- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
دروغ ایرانستیزان: هخامنشیان نابودگر تمدنهای بومی ایران بودند.
نویسنده: کوروش شهرکی.
نمونهای از ادعاهای ایران ستیزان و تحریف گران تاریخ:
هخامنشیان قاتلان خون ریزی بودند که از سرزمین های شمالی؟! آمدند و تمدن های پرشکوه بومی ایران را از جملهتمدن اوراتو ، تمدن اقوام سلیک،تمدن شهر سوخته،تمدن تپه حسنلو ، تمدن تل ابلیس، تمدن مارلیک و… را نابود ساختند و در راس آنان کوروش و داریوش هخامنشی مسئول این همه جنایت شناخته میشوند به گونه ای که چراغ تمدن و پیشرفت را در ایران خاموش ساختند.
آنچه که خواندید نمونه ادعاهای ایران ستیزان و تحریف گران تاریخ است که شتاب زده در حالی که بر اسب جهل میتازند، تاریخ ایران باستان را تحریف میکنند و روزی پس از روز دیگر به نتایج جدیدی در حوزه تاریخ دست پیدا میکنند!!
اما باید دانست که این نظریات و گفتههای بی سند که میخواهند خواننده را متقاعد کنند که از آنان هیچ مدرکی برای گفتهها و ادعاهایشان طلب نکند از کجا سرچشمه میگیرد؟! چه کسانی این مطالب را منتشر میکنند؟ تفکرشان چیست؟ و هدفشان از این دروغها چیست؟
.
ملت ایران با سابقه تاریخی چندین هزار ساله خود و تحمل جور و جبر دورانها همواره دشمنانی داشته است و قطعا امروز نیز دشمنانی دارد که به ایران ستیزی و ایران هراسی مشغولند. چه بسی گروهی از مردم فریب نیرنگها و ظاهرسازیشان را خوردهاند و نا آگاهانه در سنگر آنان و برای آنان خدمت میکنند که بسیار تلخ و ناگوار است.
از اینها که بگذریم وقتی این ادعاهای ایرانستیزان را «مبنی بر نابودی تمدن!!های بومی به دست هخامنشیان» میشنویم ناخود آگاه به یاد فردی به نام ناصر بناکننده (پورپیرار) میافتیم که سخنانی بسیار شبیه ایرانستیزان داشت. به عنوان مثال به این بخش از کتاب پورپیرار بنگرید:
نوشتار تحریفی پورپیرار:
لیست بلند این تمدنها در یک نگاه کوتاه، به مراکزی اشاره دارد که با کاوش بسیار اندکی، گواه روشنی برای اثبات تمدن تابناک ساکنین بومی ایران کهن فراهم میکند:
آنچه را که در حسنلو، دین خواه تپه، تخت سلیمان، گوی تپه، زیویه، مارلیک، کلورز، دیلمان، قلعه چاق، رستم قلعه، دماوند، قیطریه، چشمه علی، خوروین، کلاردشت، خرگوش تپه، تورنگ تپه، شاه تپه، تپه حصار، نیشابور، تپه سلیک، تپه گیان، تپه گوردین، نوشی جان تپه، تپه سراب، دم سرخ، بابا جان تپه، تپه گوران، ورکبود ، موسیان، چغازنبیل، هفت تپه، تپه شوش، تل باکون، تپه های میرولی، علی کوش، فهلیان، تل ابلیس، گورستان خنامان، شهداد، تپه یحیی،شهر سوخته، و غیره و غیره که همگی آثاری از هخامنشیان ارائه میدهند، یافتهایم به خوبی آشکار میکند که پیش از حضور مهاجرین شمالی، که پس از قلع و قمع تمدن بین النهرین و ایران کهن به هخامنشیان معروف شدند، در گرداگرد و مرکز جغرافیای ایران قدیم، بیش از ۱۵ تجمع و تمدن بزرگ وجود داشته است (پورپیرار، ۱۳۷۹: ص۲۷).
گاهی وقتها احساس میشود که حتی ایرانستیزان نمیدانند که زمان حکومت هخامنشی چه تاریخی بوده است!! برای مثال مواردی که شاید نزدیک یک هزار سال تا دو هزار سال و حتی بیشتر با هخامنشیان فاصله داشتند را همه و همه میاندازند گردن هخامنشیان و کوروش بزرگ!!
با خواندن مطلب آقای پورپیرار این سوال پیش میآید که آیا خواننده اجازه ندارد که از آقای پورپیرار و دیگر ایرانستیزان سندی برای این گفته ها طلب کند؟! مثلا بخواهد که شرح دهند چگونه هخامنشیان شهر سوخته را نابود ساختند؟!!!! چگونه شکوه تپه مارلیک و حسنلو را از میان بردند؟!!! چگونه این قاتلان خونخوار تمدن!! تل بکون را نابود ساختند؟!!! و هزاران چرای دیگر و سوال بزرگ اینست که اسناد و مدارکی را که اثبات میکند هخامنشیان این همه تمدن!! را نابود ساختند چیست و چرا ارائه داده نشده است؟ این چنین مینماید که چون آقای پورپیرار در کار خود استاد هستند پس همین که میگویند «هخامنشیان قلع و قمع کردند» سندی غیر قابل انکار است و خواننده باید بی درنگ بپذیرد که این «قوم شمالی» همه چیز را نابود ساختند و چون و چرا در کارش نباشد (گویا از نظر ایرانستیزان خواننده نباید فکر کند!!).
این ارائه ندادن سند و مدرک برای ادعاها از سوی پورپیرار و دیگر ایرانستیزان بی نهایت معنا دار است و این نکته که خود آقای پورپیرار اعتراف کرده است که بی سواد است به طوری که صراحتا گفته است «من سواد ندارم»(ایسنا، ۱۷ تیر ۱۳۸۱) برایمان بیش از پیش روشن میسازد که چرا جناب پورپیرار که پس از قرون بسیار آمده است تا «تأملی در بنیان تاریخ» ایران بکند، اما ناگهان دستش از ارائه اسناد و مدارک ادعاهایش خالی میشود!
پیش از آنکه به بررسی ادعاهای ایرانستیزان که به طرز ناشیانهای کپی نوشتهها و نظریات آقای پورپیرار (این بار بدون ذکر نام پورپیرار) است، بپردازیم لازم است بهتر با مفهوم دو واژه «تمدن» و «فرهنگ» در حوزه باستانشناسی آشنا شویم؛ دو واژهای را که پورپیرار و سایر تحریفگران بسیار زیاد ولی نادرست به کار گرفتند و دیگری را از جهت نا آگاهی خویش اصلا به کار نبردهاند.
درباره واژه فرهنگ در علوم اجتماعی بحثهای گوناگونی پیش آمده است و ما یک مفهوم خاص از فرهنگ در زندگی امروز خود در نظر داریم.
نگاه کنید به:
واژه فرهنگ به چه معناست؟
اما بحث ما در این نوشتار در حوزه باستانشناسی است اینکه پس از یافت شدن آثار، چه زمانی «فرهنگ» را به کار میبرند و چه زمانی «تمدن» را استفاده میکنند.
.
فرهنگ
فرهنگ در واقع به شهرها و بقایای به جا مانده از سکونتگاههای باستانی گفته میشود که در اوج ترقی هستند و دیگر محوطههای اطراف را تحت تاثیر قرار دادهاند و این وضع را در مدت خاصی حفظ میکنند به طوری که استاد ملک شهرمیرزادی در کتاب ایران پیش از تاریخ از تمام تپههای حفاری شده از «فرهنگ» استفاده کرده است. حتی زمانی که روستاها رشد کرده و به شهر مبدل شدهاند نیز واژه تمدن در مورد آنها صدق نمیکند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۱۵). مثلا به کتاب باستانشناسی و هنر ایران رجوع میکنیم که فرهنگ و تمدنهای ایران بین ۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰ قبل از میلاد را نشان میدهد که شامل: فرهنگ یانیق، فرهنگ گیان، فرهنگ گودین، فرهنگ حصار، تمدن عیلام، فرهنگ قلعه و شقا و… (طلایی، ۱۳۷۴: باستان شناسی و هنر در ایران هزاره اول قبل از میلاد)
به بیان ساده تر شه هایی را که به هم نپیوستهاند و تشکیل سازمان بزرگتر تمدن را ندادهاند را در این حوزه فرهنگ میگوییم.
تمدن
برای واژه تمدن تعاریف گوناگون و پیچیده ای گفته اند به عنوان مثال از نظر گوردون چایلد تمدن شکل گرفته از تحول روستاهای خود بسنده به صورت شهر های پر جمعیتی است که از صنایع ثانوی و داد و ستد خارجی تغذیه شده و مرتبا به شکل یک کشور سازمان دهی میشود (هاوس، ۱۳۶۹: ص ۵).
اما تعریفی که مرتبط با بحث ما میباشد را میتوان اینچنین گفت:
تمدن خود شکل گرفته از فرهنگهای بسیاری است که به صورت استقرار های مجزا درون یک حوزه خاص جغرافیایی بسر می برند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۱۶).
درواقع تمدن مجموعهای از شهر ها میباشد که در بحث ما هر شهر یک فرهنگ محسوب میشود و مجموعه شهرها و فرهنگها، تمدن را که دارای یک سیستم حکمرانی و سیستم سیـاس*ـی و اقتصادی و قلمرو هست را تشکیل میدهد.
پس بنا بر این تمدنهای دوران باستان ایران که اطلاعات بیشتری از آنها در دسترس داریم را میتوان تمدن عیلام، تمدنماد، تمدن هخامنشی، تمدن اشکانی و تمدن ساسانی نام برد (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۱۷).
البته آثار و شواهد باستانی نشان میدهد احتمالا در دوران های بسیار کهن تر، در مناطق گوناگون فلات ایران، تمدن هایی وجود داشته است. از جمله می توان از جیرفت نام برد اما اطلاعات ما درباره این تمدنها بسیار محدود است. درباره کاسیان هم چنین احتمالی وجود دارد چرا که آنها چند قرن بر بابل حکومت کردند اما متأسفانه از آنها هم اطلاعات اندکی در دست است.
حال آشکار میشود که پورپیرار چگونه با آوردن فرهنگها در کنار چند مورد از تمدنها از جمله تمدن بین النهرین به دنبال القای گفتههای خود به مخاطبان است. در واقع بسیاری از آنچه که پورپیرار تمدن نام مینهاد دارای ویژگی هایی نبودند که بتوان به آن تمدن گفت و در این بحث معمولا پژوهشگران برای اشاره به آنها از واژه «فرهنگ» استفاده میکنند و نه تمدن! این اشتباه آقای پورپیرار آنقدر بالا گرفته که گاهی میبینیم او نام قبرستانی را میبرد و از آن به عنوان یک تمدن یاد میکند! شاید منظور ایشان تمدن ارواح و اسکلتهاست که در دنیای دیگر ویژگی های تمدن را شکل دادند با یکدیگر پیوسته شده اند و شاید پورپیرار از عالم غیب خبر داشته است!!!
.
هخامنشیان و ویرانگری؟! (بررسی دروغهای ایرانستیزان)
پس از آنکه با مفهوم تمدن و فرق آن با فرهنگ در این بحث و اشتباهاتی سهوی یا عمدی که در این زمینه صورت گرفته آشنا شدیم، باید به سراغ اصل مطلب که همانا اتهام نابودی فرهنگها و تمدنهای بومی ایران به دست هخامنشیان میباشد بپردازیم.
آقای پورپیرار و دیگر ایرانستیزان میخواهند که سخنشان را بپذیریم و دنبال اسناد و مدارک چنین ادعاهایی نباشیم. اما ما میخواهیم اندکی در این زمینه درنگ کنیم و همانند شایعه پراکنان عقل خویش را تباه نسازیم.
در ادامه به نکته اصلی که همان مدت عمر و سکونت در هر یک از فرهنگها و تمدنهای مورد اشاره تحریفگران است میپردازیم. آیا واقعا آنان در زمان هخامنشیان نابود و متروکه شدند؟
پورپیرار تعداد زیادی از مناطق را نام میبرد که به برسی تک تک آنان میپردازیم.
ایران ستیزان و در رأس آنان جناب پورپیرار فقط میخواستند با ارائه فهرستی از آثار تاریخی ایران که قبل از هخامنشیان وجود داشتند ابتدا ذهن خواننده را مشوش سازند سپس ادعا های بی سند خود را مبنی بر نابودی تمدن های بومی به دست هخامنشیان را مطرح کنند تا نتیجه مهندسی شده خودشان را بدست بیاورند و خواننده نیز در حیرت فرو برود که جناب پورپیرار( و دیگر ایران ستیزان) برایش عجب حقیقتی را روشن ساخته است!حال سوال اینجاست که واقعا چگونه هخامنشیان این تمدن را نابود ساختند؟ در زمان سفر کردند؟
در ادامه ایرانستیزان و تحریف گران توهماتشان را گسترش میدهند و ادعا میکنند که هخامنشیان نابود کننده قومهایی هستند که در منطقه غرب آسیا زیست میکردند و نمونه این گونه قومها را «ماناها»، «اورارتوها»، «الیپیها، «کوتیان»، «لوبوبیها»، «کاسیان »،ذکر میکنند!!!
ایرانستیزان برای بار دیگر برای انحراف خواننده عنصر مهم زمان را ذکر نمیکنند تا بدین صورت اینگونه القا کنند که هخامنشیان نابود کننده این حکومت ها و اقوام بودهاند. همچنین ما در اینجا باز میبینیم که ایرانستیزان هیچ گونه سند و مدرکی برای ادعاهای خود ارائه نمیدهند! آنها توضیح نمیدهند که اگر هخامنشیان واقعا نابود کننده این حکومتها هستند، چگونه این حکومتها را نابود ساختهاند؟ شرح این نابودیها در کجا و کدام منبع ثبت شده است؟
این سطح از تحریف و هزیانگویی بیش از آنکه تاریخ را وارونه جلوه دهد عقل و فهم خواننده را به بازی میگیرد.
حال به تک تک حکومتها میپردازیم و بررسی میکنیم که هر حکومت در چه زمانهایی حیات داشته و چه عواملی سبب سقوط آن شده است؟
برخلاف ادعا های سبک مغزانه و آشکارا مغرضانه ایرانستیزان و تحریفگران تاریخ ایران تحلیل پیامد های حاکمیت هخامنشیان بر ایران نتایج دیگری داشته به گونه ای که باعث رونق اقتصادی و اجتماعی و در نهایت افزایش آمار جمعیتی در فلات ایران شده است. به گونه ای که آملی کورت با تحلیل سیستم حاکمیتی هخامنشیان این چنین مینویسد:
در چهار صد تا پانصد سال پیش از توسعه دولت ایران ،این استان (فلات ایران) منطقه ای با ساکنان پراکنده محسوب میشد و عملا فقط مراکز روستایی در آن قرار داشتند که معیشت بیشتر مبنی بر دامداری بود تا کشاورزی.پژوهش های باستان شناسی نشان میدهد که این الگوی معیشت در سده های ششم تا چهارم پیش از میلاد از اساس تغییر کرد و تعداد ساکنان آن بسیار افزایش یافت.(کورت.۱۳۹۱:ص۱۳۴)
ایران ستیزان و تحریف گران تاریخ و هویت ایرانی که خود را دشمن قسم خورده تاریخ ایران باستان و به خصوص هخامنشیان میبینند از هیچ گونه جعل و تحریف و دروغ فروگذاری نمیکنند و امروزه نیز ما شاهد گسترش شبههها و تحریفات اینچنینی در فضای مجازی هستیم که بنمایه بسیاری از آنان ریشه در توهمات افرادی مثل ناصر پورپیرار یا رضا مرادی غیاث آبادی دارد و به علت منفور شدن این افراد، مطالب و اندیشه های آنان را این بار بدون ذکر نام این افراد منتشر میکنند!
این تحریفگران و سوارکاران اوهام باید بدانند که اگر خداوند به ایرانیان اجازه رشد و پیشرفت و ایجاد تمدن های مثال زدنی را داده است پس خود اوی نیز از هویت و تاریخ ایرانیان حفاظت خواهد کرد و دروغ هیچگاه پایدار نخواهد ماند.
نویسنده: کوروش شهرکی.
نمونهای از ادعاهای ایران ستیزان و تحریف گران تاریخ:
هخامنشیان قاتلان خون ریزی بودند که از سرزمین های شمالی؟! آمدند و تمدن های پرشکوه بومی ایران را از جملهتمدن اوراتو ، تمدن اقوام سلیک،تمدن شهر سوخته،تمدن تپه حسنلو ، تمدن تل ابلیس، تمدن مارلیک و… را نابود ساختند و در راس آنان کوروش و داریوش هخامنشی مسئول این همه جنایت شناخته میشوند به گونه ای که چراغ تمدن و پیشرفت را در ایران خاموش ساختند.
آنچه که خواندید نمونه ادعاهای ایران ستیزان و تحریف گران تاریخ است که شتاب زده در حالی که بر اسب جهل میتازند، تاریخ ایران باستان را تحریف میکنند و روزی پس از روز دیگر به نتایج جدیدی در حوزه تاریخ دست پیدا میکنند!!
اما باید دانست که این نظریات و گفتههای بی سند که میخواهند خواننده را متقاعد کنند که از آنان هیچ مدرکی برای گفتهها و ادعاهایشان طلب نکند از کجا سرچشمه میگیرد؟! چه کسانی این مطالب را منتشر میکنند؟ تفکرشان چیست؟ و هدفشان از این دروغها چیست؟
.
ملت ایران با سابقه تاریخی چندین هزار ساله خود و تحمل جور و جبر دورانها همواره دشمنانی داشته است و قطعا امروز نیز دشمنانی دارد که به ایران ستیزی و ایران هراسی مشغولند. چه بسی گروهی از مردم فریب نیرنگها و ظاهرسازیشان را خوردهاند و نا آگاهانه در سنگر آنان و برای آنان خدمت میکنند که بسیار تلخ و ناگوار است.
از اینها که بگذریم وقتی این ادعاهای ایرانستیزان را «مبنی بر نابودی تمدن!!های بومی به دست هخامنشیان» میشنویم ناخود آگاه به یاد فردی به نام ناصر بناکننده (پورپیرار) میافتیم که سخنانی بسیار شبیه ایرانستیزان داشت. به عنوان مثال به این بخش از کتاب پورپیرار بنگرید:
نوشتار تحریفی پورپیرار:
لیست بلند این تمدنها در یک نگاه کوتاه، به مراکزی اشاره دارد که با کاوش بسیار اندکی، گواه روشنی برای اثبات تمدن تابناک ساکنین بومی ایران کهن فراهم میکند:
آنچه را که در حسنلو، دین خواه تپه، تخت سلیمان، گوی تپه، زیویه، مارلیک، کلورز، دیلمان، قلعه چاق، رستم قلعه، دماوند، قیطریه، چشمه علی، خوروین، کلاردشت، خرگوش تپه، تورنگ تپه، شاه تپه، تپه حصار، نیشابور، تپه سلیک، تپه گیان، تپه گوردین، نوشی جان تپه، تپه سراب، دم سرخ، بابا جان تپه، تپه گوران، ورکبود ، موسیان، چغازنبیل، هفت تپه، تپه شوش، تل باکون، تپه های میرولی، علی کوش، فهلیان، تل ابلیس، گورستان خنامان، شهداد، تپه یحیی،شهر سوخته، و غیره و غیره که همگی آثاری از هخامنشیان ارائه میدهند، یافتهایم به خوبی آشکار میکند که پیش از حضور مهاجرین شمالی، که پس از قلع و قمع تمدن بین النهرین و ایران کهن به هخامنشیان معروف شدند، در گرداگرد و مرکز جغرافیای ایران قدیم، بیش از ۱۵ تجمع و تمدن بزرگ وجود داشته است (پورپیرار، ۱۳۷۹: ص۲۷).
گاهی وقتها احساس میشود که حتی ایرانستیزان نمیدانند که زمان حکومت هخامنشی چه تاریخی بوده است!! برای مثال مواردی که شاید نزدیک یک هزار سال تا دو هزار سال و حتی بیشتر با هخامنشیان فاصله داشتند را همه و همه میاندازند گردن هخامنشیان و کوروش بزرگ!!
با خواندن مطلب آقای پورپیرار این سوال پیش میآید که آیا خواننده اجازه ندارد که از آقای پورپیرار و دیگر ایرانستیزان سندی برای این گفته ها طلب کند؟! مثلا بخواهد که شرح دهند چگونه هخامنشیان شهر سوخته را نابود ساختند؟!!!! چگونه شکوه تپه مارلیک و حسنلو را از میان بردند؟!!! چگونه این قاتلان خونخوار تمدن!! تل بکون را نابود ساختند؟!!! و هزاران چرای دیگر و سوال بزرگ اینست که اسناد و مدارکی را که اثبات میکند هخامنشیان این همه تمدن!! را نابود ساختند چیست و چرا ارائه داده نشده است؟ این چنین مینماید که چون آقای پورپیرار در کار خود استاد هستند پس همین که میگویند «هخامنشیان قلع و قمع کردند» سندی غیر قابل انکار است و خواننده باید بی درنگ بپذیرد که این «قوم شمالی» همه چیز را نابود ساختند و چون و چرا در کارش نباشد (گویا از نظر ایرانستیزان خواننده نباید فکر کند!!).
این ارائه ندادن سند و مدرک برای ادعاها از سوی پورپیرار و دیگر ایرانستیزان بی نهایت معنا دار است و این نکته که خود آقای پورپیرار اعتراف کرده است که بی سواد است به طوری که صراحتا گفته است «من سواد ندارم»(ایسنا، ۱۷ تیر ۱۳۸۱) برایمان بیش از پیش روشن میسازد که چرا جناب پورپیرار که پس از قرون بسیار آمده است تا «تأملی در بنیان تاریخ» ایران بکند، اما ناگهان دستش از ارائه اسناد و مدارک ادعاهایش خالی میشود!
پیش از آنکه به بررسی ادعاهای ایرانستیزان که به طرز ناشیانهای کپی نوشتهها و نظریات آقای پورپیرار (این بار بدون ذکر نام پورپیرار) است، بپردازیم لازم است بهتر با مفهوم دو واژه «تمدن» و «فرهنگ» در حوزه باستانشناسی آشنا شویم؛ دو واژهای را که پورپیرار و سایر تحریفگران بسیار زیاد ولی نادرست به کار گرفتند و دیگری را از جهت نا آگاهی خویش اصلا به کار نبردهاند.
درباره واژه فرهنگ در علوم اجتماعی بحثهای گوناگونی پیش آمده است و ما یک مفهوم خاص از فرهنگ در زندگی امروز خود در نظر داریم.
نگاه کنید به:
واژه فرهنگ به چه معناست؟
اما بحث ما در این نوشتار در حوزه باستانشناسی است اینکه پس از یافت شدن آثار، چه زمانی «فرهنگ» را به کار میبرند و چه زمانی «تمدن» را استفاده میکنند.
.
فرهنگ
فرهنگ در واقع به شهرها و بقایای به جا مانده از سکونتگاههای باستانی گفته میشود که در اوج ترقی هستند و دیگر محوطههای اطراف را تحت تاثیر قرار دادهاند و این وضع را در مدت خاصی حفظ میکنند به طوری که استاد ملک شهرمیرزادی در کتاب ایران پیش از تاریخ از تمام تپههای حفاری شده از «فرهنگ» استفاده کرده است. حتی زمانی که روستاها رشد کرده و به شهر مبدل شدهاند نیز واژه تمدن در مورد آنها صدق نمیکند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۱۵). مثلا به کتاب باستانشناسی و هنر ایران رجوع میکنیم که فرهنگ و تمدنهای ایران بین ۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰ قبل از میلاد را نشان میدهد که شامل: فرهنگ یانیق، فرهنگ گیان، فرهنگ گودین، فرهنگ حصار، تمدن عیلام، فرهنگ قلعه و شقا و… (طلایی، ۱۳۷۴: باستان شناسی و هنر در ایران هزاره اول قبل از میلاد)
به بیان ساده تر شه هایی را که به هم نپیوستهاند و تشکیل سازمان بزرگتر تمدن را ندادهاند را در این حوزه فرهنگ میگوییم.
تمدن
برای واژه تمدن تعاریف گوناگون و پیچیده ای گفته اند به عنوان مثال از نظر گوردون چایلد تمدن شکل گرفته از تحول روستاهای خود بسنده به صورت شهر های پر جمعیتی است که از صنایع ثانوی و داد و ستد خارجی تغذیه شده و مرتبا به شکل یک کشور سازمان دهی میشود (هاوس، ۱۳۶۹: ص ۵).
اما تعریفی که مرتبط با بحث ما میباشد را میتوان اینچنین گفت:
تمدن خود شکل گرفته از فرهنگهای بسیاری است که به صورت استقرار های مجزا درون یک حوزه خاص جغرافیایی بسر می برند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۱۶).
درواقع تمدن مجموعهای از شهر ها میباشد که در بحث ما هر شهر یک فرهنگ محسوب میشود و مجموعه شهرها و فرهنگها، تمدن را که دارای یک سیستم حکمرانی و سیستم سیـاس*ـی و اقتصادی و قلمرو هست را تشکیل میدهد.
پس بنا بر این تمدنهای دوران باستان ایران که اطلاعات بیشتری از آنها در دسترس داریم را میتوان تمدن عیلام، تمدنماد، تمدن هخامنشی، تمدن اشکانی و تمدن ساسانی نام برد (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۱۷).
البته آثار و شواهد باستانی نشان میدهد احتمالا در دوران های بسیار کهن تر، در مناطق گوناگون فلات ایران، تمدن هایی وجود داشته است. از جمله می توان از جیرفت نام برد اما اطلاعات ما درباره این تمدنها بسیار محدود است. درباره کاسیان هم چنین احتمالی وجود دارد چرا که آنها چند قرن بر بابل حکومت کردند اما متأسفانه از آنها هم اطلاعات اندکی در دست است.
حال آشکار میشود که پورپیرار چگونه با آوردن فرهنگها در کنار چند مورد از تمدنها از جمله تمدن بین النهرین به دنبال القای گفتههای خود به مخاطبان است. در واقع بسیاری از آنچه که پورپیرار تمدن نام مینهاد دارای ویژگی هایی نبودند که بتوان به آن تمدن گفت و در این بحث معمولا پژوهشگران برای اشاره به آنها از واژه «فرهنگ» استفاده میکنند و نه تمدن! این اشتباه آقای پورپیرار آنقدر بالا گرفته که گاهی میبینیم او نام قبرستانی را میبرد و از آن به عنوان یک تمدن یاد میکند! شاید منظور ایشان تمدن ارواح و اسکلتهاست که در دنیای دیگر ویژگی های تمدن را شکل دادند با یکدیگر پیوسته شده اند و شاید پورپیرار از عالم غیب خبر داشته است!!!
.
هخامنشیان و ویرانگری؟! (بررسی دروغهای ایرانستیزان)
پس از آنکه با مفهوم تمدن و فرق آن با فرهنگ در این بحث و اشتباهاتی سهوی یا عمدی که در این زمینه صورت گرفته آشنا شدیم، باید به سراغ اصل مطلب که همانا اتهام نابودی فرهنگها و تمدنهای بومی ایران به دست هخامنشیان میباشد بپردازیم.
آقای پورپیرار و دیگر ایرانستیزان میخواهند که سخنشان را بپذیریم و دنبال اسناد و مدارک چنین ادعاهایی نباشیم. اما ما میخواهیم اندکی در این زمینه درنگ کنیم و همانند شایعه پراکنان عقل خویش را تباه نسازیم.
در ادامه به نکته اصلی که همان مدت عمر و سکونت در هر یک از فرهنگها و تمدنهای مورد اشاره تحریفگران است میپردازیم. آیا واقعا آنان در زمان هخامنشیان نابود و متروکه شدند؟
پورپیرار تعداد زیادی از مناطق را نام میبرد که به برسی تک تک آنان میپردازیم.
- تخت سلیمان: این منطقه باستانی، نزدیک شهر تکاب در استان آذربایجان غربی قرار دارد. این محوطه برای اولین بار در زمان هخامنشیان مسکونی میشود و تا دوره ساسانی استقرار در آنجا ادامه مییابد (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۱۷) (معاصر و بعد از هخامنشیان).
- گورستان مارلیک: این محوطه در منطقه رحمت آباد رودبار در استان گیلان قرار دارد. این منطقه گورستانی است متعلق به عصر آهن که سکونت در آن در بین قرون ۱۴ تا ۱۰ پیش از میلاد جریان داشته (عطایی و وحدتی.۱۳۸۲ : ص ۲۱) (حدود ۴۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- دیلمان: این محوطه در استان گیلان قرار دارد و دارای چندین دوره است قدیمیترین آن متعلق به هزاره اول قبل از میلاد (حدود ۴۴۱ سال قبل از هخامنشیان) است. آثار اطراف آن شامل شاه تپه یک و دو و حصار ۳۳ متعلق به اواخر عصر مفرغ میباشد (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۲۲) (۱۵۰۰ قبل از میلاد حدود ۹۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- چشمه علی: این تپه در شهر ری قرار دارد. بر اساس جدول گاهنگار کتاب پیش از تاریخ ایران میدانیم این مکان در اواخر و اوایل هزاره چهارم مسکون بوده است (ملک شهمیرزادی، ۱۳۷۸: ص ۳۵۶) (حدود ۳۵۰۰ سال قبل از هخامنشیان).
- خوروین تپه: گورستانی است متعلق به عصر آهن و قدمتش ۹۰۰تا ۱۳۰۰ قبل از میلاد میباشد ، این مکان بعد از ۸۰۰ پیش از میلاد هرگز مورد استفاده قرار نگرفت (ملک شهمیرزادی، ۱۳۷۸: ص ۳۵۵ و ص ۶۹) (حدود ۲۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- محوطه دوره اسلامی نشابور: شکوفایی نشابور در قرن چهارم هجری است اما شواهد اندکی از سکونت گاه های عصر ساسانی نیز در آنجا دیده شده است (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۲۳) (حدود ۷۹۲ سال بعد از هخامنشیان).
- تپه سیلک: این تپه در شهر کنونی کاشان قرار دارد و متشکل از دو تپه شمالی وجنوبی است. تپه شمالی از دو دوره تشکیل شده که از حدود ۵۸۰۰ قبل از میلاد تا ۴۵۰۰ قبل از میلاد را در بر میگیرد. و تپه جنوبی از حدود ۴۵۰۰۰ قبل از میلاد تا حدود ۳۲۰۰ قبل از میلاد را شامل میشود. (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: صص ۲۳-۲۴) (حدود ۳۹۵۰ یا ۲۶۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- تپه گیان: این تپه در نزدیکی شهر نهاوند قرار دارد. جدید ترین دوره این تپه که نشان از آخرین سکونت بر روی آن است بین ۱۴۰۰ تا ۱۱۰۰ قبل از میلاد است (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۲۴) (حدود ۵۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- تپه گوردین: این تپه در دره کنگاور واقع است. این تپه دارای لایه های مختلفی از سکونت است . قدیمی ترین لایه مربوط به ۵۵۰۰ سال قبل از میلاد است و جدید ترین لایه دوران باستان آن نیز معاصر مادها و در قرن ۷ قبل از میلاد است. سپس در همان دوران ماد متروکه گشته و در دوره اسلامی نیز چند قبر در آنجا یافت شده است (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۲۴) (تاریخ آخرین آثار سکونت قرن ۷ پیش از میلاد حدود ۱۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- تپه سراب: این تپه نزدیک به کرمانشاه واقع شده و بین ۹۰۰۰ تا ۸۰۰۰ سال قبل از میلاد زندگی در آن جریان داشته. از این تاریخ به بعد برای همیشه متروک مانده است (ملک شهمیرزادی، ۱۳۷۸: ص ۲۴۵) (حدود ۷۴۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- تپه گوران: این تپه در دره هُلیان قرار دارد. این تپه دارای لایههای مختلفی از سکونت است که قدیمیترین آن هزاره هفتم پیش از میلاد میباشد و نشانههای آخرین سکونت در آن مربوط به ۷۵۰ قبل از میلاد است (حدود ۲۰۰ سال قبل از هخامنشیان). بعدها در دوره اسلامی دوباره مورد سکونت قرار گرفت (ملک شهمیرزادی، ۱۳۷۸: ص ۲۶۴).
- تپه موسیان: این تپه در دهلران واقع است. تاریخ اولین سکونت در آن مشخص نیست اما آخرین سکونت حدود اواخر هزاره پنجم قبل از میلاد بوده است (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۲۵). (حدود ۳۴۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- تل بَکون: این محوطه در نزدیکی تخت جمشید است دارای دو تپه الف و ب میباشد قدمت تپه ب مربوط به اواخر هزاره پنجم قبل از میلاد و تپه الف در حوالی ۳۵۰۰ قبل از میلاد میباشد (ملک شهمیرزادی، ۱۳۷۸: صص ۴۲۶- ۴۴۶)(حدود ۲۹۵۰ یا ۳۴۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- تپه علی کُش: این تپه در دهلران قرار دارد دارای سه دوره فرهنگی است. قدیمیترین لایه از ۷۵۰۰ تا ۶۷۵۰ قبل از میلاد و جدیدترین دوره از ۶۰۰۰ تا ۵۶۰۰ قبل از میلاد است. این مکان از سال ۵۶۰۰۰ قبل از میلاد برای همیشه متروک شد (ملک شهمیرزادی، ۱۳۷۸: ص ۱۷۵) (حدود ۵۰۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- تل ابلیس: این تپه در دره بردسیرکرمان واقع شده است و دارای هشت دوره فرهنگی میباشد. قدیمیترین دوره مربوط به هزاره ششم قبل از میلاد و آخرین نشانههای سکونت نیز مربوط به ۱۱۰۰ قبل از میلاد میباشد (حدود ۵۵۰ سال قبل از هخامنشیان) (ملک شهمیرزادی، ۱۳۷۸: ص ۴۰۳).
- تپه یحیی: در دره صوغان در جنوب کرمان قرار گرفته دارای شش دوره سکونت و فرهنگ میباشد که قدیمیترین آن متعلق به ۳۸۰۰ قبل از میلاد میباشد. دوره سه مربوط به ۱۰۰۰ تا ۵۰۰۰ قبل از میلاد و دوره دو مربوط به دوران هخامنشی و از ۵۰۰ تا ۳۰۰ قبل از میلاد میباشد. دوره اول نیز مربوط به روزگار ساسانیان است و سه دوره فوقانی نیز دارای فرهنگ ایرانی هستند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۲۶) (معاصر، قبل و بعد از هخامنشیان).
- شهر سوخته: در استان پهناور سیستان و بلوچستان قرار دارد دارای چهار دوره فرهنگی میباشد قدیمی ترین آثار سکونت مربوط به ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد و آخرین دوره سکونت مربوط به ۱۸۰۰ قبل از میلاد است (حدود ۱۲۵۰ سال قبل از هخامنشیان) (مجید زاده، ۱۳۶۸: ص۱۶۱؛ شاملو، ۱۳۴۸: صص ۲۴-۳۹).
- تپه حصار: در نزدیکی شهر دامغان است دارای سه دوره فرهنگی میباشد که قدیمیترین آن مربوط به اواخر هزاره پنجم قبل از میلاد است و آخرین سکونت در ۱۷۰۰۰ قبل از میلاد انجام گرفت. بعد ها اشکانیان در این مکان سکونتگاههایی ساختند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۲۶-۲۷) (حدود ۱۱۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- گورستان کلوزر: این گورستان در رودبار گیلان قرار دارد و اشیای بدست آمده از آنجا قدمت آن را بین اواخر هزاره دوم قبل از میلاد و اوایل هزاره اول قبل از میلاد مشخص میکند (حاکمی، ۱۳۵۱: صص ۸- ۱۶) (حدود ۴۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- گورستان قیطریه: این قبرستان عصر آهن است که در قیطریه تهران قرار دارد قدمت آن بین اواخر هزاره دوم قبل از میلاد و اوایل هزاره اول قبل از میلاد میباشد (کامبخش فرد، ۱۳۴۸: ص ۶۰) (حدود ۴۵۰ سال قبل از هخامنشیان)
- نوشیجان تپه: در نزدیکی ملایر در استان همدان قرار دارد. این تپه دارای سه دوره فرهنگی است. دوره اول مادی دوره دوم هخامنشی و دوره سوم نیز اشکانی است (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۲۷) (قبل، بعد و معاصر هخامنشیان).
- دینخواه تپه: این تپه در شهرستان نقده قرار دارد و دارای ۶ دوره فرهنگی است که قدیمی ترین آن متعلق به ۴۲۰۰ قبل از میلاد و جدیدترین آن نیز قبور دوره اسلامی است (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۲۷) (قبل، بعد و معاصر هخامنشیان)
- تپه باباجان: در نور آباد استان لرستان واقع است دارای چندین تپه و فرهنگ میباشد که قدیمیترین آن مربوط به دوران آغاز نگارش و آخرین سکونت در آن نیز در ۶۰۰ قبل از میلاد میباشد (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: صص ۲۷-۲۸)(قبل از هخامنشیان).
- هفت تپه: در نزدیکی شوش در استان خوزستان قرار داد این مجموعه تنها در زمان تپتی آهار پادشاه عیلام در ۱۳۷۵ قبل از میلاد مسکون و آباد بود بعد از آن متروکه شد (نگهبان، ۱۳۷۲: ص ۵۹۲) (حدود ۸۲۵ سال قبل از هخامنشیان)
- تپه شوش: این تپه در نزدیکی شوش دانیال قرار دارد. شامل چهار تپه جداگانه هست. قدیمیترین دوران آن مربوط به هزاره چهارم قبل از میلاد میباشد و جدیدترین آن نیز به دوره اسلامی تعلق دارد. در میان لایههای مختلف تپه یک لایه هخامنشی وجود دارد (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۲۸) (قبل، بعد و هم زمان با هخامنشیان).
- شهداد: این محوطه در استان کرمان واقع شده بیشتر آثار به درست آمده از آنجا قبرستانهای اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم قبل از میلاد هستند. جدیدترین کاوشها نشانی از ساختمانهای هزاره سوم قبل از میلاد را مینماید (کابلی، ۱۳۷۶: ص ۹۰ و ص ۱۰۵) (حدود ۲۴۵۰ سال قبل از هخامنشیان)
- گوی تپه: در نزدیکی دریاچه ارومیه قرار دارد قدیمیترین لایه مشخص نشده اما نتایج بررسیها آخرین سکونت را در دوران عصر آهن یک و دو یعنی از ۱۵۰۰ تا ۸۰۰ قبل از میلاد را نشان میدهد (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۲۹)(حدود ۲۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- شاه تپه: در نزدیکی شهرستان گرگان قرار دارد. قدیمیترین استقرار مربوط به ۳۲۰۰ قبل از میلاد دیده میشود و تا حدود ۱۸۰۰ قبل از میلاد ادامه پیدا میکند سپس متروک میشود تا سال ۷۵۰۰ میلادی که دوباره اجتماعاتی را به مدت ۲۵۰ سال میبینیم (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۲۹) (حدود ۱۲۵۰۰ سال قبل از هخامنشیان).
- تُرنگ تپه: نزدیک به شاه تپه در شهرستان گرگان قرار دارد. شامل چندین دوره فرهنگی است که قدیمی ترینشان ۳۲۰۰ قبل از میلاد و جدید ترینشان اثار دوره اسلامی است (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۲۹) (قبل، بعد و هم زمان با هخامنشیان).
- چغازنبیل: در نزدیکی شهر شوشتر در استان خوزستان قرار دارد. در اصل یک نیایشگاه عیلامی بوده که در زمان پادشاهی «اونتَش گَل» پادشاه عیلامی بین سال های ۱۲۴۶ تا ۱۲۶۵ قبل از میلاد ساخته شده است. در زمان لشگر کشی آشور بانی پال در سال ۶۴۶ قبل از میلاد این مکان مقدس برای همیشه متروک شد (هینتس،۱۳۷۱: ص ۱۸۵؛ گیریشمن، ۱۳۷۵: ص ۱۲۸؛ گریشمن، ۱۳۷۳: ص۱۷) (۹۶ سال قبل از هخامنشیان)
- تپه زیویه: در استان کردستان قرار دارد و معماری آن مربوط به ۸۰۰ قبل از میلاد و ابتدای دوره هخامنشی است. این مجموعه بین سالهای ۶۵۰ تا ۶۲۵ قبل از میلاد دچار آتش سوزی گردید که سکاها مسبب این امر بودند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۳۰) (تا اوایل دوره هخامنشی مسکون بوده)
- گنجینه کلاردشت: این منطقه در جنوب غربی چالوس قرار گرفته این مجموعه متعلق به اوایل هزاره اول قبل از میلاد است (صمدی، ۱۳۳۴: صص ۱۲۱-۱۳۶) (هم زمان با هخامنشیان و بعد از آنان).
- تپه حسنلو: نزدیک به دریاچه ارومیه در استان آذربایجان قرار دارد شامل چندین لایه تاریخی است که قدیمی ترین آن حدود ۵۵۰۰قبل از میلاد است در دوره چهارم در اواخر قرن ۹ و اوایل قرن ۸ قبل از میلاد (۲۵۰ سال قبل از هخامنشیان) دچار آتش سوزی میگردد که باستانشناسان عموما آن را به اورارتو ها منسوب میکنند. آثار ساختمانی و زندگی مربوط به دوران های ماد و اوایل هخامنشی نیز را میتوان در دوره سوم این مکان مشاهده کرد.جدید ترین لایه مربوط به دوران ساسانیان و اوایل اسلامی است. (عطایی و وحدتی.۱۳۸۲:ص۳۰ و ۳۱) (قبل ،بعد و هم زمان با هخامنشیان).
- گورستان خنامان: از این مکان مجموعه ای از اشیا کشف شد که قدمت آن حدود اواخر هزاره سوم قبل از میلاد تشخیص داده شده است (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۳۱) (حدود ۱۴۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- فهلیان: نام منطقهای در استان فارس است. برجستهترین آثار ساختمانی آن یعنی یک گور دخمه بر سـ*ـینه کوهمربوط به دوران هخامنشی است (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۳۱).
- رستم قلعه: در نزدیکی شهر ساری قرار گرفته است. مطالعات بر روی آثار این منطقه نشان میدهد که قدمت آن مربوط به ۱۷۰۰ سال قبل از میلاد میباشد (واندنبرگ، ۱۳۴۸: ص ۵۸) (حدود ۱۱۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- دماوند: در اطراف کوه دماوند گورستانی از دوره پارتیها کشف شد و در همان نزدیکی آتشدانی شبیه به نمونههای دوره هخامنشی دیده میشود (واندنبرگ، ۱۳۴۸: ص ۶ و ص ۱۲۲) (بعد و هم زمان با هخامنشیان).
- سرخ دم: این محوطه باستانی در کوه دشت استان لرستان قرار دارد و نیایشگاهی متعلق به ۱۲۰۰ قبل از میلاد میباشد (واندنبرگ، ۱۳۴۸: ص۹۳) (۶۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- گورستان ورکبود: در استان لرستان قرار دارد و آثار باستانی به دست آمده از آن مربوط به اواخر عصر مفرغ یعنی ۱۸۰۰ قبل از میلاد است (موسوی، ۱۳۷۳: ص۷۳) (حدود ۱۲۵۰ سال قبل از هخامنشیان).
- میرولی: این تپه در پای کوه سه دندان در استان لرستان قرار دارد آثار آن قبرهایی متعلق به دوره اول و آخر عصر مفرغ است (نوروز زاده، ۱۳۷۲: ص ۱۰۴) (حدود ۱۲۵۰ سال قبل از هخامنشیان)
- محوطه باستانی حلیمه جان: در استان گیلان با آثاری متعلق به اوایل هزاره اول و ساسانی است (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۳۲) (هم زمان و بعد از هخامنشیان).
ایران ستیزان و در رأس آنان جناب پورپیرار فقط میخواستند با ارائه فهرستی از آثار تاریخی ایران که قبل از هخامنشیان وجود داشتند ابتدا ذهن خواننده را مشوش سازند سپس ادعا های بی سند خود را مبنی بر نابودی تمدن های بومی به دست هخامنشیان را مطرح کنند تا نتیجه مهندسی شده خودشان را بدست بیاورند و خواننده نیز در حیرت فرو برود که جناب پورپیرار( و دیگر ایران ستیزان) برایش عجب حقیقتی را روشن ساخته است!حال سوال اینجاست که واقعا چگونه هخامنشیان این تمدن را نابود ساختند؟ در زمان سفر کردند؟
در ادامه ایرانستیزان و تحریف گران توهماتشان را گسترش میدهند و ادعا میکنند که هخامنشیان نابود کننده قومهایی هستند که در منطقه غرب آسیا زیست میکردند و نمونه این گونه قومها را «ماناها»، «اورارتوها»، «الیپیها، «کوتیان»، «لوبوبیها»، «کاسیان »،ذکر میکنند!!!
ایرانستیزان برای بار دیگر برای انحراف خواننده عنصر مهم زمان را ذکر نمیکنند تا بدین صورت اینگونه القا کنند که هخامنشیان نابود کننده این حکومت ها و اقوام بودهاند. همچنین ما در اینجا باز میبینیم که ایرانستیزان هیچ گونه سند و مدرکی برای ادعاهای خود ارائه نمیدهند! آنها توضیح نمیدهند که اگر هخامنشیان واقعا نابود کننده این حکومتها هستند، چگونه این حکومتها را نابود ساختهاند؟ شرح این نابودیها در کجا و کدام منبع ثبت شده است؟
این سطح از تحریف و هزیانگویی بیش از آنکه تاریخ را وارونه جلوه دهد عقل و فهم خواننده را به بازی میگیرد.
حال به تک تک حکومتها میپردازیم و بررسی میکنیم که هر حکومت در چه زمانهایی حیات داشته و چه عواملی سبب سقوط آن شده است؟
- ماناها: از نخستین ساختارهای سیـاس*ـی اوایل هزاره اول قبل از میلاد در شمال غرب ایران بودند که برای مقابله با حملات پی در پی آشوریان شکل گرفتند. این پادشاهی را برای اولین بار در ۸۳۵ قبل از میلاد در طی لشگر کشی آشوریان به شمال غرب ایران شناختیم که اوج قدرت آن در قرون ۸ و ۷۷ قبل از میلاد بوده است. ماناها که در جنوب دریاچه ارومیه ساکن بودند بعد از درگیری بسیار با اورارتو و آشور سرانجام در پادشاهی ماد مستحیل شدند اما به نظر میرسد بازماندگانی از آنها وجود داشتند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۴۱).
- اورارتو ها: این حکومت بین دریاچه وان و ارومیه مستقر بود. اورارتوها در قرن ۱۳ قبل از میلاد ظاهر میشوند که این را از روی مدارک آشوری دانستهایم. اورارتو ها بعد از کشمکش بسیار با آشور، مانا و ماد سرانجام از میان رفتند اما به نظر می رسد باز ماندههایی از آنها وجود داشتند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۴۱ و ۴۲).
- الیپی: نام الیپ اولین بار در سالنامههای آشور نصیرپال ۲ مشاهده میکنیم (۸۵۹-۸۸۳ق.م) این نام تا دوران اسرحدون (۶۶۹-۶۸۰۰ق.م) نیز در سالنامههای آشوری دیده میشود و بعد از این تاریخ نامی از آن نیامده است. سر انجام بعد از جنگی مهیب با سناخریب (۶۸۱-۷۰۴ق.م) پادشاه آشوری در پادشاهی ماد مستحیل شدند.
- کوتیان: ساکنان بومی کوه های زاگرس بودند که در اواخر هزاره سوم ق.م به اکّد حمله بـرده و به مدت ۱۵۰ سال بر بین النهرین فرمان راندند. سپس این گروه را فرمان روایان لاگاش از این سرزمین بیرون راندند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: صص ۴۲-۴۳).
- لوبوبیها: در هزاره سوم قبل از میلاد، در بخش وسیعی از رود دیاله تا دریاچه ارومیه ساکن بودند. آنها در دوران اکد سراسر آشور و آنگاه سرزمین کوتیان، عیلام و بابل را فتح کردند. اددنیراری اول در حدود سال ۱۳۰۰۰ قبل از میلاد از پیروزی خود بر لوبوبیها سخن رانده چند سال بعد شاه آشور رِش ایشی اول (۱۱۱۶-۱۱۳۳ ق.م) مدعی سرکوبی لوبوبیها شده است. در هزاره اول قبل از میلاد اورارتو ها واژه «لو لو» را برای دشمن و بیگانه استفاده میکردند. از این تاریخ به بعد هیچ اطلاع دقیقی از لوبوبیها نیست (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص۴۳).
- کاسیان: درباره کاسیان فرضیه های گوناگونی مطرح شده است. به نظر می رسد میان کاسیان با کاسپیان پیوندهایی وجود داشته است. به هر حال بخشی از آنها در کوههای زاگرس و حوالی لرستان میزیستهاند. در ۱۵۹۵ قبل از میلاد آنها شهر بابل را تسخیر و چند قرن بر بین النهرین حکومت کردند. به نظر میرسد در ۱۱۷۴-۱۱۷۱ قبل از میلاد به دست عیلامیها شکست خورده و به سرزمین خود باز میگردند (عطایی و وحدتی، ۱۳۸۲: ص ۴۴).
برخلاف ادعا های سبک مغزانه و آشکارا مغرضانه ایرانستیزان و تحریفگران تاریخ ایران تحلیل پیامد های حاکمیت هخامنشیان بر ایران نتایج دیگری داشته به گونه ای که باعث رونق اقتصادی و اجتماعی و در نهایت افزایش آمار جمعیتی در فلات ایران شده است. به گونه ای که آملی کورت با تحلیل سیستم حاکمیتی هخامنشیان این چنین مینویسد:
در چهار صد تا پانصد سال پیش از توسعه دولت ایران ،این استان (فلات ایران) منطقه ای با ساکنان پراکنده محسوب میشد و عملا فقط مراکز روستایی در آن قرار داشتند که معیشت بیشتر مبنی بر دامداری بود تا کشاورزی.پژوهش های باستان شناسی نشان میدهد که این الگوی معیشت در سده های ششم تا چهارم پیش از میلاد از اساس تغییر کرد و تعداد ساکنان آن بسیار افزایش یافت.(کورت.۱۳۹۱:ص۱۳۴)
ایران ستیزان و تحریف گران تاریخ و هویت ایرانی که خود را دشمن قسم خورده تاریخ ایران باستان و به خصوص هخامنشیان میبینند از هیچ گونه جعل و تحریف و دروغ فروگذاری نمیکنند و امروزه نیز ما شاهد گسترش شبههها و تحریفات اینچنینی در فضای مجازی هستیم که بنمایه بسیاری از آنان ریشه در توهمات افرادی مثل ناصر پورپیرار یا رضا مرادی غیاث آبادی دارد و به علت منفور شدن این افراد، مطالب و اندیشه های آنان را این بار بدون ذکر نام این افراد منتشر میکنند!
این تحریفگران و سوارکاران اوهام باید بدانند که اگر خداوند به ایرانیان اجازه رشد و پیشرفت و ایجاد تمدن های مثال زدنی را داده است پس خود اوی نیز از هویت و تاریخ ایرانیان حفاظت خواهد کرد و دروغ هیچگاه پایدار نخواهد ماند.