*فریال*
کاربر نگاه دانلود
در این مطلب توصیه های ارزشمندی را از زبان یک طراح داخلی برای کسانی که می خواهند کار طراحی داخلی انجام دهند می خوانیم. او چهار دهه است كه در حرفه طراحی داخلی مشغول به كاراست. سه دهه به عنوان مالك اصلی دفتر طراحی خود و یك دهه به عنوان طراح داخلی در یك شركت مبلمان معروف آمریكایی. با ما همراه باشید تا توصیه های این طراح داخلی کار کشته را در مورد یک طراحی داخلی مناسب سلیقه کارفرما به شما بگوییم.
در این مطلب میخواهد رازهای موفقیتش را با شما در میان بگذارد.
او می گوید:"قبل از هر چیز باید از مشتریانی تشكر كنم كنم كه وارد دفتر من شدند و گفتند ما پول كافی در اختیار داریم اما نمیدانیم چه كنیم، و میخواهیم شما این كار را برای ما انجام دهید."
اما خب تعداد این مشتریان شاید یك درصد باشد. اما برای بیشتر ما مشتریان افرادی عادی، معمولی، و متوسط هستند كه:
- دنبال یك خانه زیبا طبق سلایق و تعاریف خودشان هستند نه سلایق و تعاریف ما.
- نمیخواهند برای این كار كل حساب بانكی خود را خالی كنند.
- و گاهی فكر میكنند كه طراح داخلی یك شیطان اجباری است.
پس چگونه از این حرفه پول دربیاوریم؟ اجازه دهید با سه عمل كاملا ساده شروع كنیم: گوش دادن، نوشتن، و تكرار كردن.
گوش دادن: هنگام شروع طراحی داخلی فقط گوش کنید
بدانید كه ما برای خودمان طراحی نمیكنیم. شاید در زمینه حرفه ای هستید و پیشینه كاری بسیار خوبی دارید و میتوانید ایدههایی به مشتریان بدهید كه ذهن آنها را درگیر كند. اما معمولا مشتریان بالقوه كه وارد دفتر كار ما میشوند به این مسئله توجه چندانی نمیكنند. آنها كسی را میخواهند كه دهانش را ببندد و گوش كند.
طراحانی كه وارد خانه مشتری میشوند و سریعا شروع به حرف زدن میكنند و جملهای شبیه به این میگویند: «این وسیله اصلا به كار ما نمیآید و حتما باید آن را عوض كنیم.»
مشتری جواب میدهد: «واقعا؟ منظور شما همین قفسهای است كه متعلق به مادر خدابیامرزم است كه پس از سالها جنگ با سرطان مرد و از من خواست كه آن را به یاد او در خانه نگه دارم؟»
سوال بپرسید: در طراحی داخلی بیانیه صادر نكنید. سوال بپرسید و به جواب آن گوش كنید.
اگر این طراح به قفسه نگاه میكرد و نظر مشتری بالقوهاش را راجع به آن میپرسید میتوانست او را بهتر بشناسد و به جای آزرده خاطر كردن او رابطهای بلندمدت با او ایجاد میكرد.
نوشتن: در هنگام طراحی داخلی به طور دقیق به حرفهای مشتری خود گوش كنید و همه چیز را یادداشت كنید.
اگر به شما میگوید كه خواستار یك اتاق دنج و گرم است در یادداشتهای خود بنویسید «دنج و گرم». اگر میگوید به اتاق ارگانیك و مدرن علاقه دارد در یادداشتهای خود بنویسید «ارگانیك و مدرن». اگر میگوید به سبك مراكشی با كوسنهای بزرگ علاقه دارد آن را یادداشت كنید. اگر میگوید خواهان یك كاناپه مستحكم با یك نشیمن كمعمق است آن را یادداشت كنید. و در نهایت اگر میگوید كه عاشق رنگهای قرمز، فیروزهای، و زرد است حتما آن را در دفتر خود بنویسید.
به نقل از این طراح: "چند سال پیش رئیسم از من خواست تا به خانه مشتری خشمگینی بروم و اشتباه شركت را رفع رجوع كنم. هنوز راهروی خانه او را به درستی ندیده بودم كه او گلوی مرا گرفت و داستان را برایم تعریف كرد. او با یكی از طراحان ارشد شركت ما ملاقات كرده بود و میخواست اتاق نشیمن خود را بازسازی كند. تنها چیزی كه او میخواست اضافه كردن رنگهای مختلف و نیز دوری از پالت رنگی سفید و كرم بود.
وقتی طراح ما طرح خود را به او نشان داده بود او به شدت خشمگین شده بود چراكه ترکیب رنگی انتخابی طراح ما تماما سفید و كرم بود. این مسئله كاملا نشان میداد كه طراح ما هیچ توجهی به حرفهای مشتری نكرده است."
تكرار كردن: در دیدارهای بعدی با کارفرما صحبت های خود را یاد آوری کنید
وقتی با مشتری برای نشان دادن طرح خود قرار میگذارید دقیقا همان واژههایی را استفاده كنید كه او به شما در دیدار اول گفته است. وقتی به آنها طرح كلی خود و یا مثلا پارچهها را نشان میدهید دقیقا همان واژههای «دنج و گرم» و یا «ارگانیك و مدرن» را تكرار كنید.
اعتماد كنید، آنها حتی متوجه این مسئله نخواهند شد كه شما دقیقا واژههای آنها را تكرار میكنید بلكه به شما خواهند گفت: «وای خدای من، شما ذهن من را میخوانید».
در این مرحله كار شما به اتمام رسیده است: به مشتریان خود نشان دهید كه آن قدر برای شما مهم هستند كه به حرفهای آنها به دقت گوش میدهید.
وقتی از همان واژههای آنها استفاده میكنید آنها متوجه اهمیت نظراتشان میشوند و به شما اعتماد میكنند.
شما فكر كنید این كار نادرست است اما اینگونه نیست. شما فقط در جهت نیازهای مشتری خود حركت میكنید و سلایق و نظرات او را در خانهاش عملی میكنید. و در ضمن این مشتری را تبدیل به مشتری دائمی خود میكنید.
او می گوید:"قبل از هر چیز باید از مشتریانی تشكر كنم كنم كه وارد دفتر من شدند و گفتند ما پول كافی در اختیار داریم اما نمیدانیم چه كنیم، و میخواهیم شما این كار را برای ما انجام دهید."
اما خب تعداد این مشتریان شاید یك درصد باشد. اما برای بیشتر ما مشتریان افرادی عادی، معمولی، و متوسط هستند كه:
- دنبال یك خانه زیبا طبق سلایق و تعاریف خودشان هستند نه سلایق و تعاریف ما.
- نمیخواهند برای این كار كل حساب بانكی خود را خالی كنند.
- و گاهی فكر میكنند كه طراح داخلی یك شیطان اجباری است.
پس چگونه از این حرفه پول دربیاوریم؟ اجازه دهید با سه عمل كاملا ساده شروع كنیم: گوش دادن، نوشتن، و تكرار كردن.
بدانید كه ما برای خودمان طراحی نمیكنیم. شاید در زمینه حرفه ای هستید و پیشینه كاری بسیار خوبی دارید و میتوانید ایدههایی به مشتریان بدهید كه ذهن آنها را درگیر كند. اما معمولا مشتریان بالقوه كه وارد دفتر كار ما میشوند به این مسئله توجه چندانی نمیكنند. آنها كسی را میخواهند كه دهانش را ببندد و گوش كند.
طراحانی كه وارد خانه مشتری میشوند و سریعا شروع به حرف زدن میكنند و جملهای شبیه به این میگویند: «این وسیله اصلا به كار ما نمیآید و حتما باید آن را عوض كنیم.»
مشتری جواب میدهد: «واقعا؟ منظور شما همین قفسهای است كه متعلق به مادر خدابیامرزم است كه پس از سالها جنگ با سرطان مرد و از من خواست كه آن را به یاد او در خانه نگه دارم؟»
اگر این طراح به قفسه نگاه میكرد و نظر مشتری بالقوهاش را راجع به آن میپرسید میتوانست او را بهتر بشناسد و به جای آزرده خاطر كردن او رابطهای بلندمدت با او ایجاد میكرد.
اگر به شما میگوید كه خواستار یك اتاق دنج و گرم است در یادداشتهای خود بنویسید «دنج و گرم». اگر میگوید به اتاق ارگانیك و مدرن علاقه دارد در یادداشتهای خود بنویسید «ارگانیك و مدرن». اگر میگوید به سبك مراكشی با كوسنهای بزرگ علاقه دارد آن را یادداشت كنید. اگر میگوید خواهان یك كاناپه مستحكم با یك نشیمن كمعمق است آن را یادداشت كنید. و در نهایت اگر میگوید كه عاشق رنگهای قرمز، فیروزهای، و زرد است حتما آن را در دفتر خود بنویسید.
به نقل از این طراح: "چند سال پیش رئیسم از من خواست تا به خانه مشتری خشمگینی بروم و اشتباه شركت را رفع رجوع كنم. هنوز راهروی خانه او را به درستی ندیده بودم كه او گلوی مرا گرفت و داستان را برایم تعریف كرد. او با یكی از طراحان ارشد شركت ما ملاقات كرده بود و میخواست اتاق نشیمن خود را بازسازی كند. تنها چیزی كه او میخواست اضافه كردن رنگهای مختلف و نیز دوری از پالت رنگی سفید و كرم بود.
وقتی با مشتری برای نشان دادن طرح خود قرار میگذارید دقیقا همان واژههایی را استفاده كنید كه او به شما در دیدار اول گفته است. وقتی به آنها طرح كلی خود و یا مثلا پارچهها را نشان میدهید دقیقا همان واژههای «دنج و گرم» و یا «ارگانیك و مدرن» را تكرار كنید.
اعتماد كنید، آنها حتی متوجه این مسئله نخواهند شد كه شما دقیقا واژههای آنها را تكرار میكنید بلكه به شما خواهند گفت: «وای خدای من، شما ذهن من را میخوانید».
در این مرحله كار شما به اتمام رسیده است: به مشتریان خود نشان دهید كه آن قدر برای شما مهم هستند كه به حرفهای آنها به دقت گوش میدهید.
شما فكر كنید این كار نادرست است اما اینگونه نیست. شما فقط در جهت نیازهای مشتری خود حركت میكنید و سلایق و نظرات او را در خانهاش عملی میكنید. و در ضمن این مشتری را تبدیل به مشتری دائمی خود میكنید.
