سیاه چاله ها( قسمت اول )
هر ستاره ای تبدیل به سیاه چاله نمیشه . ستارگانی 2-3 برابر خورشید ما چنین سرنوشتی خواهند داشت . ستارگانی اندازه خورشید و کوچکتر از خورشید بعد از یک مرحله انبساط بادکنکی در انتهای عمرش .... و یک انفجار ...تبدیل به یک ستاره کوتوله سفید و یک سحابی سیاره ای خلق میکند .
در سال 1928 یکی از فارغ التحصیلان دانشگاه کسی به نام " چادراسخار " اهل هندوستان نزد سر ارتور دینگتون رفت که متخصص نسبیت عام بود .
چاندراسخار بر این شد که یک ستاره چه جرمی باید داشته باشد تا پس از اتمام سوختش همچنان بتواند در برابر گرانش خود تاب بیاورد . فکر وی این بود که وقتی ستاره کوچک میشه ذرات ماده بهم نزدیک تر میشوند . پس طبق اصل طرد پائولی باید سرعتهای متفاوتی داشته باشند .
این امر باعث دوری ذرات از هم و گسترش ستاره میشود .پس یک ستاره به واسطه توازن میان گرانش و رانش ناشی از اصل طرد پائولی میتواند شعاع خود را به مقدار ثابتی تثبیت نماید .
اگر شما ناظر فروپاشی یک ستاره و تبدیل شدنش به یک سیاه چاله بودید باید در نظر داشته باشید طبق نسبیت انشیتین زمان مطلقی در کار نیست . هر ناظر معیار و اندازه زمانی خودش را دارد و زمان برای شخصی که مثلا نزدیک ستاره است در برابر زمان برای شخصی که دور تر ایستاده متفاوت تره و علتش نیز وجود میدان گرانشی است که در موردش بارها صحبت کردیم .
بین سالهای 1965 1970 حاصل همکاری هاوکینگ و راجر پنروز این بود طبق نظریه نسبیت عام در حفره سیاه باید تکینگی با چگالی نامتناهی و انحنای فضا زمان در بی نهایت وجود داشته باشد . این پدیده تقریبا همانند ابتدای عالم ما نیز هست . با این تفاوت کخ در اینمورد این تکینگی پایان زمان برای جسم فروپاشیده یا یک فضانورد است .
در این تکینگی قوانین علم و توانایی ما برای پیش بینی اینده در هم میشکند . طبق معادلات انیشتین یک فضانورد ممکنه تکینگی رو لمس کنه حتی ازش عبور کنه و از طریق کرم چاله به نقطه ای دیگر از کیهان منتقل بشه . ظاهرا این راه حل ها تا امروز ناپایدار به نظر میرسند .
در سال 1967 "ورنر اسرائیل " دانشمند کانادایی نشان داد طبق نظریه نسبیت عام انیشتین حفره های سیاهی در حال چرخش نیستند بلکه بسیار ساده و کروی هستند و اندازه شان تنها به جرمشان بستگی دارد . در سال 1963 "روی کِر" دانشمند نیوزلندی مجموعه راه حل هایی برای نسبیت عام معرفی کرد که حفره های سیاه چرخان را توصیف نمود .
اگر میزان چرخش صفر باشد حفره سیاه کاملا گرد است و حل متناظر با حل سیاه چاله شوارتزلید یکسانه
هر ستاره ای تبدیل به سیاه چاله نمیشه . ستارگانی 2-3 برابر خورشید ما چنین سرنوشتی خواهند داشت . ستارگانی اندازه خورشید و کوچکتر از خورشید بعد از یک مرحله انبساط بادکنکی در انتهای عمرش .... و یک انفجار ...تبدیل به یک ستاره کوتوله سفید و یک سحابی سیاره ای خلق میکند .
در سال 1928 یکی از فارغ التحصیلان دانشگاه کسی به نام " چادراسخار " اهل هندوستان نزد سر ارتور دینگتون رفت که متخصص نسبیت عام بود .
چاندراسخار بر این شد که یک ستاره چه جرمی باید داشته باشد تا پس از اتمام سوختش همچنان بتواند در برابر گرانش خود تاب بیاورد . فکر وی این بود که وقتی ستاره کوچک میشه ذرات ماده بهم نزدیک تر میشوند . پس طبق اصل طرد پائولی باید سرعتهای متفاوتی داشته باشند .
این امر باعث دوری ذرات از هم و گسترش ستاره میشود .پس یک ستاره به واسطه توازن میان گرانش و رانش ناشی از اصل طرد پائولی میتواند شعاع خود را به مقدار ثابتی تثبیت نماید .
اگر شما ناظر فروپاشی یک ستاره و تبدیل شدنش به یک سیاه چاله بودید باید در نظر داشته باشید طبق نسبیت انشیتین زمان مطلقی در کار نیست . هر ناظر معیار و اندازه زمانی خودش را دارد و زمان برای شخصی که مثلا نزدیک ستاره است در برابر زمان برای شخصی که دور تر ایستاده متفاوت تره و علتش نیز وجود میدان گرانشی است که در موردش بارها صحبت کردیم .
بین سالهای 1965 1970 حاصل همکاری هاوکینگ و راجر پنروز این بود طبق نظریه نسبیت عام در حفره سیاه باید تکینگی با چگالی نامتناهی و انحنای فضا زمان در بی نهایت وجود داشته باشد . این پدیده تقریبا همانند ابتدای عالم ما نیز هست . با این تفاوت کخ در اینمورد این تکینگی پایان زمان برای جسم فروپاشیده یا یک فضانورد است .
در این تکینگی قوانین علم و توانایی ما برای پیش بینی اینده در هم میشکند . طبق معادلات انیشتین یک فضانورد ممکنه تکینگی رو لمس کنه حتی ازش عبور کنه و از طریق کرم چاله به نقطه ای دیگر از کیهان منتقل بشه . ظاهرا این راه حل ها تا امروز ناپایدار به نظر میرسند .
در سال 1967 "ورنر اسرائیل " دانشمند کانادایی نشان داد طبق نظریه نسبیت عام انیشتین حفره های سیاهی در حال چرخش نیستند بلکه بسیار ساده و کروی هستند و اندازه شان تنها به جرمشان بستگی دارد . در سال 1963 "روی کِر" دانشمند نیوزلندی مجموعه راه حل هایی برای نسبیت عام معرفی کرد که حفره های سیاه چرخان را توصیف نمود .
اگر میزان چرخش صفر باشد حفره سیاه کاملا گرد است و حل متناظر با حل سیاه چاله شوارتزلید یکسانه