شرحی بر آثار موسی خورنی

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 267
  • پاسخ ها 19
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
Musa-Khorni-Ancient.ir1_.jpg


زندگی نامه : نام خورناتسی (Khorenatsi) یا خورنی نشان می‌دهد که وی باید در ناحیه‌ای به نام خورن یا خوریان زاده شد باشد. روستا یا شهری با این نام تا این اواخر شناخته نشده بود. این اختمال وجود دارد که وی در روستای کوچکی به نام خوریا در ناحیه هاباند ایالت سیونیک (یکی از استانهای پانزده‌گانه ارمنستان باستان) بدنیا آمده باشد. چند سند جنبی این باور را تقویت می‌کند. از جمله آشنایی کامل خورنی به سیونیک، مسیر جریان رود ارس، آبادی‌های سواحل رود ارس، عدم تمایل او نسبت به مامیکنیان که در نیمه دوم سده پنجم دشمنان سیونیک بودند و جز اینها.
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    سال تولد او نیز به روشنی معلوم نیست. برخی پژوهشگران می‌گویند که او باید در سال ۳۷۰ میلادی زاده شده و به سال ۴۹۰ در سن ۱۲۰ سالگی بدرود حیات گفته باشد.۱ این ۱۲۰ سال سن او بسیار غیر محتمل است، چراکه با گفته‌های خود وی بعضا مغایرت دارد. به طور نمونه او اشاره به تحصیل در اسکندریه در بین سالهای ۴۳۲ م. تا ۴۳۷ م. دارد که اگر وی در سال ۳۷۰ م. متولد شده باشد، در آن زمان باید پیرمردی ۶۲-۶۶ ساله بوده باشد. ولی اگر یک سن واقعی‌تر مثل ۲۲-۲۳ سالگی را بر روی او فرض کنیم. سال تولد وی باید حدودا ۴۱۰ م. یا یکی دو سال پس و پیش باشد.

    از دوران کودکی خورنی اطلاعی در دست نیست ولی به احتمال زیاد وی تحصیلات ابتدایی را در همان سیونیک پشت سر گذاشته و در ۱۵-۱۶ سالگی در واغارشاباد به مدرسه مرکزی ارمنیان در آن دوران رفته و در آنجا غیر از زبان ارمنی، زبانهای یونانی و آشوری را نیز فراگرفته است.

    پس از شورای افسس (۴۳۱ م.)۲ زمانی که ساهاک و مسروپ کتاب مقدس را مطابق متن یونانی تصحیح می‌کردند و یا برای دومین بار از یونانی ترجمه می‌کردند به یونانی‌دانان زبردست و دانشمندان ماهر در فن نگارش احتباج پیدا کردند، لذا تصمیم گرفتند چند تن از با استعدادترین شاگرانشان را به اسکندریه در مصر، مرکز علوم آن عصر بفرستند که یکی از آنان موسی بوده است.

    اینکه او در اسکندریه چه چیزی می‌آموخت ما بطور مطمئن نمی‌دانیم، او معلمش را افلاطون جدید (فلوطین) می‌نامد بودن اینکه اسمش را یاد کند، لذا احتمال دارد او حکیم و دانشمند بوده تا عالم الهی. با در نظر گرفتن انگیزه اصلی مراجعت باید اضافه کنیم که موضوعات اصلی تحصیلی او را زبان یونانی و فن نگارش یعنی نظریه زبان و سخن، دستور و فن بیان تشکیل می‌داد. دوم آنکه او تفسیر کتاب مقدس، تاریخ و اساطیر یونانی نیز تحصیل می‌کرد.

    پس از تحصیل در اسکندریه موسی به دیار خود بازمی‌گردد و نه تنها مورد استقبال قرار نمی‌گیرد بلکه با بی‌احترامی و تعقیب و آزار روبرو می‌شود. علل این تعقیب و آزار چندان مشخص نیست. یکی از دلایل آن می‌تواند داشتن تمایلات فرهنگ یونانی باشد. به هر حال موسی تا سن شصت سالگی این مصائب را تحمل کرد تا اینکه وضع بکلی تغییر کرد و او حرمت و احترام بسیاری یافت و شرایط مناسبی برای انجام کارهای محبوب ادبی او برایش بوجود آمد. در همین زمان بود که شاهزاده ساهاگ باگراتونی با شنیدن آوازه علمی او به او روی آورد و درخواست نمود تاریخ ارمنیان بویژه تاریخ پادشاهان و خانواده‌های اشرافی ارمنی را به رشته تحریر درآورد. موسی در سالهای هشتاد سده پنجم حدود ۴۸۳-۴۸۵ م. به پایان برد. مرگ وی احتمالا در آغاز سالهای نود همان سده (به اعتقاد برخی ۴۹۳ م.) اتفاق افتاد.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    به جز «تاریخ ارمنیان» کتب دیگری همچون «تاریخ هریپسیمه» و «نطق وارتاوار» به وی منسوب شده که جای شک و تردید دارند. اثر ترجمه‌ای او را باید «نیازنامه» دانست. بررسی‌های ادبی به احتمال زیاد، ترجمه تاریخ ماجراهای اسکندر نوشته کالیستنس کاذب و قسمتی از نطق‌های گریگور نازیانزی (عالم الهیات) را نیز به او نسبت می‌دهند.

    تاریخ ارمنیان به سه بخش یا کتاب تقسیم شده است که عبارتند از:

    1. نسب‌نامه بزرگان ارمن
    2. تاریخ میانه نیاکان ما
    3. پایان تاریخ میهن ما
    کتاب یا بخش نخست شامل ۳۲ باب است که هفت باب نخست شامل مطالب پیشگفتاری هستند و از باب دهم تاریخ اصلی ارمنیان آغاز می‌گردد. پس از کتاب اول دو باب «از افسانه‌های پارسی» بطور مجزا وجود دارد که اولی در مورد آژدهاک بیوراسب و فریدون اما دومی شامل تشریح این افسانه و تاریخ تصحیح شده می‌باشد.

    کتاب دوم شامل ۹۲ باب است و از قیام پارسیان در برابرسلوکیان و از پادشاهی واغارشاک بر ارمنیان (۱۳۲ پ.م.) آغاز می‌شود و با مرگ تیرداد (۳۱۸ م.) پایان می‌پذیرد، بنابراین شامل ۴۵۰ سال تاریخ ارمنیان است.

    کتاب سوم شامل ۶۸ باب است و شامل رویدادهای اتفاق افتاده در عصر مولف یا کمی پیش از آن است که با خسرو صغیر (۳۱۹ م.) جانشین تیرداد شروع می‌شود و تا فروپاشی پادشاهی آراشاگونی (اشکانیان ارمنی ۴۲۸ م.) ادامه دارد.

    کتاب نخست

    نسب‌نامه بزرگان ارمن

    Musa-Khorni-Ancient.ir2_.jpg

     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    در ابتدای این کتاب خورنی پس از بیان نامه ساهاک در پاسخ به خواهش او به شرح دلیل استفاده وی از منابع یونانی به جای دیگر منابع می‌پردازد. او اشاره دارد که به ویژه پارسیان و کلدانیان کارهای متعددی مربوط به ارمنیان انجام داده‌اند ولی از آنجا که یونانیان کتب و تواریخ همه هملتها را به یونانی ترجمه می‌کردند و از این لحاظ از دیگر ملل بسیار پیشی داشتند، وی ترجیح داده تا از منابع یونانی استفاده نماید. سپس وی به بیان رفتار دانش‌ستیزانه نخستین پادشاهان و شاهزادگان ارمنی می‌پردازد و از این باب بسیار گله و شکایت می‌نماید.

    در بخش بعدی وی به قیاس کتاب مقدس با مطالب سایر تاریخ‌نگاران در باب آدم و دیگر پیشوایان (پیامبران) همچون نوح می‌پردازد و بیان می‌دارد که مطالب این دو در بعضی موارد دارای تشابه و در بسیاری دیگر دارای تناقض است. خورنی خود از گزافه‌گویی در این باب پرهیز می‌کند و بحث منشاء تاریخ ارمنیان را آغاز می‌نماید.

    آرشاک بزرگ پادشاه پارسیان و پارتیان۳ که خود نیز اصلا پارتی بود در برابر مقدونیان شورش کرد و آنتیوخوس را در نینوا به قتل رساند و سراسر گیتی را فرمانبردار خود ساخت و برادر خود واغارشاک را به پادشاهی ارمنستان گماشت.

    واغارشاک یک نفر آشوری هوشیار به نام مارآباس کاتینا را با هدایای گرانبها نزد برادر خود آرشاک بزرگ می‌فرستد و در نامه‌ای به وی تقاضا می‌کند که آرشاک دیوان درباری را در برابر وی بگشاید تا از این طریق مشخص گردد پیش از واغارشاک چه کسانی بر ارمنستان حاکم بوده‌اند و منشاء این ناخارنشین‌ها از کجاست. این خواسته پذیرفته می‌شود و مارآباس کاتینا با بررسی همه کتب نوشته‌ای یونانی می‌یابد که به فرمان اسکندر از زبان کلدانی به یونانی برگردانده شده و شامل داستان‌های باستانیان و نیاکان اصیل است.


    در این کتاب آمده است که همه افراد نامدار از فرزندان سه شخصیت ناخاراری به نامهای زروان، تیتان و هاپتوسته می‌باشند. مارآباس کاتینا این کتاب را نزد واغارشاک می‌برد و وی آنرا در صندوقی نگه‌داری می‌کند و دستور می‌دهد تا بخشی از آن را بر روی سنگ حکاکی کنند.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    تاریخ در این کتاب چنین آغاز می‌شود:

    «نخستین خدایان مخوف و نام‌آور و باعث مواهب بزرگ گیتی و سرآغاز جهان و تعدد بشریت بودند. نسل تهمتنان نیز از اینان ناشی گردید، مردانی عظیم‌الجثه، نیرمند و ستبری که با تکبر و غرور اندیشه غیر مشروع برج‌سازی را در مغز خود پروراندند و آنگاه اقدام به انجام کردند. در اثر خشم خداوندی، توفان شدید روی داد و برج نابود گردید و هر یک از مردمان دارای زبانهای غیر قابل فهم (برای دیگران) شدند و لذا میان آنان شورش و ناسازگاری افتاد. هایک هاپتوسته نیز یکی از آنان بود، ناخاری دلیر و نامدار با کمانی بزرگ و نیزه‌افکنی پرتوان به شمار می‌رفت.»

    هایک در برابر استبداد بعل که توانسته بود سراسر زمین را تسخیر کند، پرچم شورش برافراشت چراکه نمی‌خواست از وی فرمانبرداری کند. وی پس از تولد فرزندش آرمنیاک در بابل همراه فرزندان و نوادگان خود که حدود سیصد نفر بودند اقدام به کوچ کرده و به سرزمین آراراد که در نواحی شمال واقع بود رفت. هایک مردمان آنجا را فرمانبردار خود ساخت و در آنجا خانه‌هایی بنا نمود و به عنوان ارث به کادموس فرزند آرامانیاک داد.

    بعل تیتان یکی از فرزندان خود را به نزد هایک می‌فرستد و از وی می‌خواهد که از او فرمانبرداری کند. هایک نمی‌پذیرد و جنگی بین این دو درمی‌گیرد و در این جنگ هایک با کمان خود تیری بر سـ*ـینه بعل می‌زند و وی را به هلاکت می‌رساند و سپاهیان بعل هم با دیدن این صحنه پا به فرار می‌گذارند.

    پس از مرگ هایک فرزندش آرامانیاک دودمانش را رهبری کرد و بدین ترتیب از نسل وی یکی پس از دیگری بر ارمنستان حکومت کردند تا اینکه قدرت به دست شخصی به نام آرام رسید. وی مرزهای ارمنستان را در همه سو گسترش داد و یونانیان و پارسیان به واسطه نام همین شخص ارمنیان را آرمن و آرمنیک می‌نامند در حالیکه ارمنیان خود را به مناسبت نام نیایشیان هایک «های» خطاب می‌کنند.

    آرام در جنوب بر آشوریان چیره گشت و بخشی از سرزمین آنان را تسخیر نمود در غرب هم کپدوکیه را به تصرف خود درآورد. پس از وی فرزندش آرا سرزمین عظیمی که آرام به ارث گذاشته بود را رهبری کرد. در این زمانی زنی به نام شامیرام (سمیرامیس) ملکه آشور بود. با شنیدن آوازه زیبایی آرا، شامیرام نمایندگانی را با هدیه و تحفه نزد وی فرستاد و تقاضا کرد تا وی به نینوا رفته و او را به زنی بگیرد و بر تمامی آنچه او دارد پادشاهی کند. آرا این پیشنهاد را نپذیرفت و بدین‌ترتیب جنگی میان شامیرام و آرا در گرفت و در این جنگ آرا کشته شد.

    پس از این پیروزی شامیرام مدتی را در دشتی به نام آیرارات (برگرفته از نام آرا) به سر می‌برد. با مشاهده آب و هوای معتدل ارمنستان، وی تصمیم می‌گیرد تا در آن سرزمین کاخی بنا کند و آنجا را به عنوان پایتخت تابستانی خود برگزیند.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    او تابستانها زمانی که به شمال به شهر ییلاقی در ارمنستان می‌آمد، زرتشت مغ نیا و پیشوای مادیان را زمامدار آشور و نینوا تعیین می‌کرد و چون او این امر را مدتی طولانی به وی محول نموده بود لذا به او اطمینان می‌کرد. شمیرام به علت رفتار خواهــش نـفس‌آمیز خود بوسیله فرزندانش سرزنش می‌شد از این رو وی همه آنان را به هلاک رساند و تنها کوچکترین فرزند وی یعنی نینواس جان سالم به در برد.

    میان شامیرام و زرتشت اختلافی افتاد و جنگی بینشان درگرفت و در این جنگ شامیرام ناچار به فرار به ارمنستان شد. در اینجا نینواس فرصت مناسبی برای انتقام‌جویی بدست آورد و مادرش را به قتل رساند و خود بر نینوای آشور پادشاهی کرد.

    از آرا فرزندی به نام آرا آرایان به جا مانده بود که وی نیز به همراه شامیرام کشته شد. نینواس فرزند وی به نام آنوشاوان را به عنوان خراجگذار بخشی از ارمنستان تعیین کرد، بعدها وی توانست کل کشور را تصاحب کند.

    بارویر فرزند اسکایوردی نخستین ارمنی است که بر ارمنستان پادشاهی می‌کند، وی واراباکس مادی (اهل نواحی نامعلوم مرزی ماد) را یاری کرد تا پادشاهی سارداناپال آشوری را براندازد و بدین ترتیب آشور و نینوا به چنگ مادها افتاد.

    پس از برویر چند تن دیگر بر ارمنستان پادشاهی کردند تا اینکه نوبت به نهمین پادشاه یعنی تیگران بزرگ رسید. وی از هر حیث بزرگترین و نیرومندترین پادشاه ارمنی بود.وی در برانداختن حکومت ماد به کوروش کمک نمود و بر یونانیان بارها چیره شد و مرزهای ارمنستان را به منتهای وسعت خود رساند.

    او در آغاز هم‌پیمان آژداهاک مادی بود و خواهرش تیگرانوهی را به ازدواج وی درآورد ولی آژداهاک در سایه چنین پیوند خویشاوندی قصد قتل تیگران را داشت. این قصد وقتی قوت گرفت که کوروش به تیگران پیشنهاد پیمان داد. آژداهاک در خواب دید که توسط تیگران ارمنی مورد حمله قرار می‌گیرد، وی این خواب را با رایزنان خود در میان گذاشت و قرار برای این شد که یک ملاقات ظاهرا دوستانه با تیگران در مرز مشترک دو پادشاهی گذاشته شود تا نقشه شوم خود را عملی سازند ولی تیگران پی به این توطئه برد و از این رو کار این دو پادشاه به جنگ کشید و در این جنگ آژداهاک کشته شد.

    تیگران خواهرش تیگرانوهی را به یک آبادی در ارمنستان که تیگران به نام خود تیگراناگرد ساخته بود می‌فرستد و آنویش زن نخست آژداهاک و فرزندانش را به همرا انبوهی از اسیران در سوی شرقی کوه بزرگ تا مرزهای گوغتن اسکان می‌دهد.

    پس از تیگران فرزند و نوادگانش به پادشاهی می‌رسند تا اینکه یکی از آنان به نام واهه با شورش در برابر اسکند مقدونی به دست او می‌میرد. از آنجا تا پادشاهای واغارشاک در ارمنستان چیز موثقی برای گفتن وجود ندارد چراکه در اثر رویداد شورشها برای تصاحب کشور یکی پیش از دیگری اقدام می‌کرد. بدین علت نیز آرشاک بزرگ به آسانی وارد ارمنستان شده و برادرش را بر تخت پادشاهی نشاند.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    از افسانه‌های پارسی

    موسی خورنی کلیه افسانه‌های پارسی مربوط به آژدهاک بیوراسب همچون خدمتگذاری دیوان برای وی، بـ..وسـ..ـه زدن بر شانه‌ها و زاده شدن اژدهایان از آنجا و سپس بستن او با سیمهای مسی به دست فریدون و بردن وی به کوهی موسوم به دمباوند و غیره را دروغ و بی‌معنی می‌داند و به نقل از افلاطون آژداهاک را نیای پارسیان و معاصر نمرود بیان می‌کند و نام اصلی وی را بنا بر یک متن کلدانی کنتاورس پیوردا می‌داند. این شخص در ستاره‌شناسی توانا بود و می‌خواست شرارت را نیز به حد کمال بیاموزد، روان پلید کارآزموده که از آن شرارت تراوش می‌کند با گذاردن سر خود بر شناه‌های بیوراسب در گوش او نجوا می‌دهد و فنون پلید را به وی می‌آموزد.

    بیوراسب به قربانی کردن مردمان بیشماری برای دیوها پرداخت و از این رو مردم از متنفر شدند و برای سرکوبی او همداستان گشتند. وی به سوی کوه یاد شده می‌گریزد و مردم با وی به جنگ می‌پردازند و در نزدیک کوه وی را می‌کشند و در یک چاه و گودال بزرگ گوگردی می‌افکنند.



    Musa-Khorni-Ancient.ir3_.jpg

    مجسمه سه شخصیت نامدار ارمنی - موسی خورنی، مخیتار گُش، فریک.
    کتاب دوم

    پس از مرگ اسکندر مقدونی حکومت وی بین افراد زیادی تقسیم می‌شود. سلوکیوس بر بابل پادشاهی می‌کند و پارتیان را با جنگی بزرگ به طاعت خویش درمی‌آورد. پس از وی فرزندش آنیوک نوزده سال پادشاهی می‌کند و بعد از او هم آنتیوکوس ده سال جانشین او می‌گردد. در سال یازدهم پارتیان بر علیه وی شورش می‌کنند و از زیر فرمان مقدونیان بیرون می‌آیند. بدین ترتیب آرشاک دلاور که از نژاد ابراهیم و فرزند کتورا بود به پادشاهی می‌رسد. در این زمان رومیان در غرب نیومند گشته بودند. آرشاک با فرستادن سفیران خواستار هم‌پیمانی با رومیان مش‌شود تا آنان مقدونیان را یاری ندهند.

    آرشاک سی و یک سال حکومت می‌کند و پس از وی فرزندش آرتاشس بیست و شش سال حکم می‌راند. آنگاه فرزند وی آرشاک که به کبیر ملقب است جانشین او می‌گردد با دمتری می‌جنگد و او را به اسارت درمی‌آورد، برادر وی را هم در جنگی شکست داده و بدین ترتیب آرشاک بر یک سوم گیتی دست می‌یابد.

    آنگاه برادرش واغارشاک را به پادشاهی ارمنستان می‌رساند، واغارشاک در ارمنستان ناخارنشین‌هایی تعیین نمود و برای این ناخارنشین‌ها پیشوایانی از نسل هایک و دیگر ارمنیان برگزید. وی در جنگهایی دشمنان خود را شکست داد و کشور به سامان رسانید. سپس سرپرستی هر بخش از قلمرو تحت فرمانروایی خود را به فردی واگذار می‌کند.

    پس از این امور وی نیابت سلطنت را از قوم آژداهاک پادشاه ماد برمی‌گزیند که موراتسیان نامیده می‌شوند. پادشاه برای خاندان شاهی قوانینی وضع کرد و قضاتی در دربار و همچنین شهرها و شهرکها گمارد و خلاصه واغارشاک پس از این دلاوریها و اصلاحات و بیست و دو سال پادشاهی در نصبیین زندگی‌اش به پایان می‌رسد و می‌میرد.

    پس از واغارشاک فرزندش آرشاک اول به پادشاهی می‌رسد و سیزده سال حکومت می‌کند. در زمان وی در کشور بلغارها شورش هایی رخ داد و بسیاری از آنان از آنجا دوری کرده به ارمنستان پناه جستند. در اینجا داستان‌های مارآباس کاتینای پیرمرد به پایان می‌رسند.

    منبع خورنی از این پس کتاب پنجم آپریکانوس وقایعنگار است که گفته وی موثق بودن آن را بسیاری از یونانیان گواهی می‌دهند. آرتاشس در سال بیست و چهارم پادشاهی آرشاکان پارسی به جای پدرش آرشاک بر ارمنستان حکومت کرد. وی به سمت غرب لشکر کشی کرده و کرسوس پادشاه لیدی را دستگیر کرد. با بروز شورشی بزرگ در روم وی تصمیم می‌گیرد آن سرزمین را نیز به تسخیر خویش درآورد ولی بر اثر عواملی غوغا و آشفتگی در سپاهش روی می‌دهد و چنانکه می‌گویند آرتاشس پس از بیست و پنج سال پادشاهی هنگام گریز توسط سپاهیانش کشته می‌شود.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    پس از آرتاشس اول، پسرش تیگران در سال چهل و نهم پادشاهی آرشاکان پارسی به حکومت می‌رسد. پس از مرگ پدر سپاه یونان به ارمنستان تجـ*ـاوز می‌کند و تیگران در برابر این تجاوزات می‌ایستد. وی پرستشگاههایی ساخت و با کسانی که به پرستش در آنجا نپرداختند با خشونت رفتار کرد. در دوره پادشاهی تیگران پومپئوس رومی شروع به کشورگشایی کرده و مهرداد شوهر خواهر تیگران که در نواحی مدیترانه حکمرانی می‌کرد را به قتل می‌رساند، تیگران به قصد انتقامجویی با یکی از سرداران پومپئوس به نام گابیانوس که به جای مهرداد منصوب شده بود به مقابله می‌پردازد ولی گابیانوس جرات نمی‌کند با وی درگیر شود و با صلحی که برقرار می‌کند مهرداد جوان پسر مهرداد را که خواهرزاده مهرداد بود مسترد می‌دارد، بدین دلیل رومیان گابیانوس را برکنار کرده و کراسوس را به جایش گسیل می‌دارند ولی وی با تمام سپاهیانش به دست تیگران کشته می‌شود.

    تیگران به مهرداد جوان ظنین می‌شود که خواهرزاده‌اش نیست، بنابراین مقام و منصبی به او نمی‌دهد. مهرداد با مشاهده این توهین بر دائی‌اش شوریده به قیصر پناهنده می‌شود و حکمرانی چند شهر را دریافت می‌کند. وی شهر ماژاک را آباد نموده و به افتخار قیصر قیصریه می‌نماند. از این پس این شهر از تحت حکومت ارمنی بیرون می‌آید.

    تیگران به آرتاشس پادشاه پارس پیشنهاد هم‌پیمانی می‌دهد و وی می‌پذیرد، بدین ترتیب یک سپاه متحد ارمنی و پارسی به مقابله با سپاه رومی می‌رود و با متواری شدن سپاهیان روم با صلح و آرامش سوریه و فلسطین را به تسخیر درمی‌آورد. تیگران پس از آن بیش از سه سال زندگی نکرد و پس از سی و نه سال پادشاهی وفات یافت.

    رومیان برای تصرف سوریه یکبار تلاش می‌کنند ولی ارمنیان باز به کمک پارسیان آنان را عقب می‌رانند. اینبار آنتونیوس رومی با تمامی سپاه راهی می‌شود. پس از تیگران پسرش آرتاوازد به پادشاهی ارمنستان می‌رسد. وی که فردی لاابالی و ضعیف النفس بود در جنگ با آنتونیوس مغلوب شده و اسیر می‌گردد.

    به فرمان آرشز (پادشاه پارس) آرشام برادرزاده تیگران را به پادشاهی می‌رسانند. آرشز یک سال بعد درمی‌گذرد و پادشاهی پارس به فرزندش آرشاویز می‌رسد. آرشاویز شخصی نبود که بتواند آرشام را در رویارویی با رومیان یاری کند، لذا آرشام صلحی با رومیان بسته و خراجگزار آنان می‌گردد.

    میان هیردوس پادشاه یهودیه و آرشام اختلافی بروز می‌کند. هیردوس به منظور ایجاد اصلاحاتی در شهرهای تحت فرمان خود از آرشام نیروی کار طلب می‌کند. آرشام نمی‌پذیرد و سپاهی برای مقابله با وی گرد می‌آورد ولی قیصر روم از هیردوس حمایت کرده و تمام آسیای صغیر را نیز به وی می‌سپارد. هیردوس شخصی را که از طرف مادر از نژاد پادشاهی ماد یعنی از نسل داریوش ویشتاسپ بود به عنوان پادشاه مطیع خود در آسیای صغیر می‌گمارد. آرشام با مشاهده این امر کاملا از هیردوس بعنوان اربـاب خود فرمانبرداری می‌کند و کارگران درخواستی را در اختیار وی می‌گذارد. آرشام پس از بیست پادشاهی درگذشت.

    پس از آرشام پسرش آبگار به پادشاهی می‌رسد. میان آبگار و هیردوس نیز اختلاف می‌افتد، اینبار کار به جنگ می‌رسد و آبگار موفق می‌شود سپاهی که هیردوس گسیل می‌دارد را شکست دهد. در همان زمان نیز هیردوس درمی‌گذرد و آگوستوس پسر او آرگغایوس را به ریاست ملت یهود برمی‌گزیند.

    آبگار به شرق می‌رود و مشاهده می‌کند که آرتاشس فرزند آرشاویر بر پارسیان حکم می‌راند و برادرانش کارن و سورن با وی در ستیزند، آبگار آنان را به آشتی و سازش قانع نموده و پیمانی میان آنان برقرار می‌سازد که خارج از خاندان پادشاهی آرتاشس پادشاهی به سه خاندان پهلو کارن، پهلو سورن و پهلو اسپهبد نیز برسد. آبگار سپس در نامه‌ای به روم علت سفرش به سرزمین پارس را نوشت چراکه رومیان به وی مشکوک شده بودند، هرچند که رومیان سخنان وی را باور نکردند.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    آبگار در طی سفر دور و دراز خود به شرق دچار بیماری شده بود، در این زمان آوازه معجزات حضرت مسیح به آبگار رسید و آبگار هم در نامه‌ای از وی طلب شفاعت کرد، مسیح هم جواب نامه وی را داد و عهد کرد که پس از عروجش یکی از شاگردانش را نزد وی خوهد فرستاد تا دردهایش را شفا بخشد.

    بدین ترتیب توماس (یکی از دوازده حواریون) تادئوس که یکی از هفتاد شاگرد بود را به شهر ادسا فرستاد تا آبگار را شفا داده و انجیل را موعظه کند. این امر صورت می‌گیرد و آبگار به دین مسیحیت می‌گرود و در نامه‌ای به قیصر تیبریوس از یهودیان به خاطر به صلیب کشیدن مسیح شکایت می‌کند.

    تیبریوس هم پاسخ آبگار را می‌دهد و ذکر می‌کند که وقتی که از جنگ اسپانیائیان که بر علیه وی شوریده‌اند فارغ شد به کار آنان رسیدگی خواهد کرد. آبگار باز بهتیبریوس نامه نوشت و درخواست کرد که وی پیلاتوس را به خاطر بی‌حرمتی به مسیح عزل کرده فرد دیگری را به جای او به اورشلیم بفرستد. همچنین نامه‌ای به آرتاشس پادشاه پارس فرستاد و به وجود شاگرد ارشد دیگری به نام سیمون در سرزمین وی خبر داد و از وی خواست تا او را بجوید تا به واسطه وی دردهای شفا یابند. آبگار هنوز پاسخ این نامه‌ها را دریافت نکرده بود که پس از سی و هشت سال پادشاهی درگذشت.

    پس از آبگار پادشاهی ارمنستان به دو بخش تقسیم می‌شود، پسرش آنانون در ادسا حکم می‌راند و خواهرزاده‌اش ساناتروک در ارمنستان به پادشاهی می‌رسد. تادئوس در ناحیه شاوارشان در می‌گذرد و شاگرد وی هم به دست آناتون که بر خلاف پدر به آیین شرک گروید، کشته می‌شود. به عنایت الهی، انتفام قتل آده از پسر آبگار گرفته شد و اندکی بعد در حادثه‌ای وی کشته می‌گردد. ساناتروک هم مدتی بعد در حین شکار تیر یک نفر به شکمش اصابت می‌کند و می‌میرد.

    پس از مرگ ساناتروک درون پادشاهی آشفتگی پدید می‌آید، سرانجام شخصی به نام یرواند که از جانب ساناتروک به عنوان سرپرست ناظر گمارده شده بود به پادشاهی می‌رسد. وی پس از شاه شدن با سوء ظن به پسران ساناتروک همه را به هلاکت می‌رساند و تنها فرزند خردسالی به نام آرتاشس به کمک فردی به نام سمبات به نزد پادشاه داریوش پارسی بـرده می‌شود.

    یرواند از این موضوع آگاه گشت و در نامه به پادشاه پارس سمبات را فردی دروغگو خواند و از وی خواست تا آنان را نزد خود نگاه ندارد و به ارمنستان بازفرستد ولی پادشاه نه تنها گفته‌های یرواند را باور نکرد بلکه ارتشی از سپاهیان آشور و آتروپاتکان را به سمبات داد تا آرتاشس را به تخت پدریش بنشاند. بدین سان جنگی میان سمبات و یرواند درگرفت و در این جنگ یرواند کشته شد و آرتاشس در سرتاسر ارمنستان به پادشاهی رسید.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    در دوران حکومت آرتاشس آلانیان به سوی ارمنستان لشکرکشی کرده ولی شکست خورده و پسر پادشاه به اسیری درمی‌آید و در نهایت با پیوند ازدواج بین آرتاشس و دختر آلانیان قائله ختم می‌شود. در این دوران همچنین آرتاشس کشور کاسب‌ها که بر علیه وی شورش کرده بودند را ویران کرده و از دادن مالیات به رومیان سرباز زده و در جنگی سپاه دومتیانوس قیصر روم را شکست می‌دهد.

    پس از مرگ دومتیانوس، ترایانوس (تراژان) بر رومیان حاکم می‌شود، وی به سر و سامان دادن به امپراتوری خود به سوی پارس لشکر کشی می‌کند، آرتاشس با دادن مالیاتهای سالهای پیشین و کسب بخشش به ارمنستان باز می‌گردد ولی ترایانوس به سرزمین پارس رفته هرآنچه خواسته را انجام می‌دهد و از طریق سوریه بازمی‌گردد.

    آرتاشس پس از چهل و یک سال پادشاهی و انجام اصلاحات فراوان در سرزمین ارمنستان جان سپرد و با تشییع جنازه‌ای مجلل به خاک سپرده شد. پس از وی فرزندش آرتاواز به پادشاهی رسید ولی پس از چند روز در حادثه‌ای در حین شکار می‌میرد. پس از وی فرزند دیگر آرتاشس به نام تیران به پادشاهی می‌رسد، وی وفادارانه از رومیان اطاعت نمود و بیست و یک سال آرام و بی‌دردسر پادشاهی کرد و در نهایت در سفری زیر بهمن مانده و جان سپرد.

    پس از تیران برادرش تیگران آخر جانشین وی شد که در سال چهارم پادشاهی پیروز پارسی به پادشاهی رسید. در دوران سلطنت وی پیروز بر رومیان لشکر کشید و از طریق سوریه نواحی فلسطینیان را مورد تاخت و تاز قرار داد و به فرمان وی تیگران نیز به آسیای صغیر تاخت. پس از مرگ تیگران پسرش واغارش به سلطنت رسید، در زمان وی انبوه ملل شمالی یعنی خزیرها و باسیلها به این سوی رود کور می‌گذرند و واغارش با سپاهی عظیم به مقابله آنان می‌رود و آنان را نابود می‌سازد، پس از وی پسرش خسرو که پدر تیرداد بزرگ قدیس بود جانشین وی می‌گردد.

    به گفته موسی خورنی آگاتانگغوس پیش از وی مطالبی در مورد خسرو به اختصار روایت کرده است. مطالبی همچون مرگ پادشاه آرتاوان پارسی، انقراض حکومت پارتیان بدست اردشیر پسر ساسان، انتقامجویی خسرو و … با اینحال موسی باز تاریخ این زمان را با استفاده از سرچشمه اصلی بطور مفصل نقل می‌کند.

    بنا بر روایت کتاب مقدس ابراهیم از زمان آدم بیست و یکمین پیشوا محسوب می‌گردد و قوم پارتیان از او ناشی می‌شود. آخرین پادشاهان پارتی به ترتیب آرشاویر، آرتاشس، داریوش، آرشاک، آرتاشس، پیروز، واغارش و اردوان بودند که اردشیر اهل استخر اردوان را کشت و به پادشاهی پارتیان پایان داد.

    در باب اردشیر افسانه‌هایی در بین پارسیان رواج دارد همچون خواب پاپاگ، بیرون آمدن ستون آتش از ساسان و احاطه گله، روشنایی ماه، پیشگویی جادوگران، نقشه خواهــش نـفس‌آمیز اردشیر، شیرخوارگی کودک توسط بز در سایه حمایت شاهین، نگهدار شیر پرافتخار و …
     
    بالا