حوادث ایرانی زن جوان با فاش شدن عکس ارتباط نامشروع شوهرش به خــ ـیانـت او پی برد

ســ . پــــروانـہ

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/03/15
ارسالی ها
1,860
امتیاز واکنش
26,748
امتیاز
806
سن
24
زن جوان با دیدن عکس های گوشی شوهر مبهوت ماند. همسرش با زنی ارتباط داشت که نام وی را رو دستش خالکوبی زده بود. پس از شش سال حالا می فهمید که حاصل دوستی خیابانی جز حرمان نیست.

به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، اگر شش سال قبل پاسخ تلفن آن جوان نامحرم را نمی دادم و در دام دوستی های خیابانی گرفتار نمی شدم، امروز این همه تهمت های ناروا و زشت را تحمل نمی کردم و مجبور نبودم این همه خفت و خواری را در حالی تحمل کنم که همسرم تنها به دنبال کثافت کاری های خودش است و من همانند یک زن نامحرم با او زندگی کنم ...

زن 21ساله در حالی که تصاویری از یک زن غریبه و همسرش را به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد نشان می داد و عنوان می کرد این بار دیگر نمی توانم این وضع را تحمل کنم، چراکه پای زن دیگری در میان است، در تشریح ماجرای اختلافات خود با همسرش گفت: 15سال بیشتر نداشتم که روزی زنگ تلفنم به صدا در آمد. آن روزها پدرم گوشی هوشمند گران قیمتی برایم خریده بود و من هر بار که صدای زنگش را می شنیدم با خوشحالی و طمأنینه خاصی پاسخ تماس ها را می دادم. آن روز هم پسر جوانی با من تماس گرفت و هربار ادعایی را برای تماسش مطرح می کرد. در میان همین زنگ های بدبختی و تماس های واهی بود که من هم به سوالاتش پاسخ دادم و این گونه رابـ ـطه تلفنی من و «یاسین» به دور از چشم پدر و مادرم آغاز شد. این رابـ ـطه خیلی زود به دیدارهای حضوری کشید و من دیگر حتی مخفیانه گوشی تلفنم را به مدرسه می بردم تا با یاسین در ارتباط باشم.

روابط ما همچنان ادامه داشت و من همه دروغ های او را باور می کردم، تا این که در سال آخر دبیرستان، یاسین مرا از پدر و مادرم خواستگاری کرد. او که با خواهرش به خواستگاری من آمده بود، به دروغ عنوان کرد که پدر و مادرش فوت کرده اند، اما بعد فهمیدم که پدر و مادر یاسین او را به خاطر همین ارتباطات خیابانی از خودشان طرد کرده اند. پدرم به شدت با این ازدواج مخالفت کرد اما من که رابـ ـطه نزدیکی با یاسین داشتم و نمی توانستم او را فراموش کنم، با وجود آن که خانواده ما از هر نظر در سطح بسیار بالاتری از خانواده او قرار داشت، به ازدواج با او اصرار کردم.

اما متأسفانه اختلافات ما از همان سال اول آغاز زندگی مشترک مان شروع شد، چراکه یاسین برخی از شب ها را به منزل نمی آمد و اعتراض های مرا هم با توهین و فحاشی پاسخ می داد. اختلافات اساسی ما بعد از به دنیا آمدن فرزندم شدت گرفت چراکه همسرم مدعی بود من با مردان غریبه ارتباط دارم. من هم گریه می کردم و از او می خواستم آزمایش ژنتیکی انجام دهم تا به او ثابت شود که من با کسی ارتباطی ندارم، ولی همسرم فقط تهمت می زد و دلیل این ادعا را نیز ارتباط قبل از ازدواج من با خودش می دانست. به همین خاطر اکنون حدود 10ماه است که همانند زن و مردی نامحرم با یکدیگر زندگی می کنیم.

چند بار خواستم طلاق بگیرم ولی به خاطر فرزندم از این تصمیم منصرف شدم. او از یک ماه قبل، من و فرزندم را رها کرده و به مکان نامعلومی رفته بود تا این که شب گذشته به طور ناگهانی وارد منزل شد و از من خواست لباس هایش را بشویم. من هم بدون هیچ سوالی مشغول خالی کردن محتویات جیبش شدم، در یک لحظه چشمانم روی تصاویر داخل گوشی همسرم خیره ماند! زنی نام همسرم را روی دستش حک کرده بود. او تصاویر زیاد و ناجوری در کنار همسرم داشت و پیامک های زیادی برایش ارسال کرده بود و ادعا داشت که همسر صیغه ای یاسین است و من باید دست از سر شوهرش بردارم و ... حالا می گویم کاش آن روز به اولین تماس جوان غریبه پاسخ نمی دادم اما دیگر ...
 

برخی موضوعات مشابه

بالا