شعری در وصف صندلی داغ پارسا

  • شروع کننده موضوع VèlGàrD
  • بازدیدها 977
  • پاسخ ها 28
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

VèlGàrD

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/01/03
ارسالی ها
163
امتیاز واکنش
8,215
امتیاز
616
نظرسنجی بسی سخت‌و‌طاقت‌فرسا بود
برنده ما طبق پیش‌ بینی‌ ها پارسا بود

از ترس صندلی سوزان رای او محیا بود
کس نفهمید بعد نظرسنجی کجا بود
تنها شخص بی‌سوال قصه مروا بود

پارسا گفت: ای‌کوک، ز من نگیر خنده‌های گاه‌و‌بیگاه خویش را
من هنوز دوست دارم سالم نگاه دارم نشیمن گاه خویش را

کوک گفت:از صندلی مگریز که کارت تمام است
نسوزاندنت روی این صندلی بسی حرام است

حبیب و کوک فراخواندند اعضا را
سارا و مهدی و نیما و مرتضا را

ز گوشه گوشه انجمن آمدند افراد، پر سوال
ندادند نفسی پارسا را برای استراحت مجال

شخصی گفت:به نظرت مانیکور چیست عجیجم؟
دیگری پرسیدآیا گوجه میوه هست عزیزم؟

از گوشه‌ای شخصی آمد و گفت من حبیبم
در سوزاندن نشیمن‌گاه‌ها فردی عجیبم

پارسا نوشت و نوشت و با نوشتنش بسی تلخ گریست
کوک همچنان گفت: این کاربر را جور دیگر باید نگریست

(ولگرد کوچه‌ها حاجی مرتضا)

نظر انتقاد پیشنهاد رو هم پروفم یا همین جا شوت کنید
 
  • پیشنهادات
  • وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا