دلنوشته کاربران دِل نوشـــته‌هایِ ِ دلتنگیِ مــن | *Minoo* کاربر انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع *Minoo*
  • بازدیدها 226
  • پاسخ ها 8
  • تاریخ شروع

*Minoo*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/29
ارسالی ها
95
امتیاز واکنش
2,195
امتیاز
326
سن
28
محل سکونت
یه جایی از این شهر شلوغ
همیشه که نمیشه موند..
یه وقت هایی هست فقط باید بری
خواستنی نیست
بایدیه
تو تصمیم نمیگیری
رفتن تقدیر توئه
پس الکی گله نکن ..
راهی واسه موندن نیست..
بو خدا به همراهت ...

#مینــو
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • *Minoo*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/29
    ارسالی ها
    95
    امتیاز واکنش
    2,195
    امتیاز
    326
    سن
    28
    محل سکونت
    یه جایی از این شهر شلوغ
    من و این چشمان عاشق..
    تو و این نگاه حیران..
    من و این همه هیاهو..

    تو و این دنیای ارامش..

    مینو

    마린 ⓜ_Fremde Welt_ak1qSWNY.jpg
     
    آخرین ویرایش:

    *Minoo*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/29
    ارسالی ها
    95
    امتیاز واکنش
    2,195
    امتیاز
    326
    سن
    28
    محل سکونت
    یه جایی از این شهر شلوغ
    سرم را روی پاهایش گذاشتم..
    و از پایین خیرهِ ته ریش هایش شدم..
    انگشتهای مردانه اش را میان موهایم به رقـ*ـص دراورد..
    و من عاشق لمس این تیزی های صورتش بودم..
    با این ته ریش هادوست داشتنی تر میشد..
    با اینکه میدانستم اخر جوابش چیست باز سوال همیشگیم را پرسیدم..
    -:فردا میخام برم ارایشگاه..
    نگاهش را از جعبه جادویی خانمان گرف و دوخت توی چشمانم..
    -: میخای بری خوشگل کنی پدر سوخته..
    و پیشانیم را بوسید..
    لب هایم را غنچه کردم..
    -:نه میخام موهامو کوتاه کنم..
    لب هایش از هم باز شد..
    نگاه نافذش را محکم دوخت توی نگاهم..
    -:نشنیدم چی گفتی..
    -:اووم..
    -:باز چی میخای شیطونکم..
    -:خب بافتنشون سخته..
    محکم فشارم میدهد..
    و کیست که بگوید برای من ایا امن تر از اینجا جایی سراغ دارد؟
    لب هایش را از لب هایم جدا کرد..
    -:کش موهات کجاست؟
    لبخند پهنی زدم..
    کشها را از جیپ شلوارم کشیدم بیرون..
    رو پاهایش پشت به او نشستم..
    و او با انگشتانش روی تک تک تار موهایم رد انداخت..
    و حالا من مانده امو تنهایی این خانه و این رد انگشت ها..
    هوای بارانی بیرون از این خانه..
    سکوت و تاریکی این خانهِ..
    همه فریاد میکشند تو خیلی وقته رفتی و من اینجا هنوز روی این راحتی ..
    به امید دوباره اغوش گرم تو ...
    نوازش ته ریش هایت..
    از سرما میلرزم..
    تو بیا قول میدهم دیگر حرفی از کوتاهی این موها نکنم..

    #مینـــو
     

    *Minoo*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/29
    ارسالی ها
    95
    امتیاز واکنش
    2,195
    امتیاز
    326
    سن
    28
    محل سکونت
    یه جایی از این شهر شلوغ

    Cap. Obvious_Bridge_YkdrQmBRcQ.jpg

    مثلا
    تو بیای و از این قفس تنهایی ازادم کنی
    مثلا تو بیای و من بمانم و این دستان پر مهرت
    مثلا تو بیای و من بمانم و این شهر بزرگ چشمانت

    مثلا..
    تا کی برای امدنت مثال بزنم؟
    #مینو

     
    آخرین ویرایش:

    *Minoo*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/29
    ارسالی ها
    95
    امتیاز واکنش
    2,195
    امتیاز
    326
    سن
    28
    محل سکونت
    یه جایی از این شهر شلوغ
    May Yee Ng_Hearts_YE1lR2tc.jpg
    ¤ بودنت همانند رایحه خوش گل های قرمز حیاط خانه مادربزرگ است..
    عطر تنت گونه هایم را لمس میکند..
    و من این بار برای هزارمین بار ..
    پیش مرگت شدم تا از راه برسی...
    ¤
    #مینـــو
     

    *Minoo*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/29
    ارسالی ها
    95
    امتیاز واکنش
    2,195
    امتیاز
    326
    سن
    28
    محل سکونت
    یه جایی از این شهر شلوغ
    IMG_20171116_194820.jpg
    من بی تو..
    تـــو بی من..
    کجایِ این سرنوشت زیباست..
    توانجا دور ازمن..
    من اینجا..
    تـنهـــایِ تنها..

    #مینـــو
     

    *Minoo*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/29
    ارسالی ها
    95
    امتیاز واکنش
    2,195
    امتیاز
    326
    سن
    28
    محل سکونت
    یه جایی از این شهر شلوغ
    هر کس هر چقدر هم قوی باشد نمیتواند ارزو هایت را بکشد
    او هر چقدر قدرتمند و پرتوان ..
    بالاخره روزی خسته میشود و دستهایت را ازاد میکند
    قفل بسته بر زنجیر پاهایت را میگشاید
    و تو همانند پروانه ای از پیله بیرون امده..
    پرواز میکنی و به ارزو هایت میرسی..
    خود را برای پرواز اماده کن پروانه من

    Andrew Xu_Up In The Sky_ZkBjRw.jpg
     

    *Minoo*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/29
    ارسالی ها
    95
    امتیاز واکنش
    2,195
    امتیاز
    326
    سن
    28
    محل سکونت
    یه جایی از این شهر شلوغ
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    چراغ اتاقم را خاموش میکنم و پرده سرتاسری اتاقم را در یک حرکت کامل میکشم..
    سپیدی دانه های برف اتاق تاریکم را روشن میکند
    لم میدهم روی صندلی راحتی ام کنار بخار و ماگ شکلاتم را بین انگشت هایم میگیرم.
    گرمای دلچسبی رگ به رگم را فرا میگیرد
    گفته بودم که برف و سرما را خیلی دوست دارم اصلا برف را که میبینم دلم حالی به حالی میشود
    نگاه خیره میماند به چراغ زرد توی کوچه که پوره های ریز و درشت برف زیرش در باد بی جانی به رقـ*ـص در می ایند ..
    قلپی میخورم و نگاهم بین شعله های آبی بخاری و سپید دانه های برف میچرخد
    اهنگ بازم برف محسن ابرهیم زاده بین تار های گوشم میچرخد و من غرق میشوم در روز های با تو بودن..
    برف به همین شدت بود..شاید هم بیشتر..
    با شادی توی برف دویدنمان ..عکس های سلفی پشت سرمان ..گرمای قلب هایمان..تب و تاب نگاهمان..برق عشق مان بین برف ها..
    و حالا من نیستم کنارت..
    و الان تو نیستی..
    خودم را قانع میکنم هوا تاریک است و سرد است و آنقدر بهانه پشت هم ردیف میکنم تا جلوی دخترک درونم را که در هیاهوی دانه های برف است بگیرم.. تا مبادا از در خانه بیرون بزند و غرق شود در سپیدی برف ها تا صبح یخ بزند..بدون تو راهش را گم میکند..
    سرفه ای خط می اندازد روی صدایم و سکوت سرد زمستانی دومین شب برفی ام را میشکند
    گفته بودی برف ببارد و تو پاهایت به برف نرسد؟
    میدانم و به خوبی میشناسمت توی این هوا مرد در خانه ماندن نیستی!
    شال گردنی ات را فراموش نکنیا..خودت را خوب بپوشان ..
    و تو امشب چه کسی را در برف با خودت غرق میکنی؟دنیای چه دختری میشوی؟میان سـ*ـینه ات کدامین تن سردی را گرم میکنی و با تپش قلبت تب و تاب قلب کدام دختری را روی هزار میبری؟
    با چه کسی روی برف ها غلت میزنی!؟
    نگاهم باز خیره میشود به چراغ بیرون از پنجره , شدت برف کم تر شده
    بیرون نرو..توی خانه بمان اینبار دیگر من نیستم که تاصبح بالای سرت پارچه خیس روی پیشانی داغت بگذارم.او هم انقدر دوستت دارد که تاصبح نتواند از نگرانیت پلک روی هم بگذارد؟
    شکلاتم سرد شده و سرمایی تمام تنم را میگیرد و انگار کسی از پشت پنجره پوزخندم میزند و مرا احمقانه نگاهم میکند..
    اینکه نمیتوانم فراموشت کنم احمق هستم؟
    شایــد...
    پرده سراسر سفیدم را میکشم و کلید چراغ را میزنم
    دیوانه شده ام..همین..
    این دیوانگی ام از همین برف هاست ..
    دیگر بیرون را نگاه نمیکنم..این برف ها مرا تا صبح زجر کش میکند..
    میشینم پشت میزم و شاسی ام را دست میگیرم و تنهاییم را طرح میزنم روی برگه های کاهی و با مداد طراحیم سایه میزنم سرمای درونم را..
    کاش بفمهی رفتنت چه بلایی به سرم اورد و از من ,من را تبدیل به چه منی کرد..
    #مینو
     

    *Minoo*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/29
    ارسالی ها
    95
    امتیاز واکنش
    2,195
    امتیاز
    326
    سن
    28
    محل سکونت
    یه جایی از این شهر شلوغ
    7c31bec8ee9f2eeaf52ee66bd3edf8b2_XL.jpg
    گــام هایــم را آهســتــه تــر بــرمــیــدارم و شــال گــردنــے ام را مــحــڪــمــتــر دور دهانــم مــیــپــیــچــانــم
    ســرمــا خــوردگــے دیــروزم عــجــیــب چــســبــیــد ..پــشت هم قــربــان صــدقــه ام رفــتــنــد..باعــشــق نــگــاهم ڪــردنــد..بــرای سلــامــتــے ام دعــا ڪــردنــد..
    اما در بــیــن تــمــام آن لــحــظــات چــیــزے کــم بــود وڪمــبــودنــش احــســاس مــیــشــد.
    چــیــزی مــثــل نــبــودن° تــو°
    ســنــگــیــنــی نــڪــردن °نــگــاهت.°
    نــبــودن°نــگــرانــے °هاے گــاه و بــے گــاهتــــ.
    وحــالــا زمــســتــان شــهرم را قــدم مــیــزنــم .
    نــگــاه خــیــره ام ڪــشــیــده مــیــشــود روے مــجـسمــه مــیــدان مــعــروف و ڪــلــاه ســپــیــدے ڪــه بــرف روے ســرش نــشــانــده.
    ســوزســرمــای زمــســتــان گــونــه ام را نــوازش مــیــدهد ..اولــین بــرف زمــســتــانــے بــر تــن مــهابــادم پــوشــیــده و ســڪــوت شــیــریــن خــیــابــان را گــه گــاه صــداے غــار غــار ڪــلــاغــے مــیــشــڪــنــد.
    صــدای تــرڪ هاے بــرف زیــر پــایــم مــرا بــرمــیــدارد و مــیــبــرد و مــے انــدازد در خــاطــره اے دور.
    جــایی ای گــوشــه اے از ایــن شــهر مــرا در آغــوش گــرمــت مــیــچــلــانــے و دســت هایــم را ها مــیــڪــنــے و مــن از عــشــق نــگــاهت بــه پــرواز در مــیــآیــم
    صــدای بــوق مــاشــیــنــے بــرم مــیــگــردانــد بــه زمــان حــال و نــبــودن پــررنــگــت ..
    استارت ماشینی که مدام تلاش میشود روشن شود ..
    نــبــودنت شــده لــڪــه اے ســیــاه بــر تــن ســپــیــد پــوش ایــن شــهر..
    پاهایم را با احتیاط برمیدارم مبادا که لیز بخورم
    لــرزی سر تــا پــایــم را مــیــگیــرد و مــن گــردنــم را در پــالــتــوے مشکی رنــگــم بــیــشــتــر فــرو مــیــڪــنــمــ.
    هواســرد تــر از آن روز هاســت ڪــه تــو بــودی اصــلا °تــو °ڪــه بــودیــ..دســتــانــت ڪه بــود دیــگــر ســرمــا مــعــنــایــے نــداشــتــ..من بــعــد از تــو و رفــتــنــت و تــنــها شــدنــم و خــالــے شدن پــشــتــم ســرمــا را فــهمــیــدم
    کلاهم را جلوتر میکشم و گوش هایم را میپوشانم
    به ســر ڪــوچــه مـان ڪــه مــیــرســم لــبــخــنــد یــخ زده ام رنــگ مــیــگــیــرد و مــن غــرق مــیــشــوم در خــاطــرات ڪــودڪــے ام ڪــوچه بــاغ هاے تــو در تــو ..
    چــقــدر ایــن ڪــوچــه ها را بــا رد پــاهایــمــان ســنــگ فــرش ڪــردیــم
    ومــن بــعــد از تــو دیــگــر مــن نــشــدم و °تو° نفهمیدی چ بلایی سر این من اوردی
    خــودم را مــے انــدازم تــوے حــیــاط و تــو را مــیــگــذارم پــشــت در ..
    گــونه هایــم از ســرمــا ســرخ شــده و نــوڪ انــگــشــتــانــم ڪــبــود...همـینـڪــه گــرمــاے مــطــبــوع خــانــه بــه صــورتــم مــیــخــورد تــو بــاز یــادم مــے آیــیــ..
    به راســتــے ڪــے خــیــال دارے از دلــم بــروے یــارا..
    #مینو
     
    بالا