت اصلی نمایشنامه قرار میگیرد. تحول و دگرگونی هم بر اثر برخورد بوجودمیآید.هماهنگی و ترکیب صحیح شخصیتهاگفته شد که نمایش تشکیل شده است از برخوردی که منجر به دگرگونی و تغییرمیشود. اما باید دید که آیا برخورد، تنها و به خودی خود وجود دارد؟ به طور یقینخیر، چون آدمی تا با نیرویی مخالف جهت خود روبرو نشود برخوردی برایش پیش نخواهدآمد. اگر شما دو نفر همفکر را در یک جهت تا پایان نمایش نشان دهید حرکت آنها ماننددو خط موازی است که بسیار خسته کننده و یکنواخت خواهد بود. مگرهنگامی که بین آن دونفر برخوردی پیش بیاید و بخواهند به مقابله با یکدیگر بپردازند. در آن صورت ایندرگیری در جایی پایان میپذیرد و یکی از طرفین پیروز خواهد شد. همچنین بهتر است شمادر نمایشنامه خود طوری شخصیتها را در مقابل هم قرار دهید که هیچ امکانی برای جداییاز یکدیگر نداشته باشند یعنی مسئله مشترکی بین آن دوایجاد کنید که مجبور باشندهمواره در مقابل هم بایستند حال هر چه این مسئله حیاتی تر و مهم تر باشد درگیری وستیز آنها هم جذابتر خواهد بود.بنابراین انتخاب شخصیتهایاصلی اهمیت زیادی دارد. شخصیتها ضمن داشتن تضاد با هم باید دارای قدرتی مشابه باشندو بر سر یک مسئله مشترک به ستیز پردازند، در این صورت است که بین آنها هماهنگیایجاد میشود. شرط این هماهنگی این است که اشخاص متضاد در تصمیمگیری مردد نباشند وهیچ یک از آنها هم در صدد صلح و آشتی با دیگری برنیاید. باید آنچه در توان دارند،در راه رسیدن به مقصود خود به کار برند.دیالوگ( گفتگو)دیالوگ به معنی لغوی آن « گفتگو » است. درنمایشنامه یعنی بحث و جدل. در واقع به حرفهایی میگویند که بین دو نفر رد و بدلمیشود. اما مراد ما از دیالوگ در نمایشنامه بحث و جدلی است که در انتها منجر بهکشف حقایق میشود.گفتگو از ترکیب کلماتی که با نظم خاصیدر کنار هم قرار میگیرند و مفهوم مشخصی میدهند، ساخته میشود و بدین خاطر شناختکلمات اهمیت به سزایی دارد. هر کلمه بار عاطفی مخصوص به خود را دارا ست. « بنگر » ، « ببین » و « نگاه کن » هر سه یک معنی میدهند ولی آیا هر سه یک بار عاطفی دارند؟چرا شما هنگامی که با دوستان خود حرف میزنید بیشتر از کلمات ببین و یا نگاه کناستفاده میکنید و کلمه « بنگر» را به کار نمیبرید؟ علت آن دو چیز میتواند باشدیا آن کلمه مربوط به قرون گذشته است و ترکیب آن با کلمات جدید هماهنگی ندارد و یافاقد بار عاطفی است. در نتیجه هر کلمه دارای دو معنی است یکی معنی ظاهری مانند حرف بزن، ببین، … که هر کدام معنای عملی را برای ما مشخص میکند و دیگری معنای باطنی که حالتی عاطفی و احساسی در شنونده ایجاد میکند. بدین معنا که شخص شنونده غیر ازاینکه معنای ظاهری کلمه را درک میکند در او نوعی حس دوستی، دشمنی، توهین، احترام و … نسبت به گوینده به وجود میآید.بنابراین کلمات رامیتوان به سه گروه تقسیم کرد:
۱- عالی وفاخر: کلماتی هستند که در گفتگوهای روزانه از آن استفاده نمیشود و چون بسیار رسمی است و جزو صنعت زبان محسوب میشود، فاقد بار عاطفی است. هنگام بیان این کلمه ها هیچ گونه احساسی در شنونده ایجاد نمیشود. بلکه توجه او به ظاهر کلمات که خیلی ادیبانه و رسمی است جلب میشود.
۲- کلمات پست و سخیف: کلماتی هستند که معنی باطنی آنها حالت توهین، خشم و یا شوخی دارد.
۳- کلمات ساده و روزمره: این دسته از کلمات که به طور معمول هر روز از آن استفاده میکنید، دارای معنی باطنی دوستی، احترام، صمیمیت، خشم، ترحم و… است اما نه به حالت توهین و خطابه.
لحن:
استفاده از کلمات متناسب با شخصیت هر فرد در نمایشنامه اهمیت بسیار دارد. یک حادثه را در نظر بگیریدبعد به خاطر بیاورید که چگونه شخصیتها با هم سخن میگفتند یکی زیرک و یکی عصبانی،دیگری با ادب و یا بی ادب. آنها چگونه با هم برخورد کرده اند؟ بیشتر لحن آنها را درهنگام ادای کلمات به یاد آورید. یک کلمه را میتوان با چند لحن گفت که هر کدام معنیخاصی بدهد.لحن، قدری در بیان کلمات مهم است که میتواندمعنی عبارتی را معکوس کند.در هنگام نوشتن نمایشنامه، برایطبیعی و زندهتر شدن گفتگوها، خود را به جای هر کدام از اشخاص بازی بگذارید ومتناسب با شخصیت آنها گفتارشان را تکرار کنید.مهمترین منبعی که یک نمایشنامه نویس میتواند برای کار خود از آن بهره بگیرد توجه به گفتارروزانه مردم است چنانچه دقت کنید هر کسی آرزوها، ناراحتیها و سلیقه ها و … خود رابا کلمات خاصی بیان میکند اینها همه نشان دهندۀ پایگاه اجتماعی هر فرداست.
سایت دانلود رمان نگاه دانلود