جامعه ایرانی .....ستیزی!

  • شروع کننده موضوع Hamraz.raz
  • بازدیدها 182
  • پاسخ ها 3
  • تاریخ شروع

Hamraz.raz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/09
ارسالی ها
1,186
امتیاز واکنش
10,905
امتیاز
748
سن
20
سلام!
در این تایپک میخوام در مورد انواع ستیز ها براتون توضیح بدم!ما انواع ستیز هارو داریم از زن ستیزی بگیر الی آخر!
امیدوارم خوشتون بیاد و برتون مفید باشه!
لطفا هم اینجا پست نذارید!
 
  • پیشنهادات
  • Hamraz.raz

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/09
    ارسالی ها
    1,186
    امتیاز واکنش
    10,905
    امتیاز
    748
    سن
    20
    ایرانی ستیزی!
    ایرانی‌ستیزی یا ایران‌ستیزی یا احساسات ضدایرانی، به احساسات و اعمالی که حاوی تبعیض، عملیات خصمانه، نفرت و یا پیش‌داوری علیهایران و یا افراد مرتبط با ایران و فرهنگ ایرانی است گفته می‌شود و نقطهٔ مقابل ایران‌دوستی قرار می‌گیرد.
    به‌لحاظ تاریخی، تعصب علیه ایرانیان به‌ویژه در برخی اعراب وجود دارد که به حمله اعراب به ایران بازمی‌گردد که در قالب ایران‌ستیزی نمود پیدا کرده‌است. اگرچه به‌تازگی احساسات و رفتارهای قابل توجه ایران‌ستیزانه در غرب و رسانه‌های بین‌المللی نیز به‌چشم می‌خورد.
    220px-Al-Qadissiya_4.jpg
    صدام حسین عبدالمجید التکریتی،
    رئیس جمهور بعثی عراق، جنگ با ایرانی‌ها
    را قادسیه ثانی می‌نامید.
    230px-Man_holding_sign_during_Iranian_hostage_crisis_protest,_1979.jpg
    مردی در تظاهراتی در آمریکا برروی تابلو
    نوشته: «همهٔ ایرانیان را اخراج کنید.
    گورتان را از کشورم گم کنید.»
    این در یک تجمع اعتراضیِ دانشجویان
    واشینگتن، دی. سی. در جریان بحران
    گروگانگیری ایران بود.
    ایران ستیزی در طول تارخ
    صدر اسلام:

    واژه عجم، به طور عموم به غیرعرب، به طور مخصوص به ایرانی‌ها گفته می‌شد. عجم در لفظ عرب، به معنی «گنگ‌زبان و مِن مِن گو» است. از اینرو، آنها عجم را مقابل با زبان عربی، یعنی فصحه به معنی «خالص، درست» قرار دادند. این لفظ، همانند لفظ بربر یونانی است که هنگام اسیر کردن، به فرد مغلوب (که وحشی تلقی می‌کردند) گفته می‌شد. در اسپانیای اسلامی هم، این عجم به زبان بومی اسپانیایی شبه‌جزیره ایبری گفته می‌شد. به طور کلی، این لفظ، لفظی تحقیر کننده در زبان عرب بود تا برتری سیـاس*ـی-اجتماعی خود را به رخ دیگران بکشند. همچنین، عرب‌های مهاجم، مردم بومی آذربایجان را با لفظ تحقیرآمیز «علوج» خطاب می‌کردند.
    تحقیر ایرانی های آذربایجان:عبدالحسین زرینکوب، شورش بابک را نتیجه خشم ایرانیان به ستوه آمده از ستم بنی‌عباس می‌داند:
    "قیام بابک که در راس خرمدینهای ناراضی، شورشگر و دست از جان شسته بر ضد دستگاه حکومت و برای سرنگون کردن سازمان دیوانی و اجتماعی موجود برخاست، برای زمینداران و صاحبان اقطاع که دربهره‌کشی از رعیت هیچ کونه انصاف و شفقت نمی‌شناختند بشدت مایه وحشت شد. دسته‌های روستاییان و شبانکارگان خشمگین و پرخاشگر که طی سالها از پرداخت جزیه و خراج و بیگاری و بهره‌های سنگین به ستوه آمده بودند، برای آنکه از هر جایی به حمع یاران بابک بپیوندند ناچار شدند در سر راه هر گونه مانعی را از پیش بردارند. لاجرم از کشتن زمینداران، غارت دهقانان بزرگ و حتی از قتل زنان و کودکان آنها خودداری نکردند. آوارگان، ستمدیدگان، راهزنان و کسانی که از زندان‌های سخت بیرون آمده بودند نیز همه جا در بین راه به آنها ملحق شدند و با این عناصر ناهمگون درهم آمیخته که نیروی انقلاب از آنها تشکیل می‌شد توقیف مخالفان، مصادره اموال، شکنجه کردن و مثله کردن مالکان و صاحبان اقطاع که ناظر به دستیابی بر اموال آنها بود اجتناب ناپذیر شد. بابک با چنین نیرویی به زودی در تمام آذربایجان موجب وحشت عام شد و وقتی بر بذ دست یافت اکثر مخالفان از بیم آنها به مراغه پناه بردند و آنجا متحصن شدند. بابک برای آنکه لشکر خلیفه به یاران وی به آسانی دسترس نیابد شهرها و دیه‌های اطراف را هم به دست ویرانی سپرد و از آنها جز خرابه‌های سوخته و ویران چیزی باقی نگذاشت."
    کلیفورد ادموند باسورث، قیام بابک و پیروانش را جنبشی دینی، بر پایه‌های احساسات ناسیونالیستی ضد عرب می‌داند.
    عباس زریاب خوئی، در مورد قیام بابک می‌نویسد:
    "یکی از عوامل شورش این بود، که خرمدینان را ظاهراً مسلمانان، اعمّ از عرب و ایرانی، تحقیر می‌کردند. داستان رفتار توهین آمیز کدخدای بلال آباد با جاویدان حاکی از این معنی است. مقدسی می‌نویسد که اصحاب بابک در فقر و ذلّت به سر می‌بردند. ظاهراً مردم خرمی مذهب آن روستاها و نواحی، که از ذلّت و خواری رنج می‌بـرده و بنا به عقاید دینی خود منتظر قیام بوده‌اند، به دستور بابک شوریده و عمّال و مأموران خلیفه را به شرحی که در البدء والتاریخ آمده به قتل رسانده‌اند."
    غلامحسین یوسفی شورش بابک خرمدین را اینگونه توصیف می‌کند:
    "بلعمی و دیگر مورخین می‌گوید که پیروان بابک از مردم فقیر، روستائیان محلی تشکیل می‌شدند و مورخین مختلفی پیروان بابک را «اسرافکار و ولخرج، مرتد و سارق» خطاب می‌کنند. می‌توان نتیجه گرفت که بابک حمایت گسترده‌ای از کشاورزان و روستائیان فقیر آذربایجان داشته‌است کسانی که امید به آینده بهتری از طریق پیروزی شورش داشته‌اند ولی غیر محتمل است که آنها از روی ترس یا مصلحت‌اندیشی به شورش پیوسته باشند."
    200px-Vladimir_Fedorovich_Minorsky.jpg
    ولادمیر مینورسکی: مردمان بومی و
    اصیل یک‌جانشین روستایی و کشاورز
    آذربایجان در دوران فتح اعراب به لقب
    تحقیرآمیز علوج (غیرعرب) خطاب می‌شدند.
    این‌ها به گویش‌های متفاوتی همچون آذری و تالشی
    تکلم می‌کردند که هنوز هم امروز جزیره‌هایی از این
    زبان‌ها در میان مردمان ترک‌زبان آذربایجان دیده می‌شود
    . تنها سلاح این جمعیت آرام و صلح‌جوی روستایی فلاخن
    بود و بابک خرمدین با پشتیبانی این گروه برضد خلیفه قیام کرد.
    موالی
    کلمهٔ مولی، در عربی معانی متعدد و گاه متضاد همچون «اربـاب، آقابرده، بنده، آزادکننده، هم‌پیمان، پناهنده» دارد، اما پس از فتوحات اعراب، این اصطلاح بیشتر به نومسلمانان غیرعرب اطلاق می‌شد که از راه مسلمان شدن، از قید بردگی آزاد می‌گشتند و درعین‌حال با نام «مولی»، تحت حمایت صاحبان اولیهٔ خود باقی می‌ماندند. با توجه به قوانین اسلام که مسلمان بـرده نمی‌شود، بندگان آزادشده وضعیتی بین بندگی و آزادگی پیدا می‌کردند و شرایط و مقررات ویژه‌ای برای آنها فراهم می‌شد.
    موالی اصلی و اولیه، بردگان غیرعربی بودند که با پذیرش اسلام، آزادی خویش را به دست آوردند. این گروه، با موج‌های پی در پی به عنوان اسیران جنگی و به عنوان بخشی از غنایم اعراب به شهرهای اردوگاهی آورده شده بودند. گرچه آنها آزادی خویش را با توسل به اسلام، بدست آوردند، ولی به عنوان موالی همچنان منتسب و وابسته به مالک و ولی‌نعمت قبلی خویش باقی‌مانده بودند. در کوفه، این بردگان آزاد شده، دومین طبقه بزرگ موالی را تشکیل می‌دادند. سومین گروه بزرگ موالی، آن دسته از خرده مالکان و دهقانانی بودند که با سقوط نظام فئودالی دوره ساسانی، و ویرانی روستاهایشان، در نتیجه حمله مهاجمان عرب، کشت و کار را رها کردند؛ چرا که دیگر به صرفه نبود. مشکل این مردم روستایی، از جمله آنهایی که در دهات و املاک پیرامون کوفه به کار مشغول بودند، بالا بودن مالیات ارضی یا خراج شدید بود. در نتیجه، عده روزافزونی از آنها، پیوسته ناچار می‌شدند که مزارع را رها سازند و در شهرهای اردوگاهی، به دنبال شغل دیگری بگردند؛ و بالاخره گروه نسبتاً کم‌اهمیتی از موالی، ایرانیانی بودند که ادعا داشتند از تبار بزرگانند و اجازه یافته بودند که از امتیازات خاص طبقه حاکم عرب سهمی داشته باشند.
    همگام با گسترش اسلام، شمار کلی موالی به سرعت افزایش گرفت. در حقیقت، در ظرف چند دهه، تعداد آنها از مسلمانان عرب هم فراتر رفت. اینک موالی، به عنوان افراد مسلمان جامعه اسلامی، همان حقوق و امتیازاتی را می‌خواستند که همکیشان عربشان، از آن برخوردار بودند. چرا که پیامبر اسلام، به آنها وعده «برابری و تساوی همه مؤمنان در برابر خداوند، فارغ از هرگونه تفاوت تباری و نژادی و قبیله‌ای» را داده بود. اما حکمرانان عرب تحت خلافت بنی‌امیه، تعالیم اسلام دربارهٔ مساوات و برابری را مراعات نمی‌کردند؛ حال آنکه در سال‌های صدر اسلام و مقدم بر دوره خلافت عمر، هنگامی که موالی هنوز در اقلیت بود، دستورهای اسلام، دقیقتر مراعات می‌شد.
    به نوشتهٔ جرجی زیدان، موالی، درحقیقت شهروندان درجه‌دوم جامعهٔ اسلامی آن روز بودند. اگرچه تحقیر آنها و مردم غیرعرب از دوران پیش از بنی امیه آغاز شد، در زمان حکومت آنان شدت یافت. زیرا اعراب خود را بالاتر از دیگران می‌پنداشتند و می‌گفتند: «ما نه تنها شما را از بردگی و اسارت آزاد ساختیم، بلکه از پلیدی و کفر و شرک نجات داده، مسلمان کردیم و همین کافی است که از شما برتر باشیم».
    اعراب دوران بنی امیه، در حفظ نژاد خود می‌کوشیدند و به غیر عرب و موالی، زن نمی‌دادند. حتی شدت تعصب امویان به حدی بود که به نوشته مسعودی، امویان خلافت را بر پسر کنیز (غیر عرب) حرام می‌دانستند. زیرا مایل نبودند کنیززادگان، عهده‌دار خلافت شود. خواری و خفت موالی در عصر امویان تا آنجا بود که به گزارش مطهر بن مقدسی، حاکمی چون حجاج نیز، نتوانست سعید بن جبیر را که از برجستگان تابعین بود، به مسند قضاوت بنشاند، چرا که مردم کوفه بانگ برآوردند که جز عرب کسی برای قضا شایسته نیست. گرفتن جزیه از نومسلمانان، فرستادن موالی به میدان‌های جنگ بدون پرداخت حقوق و مسائلی همانند این، از جمله رفتارهای تحقیرآمیز امویان با موالی بود.
    در پاسخ به دیدگاه نژادپرستانهٔ بنی‌امیه، جریان ادبی-اجتماعی به نام شعوبیه در میان تحصیل‌کردگان و ادیبان ایرانی پدیدار شد. این گروه که نام خود را از آیهٔ قرآن اخذ کرده بودند، ملاک برتری را تقوا و نه نژاد می‌دانستند و خواهان برقراری تساوی وعده داده شده در اسلام بودند و از همین‌رو به «اهل تسویه» نیز معروف گشتند. اما با گذشت زمان، اینها نیز ضمن تفکیک عرب و اسلام، متقابلاً در اشعار خود به تحقیر عرب و تفاخر به نژاد و گذشته باستانی روی آورده، به «اهل تفضیل» مبدل گشتند و نهضتی فرهنگی علیه سلطه و سیادت عرب برپا کردند.
    یک مولی، از هر گروه و دسته‌ای که بود، در مقایسه با یک مسلمان عرب، از نظر اجتماعی و نژادی، مقام پائین‌تری داشت و شهروند درجه دو محسوب می‌گشت. اما موالی از رعایای غیر مسلمان امپراتوری (اهل ذمه)، که حتی موقعیت پائین‌تری داشتند، جدا بودند. اهل ذمه در ابتدا مسیحی‌ها و یهودی‌ها بودند و سپس، زرتشتی‌ها هم به این گروه افزوده شد. آنها در مقابل پرداخت باج و خراج خاصی (جزیه)، از حمایت (ذمه) دولت اسلامی برخوردار می‌شد. جزیه بعداً به صورت نوعی مالیات سرانه مشخص تحول پذیرفت. یک ذمی که معروض محدودیت‌های اجتماعی نیز بود، همینکه به دین اسلام درمی‌آمد، مقام مولی به دست می‌آورد و الزاماً به یکی از قبایل عرب انتساب پیدا می‌کرد. اعراب به راه‌های مختلف، به ویژه اقتصادی، نسبت به موالی‌ها تبعیض قائل می‌شدند. موالی اغلب از غنایمی که قبایل، در جنگ‌ها بدست می‌آورد، بهره‌مند نمی‌گشتند؛ و حق دریافت جیره و مواجبی که متعلق به سپاهیان اسلام بود، را نداشتند. مهمتر از این، مالیاتی که نوکیشان مسلمان غیرعرب می‌پرداختند، اغلب همانند جزیه و خراجی بود که از رعایای غیرمسلمان گرفته می‌شد؛ و این شاید مهمترین علت نارضایتی آنها بود؛ چرا که آنها برای فرار از بار مالیاتی‌شان، به اسلام گرویده بودند.
    موالی، به عنوان یک طبقه محروم از امتیازات اجتماعی، که در جوامع شهری متمرکز شده بودند و آرزوی دولت و اجتماعی را می‌کشیدند که نسبت به تعالیم اسلام، حساسیت بیشتری از خود نشان دهد، زمینه مساعد و ارزشمندی را برای تشکیل سپاه در هر جنبش و نهضتی را به وجود می‌آوردند. نهضتی که به مخالفت با نظام انحصاری عرب در لوای حکومت بنی‌امیه قد برمی‌افراشت. در واقع، آنها در شورش‌های خوارج شرکت جستند، و حدود صدهزار تنی از آنها در ۷۰۱ میلادی / ۸۲ هجری به قیام ناموفق ابن الاشعث علیه حجاج پیوستند. بالاتر از همه، آنها به نهضت مهمتر شیعی که در کوفه متمرکز بود، به دو دلیل، پیوستند. دلیل اول، مذهب شیعه کشش و جذبه بیشتری برای جلب توده‌های محروم و ستمدیده داشت و دلیل دوم، همسویی تفکرات موالی و سابقه بعضی از موالی، آنها را به آرمان‌های شیعه در مورد رهبری بود. مثلاً موالی ایرانی جنوب عراق، دارای سنت دینی-سیـاس*ـی دیرینه دربارهٔ سلطنت الهی و رهبری موروثی، تقریباً شبیه به سنت یمنی‌ها بودند. در نتیجه، کاملاً آمده لبیک گویی به دعوت شیعه و مواعید آنها در برانداختن اموی‌های فاقد تقوی، و استقرار و انتصاب اهل بیت به خلافت بودند تا با قرار گرفتن زمام حکومت در دست آنها، تعالیم اسلام دربارهٔ برابری و تساوی، برقرار گردد.
    ابن تیمیه امام غزالی و جاحظ
    از قول ابن تیمیه آورده‌اند:
    "شیخ اسلام، ابن تیمیه، گفته‌است که همانا ذات عرب بهتر از ذات عجم است؛ چه یهود، چه سریانی، چه رومی و چه ایرانی… و همانا بهترین نژاد عرب، خاندان قریش هستند."
    بن تیمیه، به نقل از عمر بن خطاب، آورده‌است که از جشن نوروز و مهرگان بپرهیزید، و کسانی که این روزها را جشن می‌گیرند، در قیامت خود را جز بی‌دین‌ها و کافرها خواهد یافت. همچنین در حدیث دیگری، مسلمانان را از عبادات ایرانی‌ها (به عربی: رطانت العجم) منع کرده است. به نوشته شاکد، این اصطلاح، اشاره به نمازهای زرتشتیان دارد.
    ابوحامد محمد غزالی، اعلام کرده که تمام جشن‌ها باید ممنوع شوند و حتی نامی از نوروز و جشن سده آورده نوشته تا به روزهای عادی تبدیل گشته و حتی نام و نشانی از آنها باقی نماند.
    غزالی در کتاب کیمیای سعادت نوشته است:
    "... و برای کودکان در نوروز شمشیر و سپر چوبین فروشند و برای جشن سده بوق سفالین … آما آنچه برای سده و نوروز فروشند، چون شمشیر و سپر چوبین و بوق سفالین، این در نفسِ خود حرام نیست ولیکن اظهار شعارِ گبران حرام است و مخالف شرع است، و هر چه برای آن کنند نشاید؛ بلکه افراط کردن در آراستن بازارها به سبب نوروز و قطایف بسیار کردن و تکلف‌های نو افزودن برای نوروز نشاید؛ بلکه نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن را نبرد تا گروهی از سلف گفته‌اند که «نوروز روزه باید داشت تا از آن طعام‌ها خورده نباید و شبِ سده چراغ فرا نباید گرفت تا اصلاً آتش نبیند.» و محققان گفته‌اند که «روزه داشتن این روز هم ذکرِ این روز بُوَد، و نشاید که نام این روز برند»، به هیچ وجه، بلکه با روزهای دیگر برابر باید داشت، و شبِ سده همچنین، چنان‌که از وی نام و نشان نماند."
    جاحظ در سخنانی ایران‌ستیزانه، در مورد ایرانی‌های باستان و زرتشتی چنین گوید:
    "بنا به گفتار زردشت، گربه را شیطان، و موش را خدا آفریده، بول گربه در دریا، ۱۰ هزار ماهی را می‌کشد… زردشت با چنین استدلالی، مردم را به این می‌خواند که با مادران خود زناشویی کنند، با بول وضو گیرند، نایبی برای شوهران سفر کرده برگزینند، و «سوراسنب» (به احتمال زیاد، جشن پاکیزگی زن‌ها از دوران قاعدگی است) برپا کنند. سبب پیروزمندی زردشت نیز آن بود که جامعه ایرانی به تباهی و فساد مطلق در غلتیده بود، چندان که ناگزیر به پذیرفتن مجوسیت شدند. از این‌رو ست که می‌بینیم اولاً دین زردشت تنها در فارس و جبال و خراسان که همه فارس‌اند رواج یافته، و ثانیاً هیچ‌کس نیست که دین خود را رها کند و به آیین زردشتی درآید… از اینکه قدرِ خسرو پرویز و نزدیکان و دبیران و اسواران او را می‌کاهم، تعجب نکن، نیز اگر در پی تعجب، به یاد خسرو پرویز افتادی، او را رها کن و سادات قریش را به یادآور که ایشان، از کسری و آل کسری برترند."
    حمله اعراب به ایران
    از ابوریحان بیرونی در کتاب اثرهای مانده از قرن‌های گذشت نقل شده‌است:
    "وقتی قتبیه بن مسلم سردار حجاج، بار دوم بخوارزم رفت و آن را بازگشود هرکس را که خط خوارزمی می‌نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی‌دریغ درگذاشت و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد تا آنکه رفته رفته مردم امّی ماندند و از خط و کتابت بی بهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفت."
    به نقل از زرین‌کوب در کتاب دو قرن سکوت، با وجود چنین رویدادهایی، اعمال سیاست‌های ضدایرانی اعراب را نمی‌توان انکار نمود. همچنین در کتاب الأغانی نوشته ابوالفرج اصفهانی به شکنجه فارسی‌گویان اشاراتی شده‌ است.
    سرکوب زبان فارسی
    پس از فتح ایران به دست اعراب، در دوران حکومت امویان، اعراب زبان عربی را به عنوان زبان اصلی سرزمین‌های خود انتخاب و آن را به ساکنان سرزمین‌های زیر سلطه خود تحمیل کردند. در پی نارضایتی حجاج بن یوسف از ترویج زبان فارسی در دیوان‌ها، وی دستور جایگزین کردن زبان تمام کشورهای تحت سلطه با عربی را حتی در صورت نیاز با توسل به زور صادر نمود.
    صدام حسین عبدالمجید التکریتی
    "سه چیز که خدا نباید می‌آفرید: ایرانیان، یهودیان و مگس"
    صدام حسین عبدالمجید التکریتی
    صدام حسین، به دنبال برانگیختن اختلافات قومی، با حمایت «جبهه آزادی عربستان» در خوزستان و «جبهه آزادی ایران» در بلوچستان درآمد.
    ایدئولوژی پان‌عربی حزب بعث، خوزستان متعلق به ملت عرب می‌دانست و مدعی بود که باید به دست عرب‌ها برگردد.
    صدام حسین ادعای بی‌اساسی در مورد مالکیت جزایر سه‌گانه ایران برای خود کرد. در سپتامبر ۱۹۸۰، عراق، نقشه‌ای جعلی و تحـریـ*ک‌کننده را چاپ کرد که در در آن، مالکیت جزایر سه‌گانه، از طرف ملت‌های عرب، به او داده شده است. یعنی ایرانیان، مشروعیت حقوق عراق را به رسمیت شناخته‌اند.
    صدام حسین، با حمایت آشکار مالی از تجزیه‌طلب‌های شورشی در خوزستان، دادن وعده همیاری به آنها جهت آزادی عربستان (نامی که توسط رژیم صدام حسین بر استان قدیمی ایران گذاشته شد) متهم شد. بنابر بر گفته فرمانده کل خوزستان، دریادار احمد مدنی، ایران به شورشیان، حمایت تسلیحاتی می‌کرد.
    صدام حسین با برجسته‌سازی چهره عربی اسلام، مثل تأکید بر تبار عربی محمد، زبان عربی قرآن و جایگاه شهرهای مقدس اسلام در کشورهای عربی، تلاش کرد نقش ایران و ایرانیان را در منطقه کمرنگ سازد و اعراب را از آنها برتر بداند. بعدها، با تأکید برتری اعراب بر ایرانیان، او جنگ خود علیه ایران را جنگ قادسیه دوم خواند.
    دوران باستان
    یونانی ها و رومی ها:

    یونانیان ایرانی‌ها را «بربر» می‌خواندند. اما این لزوماً معنی بدی نداشت، درواقع آن‌ها به هر غیریونانی‌زبانی «بربر» می‌گفتند. در ذهن آن‌ها بسیاری از «بربر» ها کاملاً متمدن بودند و یونانیان خود از تمدن و دستاوردهای همسایگان خویش ازجمله پارس‌ها باخبر بودند. منتها مثل اغلب مردمان دیگر در آن دوران یونانی‌ها هم فرهنگ اقوام دیگر را بیگانه و نتیجتاً در سطحی پایین‌تر می‌دیدند.
    اما بعد از جنگ‌های ایران و یونان در نیمه اول قرن ۵ پیش از میلاد معنی این کلمه عوض شد. جایی که ائتلاف زود گذر یونانی، امپراتوری عظیم ایران را شکست داد.
    با وجود این، چنین ارزیابی ذهنی یونانی‌ای (که همچنین مورد استفاده رومیان پیروز بود) اصلاً مورد توجه ایرانیان قرار نگرفت. یونانیان پیش از اسکندر، هیچگاه قادر به تدارک حمله در مقیاس بزرگ به ایران نبودند، ضمن این که لشگرکشی‌های در مدیترانه فقط برای سیاست خارجی کاخ شاهی و ارتش اهمیت داشت و مردم ایران به آن اهمیت نمی‌دادند.
    اسکندر مقدونی:
    برای بیشتر زرتشتیان و ایرانیان، اسکندر مقدونی به عنوان نابودگر اولین امپراتوریشان و نابود کننده پارسه شناخته می‌شود. عموماً منابع تاریخی برنامه‌ای برای یا بدنام کردن و یا ستایش کردن از اسکندر داشته‌اند. حتی در میان خود ایرانی‌ها هم چنین چیزی دیده می‌شود. با وجود این که برخی مورخان ایرانی جنبه‌های منفی کشورگشایی اسکندر را بیان کرده‌اند، اکثر نویسندگان قرون وسطی تحت تأثیر نویسندگان عرب، دیدگاه متفاوت و بسیار مثبت‌تری را نسبت به او داشته‌اند. لازم به یادآوریست که در فرهنگ زرتشتیان و ایرانیان باستان به اسکندر گجستک به معنای ملعون می‌گفتند.
    چنگیز و مغولان:
    شهر بخارا، بعد از ۱۲ روز نبرد علیه مغول‌های مهاجم (به فرماندهی چنگیزخان)، سقوط کرد. تمام ساکنین شهر بیرون آورده شدند، اموالشان غارت گشت و شهر در آتش سوخت. تمام مدافعین قلعه کشته شدند.
    رنسانس تا معاصر
    امپراطوری روسیه:

    ایران بیش از تمام قدرت‌های استعماری دیگر، به امپراتوری روسیه قلمروهایی را واگذار کرده‌بود.
    منش روسیه در برخورد با همسایه جنوبی‌اش را می‌توان به سادگی با خواندن پیغام زیر، که در تاریخ ششم ژوئیه ۱۹۴۵توسط کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی برای رهنمود به شورای رهبری محلی آذربایجان شوروی فرستاده شده، متوجه شد:
    "کارهای تدارکاتی برای تشکیل یک بخش آذربایجان قومی خودمختار با دامنه عمل زیاد درون مزرهای حکومت ایران را شروع کرده و هم‌زمان جنبشی تجزیه طلب در استان‌های گیلان، مازندران، گرگان و خراسان برقرار کنید."
    200px-Liakhov.jpg
    کلنل لیاخوف روسی که مجلس ایران
    را به توپ بست.
    درحالی که پرتغالی‌ها، بریتانیایی‌ها و هلندی‌ها برای جنوب و جنوب شرق ایران تضعیف شده در دورهٔ صفوی رقابت می‌کردند، روسیه در شمال کاملاً بی‌رقیب بود و برای استقرار نفوذ در بخش‌های شمالی ایران به سمت جنوب سرازیر شده بود.
    حکومت قاجار، بیمار از سیاست داخلی متوجه شد که قادر به رودررویی (اگر نگوییم که حتی متوجه نشدند) با خطر شمالی روسیه نیست. دربار شاهنشاهی، ضعیف و ورشکسته تحت فرمان فتحعلی‌شاه مجبور به امضا قرارداد رسوایی‌آور گلستان در ۱۸۱۳ م شد، که بعد از شکست تلاش‌های عباس‌میرزا برای آرام کردن جبهه شمالی ایران، به امضای قرارداد عهدنامه ترکمنچای منجر شد.
    با پیشروی مداوم امپراتوری روسیه به سمت جنوب در جریان دو جنگ ضد ایران و قراردادهای گلستان و ترکمنچای در جبهه‌های غربی، به علاوه مرگ نابه‌هنگام عباس‌میرزا در ۱۸۲۳ م و قتل وزیر اعظم ایران (میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام)، ایران پایگاه سنتی خود در آسیای میانه را به ارتش تزار روس واگذار کرد. ارتش روسیه سواحل آرال را در ۱۸۴۹ م،تاشکند را در ۱۸۶۴ م، بخارا را در ۱۸۶۷ م، سمرقند را در ۱۸۶۸ م و خیوه و آمودریا را در ۱۸۷۳ م اشغال کرد. پیمان آخالاوج شکست‌های ایران در برابر قدرت جهانگیر روسیه بود.
    در انتهای قرن نوزدهم، تسلط روسیه چنان رسمیت یافت که تبریز، قزوین و گروهی دیگر از شهرها توسط روس‌ها اشغال شدند و حکومت مرکزی در تهران هیچ قدرتی حتی برای انتخاب وزرای خود بدون تأیید کنسولگری‌های روس و انگلیس، نداشت. برای نمونه مورگان شوستر، زیر فشار عظیم بریتانیا و روسیه به دربار شاهی، وادار به استعفا شد. شوستر در کتاب «خفه کردن ایران» که یک انتقاد تند از روسیه و بریتانیا است، جزئیات این ماجراها را برشمرده‌است.
    این‌ها و یک سری اتفاقات حساس مانند به توپ بستن مسجد گوهرشاد در مشهد به سال ۱۹۱۱ و به توپ بستن مجلس ملی ایران توسط کلنل لیاخوف روس، منجر به گسترش موج احساسات روس ستیزانه در سرتاسر ایران شد.
    یکی از نتایج اعتراض عمومی علیه حضور همه‌جانبه روسیه در ایران، جنبش مشروطه‌خواه گیلان بود. شورشیان به رهبری میرزاکوچک خان به سمت مواجهه بین شورشیان ایران و ارتش روسیه پیش می‌رفتند، که با انقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۷ این امر خاتمه یافت.
    هرچند مداخله‌های روسیه بعد از به قدرت رسیدن بلشویک‌ها، با جمهوری سوسیالیستی شوروی ایران در ۱۹۲۰ و پس از آن جمهوری کوته عمر مهاباد، که آخرین تلاش اتحاد شوروی برای برپایی جمهوری کمونیستی در ایران بود، ادامه یافت.
    پایان جنگ جهانی دوم آغازی بر نفوذ آمریکا در صحنهٔ سیاست ایران بود. با آغاز جنگ سرد آمریکا بر ضد شوروی، ایالات متحده سریعاً برای تبدیل ایران به بلوک ضد کمونیستی تلاش کرد که باعث ازمیان رفتن تأثیر شوروی بر ایران، در سال‌های آتی شد.
    هنگام جنگ ایران و عراق، اتحاد جماهیر شوروی به بزرگ‌ترین حامی نظامی صدام حسین تبدیل شد.
    امپراتوری بریتانیا:
    سابقهٔ بریتانیا در دخالت در سیاست‌های ایران، از تمامی کشورهای اروپاییبیشتر است. این مداخله سریعاً به یکی از سیاست‌های استعماری به نفع کمپانی هند شرقی و بر ضد ایران تبدیل شد. با ورود روسیه به عنوان رقیب، این عرصه، بازی بزرگ نام گرفت.
    در موقعیت‌های بی‌شماری، حکومت بریتانیا ضد ایران (چه علیه حکومت ملی و چه منافع آن) عمل کرده‌است. عهدنامه گلستان به سال ۱۸۱۳ م و به دنبال آنعهدنامه ترکمانچای، هردو توسط سرگوراوزلی بدنام و به کمک دفتر روابط خارجی بریتانیا تنظیم شدند. در واقع، بعد از شکست دادن ناصرالدین شاه درهرات به سال ۱۸۵۷، مرزهای شرقی و جنوبی ایران توسط بریتانیا معین شدند. دولت بریتانیا در دهه ۱۸۶۰ فردریک جان گلدسمید از بخش تلگراف هندو-اروپایی را مأمور مشخص کردن مرزهای بین ایران و هند کرد.
    چنین نگرش منفی‌ای را به خصوص می‌توان در فتوای تحریم تنباکو دید که توسط میرزای شیرازی داده شد. این فتوا باعث شعله‌ور شدن خشم مردم بر ضد حضور بریتانیایی‌ها در ایران در مقابل سیاست خاندان قاجار شد.
    ردپای بریتانیا همچنین در پیدایش نقشه تهاجم عراق به ایران در سال ۱۹۸۰ م دیده می‌شود. این مطلب در مقاله‌ای در روزنامه نیویورک تایمز در ابتدای جنگ ایران و عراق گزارش شده‌است. نکات مهم این گزارش این است.
    یک نقشه تهاجم با جزئیات در سال ۱۹۵۰ م برای ارتش عراق توسط مشاور نظامی بریتانیا برای عراق، ۳۰ سال پیش از تهاجم صدام حسین به ایران تهیه شده بود.پیش‌نویس اصلی این طرح از سال ۱۹۳۷ توسط بریتانیا در دست تهیه بوده‌است؛ محورهای اصلی پیشروی که در طرح شرح داده شده‌اند، مشابه همان است که در تهاجم عراق به ایران در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ م انجام شد.هدف اصلی این طرح «... فراخوانی نیروهای عراقی برای اشغال استان خوزستان، مذاکره برای متارکهٔ جنگ با حکومت ایران که شامل تسلیم این استان به عراق… همچنین آزادی مردم عرب‌زبانی که در خوزستان زندگی می‌کنند باشد». به طور مشخص تغییرات متوالی در حکومت عراق در طی سی سال بعدی، اهدف اصلی طرح بریتانیا را تغییر نداد؛ تنها در اثر گذشت زمان طرح به روز شد.
    دولت انگلیس در سال ۱۲۱۹ خورشیدی، نام دریای بریتانیا را برای خلیج فارس به کار بردند اما این نام پذیرشی نیافت و آن را رها نمودند.
    انگلیسی‌ها اولین کسانی بودند که عرب‌ها را تحـریـ*ک به استفاده از نام جعلی خلیج عرب به جای خلیج فارس کنند.
    جمهوری اسلامی
    نوروز و چهارشنبه سوری:

    مرتضی مطهری در مورد نمادهای باستانی ایران (نوروز و چهارشنبه سوری) اینگونه گفته‌است:
    "به‌خدا ننگ این مردم است که روز سیزده و این ایام را بعنوان جشن سیزده بدر بیرون می‌رن. ننگ باشه بر اینها که بعنوان پرورش افکار این‌ها را به مردم نمی‌گویند و شما احمقها هم این حرکات را هر سال انجام می‌دهید بلکه آنها شما بدبختهای احمق را تمجید می‌کنند تشویق می‌کنند اینها از اسلام نیست اینها ضد اسلام است… نیاکان ما در گذشته جشن می‌کردن؛ پس ما هم باید چنین کنیم چهار شنبه آخر سال می‌شود؛ بسیاری از خانواده‌ها که باید بگویم خانواده احمقها آتش روشن می‌کنند و هیزمی روشن می‌کنند و آدمهای سر و مر و گنده با آن هیکلهای نمی‌دانم چنین و چنین از روی آتش می‌پرن که ای آتش زردی من از تو سرخی تو از من این چقدر حماقت است خب چرا چنین می‌کنید می‌گویند پدران ما چنین می‌کردند ما نیز چنین می‌کنیم اگر پدران شما چنین می‌کردند و شما می‌بینید که آن کار احمقانه‌است و دلیل خریت پدران شما است رویش را بپوشید چرا این سند حماقت را سال به سال تجدید می‌کنید؛ این یک سند حماقت است که شما هی می‌کوشید که این سند حماقت را زنده نگهدارید و بگویید ماییم که چنین پدران خری داشته‌ایم… پس شما باید بگویید که الحمدالله در روز نحس قرار نگرفته‌ایم؛ اتفاقاً باید بدانیم که الان تمام روزهای ما نحس هست روز اول فروردین‌ماه هم نحس است بین روز اول و دوم و سوم و چهارم فروردین؛ دوازدهم و سیزدهم فروردین هم نحس است ما از این نحس باید خارج بشیم چه باید بکنیم؟؛ بریم بیرون سبزه‌ها را گره بزنیم از نحسی خارج می‌شیم؟ با سمنو پختن از نحسی خارج می‌شیم؟ با پهن کردن سفره هفت سین از نحسی خارج میشیم؟ بیچاره بد بخت چرا خانه‌ات را ول می‌کنی می‌ری بیرون؛ از این کارهای زشت بیا بیرون از این عادت زشت بیرون بیا؛ از این حرکات زشت خودت خارج شو تا از نحوسات بیای بیرون از این حرکات زشت و کثیف و پلید که به آن گرفتار هستی خارج شو تا از نحوست بیای بیرون سیزده چه گناهی دارد؟ از سمنو چه کاری ساخته‌است؟ از سبزه و هفت سین چه کاری ساخته‌است؟"
    آرش کمانگیر:
    به دستور دادستان ساری، تندیس آرش کمانگیر و اسبانش در ساری جمع‌آوری و نابود شدند.
    شاهنامه فردوسی:
    نقاشی دیواری میدان فردوسی مشهد به طول ۵۰۰۰ متر مربع و با موضوع شاهنامه فردوسی یکی از طولانی‌ترین نقاشی‌های دیواری کشور بود پس از گذشت چند ماه از بهره‌برداری به صورت شبانه کاملاً محو شد. جای نقاشی‌های شاهنامه را نوشته‌هایی با عنوان «ملک موقوفه آستان» و «اداره حفاظت املاک و اراضی آستان قدس» گرفته‌است. علی حامدمقدم، سخنگوی شهرداری مشهد، گفته‌است که آستان قدس رضوی، «یکشنبه شب، در اقدامی بی‌سابقه بزرگترین نقاشی دیواری کشور» را پاک کرد.
    سردار آریو برزن:
    در پی درخواست فرمانده سپاه پاسداران در استان کهگیلویه و بویراحمد، عوض شهابی فر، برای تخریب تندیس آریوبرزن دادستان یاسوج، فرمان پائین آوردن تندیس را صادر کرد.
    بابک خرم دین:
    مسعود نقره کار در مورد دیدگاه اسلامیون می‌نویسد:
    روزنامه جمهوری اسلامی" در رابـ ـطه با بزرگداشت بابک خرم دین که در قلعه بابک (منطقه کلیبر آذربایجان شرقی) برگزار شد، پیشاپیش این گونه به پیشواز رفت:
    "بابک خرم دین مزدکی و آدمکش بود."
    موسوی اردبیلی دربارهٔ بابک خرم دین گفت:
    "بابک خرم دین، کسی بود که اردبیل را تاراج کرد و در منطقه عرشه اردبیل به قدر موی سر به کشتار مردم اقدام کرد و تأثرانگیز است که بابک خرم دین به عنوان یکی از مفاخر اردبیل مطرح می‌شود در حالی که او مزدکی و آدم‌کش بوده‌است.
    صافی گلپایگانی نیز در جواب یک سؤال دربارهٔ بابک خرم دین نوشته‌است:
    "شبهه‌ای در کفر و الحاد بابک خرم دین نیست. ترویج افکار و دفاع از مواضع او ترویج باطل و معارضه با اسلام و برای تضعیف هویت اسلامی جامعه‌است و صرف بیت المال و مال شخصی در جهت اشاعه نام و یاد او همه حرام است. باید مسئولین امور جداً از این گرایش‌ها جلوگیری نمایند."
    مرتضی مطهری نیز در «پانزده گفتار» گفته‌است:
    "بابک با ایرانی‌ها می‌جنگید نه با اعراب. بابک را ایرانی‌ها کشتند و ۲۵۰ هزار کشته دادند. ایرانی‌ها که با بابک می‌جنگیدند گرزی داشتند به نام کافرکوب. بابک با اسلام و مسلمین می‌جنگید."
    کاوه آهنگر:
    اکاوه آهنگر شخصیتی اسطورهای از ایران باستان است. در شاهنامه فردوسی آمده که او قیامی مردمی علیه فرمانروایی به نام ضحاک (اژی‌دهاک) را پی می‌ریزد. نشانِ جنبشِ او، درفش کاویانی، پیشبند چرمی‌اش است که بر سر نیزه‌ای می‌آویزد.
    هراس از تبدیلِ تندیسِ کاوه به پایگاهی برای ضد انقلاب
    احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران در مراسم رسمی نمازجمعه در تهران تخریب مجسمه کاوه آهنگر در اصفهان را خواستار شد. وی گفت:
    "این مجسمه، به پایگاهی برای ضد انقلاب بدل خواهد شد."
    سردار اسعد بختیاری:
    در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ عده‌ای از افراد ناشناس مجسمهٔ سردار اسعد بختیاری را در شهر جونقان را ویران کردند. این حادثه مدتی پس از آن که یکی از مسئولان محلی از ساخت موزهٔ مشروطه در آن محل انتقاد کرده بود رخ داد.
    ایالات متحده آمریکا
    بعد از انقلاب اسلامی ایران و روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی ایران و مخالفت شدید ایشان با موجودیت اسرائیل، آمریکا به نوعی جنگ تبلیغاتی علیه ایران دست زده‌است. در این میان غرب سعی کرده در کنار به تصویر کشیدن اسرائیل به عنوان کشوری حامی دموکراسی و مردم‌سالار، ایران را کشوری با حکومتی تحت اختیار روحانیت کوته‌نظر جلوه دهد.
    رسانه ها،اندیشگاه ها و دولت:
    ان کولتر خبرنگار آمریکایی از اصطلاح «کله‌عمامه‌ای» برای اشاره به ایرانیان استفاده می‌کند و برنت اسکوکرافت مردم ایران را «فرش فروش» خطاب قرار می‌دهد. همچنین روزنامه کلمبوس دیسپچ در سال ۲۰۰۷ میلادی کاریکاتوری را به چاپ رساند که در آن ایران را یک فاضلاب و مردم آن را سوسک نشان می‌داد. در همین سال دبرا کاگان کارمند سابق پنتاگون نیز با بیان «من از همه ایرانیان متنفرم» گروهی از اعضای پارلمان بریتانیا را متعجب ساخت. در سال ۲۰۰۹ میلادی در کنفرانس کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل، مارتین کرامر استاد دانشگاه هاروارد در مورد خطر پذیرفتن ایرانیان آمریکا برای نزدیک شدن به قدرت هشدار داد: «ایران می‌تواند اهرمی در پس چهره ایرانیان آمریکا باشد، افرادی که بسیاری از آن‌ها جایگاه‌های حساسی دراندیشگاه‌ها و حتی دولت دارند.»
    به تصویر کشیدن ایران و ایرانی در هالیوود:
    تهالیوود از دهه ۱۹۸۰ و بخصوص ۱۹۹۰ میلادی، شخصیت‌های منفی از ایرانیان را در مجموعه‌های تلویزیونی نظیر ۲۴، جان دو، بربال‌های عقاب (۱۹۸۶) و فرار از ایران: خوشحالی کانادایی (۱۹۸۱ برپایه داستانی حقیقی) به تصویر می‌کشد و همچنین در سری سوم فیلم ترانسفورمرز نیز این واقعه به چشم می‌خورد.
    اسکندر:
    در سال ۲۰۰۴ میلادی، فیلم اسکندر به کارگردانی الیور استون ساخته شد که در آن ایرانیان به طرز منفی و نادرستی به تصویر کشیده شده‌اند و همچنین برخی مورخان ایرانی به غیر تاریخی بودن این فیلم و اینکه به نفع اسکندر این فیلم را ساختهاند و چهرهٔ او را شخصی رئوف و با گذشت نشان میدهند اعتراض کردند، از جمله این که نبردهایاسکندر با داریوش سوم را به طور خلاصه و با شجاعتهای اسکندر نشان داده‌اند.
    300:
    فیلم ۳۰۰ محصول سال ۲۰۰۷ میلادی، فیلمی با اقتباس از رمان گرافیکی فرانک میلر متعلق به سال ۱۹۹۸ است که به واسطه نژادپرستی در به تصویر کشیدن سربازان ایرانی در جنگ ترموپیل مورد انتقاد قرار گرفته بود. منتقدان در ایالات متحده و نقاط دیگر جهان یادآور شده‌اند که سیاست غرب علیه ایران در رابـ ـطه با سیر تاریخی این کشور، نمایش ایرانی‌ها به عنوان افرادی فاسد، خوش‌گذران و شیطانی در مقابل یونانی‌های نجیب است.همزمان با پخش جهانی این فیلم و پخش نسخه کپی فیلم در تهران و خبر موفقیت آن در باکس آفیس، آزاده معاونی روزنامه‌نگار مجله تایم، خشم و ناراحتی مردم را گزارش کرد.
    جهان عرب
    اعراب:

    ریچارد فرای معتقد است که بحران نگرش‌های ایرانی‌ستیزی اعراب اینگونه خلاصه می‌شود:
    "اعراب دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل‌گیری فرهنگ اسلامی درک نمی‌کنند. شاید می‌خواهند گذشته‌ها را از یاد ببرند، اما با چنین کاری شالوده معنوی، موجودیت اخلاقی و فرهنگی خود را از میان می‌برند."
    عجم:
    با استناد به دانشنامه بریتانیکا کلمه عجم در زبان عربی اشاره‌ای بخصوص به فارسی زبانان است و به معنای فردیست که توانایی تکلم صحیح را ندارد (لال، خاموش) در حقیقت عجم در مقابل معنای تکلم صحیح و درست زبان عربی است.
    شایان ذکر است که عجم در لغتنامه عربی برای تمام غیرعرب‌ها به کار می‌رود و به دفعات توسط ابن خلدون در مقدمه ابن خلدون به این شکل به کار رفته‌است. هرچند اعتقاد بر این است که اشاره ابن خلدون به فارسی زبانان می‌باشد. علاوه بر این کلمه عجم ریشه در ع-ج-م دارد و به معنای ناواضح، مبهم، غیرقابل درک است.
    جنگ ایران و عراق:
    در سال ۱۹۸۰ کشور عراق با حمایت گسترده مالی کشورهای عربی به ایران حمله کرد، صدام حسین، رهبر وقت عراق این جنگ را به تقلید از نخستین تجـ*ـاوز اعراب به ایران، قادسیه دوم نامید. او ایرانیان را حیواناتی می‌خواند که به همراه یهودیان و مگس هیچگاه نباید آفریده می‌شدند.این جنگ که با حمایت عمده کشورهای عرب آغاز شده بود، به مرگ در حدود یک میلیون ایرانی و از میان رفتن خاندانهای بسیاری انجامید.
     

    Hamraz.raz

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/09
    ارسالی ها
    1,186
    امتیاز واکنش
    10,905
    امتیاز
    748
    سن
    20
    عرب ستیزی!
    عرب‌ستیزی به احساسات و اعمالی که حاوی تبعیض، عملیات خصمانه، نفرت و یا پیش‌داوری علیه مردمان عرب و یا نژاد عرب، یا گروه‌های خاصی از مردم عرب باشد، گفته می‌شود. عرب ستیزی عموماً با اسلام‌هراسی اشتباه گرفته می‌شود. عرب ستیزی می‌تواند از نفرت شخصی تا عقاید عامیانه کل یک فرهنگ، ناحیه یا کشور را شامل شود.
    250px-Anti_Arab_sign_in_Pattaya_Beach_Thailand.jpg

    یک نوشته در مغازه‌ای در ساحل پاتایا در تایلند
    نوشته:هیچ عربی اینجا ننشیند. ما عرب‌هایی
    که الـ*کـل مصرف می‌کنند و به دنبال زنان هستند
    را نمی‌خواهیم. ما به اعتقاد شما به اسلام احترام
    می‌گذاریم.
    استرالیا
    رهبران استرالیا ناآرامی‌های خیابانی در دسامبر ۲۰۰۵ میلادی در آن کشور را به نژادپرستی و عرب‌ستیزی توصیف کردند و رئیس مجلس نیوساوث ولز موریس ایما گفت چهره زشت نژادپرستی در استرالیا نمایان شده‌است.
    اسرائیل
    در اکتبر سال ۲۰۰۰ میلادی سالگرد آغاز جنگ یوم کیپور هزاران یهودی طی تظاهراتی در شهرهای ناصره و تل‌آویو اقدام به پرتاب سنگ به سوی عرب‌های حاضر کردند و با سر دادن شعار مرگ بر عرب به تخریب دارایی‌های عرب‌ها پرداختند. روزنامهٔ اسرائیلی هاآرتص پس از این حوادث نوشت: بعد از این حوادث، امسال یوم کیپور بعنوان روزی مملو از خشونت و نژادپرستی یهود علیه عرب مشهور خواهد شد. در این ناآرامی‌ها دو عرب کشته و تعدادی زخمی شدند.
    حزب ملی‌گرای اسرائیل خانه ما که در سال ۲۰۰۶ میلادی تنها ۱۱ کرسی مجلس را داشت به دلیل استقبال مردم از سیاست‌های عرب ستیزانه‌اش در سال ۲۰۰۹ میلادی توانست ۱۵ کرسی را از آن خود کند. این حزب در ادامهٔ سیاست تأسیس یک کشور فلسطینی مستقل، مرزهای اسرائیل را چنان ترسیم کرده بود تا بیش از ۵۰۰٬۰۰۰ عرب اسرائیلی در قلمرو دولت فلسطین قرار گیرند و به جای آن شهرک‌های یهودی‌نشین کرانه باختری به اسرائیل منضم شود. همچنین مهاجرت اجباریعرب‌های ساکن اسرائیل از دیگر سیاست‌های آن‌ها بود. این طرح که به طرح لیبرمن نیز مشهور است از سوی روزنامهٔ گاردین یک طرح عرب ستیز توصیف شده‌است. آویگدور لیبرمن رهبر حزب اسرائیل خانه ماست توسط ایهود باراکبعنوان وزیر تهدیدات استراتژیک به کابینه راه یافت. احمد طیبی عضو عرب کنست، لیبرمن را سیاستمداری بسیار خطرناک و پیچیده توصیف کرد که حمایت خود را از طریق نژادستیزی کسب کرده‌است.یهودا بن مایر در ستون نظرات هاآرتص به لیبرمان برچسب نژادپرستی زده‌است.
    یحیل حزان عضو کنست در سال ۲۰۰۴ میلادی عرب‌ها به کرم تشبیه کرد و گفت آن‌ها مانند کرم، همه جا هستند. در زیرِزمین و روی زمین حاضرند. رافائل ایتان رئیس سابق ستاد نیروهای مسلح اسرائیل گفت: تا زمانی فلسطینی‌ها امنیت رفت‌وآمد خودروها در جاده‌ها را به خطر می‌اندازند، می‌بایست آزادی رفت‌وآمد آنها را محدود کرد تا مانند سوسک‌هایی که در یک بطری محصور و به آنها مواد مخـ ـدر داده شده‌است، شوند.
    در الخلیل فردی ناشناس با اسپری رنگی روی دیوار شعارهای عرب‌ها را در کوره‌های آدم پزی بیندازید و عرب، انسان فرعی است، نوشت. در اورشلیم نیز نقاشی‌های دیواری با موضوع عرب‌ستیزی کشیده شد. در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ کتاب‌های جغرافی مدارس ابتدایی و راهنمایی عرب‌ها را افرادی بدوی، کثیف، آشفته، پرخاشگر و دشمن یهود معرفی می‌کرد. کتاب‌های تاریخ ابتدایی نیز از عرب‌ها به بدی یاد می‌کرد. کتاب‌های درسی تاریخ دوره دبیرستان که اکثراً به مناقشات اسرائیل و عرب‌ها اشاره می‌کرد، با دیدی منفی، عرب‌ها را سرسخت و سازش‌ناپذیر یاد می‌کرد.
    اعراب بادیه‌نشین ساکن جنوب اسرائیل با گزارشی با سازمان ملل متحد، ادعای دولت اسرائیل مبنی برای برابری شهروندان در آن کشور را نفی کردند. بدویان گزارش دادند که شهرهای محل سکونت آنان در مقایسه با شهرهای یهودیان از امکاناتی مانند آب و دیگر خدمات شهری کمتری برخوردار هستند. علی‌رغم توصیه دیوان عالی اسرائیل،بئرشبع از به رسمیت شناختن منطقه مقدس بدویان خودداری می‌کند.
    پس از حملهٔ تروریستی عدن ناتان زادا، سرباز ارتش اسرائیل، به اتوبوس حامل عرب‌های ساکن اسرائیل در سال ۲۰۰۵ میلادی که باعث مرگ ۴ عرب اسرائیلی شد، عرب‌های اسرائیل از افزایش اینگونه حملات ابراز نگرانی کردند و آن را یک اقدام برنامه‌ریزی شده خواندند. عابد اینبیتاوی یک سخنگوی عرب‌های اسرائیلی در گفتگو با جروزالم پست گفت که این حرکت را نشانهٔ رشد روزافزون فاشیسم و نژادپرستی در جامعهٔ اسرائیل نسبت به عرب‌ها می‌داند. اغلب فوتبالیست‌های عرب اسرائیلی با شعارهایی مانند نه عرب‌ها، نه تروریسم از سوی تماشاگران روبرو می‌شوند.عباس ذاکور عضو عرب کنیست اسرائیل در حادثه‌ای که به جنایتِ نفرت مشهور شد، توسط مهاجران روسی که شعارهای عرب‌ستیزانه فریاد می‌کردند، با ضربات چاقو به قتل رسید.
    نتایج نظرسنجی یک مؤسسهٔ تحقیقاتی در سال ۲۰۰۶ میلادی نشان داده‌است که ۴۱٪ اسرائیلی‌ها از تبعیض نژادی علیه عرب‌های اسرائیلی حمایت می‌کنند، ۴۰٪ بر این باورند که دولت باید به مهاجرت عرب‌ها از اسرائیل کمک کند و ۶۳٪ عرب‌ها را برای امنیت و جمعیت اسرائیل یک تهدید می‌دانند. همچنین این نظرسنجی نشان داده‌است بیش از دو سوم اسرائیلی‌ها خواهان زندگی در ساختمانی که یک عرب نیز در آنجا ساکن است، نیستند. ۳۶٪ فرهنگ عربی را عقب‌افتاده می‌دانند و ۱۸٪ آن‌ها نیز از شنیدن گفتگوهای عربی بیزارند.
    در سال ۲۰۰۷ میلادی انجمن حقوق مدنی اسرائیل گزارش داد که دیدگاه‌های عرب ستیز دو برابر شده و حوادث نژادپرستانه ضد عرب ۲۶٪ افزایش یافته‌است. این گزارش نشان می‌داد که نیمی از اسرائیلی‌های یهودی باور داشتند که عرب‌های اسرائیلی نباید حقوق برابر با سایرین داشته باشند. ۵۰٪ دولت را به مهاجرت دادن عرب‌ها تشویق می‌کردند. ۷۵٪ جوانان یهودی معتقد بودند که عرب‌ها هوش و پاکی کمتری نسب به یهودی‌ها دارند. مرکز موساوا که یک مرکز حمایتی برای عرب‌ها در اسرائیل است گزارش داد که حوادث نژادپرستانه علیه عرب‌ها در سال ۲۰۰۸ میلادیده برابر شده‌است. بیشتر این حوادث در بیت‌المقدس گزارش شده‌است. این گزارش با نکوهش رهبران اسرائیل گفت: این حملات نتیجه قضا و قدر نیست، بل نتیجه تحـریـ*ک جامعه از سوی رهبران دینی و سیـاس*ـی به خشونت علیه عرب‌ها است.
    پس از آنکه چند سرباز ارتش اسرائیل، در سال ۲۰۰۹ میلادی و پس از جنگ غزه، کاریکاتورها و شعارهای توهین‌آمیزی نسبت به فلسطینی‌ها روی تی‌شرت‌های خود چاپ کرده بودند، انتقاداتی متوجه ارتش اسرائیل شد.
    در مارس ۲۰۰۹ میلادی یک سلسله مراسم که با عنوان بیت المقدس، پایتخت فرهنگ عرب در آن شهر، ناصره و دیگر مناطق کشور برنامه‌ریزی و برگزار شده بود برای بار دوم از سوی آوی دیچتر وزیر امنیت داخلی اسرائیل، غیرقانونی خوانده شدند. رامی جرائیسی شهردار ناصره این حرکت را یک رفتار ضد عربی نامید. دیچتر معتقد بود این مراسم باعث نقض توافق موقت، بین فلسطین و اسرائیل می‌شد.
    ایران
    در ایران نیز مواردی دال بر عرب‌ستیزی دیده شده‌است که برخی از متخصصان در این باره موضوعات و اشاراتی داشته‌اند. دکتر ناصر فکوهی دربارهٔ آسیب‌شناسی روشنفکری معاصر ایران به این نکته اشاره کرده‌است. او معتقد است که گفتمانِ ملی‌گرایانه افراطی (شوونیستی)، در ایران که به شدت «نژاد پرستانه»، باستان‌گرا و به دور از تعقل است با تمامِ مشخصاتِ شوونیسم در سطح جهان و در میان احزاب فاشیستی، چون بیگانه‌هراسی، نفرت‌نژادی و ضد قومی بودن است و می‌تواند خطرناک باشد.
    فکوهی همچنین بر این باور است که این گفتمان مثلاً به سهولت لحن و رویکردهای «ضدعرب» به خود می‌گیرد، بدون آنکه متوجه باشد در ایران ما جمعیتی چند میلیونی از عرب‌ها در (اهواز، بوشهر) داریم، که هم میهنان ما هستند. گروهی از روشنفکرانِ ایران، مواضعِ ملی‌گرایانهٔ ضدِعرب و تاریخی می‌گیرند و بحث را براساسِ محوریت ایرانِ مرکزی پیش می‌برند، به خود زحمتِ آن را نمی‌دهند تا ببینند مسائل بر سر چیست و به نشان دادنِ واکنش‌هایی بسنده می‌کنند.
     

    Hamraz.raz

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/09
    ارسالی ها
    1,186
    امتیاز واکنش
    10,905
    امتیاز
    748
    سن
    20
    ترک ستیزی!
    ترک‌ستیزی یا ترک هراسی، به احساسات و اعمالی که حاوی تبعیض، عملیات خصمانه و نفرت علیه اقوام ترک‌تبار، فرهنگ ترکی، امپراتوری عثمانی و کشور ترکیه باشد، گفته می‌ شود.
    ترک‌ستیزی همیشه شامل حال تنها ترک های ترکیه نمی‌شود بلکه می‌تواند به اقوام گوناگون ترک در کشورهای بالکان نظیر بوسنی، اقوام ترک‌تبار شوروی و بعدتر روسیه،آذری های ایران و جمهوری آذربایجان و غیره اشاره داشته باشد. ترک‌ستیزی شامل حال ترک‌های عثمانی «ترک‌های استانبولی»، که در خارج از ترکیه نظیر ترک‌های اروپا به صورت مهاجر زندگی می‌کنند نیز می‌شود.

    تاریخچه ابتدایی
    ریشه ترک هراسی می‌تواند از تهاجم هون‌ها به اروپا باشد. زمانی که هون‌ها یا ترک‌ها به صورت انبوهی از اقوامی کوچرو و بی‌رحم وارد اروپا شدند و الهام بخش ترس و وحشت در میان بومیان اروپا شدند. شواهد بعدی ضدترکی در اروپا مربوط به سال‌های ۱۴۵۳/۵۴ و به یک شکل مذهبی تودها در برابر ترک‌ها (به لاتین: missa contra Turcos) است.در سال ۱۸۷۰ میلادی احساس‌های ضد ترکی به ترک هراسی تعریف شد. ترک‌هراسی از سقوط قسطنطنیه و جنگ‌های ترک‌ها در اواخر قرون وسطی مختصری اثر گرفت.کوشش‌های مسیحیان غربی از گسترش امپراتوری عثمانی ریشه می‌گیرد.در میانه قرن پانزدهم میلادی توده‌های ویژه‌ای که توده‌ها علیه ترک‌ها نامیده می‌شدند در مکان‌های گوناگون در اروپا مراسم برگزار می‌کردند.پیام این توده‌ها این بود که تنها راه ممکن برای پیروزی در برابر ترک‌ها یاری جستن از خداوند است که یک جامعه مسیحی برای پایداری در برابر ظلم ترک‌ها به آن نیاز دارد.
    قرن16 میلادی:
    در قرن ۱۶ میلادی حدود ۲۵۰۰ نشریه درباره ترک‌ها در سراسر اروپا(بیش از هزار نشریه در آلمان) پخش شده بود.در این نشریات تصویر یک ترک خونخوار برای خواننده ترسیم شده بود.در حقیقت در طول دوره ۱۴۸۰ تا ۱۶۱۰ دو برابر کتاب‌هایی که درباره کشف آمریکا نوشته شده بود ، درباره تهدید اروپا از جانب ترک‌ها کتاب منتشر شده بود.
    در طول این دوره امپراتوری عثمانی بالکان را تصرف کرده و وین را به محاصره خود درآورده بود و نگرانی زیادی از گسترش و پیشرفت عثمانی در اروپا و عمیقاً در آلمان به وجود آمده بود. لوتر هوشمندانه از این نگرانی با این عنوان که ترک‌ها عوامل شیطان هستند که همراه با ضدمسیح در قلب کلیسای کاتولیک ، روم ، آخرین روزهای جهان که در کتاب مکاشفات یوحنا گفته شده است را رقم می‌زنند.
    مارتین لوتر حمله ترک‌ها به اروپا را نشانه مجازات مسیحیان از سوی خداوند می‌دانست که اجازه داده بودند فساد هم به کلیسا و هم به درگاه پاپ رسوخ کند.لوتر و هوادارانش اقدامات مهمی را انجام دادند تا نبرد میان عثمانی وهابسبورگ را نبردی میان مسیح و ضدمسیح یا میان خدا و شیطان نشان دهند.
    امپراتوری پرتغال که در پی تصرف سرزمین‌های بیشتری در شرق آفریقا و دیگر نقاط جهان بود از هر برخوردی با "ترک‌های دهشتناک" استفاده کرد تا این فرصت را برای نخستین بار بدست آورد تا با ایجاد اعتبار به عنوان قهرمان ایمان در تاریخ ، خود را هم طراز با دیگر اروپاییان معرفی کند.
    داستان ترک و گرگ نیز یک تصویر منفی از ترک‌ها در اروپا ترسیم کرد.ادعا می‌شد که ترک-گرگ موجودی آدمخوار است که نیمی گرگ و نیمی انسان است با سر و دمی مانند گرگ.نیروی نظامی و بی‌رحمی ظالمانه از ویژگی‌هایی بود که در همه این ادعاها مطرح می‌شد.
    قرن17 میلادی:
    در طول قرن هفدهم ترک و روش زندگی ترک‌ها به دلایل عقیدتی و سیـاس*ـی همچنان به صورت منفی نمایش داده می‌شد.استفاده از واژه‌های ترک و آداب ترکی در طول قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی به عنوان یک سلاح عقیدتی درباره استدلال‌های روشنگری که درباره ماهیت حکومت بود ، بکار می‌رفت. نویسنده‌ها تصویری نادرستی از مردم ترکارائه می‌دادند با این وجود این تصویر پذیرفته شد. دقت کمی در نوشته‌هایی که در خصوص مردم ترک بود می‌شد و آنچه اهمیت داشت خیالات اشتباه بود.
    قرن18 میلادی:
    در این سده ، ولتر و دیگر نویسندگان اروپایی از ترک‌ها به عنوان ظالمانی که میراث فرهنگی اروپا را از بین بردند ، انتقاد می‌کنند.
    در درون امپراتوری عثمانی:
    در داخل امپراتوری عثمانی نام ترک گاهی برای ترکمن‌های روستایی و اهل مناطق دورافتاده، روستایی نادان و دهقانان بی‌سواد درون آناتولی مورد استفاده قرار می‌گرفت.اصطلاح "Etrak-i bi-idrak" (اتراک بی ادراک) مثالی از بازی با واژها در امپراتوری عثمانی به معنی ترک نادان است.
    همچنین عثمانیها از واژه "ترک خر" برای اشاره به ترکها استفاده میکردند.مثلا در میانه جنگ چالدران سلطان بایزید در نامه ای به شاه اسماعیل میگوید:من سلطان بایزید پسر سلطان سلیمم تو کیستی ای ترک خر؟
    همچنین عثمانیها ارامنه را ملت صادقه و عربها را ملت ممتاز و ترکها را ملت پست می‌نامیدند.در دیوان همایون حافظ احمد چلبی در سال ۱۴۴۹ میلادی در شعری در نکوهش ترکان مینویسد:
    Sakın Türkü insan sanmaBir an bile olsa Türkle birlikte olma.Türk eline şeker alsa o şeker zehir olur.Türk'ün başını keserken sakın gam yeme.Baban da olsa Türkü öldür.
    برای یک دم نیز ترک را انسان نشماربرای یک دم نیز اگر باشد با ترک یکی نباشدر دست ترک اگر شکر هم باشد تبدیل به زهر می‌شوداز بریدن سر ترک غم مخوراگر ترک پدرت هم بود ترک را بکش.
    سلطان محمد فاتح در بازگشت از جنگ ، زمانی که کسی را یافت که با چاقویی گوش ترکمنهای کشته شده را میبرید ، از وی خواست این کار را به او آموزش دهد و به او گفت که به این کار ادامه دهد.
    در درون معاصر
    پیش از ۱۹۶۰ میلادی ترکیه مهاجرین کمی داشت.ولی پس از تصویب قانون اساسی تازه در سال ۱۹۶۱ مهاجرت‌ها به بیرون آغاز شد. به تدریج در برخی از کشورهای غربی ترک‌ها اقلیت قومی برجسته‌ای را بوجود آوردند. در نتیجه به صور فزاینده‌ای مرئی و ملموس شدند.ولی از زمانی که ترک یک اقلیت ملموس شد تبعیض‌ها نیز علیه آنها آغاز گردید.
    واژه ترک برابر معانی همچون بربر یا کافر در زبان‌های مختلف اروپایی پیدا کرد. یا استفاده از واژه ترک به معنی لکه ننگ و یا نفرین شده. این نگاه منفی در اروپا باعث ایجاد یک تصویر بد از ترک در آمریکا شد.
    آلمان:
    ترک‌ها برجسته‌ترین اقلیت قومی در آلمان معاصر هستند. ولی به صورت روزمره در موقعیت‌های گوناگون در برابر آن‌ها تبعیض صورت می‌گیرد. پس از تصویب قانون اساسی جدید در سال ۱۹۶۱ میلادی بسیاری ترک‌ها به خارج از کشور مهاجرت کردند. زمانی که جمعیت ترک‌های کارگر در آلمان به سه میلیون تن رسید این اقلیت به خوبی به عنوان هدفی برای خشونت‌های شونیستی و نژادپرستانه شناخته شدند. پس از سال ۱۹۸۰، رشد بیگانه ستیزی با هدف قرار دادن اقلیت های ترک به موازات با نرخ بیکاری و پنهان شدن احساسات ضد یهودی راه را برای اقدامات علیه ترک‌ها باز کرد. ترک‌ها هدف جک‌ها و گفتمان‌های عمومی مخربی قرار گرفتند که در آن همه چیزهای آنها از قبیل مزه متفاوت خوراک‌هایشان، نوع پوشاکشان ، نام‌هایشان و حتی شیوه‌های ادامه حیات‌شان به سخره گرفته شد. آنها جک‌هایی بودند که بصورت مشخص حاوی مضامین دشمنانه و پرخاشگرایانه‌ای بودند که نتیجه آن افزایش اعمال خشونت آمیز در برابر ترک‌ها بود. از نتایج این رفتارهای تبعیض آمیز پیامدهایی است که به زیان ترک‌ها در آلمان رواج پیدا کرد.
    میان سال‌های ۱۹۹۰ و ۱۹۹۲ اقدامات ضدترکی در آلمان توسط گروه‌های راستگرای افراطی افزایش یافت. در سال ۱۹۹۳ در منازل ترک‌های آلمان بمب گذاری‌هایی توسط گروه مدرن ضدخارجی آلمانی انجام گرفت. در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۲ سه ترک در انفجار بمبی در مولن آلمان کشته شدند. حادثه بعدی در وستفالن در تاریخ ۲۹ مه ۱۹۹۳ در زولینگن بود کهآتش سوزی در خانه خانواده‌ای ترک به وقوع پیوست که ۲۳ سال در آلمان زندگی می‌کردند و در این حادثه ۵ تن از آنان کشته شدند. همسایه‌ها شنیده بودند کسی پیش از ریختن بنزین به در خانه و آتش زدن آن فریاد هایل هیتلر سر داده بود. با این وجود بسیاری از آلمانی‌ها این حملات به خارجی‌ها را محکوم کردند و با در دست داشتن شمع به راهپیمایی پرداختند.
    به نظر "گرگ نس" به دلیل اینکه مردم ترکیه تیره پوست‌تر و مسلمان بودند مخالفت بیشتری در اعطای حق شهروندی به آنها در آلمان انجام گرفت.
    200px-Brandanschlag_solingen_1993.jpg
    بمب گذاری در خانهٔ خانواده‌های ترک
    در آلمان در سال ۱۹۹۳.
    ارمنستان:
    توسط وارطان هاروتیونیان ، ملی گرایی ارمنی بر پایه ترک‌ستیزی بنا گذاشته شد و میهن پرست‌ترین ارمنی ، ضد ترک ترین بود. ترک‌ها حدود ۱.۵ میلیون ارمنی را در نسل کشی ارامنه کشتند. در نتیجه ارمنستان و ارمنی‌های پراکنده تحت ترک‌ستیزی با هم یگانه شدند.
    بلغارستان:
    جمعیت ترک‌های کشوربلغارستان پیش از شکل گرفتن این کشور در سال ۱۸۷۸ میلادی تقریباً یک سوم از کل جمعیت بود. با این وجود برخی پژوهش‌گران (عمدتاً ترک) بر این باور هستند که ترک‌ها در اکثریت بودند. در سال ۱۸۷۶ تقریباً ۷۰٪ از زمین‌های کشاورزی به ترک‌ها تعلق داشت.یک تاریخ نگار ترک به نام تورهان چتین بر این باور بود که جنگ‌های روسیه و ترکیه (۱۸۷۷–۱۸۷۸) به معنای پاکسازی ترک‌ها از بالکان بود. ادعا شده است در میان سال‌های ۱۹۲۳ تا ۱۹۴۹ بالغ بر ۲۲۰٬۰۰۰ نفر از ترک‌ها به ترکیه مهاجرت کردند.هرچند که دولت ترکیه تشویق به مهاجرت می‌کرد.سپس موج دیگری از ترک‌ها بلغارستان را ترک کردند.در میان سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۱ بالغ بر ۱۵۵٬۰۰۰ نفر از بلغارستان به صورت اختیاری یا اجباری خارج شدند.اگرچه مهاجرت‌های انجام شده طبق توافق با دولت ترکیه انجام شد.
    در سال ۱۹۸۴ دولت بلغارستان یک سیاست بلغاری کردن را آغاز کرد که طی آن ویژگی‌های فرهنگی و قومی ترک‌های بلغارستان محدود میشد.تقریباً ۸۰۰٬۰۰۰ ترک مجبور به تغییر نام خود به یک نام بلغاری شدند.همچنین ترک‌ها دیگر حق شرکت در مراسم مذهبی اسلامی را نداشتند. همینطور نمی‌توانستند در مکان‌های عمومی ترکی صحبت کنند یا پوشاک سنتی ترکی بر تن کنند. از سال ۱۹۸۶ ترک‌ستیزی در بلغارستان بار دیگر شدت گرفت.این اقدامات در نهایت منجر به بزرگترین مهاجرت دست جمعی در اروپا پس از پایان جنگ جهانی دوم شد و در میان آن ۳۵۰٬۰۰۰ ترک به کشور ترکیه وارد شدند.این اتفاق میان ژوئن تا آگوست ۱۹۸۹ افتاده است و از آن به عنوان سیر بزرگ یاد می‌شود. پس از برکناری تئودور زیوکوف بیش از ۱۵۰۰۰۰ نفر از ترک‌ها به بلغارستان برگشتند.اما بیش از ۲۰۰ هزار نفر به طور دائم در ترکیه باقی‌ماندند.
    بوکو بوریسو که متهم به داشتن تمایلات ترک‌ستیزانه شده بود. در انتخابات ژوئیه ۲۰۰۹ به قدرت رسید.در دسامبر ۲۰۰۹ وی پشتیبانی خود را از حرکتی که حزب ATAKA و رهبرش در مورد پخش اخبار روزانه به زبان ترکی ازتلویزیون ملی بلغارستان مطرح شده بود اعلام کرد.اما پس از آن وی این پشتیبانیش را پس گرفت. نخست وزیر ترکیه نگرانی خود را از افزایش احساس‌های ترک‌ستیزانه در بلغارستان به نخست وزیر بلغارستان ابراز کرد. وزیر امور خارجه ترکیه هم نگرانیش در مورد تند شدن بحث‌ها در مورد اخبار به زبان ترکی در بلغارستان را بیان کرد.ایوان دیکوف اعلام کرد نه همه حزب ATAKA ولی بسیاری از مردم بلغارستان از طرح اخبار به زبان ترکی خشمگین شدند.
    ایران:
    امروزه در کشور ایران عده‌ای عبارتهایی مثل "ترک خر" علیه ترک زبانان ایران بیان می‌کنند. ریشهٔ استفاده از این عبارت به امپراتوری عثمانی بازمی‌گردد که ترک‌ها در آن‌جا به دلیل گستردگی امپراتوری ترکان عثمانی که تقریباً تمامیجهان عرب را شامل می‌شد، در اقلیت بودند. در آن زمان حتی خود ترک‌ها به شوخی دربارهٔ خود، از این عبارت استفاده می‌کردند. در ایران شخصیت اول بسیاری از جوک‌ها ترک است؛ اگرچه ریشهٔ این جوک‌ها به دوران صفوی باز می‌گردد، اما جوک‌ساختن دربارهٔ دیگر اهالی ایران از جمله رشتی‌ها، اصفهانی‌‌ها، لرها ، شیرازی‌ها و قزوینی‌ها وکردها که همگی ایرانی تبار هستند نیز رایج است.
    یونان:
    در حال حاضر جامعه‌ای از ترک‌ها در تراکیه غربی یعنی در شمال شرقی یونان زندگی می‌کنند. در سال ۱۹۹۲ ترک‌ها دارای ۸۴٪ از زمین‌های تراکیه غربی بودند.اما اکنون اقلیتی میان ۲۰-۴۰٪ را شامل می‌شود.این کاهش نتیجه روش‌های گوناگون دولت یونان در تشویق مردم یونانی به خرید زمین‌های ترک‌ها و یا استفاده از وام‌های کم بهره دولتی است. ترک‌های تراکیه غربی معمولاً بین ۱۲۰ تا ۱۳۰ هزار نفر تخمین زده می‌شوند. ولی دولت یونان از این عده به عنوان یونانیان مسلمان یاد می‌کند و اقلیت ترک‌تبار در تراکیه غربی را به رسمیت نمی‌شناسد. دادگاهای یونان نیز برای استفاده از واژه ترک مجاز نیستند.در سال ۱۹۸۹ دادگاه اعلی یونان اعلام کرد که واژه ترک تنها برای شهروندان کشور ترکیه می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد و استفاده آن برای مسلمانان یونان باعث به خطر افتادن نظم عمومی می‌شود.
    قبرس:
    جزیره قبرس در سال ۱۹۶۰ به عنوان یک کشور مستقل شناخته شد و بر پایه توافق نامه زوریخ قدرت میان ترک‌ها و یونانی‌ها تقسیم گشت.در دسامبر ۱۹۶۳ رویدادهایی که از آن به عنوان کریسمس خونین (به ترکی:kanli noel) یاد می‌شود اتفاق افتاد.با آغاز عملیات نظامی یونانی‌های این جزیره ، ترک‌های قبرس کشور را ترک کردند و این سرآغاز درگیری‌های قومی میان ترک‌ها و یونانی‌ها در این جزیره بود که برای ۱۱ سال ادامه پیدا کرد. در این درگیری‌ها طرف ترک تلفات سنگین‌تری را متحمل شد و حدود ۲۵ هزار نفر که یک پنجم جمعیت ترک‌ها را شامل می‌شد آواره شدند.این افراد در حدود ۱۰ سال تا پیش از حمله سال ۱۹۷۴ ترکیه به جزیره قبرس به صورت پناهنده زندگی می‌کردند.تا اواخر سال ۱۹۶۰ تنش ادامه پیدا کرد و در طی این مدت حدود ۶۰ هزار نفر از ترک‌های قبرسی مجبور به ترک خانه‌های خود و مهاجرت به کشورهای دیگر شدند. این منجر به خروج ترک‌های قبرس و مهاجرت بیشتر آنان به بریتانیا و بقیه به ترکیه ، آمریکای شمالی و استرالیا شد.
    هلند:
    هلند نیز به همانند آلمان اقلیت قابل توجه‌ای از ترک‌ها را دارد.ترک‌های هلند دومین گروه قومی اقلیت در هلند محسوب می‌شوند و فرهنگ‌شان به صورت واضح با فرهنگ هلندی‌ها متفاوت در نظر گرفته می‌شود.حتی با وجودی که سیاست‌های بهتری در مقایسه با برخی از کشورهای دیگر اروپایی مانند آلمان تصویب شده است ولی دیدبان حقوق بشر از هلند به خاطر نقض حقوق بشر توسط قوانین جدید علیه گروه‌های اقلیت قومی ترک انتقاد می‌کند.کمیسیون اروپایی علیه نژادپرستی و عدم تحمل در گزارش سوم خود در سال ۲۰۰۸ در باره هلند گزارش می‌دهد.در این گزارش از هلند به خاطر بدگمانی و تبعیض علیه گروه اقلیت ترک‌ها به عنوان یک نتیجه از سیاست‌های بحث برانگیز دولت هلند انتقاد شده است. در این گزارش همچنین اشاره شده که "لحن بحث های سیـاس*ـی و دولتی در سراسر هلند و دیگر مسائل مربوط به اقلیت‌های قومی وخامت چشمگیری" را تجربه کرده است.
    به تازگی اصطلاحاتی مثل مهاجران به عنوان یک اصلاح همه گیر بجای کلمه دیگران گسترش یافته است.شبکه اروپایی مبارزه علیه نژاد پرستی که یک سازمان بین‌المللی با حمایت کمیسیون اروپا است ٬ گزارش داده است که در هلند نیمی از ترک‌ها تجربه تبعیض نژادی داشته‌اند. همین گزارش از رشد اسلام هراسی موازی با یهود ستیزی حکایت می‌کند.یکی دیگر از سازمان های بین‌المللی مرکز نظارت بر نژادپرستی و بیگانه هراسی اروپا روند نگرش به اقلیت‌ها در هلند به صورت برجسته در مقایسه با نتایج متوسط اتحادیه اروپا روند منفی دارد. بررسی‌ها حاکی از آن است که در هلند ترجیح بر یکسان سازی فرهنگی اقلیت‌ها است تا غنی سازی فرهنگی توسط فرهنگ اقلیت‌ها.
    اتحاد جماهیر شوروی و روسیه:
    در شوروی ترک ستیزی به وسیله پاکسازی قومی ترک‌ها صورت گرفت.این کار توسط پلیس مخفی شوروی و ارتش سرخ به عنوان مجازات تبعید انجام شد. دلیل این تبعیدها آماده شدن شوروی برای فشار آوردن به ترکیه بود.در سال ۱۹۴۵ ویاچسلاو مولوتف وزیر امور خارجه روسیه به طور رسمی درخواست تسلیم کردن سه استان (قارص ، آرتوین و ارداهان) به سفیر ترکیه در مسکو را داد.همچنین مسکو آماده پشتیبانی از ادعای ارامنه نسبت به چند استان دیگر ترکیه شد.بنابراین جنگ در برابر ترکیه محتمل به نظر می‌رسید وژوزف استالین می‌خواست که مناطق استراتژیک ترک نشین (به ویژه کسانی که در استان مسختی گرجستان حضور داشتند) نزدیک مرز گرجستان و ترکیه را از وجود ترکهای که گمان میکرد نیات خصمانه‌ای نسبت به اتحاد جماهیر شوروی خواهند داشت پاکسازی کند. این اخراج‌ها نسبتاً به صورت ضعیف مستند شده‌اند ولی منابع شوروی نشان می‌دهد حدود ۱۱۵ هزار نفر از این منطقه بیرون شدند و بیشتر در آسیای میانه و ازبکستان جای داده شدند.
    در سال ۱۹۸۹ درگیری بین ترک‌ها و ازبک‌ها روی داد که طی آن ۱۰۳ نفر کشته شدند ۷۰ خانه ویران و بیش از ۹۰ هزار ترک مسختی از ازبکستان رانده شدند. رویدادهای سال ۱۹۸۹ دومین اخراج ترک‌های مسختی محسوب می‌شد.کسانی که در ازبکستان باقی‌ماندند از تبعیض قومی شکایت داشتند.
    ترک‌هایی که در درون و اطراف قره باغ کوهستانی زندگی می‌کردند در سال ۱۹۹۰ که ارامنه کنترل منطقه را به دست گرفتند مجبور به ترک خانه‌های خود شدند. با این وجود ترک‌هایی که به مسختی بازگشتند با مشکلی روبرو بودند و آن این بود که ارامنه و گرجی‌هایی که در خانه‌های آنها ساکن شده بودند عهد کرده بودند در برابر هر بازگشتی با اسلحه از خانه‌ها حفاظت کنند.همچنین بسیاری از گرجی‌ها بر این باور بودند که ترک‌ها باید به ترکیه جایی که واقعاً به آن تعلق دارند فرستاده شوند.
    به تازگی برخی از ترک‌های روسیه به ویژه کسانی که در کراسنودار سکونت دارند با دشمنی مردم بومی مواجه شده‌اند.ترک‌های مسختی کراسنودار با نقض قابل توجه حقوق بشر و حقوق شهروندی خود روبرو بوده‌اند آنها از حقوق مدنی ، سیـاس*ـی و اجتماعی ، حق داشتن اموال و کار محروم شدند. بنابراین بسیاری از ترک‌های کراسنودار از سال ۲۰۰۴ مجبور به پناهندگی به آمریکا شده‌اند و برای سومین بار مهاجرت کردند.آنها همچنان از بازگشت همیشگی به گرجستان محروم هستند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    127
    بالا