مصاحبه و گفتگو سعید ابک: حرف این نمایش شناخت حواس پنجگانه است

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 251
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
گفت و گو با گروه نمایش «عقل صورتی» درباره یک تجربه

سعید ابک: حرف این نمایش شناخت حواس پنجگانه است

219201_1875009978_310_207.jpg

عقل صورتی یا مدادی که فقط مشق نمی‌نوشت
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
این روزها یک گروه حرفه‌یی تئاتر با استفاده از دانش‌آموزان و بچه‌های خُردسال نمایش متفاوتی درباره مدرسه و خانواده را با نام «عقل صورتی» در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روی صحنه بـرده‌اند.
[/BCOLOR]

اگر این روزها به مرکز تئاتر کودکان و نوجوانان کانون پرورش در پارک لاله تهران سر بزنید، نمایش «عقل صورتی یا مدادی که فقط مشق نمی‌نوشت» را به نویسندگی و کارگردانی مهدی فرشیدی‌سپهر خواهید دید که به جرات می‌توان گفت از مهم‌ترین، متفاوت‌ترین و تاثیرگذارترین نمایش‌های کودک و نوجوان طی دو دهه گذشته است. این نمایش که از روز 10 اسفندماه سال گذشته اجراهایش را در کانون پرورش فکری پارک لاله آغاز کرده، با سه اجرا در روز ـ دو اجرا صبح‌ها ویژه مدارس و یک اجرای عصر ویژه عموم تماشاگران ـ مورد استقبال مخاطبان گروه‌های سنی مختلف قرار گرفته است. نمایش «عقل صورتی...» درباره رابـ ـطه میان دانش‌آموزان، معلمان، پدران و مادران در محیط مدرسه و خانواده است؛ مساله‌ای که بسیاری از دانش‌آموزان با آن مواجه‌اند. حضور بازیگران کودک و نوجوان،که خود دانش‌آموزان مقاطع مختلف هستند، از نکات قابل‌توجه این نمایش است؛ بازیگران نوجوانی که با تجربه اندک در کنار دیگر بازیگران باسابقه عرصه تئاتر کودک و نوجوان به ایفای نقش می‌پردازند. به این بهانه سراغ کارگردان و برخی از بازیگران این نمایش رفتیم و پای حرف‌های آنها درباره نقش‌شان و اجرای این اثر ارزشمند نشستیم.
***
سعید ابک/ بازیگر نقش معاون پرورشی
سعید ابک از شناخته‌شده‌ترین بازیگران عرصه تئاتر و بخصوص نمایش‌های کودک و نوجوان است. او که رفاقت بیست‌ساله‌یی با مهدی فرشیدی‌سپهر(کارگردان) دارد و فعالیت تئاتری‌شان را از سال 75 با هم شروع کرده‌اند، می‌گوید:«من و آقای فرشیدی‌سپهر در کارهای مختلفی با هم هم‌بازی بودیم و من همیشه می‌گفتم کاش با هم کار مشترکی انجام بدهیم، مثلاً تو کارگردان باشی و من بازی بکنم، چون تفکر او را می‌شناختم، می‌دانستم کار بد نمی‌بندیم. سال پیش ایشان آمد و گفت متنی آماده کرده‌ام که ماجرای چند معلم است و یک معلم خاص داریم که می‌خواهم شما بازی بکنید.گفتم هستم.گفت سختی کار اینست که هم‌بازی اصلی شما یک پسر نوجوان ده‌ساله است.کمی ترس سراغم آمد، چون تا حالا با بچه‌ها این‌گونه کار نکرده بودم اما می‌دانستم فرشیدی‌سپهر سال‌هاست با بچه‌ها کار می‌کند و آنها را خوب می‌شناسد، بنابراین خیالم راحت بود».
ابک درباره مضمون نمایش می‌گوید:«آنچه آقای فرشیدی‌سپهر می‌گوید، همان چیزی است که سال‌هاست درون فکر من می‌گذرد. بنابراین تلاش می‌کنم از این پس کارهام در این مسیر باشد. منظورم شناخت حواس پنجگانه و استفاده درست از آنها در تئاتر کودک و نوجوان است، یعنی نمایشی که بچه در آن گریه بکند یا بخندد، حس تنهایی را درک بکند یا فکر بکند. طی سال‌های گذشته در تئاتر کودک فقط به یک حواس کودک پرداخته شده و آن هم شادی، خنده و سرگرمی است. ما از حواس دیگر جلوگیری می‌کنیم. به نظرم حرف اصلی نمایش «عقل صورتی...» شناخت حواس پنجگانه و رسیدن به یک شخصیت تازه است. بچه این نمایش اسیر یک زندگی روزمره شده که همه بچه‌ها درگیرش هستند؛ بچه‌یی که ایکس‌باکس بازی می‌کند، به مدرسه می‌رود و می‌آید یا به قول خواهرش مرضیه با دوستانش فقط ادای معلم‌ها را درمی‌آورد. این‌ها همه فانتزی آن بچه است اما ناگهان با یک خواب متحول می‌شود و ما سیر تحول او را به واسطه معلم پرورشی می‌بینیم. حرف اصلی نمایش اینست که به درخت توجه بکن. به اطرافت، به خورشید و پدرت و گل‌های چادر مادرت دقت بکن. در انتخاب آرزوهات دقت بکن. در نهایت این‌که تویی که باید آرزوهایت را بسازی. وگرنه هیچ جادو یا مداد سحرآمیزی وجود ندارد. این یک ترفند از طرف آن معلم پرورشی باهوش است که او را به سمت جلو هل بدهد. چیزی که ما الان در جامعه برای بچه‌ها نداریم، یک معلم پرورشی راهنماست که برود و هُل بدهد. به این دلیل، تلنگری در بچه‌های ما ایجاد نمی‌شود».
ابک ادامه می‌دهد:«نکته ظریف نمایش آنست که این بچه از قشر کاملاً متوسط است. پدرش یک تراشکار و لوله‌کش ماهر است. مادر خانه‌دار و عامی است و دو خواهر معمولی دارد. برخی دوستان می‌گویند فضای این خانواده ما را یاد دهه شصت می‌اندازد، چون همه، قشر متوسط بودند. انگار ما در این دهه گیر کرده‌ییم. برای این‌که ناب‌ترین خاطره‌ها را آنجا داشتیم و همه‌چیز را از آنجا وام می‌گیریم. موسیقی‌ها،کارتن‌ها و تفکرها همه مربوط به دهه شصت است. باید این دهه را دوباره وارسی و از آن استفاده کرد. حرف اصلی نمایش، خودآگاهی بچه‌هاست، یعنی بچه درون خودش را بشناسد و وقتی شناخت، به این صورت بروز بدهد. نباید بچه‌ها را دست کم بگیریم. اینجا ببینید، رضا در لحظه آخر همه را نجات می‌دهد. نه با قلم سحرآمیز، بلکه با فکر و هوش خود، یعنی حالا رسیده به یک قدم جلوتر از آنجا که معلم پرورشی می‌گوید «تو این مداد را گرفتی و مثل تنبل‌ها یک ثانیه هم فکر نکردی! آن چیزهایی را خواستی که همه می‌خواهند؛ پول و شهرت. باید چیزی بخواهی که به درد مردم بخورد».

میلاد محمدی/ بازیگر نقش معلم ریاضی
میلاد محمدی هم گرچه خودش نویسنده و کارگردان موفق و معتبری است اما به واسطه دوستی چندساله‌اش با مهدی فرشیدی‌سپهر به تیم بازیگران نمایش عقل صورتی دعوت شده. او حتی برای این نمایش چند بازیگر را به فرشیدی‌سپهر معرفی کرده. محمدی سال‌ها در حوزه تئاتر کودک و نوجوان فعالیت داشته و عضو انجمن تئاتر کودک و نوجوان است. او تا کنون اجراهای خیابانی و مدرسه‌یی بسیاری برای بچه‌ها داشته. این بازیگر می‌گوید:«وقتی تمرین‌های کار را دیدم، به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم و فکر کردم این یک اتفاق در هنر تئاتر ایران است و چه بهتر در آن حضور داشته باشم. این شانس زندگی من است».
محمدی که نقش کوتاهی در این نمایش دارد، با خوشحالی می‌گوید:«اصلاً به عرض نقشم فکر نکردم. بلکه به عمق تاثیری که روی انسان‌ها می‌گذاریم فکر کردم. انسان برایم مهم‌تر بود. وقتی دیدم حرف نمایش جهانشمول است و مخاطب آن یکی مثل خودم یا از من بزرگ‌تر و کوچک‌تر است و از نمایش تاثیر می‌گیرد، گفتم این نمایش همان کاری را می‌کند که آنتوان دوسنت‌اگزوپری با کتاب شازده‌کوچولو می‌کند. من همیشه خودم را سرباز هنر می‌دانم».
بازیگر نقش معلم ریاضی معتقد است:«اجرای این نمایش بر رفتارهای اجتماعی کودکان در آینده تاثیرگذار است. برای مثال، الان برخی جریانات فکری را که تئاتر به سمت آن می‌رود، می‌توانیم راحت رصد بکنیم. ببینید چه حرف‌هایی زده می‌شود. در این موج، خیلی سخت است شما بخواهید حقیقت را نشانه بگیرید. شما می‌خواهید جای دیگری را نشانه بگیرید، ولی قلم را که بزرگ‌ترین معجزه زندگی انسان است و زبان و کلام را به وجود می‌آورد، به سمت حقیقت هدایت بکنید. این تاثیر بزرگ و مهمی است. حرف‌زدن در مورد حقیقت زندگی است. الان آدم موفق کسی است که پول‌دار و مشهور باشد اما موفقیت این‌ها نیست. به قول شاعر:«تو خود آفتاب خود باش و طلسم شاعرانگی بشکن». ما داریم شاعرانگی می‌کنیم. شعر می‌گوییم. برای من تئاتر خوددرمانی است و دارم در این کار از بچه‌ها یاد می‌گیرم تا مداد جادویی‌ام را پیدا بکنم».

آرین صمدی/ بازیگر نقش رضا اصغری
فقط نُه سال دارد. خیلی جدی، مودب،کوتاه و تلگرافی حرف می‌زند. قبلاً هم دو نمایش «زیر سوال» و «تماشاگران» را در کانون بازی کرده است. آرین می‌گوید:«قبل از من بازیگر دیگری این نقش را بازی می‌کرد که به دلایلی نتوانست ادامه بدهد. آن موقع من یک نقش کوچک پانزده‌ثانیه‌یی داشتم. چون صحنه‌ها را دیده بودم، با کار آشنا بودم. وقتی آن بازیگر نیامد، آقای فرشیدی‌سپهر با مادرم تماس گرفت و گفت فقط آرین می‌تواند به داد ما برسد!».
آرین آن‌قدر باهوش و استعداد است که برای بازی در این نقش اصلاً تمرین نکرده و به قول خودش یک‌روزه آمده سر این کار! او درباره نقشی که بازی می‌کند می‌گوید:«به نظرم رضا اصغری دنیای عجیبی دارد، چون ناگهان شخصیتش از اول تئاتر نسبت به پایان آن تغییر می‌کند. من از نظر اخلاقیات 45درصد به رضا شباهت دارم، مثلاً در ذهنم با خودم حرف می‌زنم، مثل رضا».
به نظر آرین صمدی، تاثیر این نمایش روی بچه‌ها بستگی به خودشان دارد:«یک بچه دوست دارد نمایش شاد و موزیکال ببیند، و یکی دوست دارد کار جدی و سنگین ببیند اما فکر می‌کنم تاثیر خوب و زیادی روی مخاطبان دارد».

ونوس شمس/ بازیگر نقش یاسی
ونوس‌خانم با شش سال سن،کوچک‌ترین و محبوب‌ترین بازیگر این نمایش است. با وجود سنِ کمی که دارد، خیلی خوب و روان حرف می‌زند. می‌گوید:«وقتی به کانون آمدم، در کلاس‌های نمایش خلاق خانم شراره طیار شرکت کردم و بعد برای نقش یاسی انتخاب شدم».
او می‌گوید تا حالا نمایش کودک و نوجوان زیاد دیده و خودش هم می‌خواهد بازیگری را ادامه بدهد. ونوس درباره شیوه تمرین‌هایش با کارگردان «عقل صورتی...» می‌گوید:«آقای فرشیدی‌سپهر در تمرین‌ها مثلاً می‌گفت ونوس الان جیغ بزن! الان بلند شو برو آن طرف».
ونوس‌خانوم کوچولو خیلی هم باهوش است و میزانسن‌ها و دیالوگ‌هایش خوب به یادش می‌ماند. او که نقش «یاسی» را خیلی دوست دارد، می‌گوید:«این نمایش می‌خواهد به بچه‌ها یاد بدهد همیشه سر بازی نباشید. گاهی پاشو یک درسی بخون. دور و برت را ببین.کمی با دوستانت بازی و تفریح بکن. نمی‌شود که همه‌ش بنشینی پای تلویزیون».

مهرداد باقری/ بازیگر نقش آقاابراهیم، پدر خانواده
بیست سال است برای کودکان و بزرگسالان تئاتر کار می‌کند. هفت‌ماه پیش درباره این نمایش با دوست قدیمی‌اش مهدی فرشیدی‌سپهر حرف زده و بعد به گروه پیوسته:«اوایل متنی در کار نبود.کارگردان فقط می‌آمد می‌گفت این کارها را بکنید. ایشان می‌خواست یک خانواده طبیعی جلوه بکنیم. بچه‌ها پدربودن من را روی صحنه باور می‌کنند».
باقری می‌گوید:«من به کار رئال علاقه خیلی زیادی دارم. به نظرم سخت‌ترین شیوه نمایشی است؛ چه در سینما، چه تلویزیون، چه تئاتر. این موضوع بازیگری در چنین کارهایی را جذاب می‌کند. به نظرم در این نمایش از پس اجرای کار برآمده‌ییم».
این بازیگر که یک دختر هشت‌ساله دارد، ادامه می‌دهد:«شیوه اجرای نمایش خیلی ذهنیتم را تغییر داد، چون کارهای قبلی‌ام در تئاتر کودک، بیش‌تر کارهای شاد و موزیکال بوده. شاید حرفی هم داشته اما در لحظه به لحظه این نمایش حرف هست. هر بچه‌یی نمایش را می‌بیند، به فکر فرو می‌رود. من دخترم را خیلی به تئاتر می‌برم. بعضی نمایش‌ها را برای وقت‌گذرانی می‌بیند و برخی کارها را با دقت. این از آن کارهاست که دستش را گذاشت زیر چانه و شش‌دنگ حواسش به تمام صحنه‌ها بود. بی‌شک تاثیری هم روی او دارد. شاید به من نگوید، ولی آدم متوجه می‌شود از نمایش تاثیر گرفته است».

فهیمه باروتچی/ بازیگر نقش مادر خانواده
خانم باروتچی 17سال است کار بازیگری می‌کند اما دو سال گذشته را بیش‌تر در حوزه تئاتر کودک و نوجوان مشغول بوده. او که کار نقالی هم می‌کند، در نمایش قبلی آقای فرشیدی‌سپهر به نام «تماشاگران» هم به عنوان روایت‌گر بازی داشته و چون با تجربه و شیوه فکری مهدی فرشیدی‌سپهر آشنا بوده، به این کار هم دعوت شده:«می‌دانستم قطعاً نمایش موفقی می‌شود، چون شیوه کاری ایشان و نمایش‌های‌شان متفاوت از کارگردانان دیگر است. همه چیز در ذهن‌شان بود اما آن‌قدر به کارشان اطمینان داشتم که می‌دانستم در نتیجه تماشاگر از این نمایش راضی خواهد بود».
او درباره تمرین‌های نمایش می‌گوید:«چون تعداد بازیگران زیاد بود،کارگردان از روز اول با خانواده جدا تمرین می‌کرد که باعث تمرکز بیش‌تر می‌شد و ما زودتر به نقش می‌رسیدیم. یک روز با ما کار می‌کرد و یک روز با بچه‌های مدرسه. از میانه‌های تمرین‌ها دیگر هر روز با هم تمرین می‌کردیم».
فهیمه باروتچی در مورد تاثیر این نمایش بر مخاطب می‌گوید:«تاثیرگذاری این نمایش بستگی دارد آن کودک در چه خانواده‌یی بزرگ شده و چه‌قدر آمادگی ذهنی دارد. فکر می‌کنم هشتاد درصد بچه‌هایی که به تماشای این کار آمدند، اگر از دیدن نمایش ما شاد نشده باشد، دست‌کم تاثیر پذیرفتند، یعنی تماشاگر ما شب به این کار فکر کرده،که مدادی هست که آرزوهای آنها را برآورده می‌کند. همه آدم‌ها در نهاد وجودشان به دنبال برآورده‌شدن آرزوهای‌شان هستند. امکان ندارد کودکی به تماشای این نمایش بیاید و آنچه دیده در خاطرش نماند».
بازیگر نقش مادر خانواده از بازی در این نمایش بسیار خوشحال است، چون:«در کشور ما نمایش ویژه نوجوان بسیار کم داریم و من خوشحالم که برای نوجوان‌های این مملکت کار می‌کنم. اغلب نمایش‌های کودک ما برای بچه‌های پنج‌سال به بالا و کارهای شاد و موزیکال است. البته کارهای بدی نیستند اما چنین کاری تا به حال نداشته‌ییم. تماشاگرانی که دنبال این کارها هستند زیادند اما متاسفانه کارها کمند. امیدوارم روزی برسد که ارزش این کارها را بفمهند».
 

برخی موضوعات مشابه

بالا