- عضویت
- 2019/08/06
- ارسالی ها
- 814
- امتیاز واکنش
- 5,810
- امتیاز
- 685
آدمبدهای دیزنی حتا از قهرمانهایش هم شخصیتهای جذابتری هستند. ولی هیچکدام به جذابیت این ده نفر نیستند.
کمپانی انیمیشنسازی دیزنی به تنهایی یکی از تأثیرگذارترین مهندسین فرهنگ جهان امروز است. از تکیه کلامها و شعارهای آرمانبخش و جذابش گرفته تا برند داستانسرایی خاصش تا خطی منحصر به فرد و در عین حال متنوع از هنر بصری. ولی شاید مهمترین و عجیبترین نقطهی تمایز این شرکت انیمیشنسازی با باقی شرکتهای رقیبش، چیزی است که فکرش را هم نمیکنید.
آدم بدهایی که دیزنی در طی شش دههی گذشته خلق کرده به یادماندنیترین شخصیتهایش هستند. البته با توجه به این که مخاطب اصلی شرکت دیزنی بچههای سنین یک الی 15 سال هستند کمی خندهدار است که شخصیتهای منفی دیزنی از شخصیتهای مثبتش خاطره انگیزتر و در یاد ماندنیتر باشند. اما حقیقت این است که خواسته یا ناخواسته آدم بدهای دیزنی از نظر شخصیتپردازی و طراحی هنری شاهکارند. انگار همین که حرف طراحی شخصیت منفی به میان میآید، طراحهای دیزنی دچار جنون داینیسیوسی میشوند و نبوغ گمشدهی خود را بازمییابند. و البته این قضیه در مورد صداپیشگان شخصیتهای منفی دیزنی هم صدق میکند.
قبل از این که به بخش اصلی یعنی لیست شخصیتها برسیم باید چند نکته را مشخص کنم.
-این لیست مربوط به دوران انیمیشن کلاسیک دیزنی است(یعنی انیمیشنهای دو بعدی) و نه انیمیشنهای پیکسار.
-این لیست کامل نیست و خیلیها از قلم افتاده اند. این لیست بیشتر انتخاب ما یاروهای سایت سفید است.
ملکه گریمهیلده نامادری سفیدبرفی
(سفیدبرفی و هفت کوتوله)
البته واضح و مبرهن است که نفر اول لیست را از اولین کارتون شرکت دیزنی انتخاب کردیم. ملکه گریمهیلده سفیدبرفی را صرفاً به خاطر زیبایی اش مورد آزار قرار میدهد. هر چند که قدرت تمام مملکت در دست خودش است اما فکر این که در تمام جهان حتا یک نفر از او زیباتر باشد آزارش میدهد. برای همین طی اقدامی دهشتناک به شکارچی دربار میسپارد که سفیدبرفی را به جنگل بـرده و سر به نیست کند و قلبش را برای ملکه پس بیاورد تا ملکه از خونش بنوشد و آرام بگیرد. البته همه بقیهی داستان را یادمان است.
جالب این است که گریمهیلده از نظر حرص و آز به پای خیلی از شخصیتهای منفی دیزنی نمیرسد. او از اول هم ملکه است و قصد گسترش قدرتش را هم ندارد. تنها به ترتیبی لجوجانه و حتا کودکانه دوست ندارد هیچ کس از او زیباتر باشد.
گریمهیلده از آن شخصیتهای منفی است که هنوز دستخوش سیستم آموزشی جدید نشده و شر محض است! او انگار مستقیم از وسط داستانهای پریان پراز خشونت قدیمیتر میآیند. آن قصههای پریانی که برای کودکان امروزی بسیار تلطیف شدهاند. البته جالب است بدانید در برخی نسخه های داستان سفید برفی و هفت کوتوله (به طور مثال سفید برفی و هفت غول در نسخه ی روسی)، ملکه سفیدبرفی را میکشد و دستمالی از خونش تر میکند و مینوشد. یا لااقل ما یادمان است که مامانبزرگهایمان اینطوری برایمان تعریف کرده اند. اما در کارتونهای دیزنی پایانها شادند. البته این نکته هم در یاد داشته باشید که هیچ کجای انیمیشن دقیقاً مرگ گریمهیلده نشان داده نمیشود!
بانو تریمین نامادری سیندرلا
(سیندرلا)
این را میگویند شخصیت منفی درست و حسابی! از آنهایی که تا چشم آدم بهش میخورد ازش متنفر میشود. بانو تریمین یا همان به اصطلاح نامادری خبیث سیندرلا، نه قدرت جادویی خاصی دارد و نه حتا قدرت سیـاس*ـی و حکومتی. فقط یکی از آن آدمهای تهوعآور است که توی زندگی عادیمان هم ممکن است بهشان بربخوریم. همانهایی که از سوءاستفاده از یک ذره قدرتشان هم لـ*ـذت میبرند و زیردستهایشان را شکنجهی روحی میدهند.
خباثت نامادری سیندرلا در مقام مقایسه با سایر شخصیتهای منفی دیزنی مشخصتر میشود. در ذهن داشته باشید که اورسولا، هشتپای جادوگر پری دریایی، روح آدمها را زندانی میکند و کروئلا دویل 101 سگ خالدار، پوست تولهسگها را میکند! ولی وقتی به شخصیت منفی کارتون دیزنی فکر میکنیم اولی کسی که به ذهن خطور میکند کیست؟ نامادری سیندرلا! و البته دو دختر بدقیافه و خبیثش آناستازیا و گریتزیلا.
راستی هیچ میدانستید در نسخهی اصلی داستان سیندرلا، ناخواهریهای سیندرلا برای این که کفش شیشهای به پایشان برود بخشی از پایشان را قطع میکنند و سربازهای شاه با مشاهدهی رد خون متوجه این موضوع میشوند؟ در ضمن در مراسم عروسی کبوترها چشمهای ناخواهریها را در میآورند؟ برای مطالعهی بیشتر در مورد خشونت نهفته در داستانهای پریان و تحلیلهای روانشناختیاش می توانید به کتاب افسون افسانههای برونو بتلهایم مراجعه کنید!
کروئلا دویل
(101 سگ خالدار)
صد و یک سگ خالدار از آن دسته کارتونهای دیزنی است که احساسات نوستالژیک آدم را بیدار میکند. به خصوص بهه خاطر دوبلهی بینظیرش و این حقیقت که به جای این که از زبان آدمها روایت شود، از زبان سگها روایت میشود.
و اما شخصیت منفی این انیمیشن یکی از آن آدمهای ثروتمند دماغوی از دماغ فیل افتاده است که با خباثتی بی بدیل قصد دارد صد و یک توله سگ را برای پوستشان سلاخی کند تا ازشان پالتوی پوست درست کند(یعنی به عبارت دیگر قصد دارد آنها را به نام fashion قربانی کند).
شاید بشود گفت دلیل قرار گرفتن کروئلا در این لیست بیشتر جنونش است. جنونی اشرافی که آدم را یاد دیوانهبازیهای اشرافزادههای کلهخراب قرون 17 و 18 میلادی میاندازد. کروئلا انسانی از همه نظر شیطانی و بدجنس است. از اسمش گرفته تا آن موهای تابهتای سیاه و سفیدش، تا آن دماغ تیز و آن دستکشهای قرمز جلفش! هیچ آدمی ممکن نیست حتا یک ذره با کروئلا دویل همدردی کند.
اورسولا هشتپای جادوگر
(پری کوچک دریا)
اورسولا جادوگر کف دریاست که با وعده و وعید و کاغذبازی و قرارداد بستن با پریهای دریا سعی در قبضه کردن قدرت و تکیه زدن بر تخت پادشاه دریا یعنی شاه ترایتون را دارد. بخت و اقبال زمانی به او رو میکند که آریل دختر کوچک شاه ترایتون عاشق شاهزاده اریک خشکی نشین میشود.
پری کوچک دریا از آن کارتونهایی است که خیلی از ایرانیها ندیده اند چون هرگز دوبله نشد. اما کسانی که اورسولا را به یاد دارند شاید متوجه شباهت او با نوعی از شیاطین شده باشند. شیاطین چهارراه(رفرنس به سریال سوپرنچرال). شیاطین چهارراه آرزوهای انسان را بر آورده میکنند اما در عوضش روح او را تصاحب میکنند. اورسولا هم همینطور است. او آرزوی آریل را برآورده میکند و در عوض صدایش را از او میگیرد و شرط میکند که اگر آریل نتواند در عرض سه روز دل معشوقش را به دست آورد، تا ابد بـردهی جادوگر خواهد شد.
میدانید اورسولا از آن دسته آدم بدهای دیزنی است که جای استفاده از قدرت فیزیکی، از سیاستبازی و دسیسه کردن استفاده میکند و برخلاف بیشتر شخصیتهای منفی نقشه اش هم خیلی خوب میگیرد. هر چند در آخر به نظر میرسد در برابر عشق حقیقی شکست میخورد اما فرو رفتن دکل کشتی در شکمش هم چندان بیتأثیر نبود.
جذابیتها: صدای بینظیر، شوخ طبعی جنون آمیز و البته مد روز بودن و هفت قلم آرایش کردنش!
نکتهی بسیار جذاب: شاید به نظر برسد بیشتر شخصیت منفیهای دیزنی زن هستند. اما نسبت واقعی شخصیتهای منفی مرد به زن به صورت دو به یک است. یعنی 23 شخصیت منفی مرد و تنها نه شخصیت منفی زن!
کاپیتان هوک
(پیتر پن)
نه فقط یکی از بهترین آدم بدهای دیزنی که یکی از بهترین آدم بدهای تاریخ! کاپیتان هوک و دستیارش آقای اسمی با گفت و گوهای پینگ پونگی بینظیرشان آدم بزرگهای سال 2015 را هم به خنده میاندازند. با این که کاپیتان هوک در فیلمهای بسیاری به تصویر کشیده شده (از جمله فیلمی به نام در جست و جوی هرگزآباد با بازی رابین ویلیامز در نقش پیتر پن) ولی این کلاسیک دیزنی به درستی روح خبیث این دزد دریایی را با طنزی به یادماندی مخلوط کرده است.
کاپیتان هوک که دستش را در کشمکشی با یک تمساح از دست داده، حالا به جای دستش یک قلاب دزددریایی دارد. او به همراه افرادش سعی میکند با هر دوز و کلکی پیتر را به چنگ آورد. او به جای استفاده از شمشیرش، از تفرقه و نفاق برای گیر انداختن پسرهای گمشده و رئیسشان پیتر استفاده میکند. او به خصوص به طبیعت حسود زنها آگاه است و از زنبارگی پیتر پن بهترین استفاده را میکند.
او یک جنتلمن شیکپوش و پیانو نوازی قهار است و با ذهنی متمرکز و کینههایی شتری.
جعفر وزیر دربار
(علاالدین)
جعفر جادوگریست که خودش را توی دربار سلطان بالا کشیده است و به مقام صدراعظمی رسیده است. البته میتوانید حدس بزنید چطور! با قلاشی و زیر آب زنی و از پشت خنجر زدن. او قصد دارد به هر ترتیب که شده چراغ جادو را به دست بیاورد و وقتی یک پاپتی مثل علاالدین برمیخورد در سوءاستفاده از او تردید نمیکند.
جعفر از آن آدم بدهاست که قدرتش را با خون دل به دست آورده و با زحمت زیادی به جایی که هست رسیده. برای همین قدرش را هم خیلی خوب میداند و با چنگ و دندان در حفظش میکوشد.
جعفر در لیست ما نمرهی بالایی دارد چون در انیمیشنی که رابین ویلیامز نقش غول چراغ جادویش را بازی میکند، شخصیتی به یاد ماندنیست و زیر سایهی خوشمزگیهای ویلیامز محو نمیشود.
سکار
(شیرشاه)
شکسپیریترین شخصیت منفی انیمیشنهای دیزنی عموی سیمبا، اسکار است. او پدر سیمبا را با نامردی به قتل میرساند و گلهی شیرهای مونثش را صاحب میشود.
میدانستید اسکار تنها شخصیت منفی دیزنی است که آهنگ پروپگاندای مشابه حزب نازی آلمان را دارد؟
صدای جرمی آیرونز به اسکار جلوه ای جادویی میبخشد. او با احوالاتی مالیخولیایی بر سرزمین قحطی زدهی برادرش حکمرانی میکند و با کلبی مسلکی قابل توجهی جهان داستان را به نابودی میکشد.
اسکار یک شخصیت بد کلاسیک است که نفرت و کینه و حسادت هیزم به آتش بدیهایش میریزد. او قدرت را طلب میکند اما نهایتاً برخلاف کلادیوس در هملت، پادشاهی نالایق است(و یا داستان انیمیشن اینطور نشان میدهد) و از آنجایی که زور بازویی هم ندارد نهایتاً مقهور خشم سیمبا میشود.
قاضی کلود فرولو
(گوژپشت نوتردام)
برای انیمیشنی که خودش به اندازهی کافی سیاه و تراژیک است داشتن چنین شخصیت منفی ای دور از ذهن هم نیست. قاضی فرولو مفتش اعظم پاریس است که معتقد است کولیهای پاریس ساحت مقدس و پاکیزهی شهر را نجـ*ـس کرده اند. اما سرنوشت او را به سخره میگیرد و در فستیوال احمقها، فرولو عاشق دختری کولی به نام ازمیرالدا میشود. فرولوی ظاهرالصلاح اینطور نشان میدهد که قصد دستگیری و مجازات ازمیرالدا به خاطر گستاخیهایش را دارد. اما در واقع مقصودش به دست آوردن اوست. اما وقتی از ازمیرالدا روی خوش نمیبیند تصمیم میگیرد تمام پاریس را به آتش بکشد!
فرولو نمونهی آدم بدهاییست که میگویند “دیگی که برای من نپزد…”. او ترسناکترین شخصیت منفی دیزنی است چرا که نشان میدهد جمع قدرت و خواهــش نـفس حتا آهنینترین ارادهها را متزلزل میکند و همه چیز و همه کس را در آتش میسوزاند. فرولو فکر میکند حق با اوست و به این حقانیتش ایمانی آهنین دارد. و همین به او اجازه میدهد دست به جنایت بزند. جنایاتی که نهایتاً خودش را هم خاکستر میکند.
ایزما
(زندگی جدید امپراطور)
زندگی جدید امپراطور تبلور بلوغ طنز در انیمیشن آمریکاییست آن هم در زمانی که اطمینان حاصل آمده که انیمیشن دارد در وادی طنز از انیمههای ژاپنی شکست میخورد. و البته بخش عظیمی از این موفقیت به خاطر شخصیت منفی متمایز این انیمیشن است.
ایزما خاله پیرزنی بدجنس و کینهتوز است که به شدت مبتلا به سندروم دوریان گری است. او با ماسک خیار و لباسهای آنچنانی سعی دارد خودش را جوانتر از چیزی که هست نشان دهد. اما او، به واقع تجسم گذر زمان است. توده ای استخوان و پوستی چروکیده و خاکستری. او ترکیبی از کروئلا دویل و نامادری سیندرلاست و سالهاست که مثل کنه به دم و دستگاه حکومتی کوسکو(پادشاه آزتکها) چسبیده است و لااقل سر سه پادشاه را خورده است. از سویی باید همتش را ستود چون او سالهاست بیهیچ روزنهی امیدی همچنان در طلب قدرت است.
او همچنین دانشمندی دیوانه با آزمایشگاه مخفی زیرزمینی است. یعنی یکی دیگر از خصیصههای معمول آدم بدهای ژانری.
هادس
(هرکولس)
شخصیت منفی بهتر از این؟ ممکن نیست! حداقل نظر ما سفیدیها که این است. اولاً چون صداپیشگی اش به عهدهی جیمز وودز است. جیمز وودز بارها صداپیشگی شخصیتهای منفی کارتونها را بر عهده داشته است(از جمله تعطیلات مدرسه) و در سریالهای سیمپسونها و فمیلی گای هم حضور داشته است.
اما خود شخصیت هادس نمود آن آدمهاییست که همیشه بد آورده اند و زندگی هرگز بهشان یک استراحت ساده هم نداده است. وقتی زئوس جهان را از چنگال تایتانها به در میآورد، هادس را مسئول جهان زیرین میکند و هادس مسئول مراقبت از ارواح مردگان میشود در حالی که بقیهی خدایان مشغول خوشگذرانی در المپ هستند. تازه همنشینان هادس هم چندان باب میلش نیستند. سه الههی سرنوشت که پیرزنهای هاف هافوی گند دماغ اند و دو عفریت جهنمی که مجسمهی بیلیاقتی و چلفتیگری اند.
برای همین هم هادس تصمیم میگیرد یک بار هم که شده ابتکار عمل را به دست بگیرد و تایتانها را آزاد کند و خودش سرور المپ بشود. به نظر میرسد تنها اشتباه هادس این است که محتومیت جهان اسطوره ای را نادیده میگیرد. او اسیر تراژدی نابودی شر و پیروزی خیر میشود و این شخصیت منفی بامزه و خودخواه نهایتاً به قعر جهان زیرین فرستاده میشود.
کمپانی انیمیشنسازی دیزنی به تنهایی یکی از تأثیرگذارترین مهندسین فرهنگ جهان امروز است. از تکیه کلامها و شعارهای آرمانبخش و جذابش گرفته تا برند داستانسرایی خاصش تا خطی منحصر به فرد و در عین حال متنوع از هنر بصری. ولی شاید مهمترین و عجیبترین نقطهی تمایز این شرکت انیمیشنسازی با باقی شرکتهای رقیبش، چیزی است که فکرش را هم نمیکنید.
آدم بدهایی که دیزنی در طی شش دههی گذشته خلق کرده به یادماندنیترین شخصیتهایش هستند. البته با توجه به این که مخاطب اصلی شرکت دیزنی بچههای سنین یک الی 15 سال هستند کمی خندهدار است که شخصیتهای منفی دیزنی از شخصیتهای مثبتش خاطره انگیزتر و در یاد ماندنیتر باشند. اما حقیقت این است که خواسته یا ناخواسته آدم بدهای دیزنی از نظر شخصیتپردازی و طراحی هنری شاهکارند. انگار همین که حرف طراحی شخصیت منفی به میان میآید، طراحهای دیزنی دچار جنون داینیسیوسی میشوند و نبوغ گمشدهی خود را بازمییابند. و البته این قضیه در مورد صداپیشگان شخصیتهای منفی دیزنی هم صدق میکند.
قبل از این که به بخش اصلی یعنی لیست شخصیتها برسیم باید چند نکته را مشخص کنم.
-این لیست مربوط به دوران انیمیشن کلاسیک دیزنی است(یعنی انیمیشنهای دو بعدی) و نه انیمیشنهای پیکسار.
-این لیست کامل نیست و خیلیها از قلم افتاده اند. این لیست بیشتر انتخاب ما یاروهای سایت سفید است.
ملکه گریمهیلده نامادری سفیدبرفی
(سفیدبرفی و هفت کوتوله)
البته واضح و مبرهن است که نفر اول لیست را از اولین کارتون شرکت دیزنی انتخاب کردیم. ملکه گریمهیلده سفیدبرفی را صرفاً به خاطر زیبایی اش مورد آزار قرار میدهد. هر چند که قدرت تمام مملکت در دست خودش است اما فکر این که در تمام جهان حتا یک نفر از او زیباتر باشد آزارش میدهد. برای همین طی اقدامی دهشتناک به شکارچی دربار میسپارد که سفیدبرفی را به جنگل بـرده و سر به نیست کند و قلبش را برای ملکه پس بیاورد تا ملکه از خونش بنوشد و آرام بگیرد. البته همه بقیهی داستان را یادمان است.
جالب این است که گریمهیلده از نظر حرص و آز به پای خیلی از شخصیتهای منفی دیزنی نمیرسد. او از اول هم ملکه است و قصد گسترش قدرتش را هم ندارد. تنها به ترتیبی لجوجانه و حتا کودکانه دوست ندارد هیچ کس از او زیباتر باشد.
گریمهیلده از آن شخصیتهای منفی است که هنوز دستخوش سیستم آموزشی جدید نشده و شر محض است! او انگار مستقیم از وسط داستانهای پریان پراز خشونت قدیمیتر میآیند. آن قصههای پریانی که برای کودکان امروزی بسیار تلطیف شدهاند. البته جالب است بدانید در برخی نسخه های داستان سفید برفی و هفت کوتوله (به طور مثال سفید برفی و هفت غول در نسخه ی روسی)، ملکه سفیدبرفی را میکشد و دستمالی از خونش تر میکند و مینوشد. یا لااقل ما یادمان است که مامانبزرگهایمان اینطوری برایمان تعریف کرده اند. اما در کارتونهای دیزنی پایانها شادند. البته این نکته هم در یاد داشته باشید که هیچ کجای انیمیشن دقیقاً مرگ گریمهیلده نشان داده نمیشود!
بانو تریمین نامادری سیندرلا
(سیندرلا)
این را میگویند شخصیت منفی درست و حسابی! از آنهایی که تا چشم آدم بهش میخورد ازش متنفر میشود. بانو تریمین یا همان به اصطلاح نامادری خبیث سیندرلا، نه قدرت جادویی خاصی دارد و نه حتا قدرت سیـاس*ـی و حکومتی. فقط یکی از آن آدمهای تهوعآور است که توی زندگی عادیمان هم ممکن است بهشان بربخوریم. همانهایی که از سوءاستفاده از یک ذره قدرتشان هم لـ*ـذت میبرند و زیردستهایشان را شکنجهی روحی میدهند.
خباثت نامادری سیندرلا در مقام مقایسه با سایر شخصیتهای منفی دیزنی مشخصتر میشود. در ذهن داشته باشید که اورسولا، هشتپای جادوگر پری دریایی، روح آدمها را زندانی میکند و کروئلا دویل 101 سگ خالدار، پوست تولهسگها را میکند! ولی وقتی به شخصیت منفی کارتون دیزنی فکر میکنیم اولی کسی که به ذهن خطور میکند کیست؟ نامادری سیندرلا! و البته دو دختر بدقیافه و خبیثش آناستازیا و گریتزیلا.
راستی هیچ میدانستید در نسخهی اصلی داستان سیندرلا، ناخواهریهای سیندرلا برای این که کفش شیشهای به پایشان برود بخشی از پایشان را قطع میکنند و سربازهای شاه با مشاهدهی رد خون متوجه این موضوع میشوند؟ در ضمن در مراسم عروسی کبوترها چشمهای ناخواهریها را در میآورند؟ برای مطالعهی بیشتر در مورد خشونت نهفته در داستانهای پریان و تحلیلهای روانشناختیاش می توانید به کتاب افسون افسانههای برونو بتلهایم مراجعه کنید!
کروئلا دویل
(101 سگ خالدار)
صد و یک سگ خالدار از آن دسته کارتونهای دیزنی است که احساسات نوستالژیک آدم را بیدار میکند. به خصوص بهه خاطر دوبلهی بینظیرش و این حقیقت که به جای این که از زبان آدمها روایت شود، از زبان سگها روایت میشود.
و اما شخصیت منفی این انیمیشن یکی از آن آدمهای ثروتمند دماغوی از دماغ فیل افتاده است که با خباثتی بی بدیل قصد دارد صد و یک توله سگ را برای پوستشان سلاخی کند تا ازشان پالتوی پوست درست کند(یعنی به عبارت دیگر قصد دارد آنها را به نام fashion قربانی کند).
شاید بشود گفت دلیل قرار گرفتن کروئلا در این لیست بیشتر جنونش است. جنونی اشرافی که آدم را یاد دیوانهبازیهای اشرافزادههای کلهخراب قرون 17 و 18 میلادی میاندازد. کروئلا انسانی از همه نظر شیطانی و بدجنس است. از اسمش گرفته تا آن موهای تابهتای سیاه و سفیدش، تا آن دماغ تیز و آن دستکشهای قرمز جلفش! هیچ آدمی ممکن نیست حتا یک ذره با کروئلا دویل همدردی کند.
اورسولا هشتپای جادوگر
(پری کوچک دریا)
اورسولا جادوگر کف دریاست که با وعده و وعید و کاغذبازی و قرارداد بستن با پریهای دریا سعی در قبضه کردن قدرت و تکیه زدن بر تخت پادشاه دریا یعنی شاه ترایتون را دارد. بخت و اقبال زمانی به او رو میکند که آریل دختر کوچک شاه ترایتون عاشق شاهزاده اریک خشکی نشین میشود.
پری کوچک دریا از آن کارتونهایی است که خیلی از ایرانیها ندیده اند چون هرگز دوبله نشد. اما کسانی که اورسولا را به یاد دارند شاید متوجه شباهت او با نوعی از شیاطین شده باشند. شیاطین چهارراه(رفرنس به سریال سوپرنچرال). شیاطین چهارراه آرزوهای انسان را بر آورده میکنند اما در عوضش روح او را تصاحب میکنند. اورسولا هم همینطور است. او آرزوی آریل را برآورده میکند و در عوض صدایش را از او میگیرد و شرط میکند که اگر آریل نتواند در عرض سه روز دل معشوقش را به دست آورد، تا ابد بـردهی جادوگر خواهد شد.
میدانید اورسولا از آن دسته آدم بدهای دیزنی است که جای استفاده از قدرت فیزیکی، از سیاستبازی و دسیسه کردن استفاده میکند و برخلاف بیشتر شخصیتهای منفی نقشه اش هم خیلی خوب میگیرد. هر چند در آخر به نظر میرسد در برابر عشق حقیقی شکست میخورد اما فرو رفتن دکل کشتی در شکمش هم چندان بیتأثیر نبود.
جذابیتها: صدای بینظیر، شوخ طبعی جنون آمیز و البته مد روز بودن و هفت قلم آرایش کردنش!
نکتهی بسیار جذاب: شاید به نظر برسد بیشتر شخصیت منفیهای دیزنی زن هستند. اما نسبت واقعی شخصیتهای منفی مرد به زن به صورت دو به یک است. یعنی 23 شخصیت منفی مرد و تنها نه شخصیت منفی زن!
کاپیتان هوک
(پیتر پن)
نه فقط یکی از بهترین آدم بدهای دیزنی که یکی از بهترین آدم بدهای تاریخ! کاپیتان هوک و دستیارش آقای اسمی با گفت و گوهای پینگ پونگی بینظیرشان آدم بزرگهای سال 2015 را هم به خنده میاندازند. با این که کاپیتان هوک در فیلمهای بسیاری به تصویر کشیده شده (از جمله فیلمی به نام در جست و جوی هرگزآباد با بازی رابین ویلیامز در نقش پیتر پن) ولی این کلاسیک دیزنی به درستی روح خبیث این دزد دریایی را با طنزی به یادماندی مخلوط کرده است.
کاپیتان هوک که دستش را در کشمکشی با یک تمساح از دست داده، حالا به جای دستش یک قلاب دزددریایی دارد. او به همراه افرادش سعی میکند با هر دوز و کلکی پیتر را به چنگ آورد. او به جای استفاده از شمشیرش، از تفرقه و نفاق برای گیر انداختن پسرهای گمشده و رئیسشان پیتر استفاده میکند. او به خصوص به طبیعت حسود زنها آگاه است و از زنبارگی پیتر پن بهترین استفاده را میکند.
او یک جنتلمن شیکپوش و پیانو نوازی قهار است و با ذهنی متمرکز و کینههایی شتری.
جعفر وزیر دربار
(علاالدین)
جعفر جادوگریست که خودش را توی دربار سلطان بالا کشیده است و به مقام صدراعظمی رسیده است. البته میتوانید حدس بزنید چطور! با قلاشی و زیر آب زنی و از پشت خنجر زدن. او قصد دارد به هر ترتیب که شده چراغ جادو را به دست بیاورد و وقتی یک پاپتی مثل علاالدین برمیخورد در سوءاستفاده از او تردید نمیکند.
جعفر از آن آدم بدهاست که قدرتش را با خون دل به دست آورده و با زحمت زیادی به جایی که هست رسیده. برای همین قدرش را هم خیلی خوب میداند و با چنگ و دندان در حفظش میکوشد.
جعفر در لیست ما نمرهی بالایی دارد چون در انیمیشنی که رابین ویلیامز نقش غول چراغ جادویش را بازی میکند، شخصیتی به یاد ماندنیست و زیر سایهی خوشمزگیهای ویلیامز محو نمیشود.
سکار
(شیرشاه)
شکسپیریترین شخصیت منفی انیمیشنهای دیزنی عموی سیمبا، اسکار است. او پدر سیمبا را با نامردی به قتل میرساند و گلهی شیرهای مونثش را صاحب میشود.
میدانستید اسکار تنها شخصیت منفی دیزنی است که آهنگ پروپگاندای مشابه حزب نازی آلمان را دارد؟
صدای جرمی آیرونز به اسکار جلوه ای جادویی میبخشد. او با احوالاتی مالیخولیایی بر سرزمین قحطی زدهی برادرش حکمرانی میکند و با کلبی مسلکی قابل توجهی جهان داستان را به نابودی میکشد.
اسکار یک شخصیت بد کلاسیک است که نفرت و کینه و حسادت هیزم به آتش بدیهایش میریزد. او قدرت را طلب میکند اما نهایتاً برخلاف کلادیوس در هملت، پادشاهی نالایق است(و یا داستان انیمیشن اینطور نشان میدهد) و از آنجایی که زور بازویی هم ندارد نهایتاً مقهور خشم سیمبا میشود.
قاضی کلود فرولو
(گوژپشت نوتردام)
برای انیمیشنی که خودش به اندازهی کافی سیاه و تراژیک است داشتن چنین شخصیت منفی ای دور از ذهن هم نیست. قاضی فرولو مفتش اعظم پاریس است که معتقد است کولیهای پاریس ساحت مقدس و پاکیزهی شهر را نجـ*ـس کرده اند. اما سرنوشت او را به سخره میگیرد و در فستیوال احمقها، فرولو عاشق دختری کولی به نام ازمیرالدا میشود. فرولوی ظاهرالصلاح اینطور نشان میدهد که قصد دستگیری و مجازات ازمیرالدا به خاطر گستاخیهایش را دارد. اما در واقع مقصودش به دست آوردن اوست. اما وقتی از ازمیرالدا روی خوش نمیبیند تصمیم میگیرد تمام پاریس را به آتش بکشد!
فرولو نمونهی آدم بدهاییست که میگویند “دیگی که برای من نپزد…”. او ترسناکترین شخصیت منفی دیزنی است چرا که نشان میدهد جمع قدرت و خواهــش نـفس حتا آهنینترین ارادهها را متزلزل میکند و همه چیز و همه کس را در آتش میسوزاند. فرولو فکر میکند حق با اوست و به این حقانیتش ایمانی آهنین دارد. و همین به او اجازه میدهد دست به جنایت بزند. جنایاتی که نهایتاً خودش را هم خاکستر میکند.
ایزما
(زندگی جدید امپراطور)
زندگی جدید امپراطور تبلور بلوغ طنز در انیمیشن آمریکاییست آن هم در زمانی که اطمینان حاصل آمده که انیمیشن دارد در وادی طنز از انیمههای ژاپنی شکست میخورد. و البته بخش عظیمی از این موفقیت به خاطر شخصیت منفی متمایز این انیمیشن است.
ایزما خاله پیرزنی بدجنس و کینهتوز است که به شدت مبتلا به سندروم دوریان گری است. او با ماسک خیار و لباسهای آنچنانی سعی دارد خودش را جوانتر از چیزی که هست نشان دهد. اما او، به واقع تجسم گذر زمان است. توده ای استخوان و پوستی چروکیده و خاکستری. او ترکیبی از کروئلا دویل و نامادری سیندرلاست و سالهاست که مثل کنه به دم و دستگاه حکومتی کوسکو(پادشاه آزتکها) چسبیده است و لااقل سر سه پادشاه را خورده است. از سویی باید همتش را ستود چون او سالهاست بیهیچ روزنهی امیدی همچنان در طلب قدرت است.
او همچنین دانشمندی دیوانه با آزمایشگاه مخفی زیرزمینی است. یعنی یکی دیگر از خصیصههای معمول آدم بدهای ژانری.
هادس
(هرکولس)
شخصیت منفی بهتر از این؟ ممکن نیست! حداقل نظر ما سفیدیها که این است. اولاً چون صداپیشگی اش به عهدهی جیمز وودز است. جیمز وودز بارها صداپیشگی شخصیتهای منفی کارتونها را بر عهده داشته است(از جمله تعطیلات مدرسه) و در سریالهای سیمپسونها و فمیلی گای هم حضور داشته است.
اما خود شخصیت هادس نمود آن آدمهاییست که همیشه بد آورده اند و زندگی هرگز بهشان یک استراحت ساده هم نداده است. وقتی زئوس جهان را از چنگال تایتانها به در میآورد، هادس را مسئول جهان زیرین میکند و هادس مسئول مراقبت از ارواح مردگان میشود در حالی که بقیهی خدایان مشغول خوشگذرانی در المپ هستند. تازه همنشینان هادس هم چندان باب میلش نیستند. سه الههی سرنوشت که پیرزنهای هاف هافوی گند دماغ اند و دو عفریت جهنمی که مجسمهی بیلیاقتی و چلفتیگری اند.
برای همین هم هادس تصمیم میگیرد یک بار هم که شده ابتکار عمل را به دست بگیرد و تایتانها را آزاد کند و خودش سرور المپ بشود. به نظر میرسد تنها اشتباه هادس این است که محتومیت جهان اسطوره ای را نادیده میگیرد. او اسیر تراژدی نابودی شر و پیروزی خیر میشود و این شخصیت منفی بامزه و خودخواه نهایتاً به قعر جهان زیرین فرستاده میشود.