شین

dayana2018

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/01/04
ارسالی ها
2,554
امتیاز واکنش
15,991
امتیاز
789
سن
23
محل سکونت
زیر آسمون خدا
شین از جک شیفر

shane-jack-shifer.jpg



نام کتاب: شین

نویسنده: جک شیفر

مترجم: علیرضا کچوئیان

انتشارات: گهرشید

سال نشر: ۱۳۸۲

زبان: فارسی

تعداد صفحات: ۲۱۸ صفحه

فرمت: PDF

حجم: ۳٫۹۹ مگابایت

وب سایت::lilibook.ir

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


معرفی کتاب


Please, ورود or عضویت to view URLs content!
رمان کلاسیک و بسیار مشهور شین نوشته جک شیفر در میان داستانها و ادبیات وسترن یک اثر کاملا برگزیده و قابل ملاحظه به شمار می رود. شیفر ابتدا اين داستان را در سال 1946 به صورت يك داستان كوتاه و در سه قسمت در مجله Argosy (آرگوسی) نوشت که عنوان اصلی آن هم Rider From Nowhere (به فارسی: سوارکاری از ناکجاآباد) بود، اما چنان به شخصيت خودساخته شِين علاقمند شد كه به تدريج بر آن افزود و نهايتا در سال 1949 شاهكاری از ادبيات وسترن را خلق كرد.
این رمان که به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده است، به گفته روزنامه شیکاگو تریبون برای همه خوانندگان آن "محکم، عظیم و فراموش نشدنی" است.

راوی داستان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


داستان از زبان یک پسرکِ خردسالِ یازده ساله به نام باب استارِت، روح غرب وحشی را برای خواننده نمایان می سازد. باب که به همراه پدرش جو و مادرش ماریان در مزرعه ای وایومینگ زندگی می کنند، به نسبت جثه و تجارب خود همه چیز را درشت تر، عظیم تر و بغرنج تر می بیند و شین مردیکه به زندگی سرد و ساکت او وارد می گردد نیز با همین معیار سنجیده می شود. محیط در اطراف پسرک آبستن حوادثی ناگوار است. او اضطراب و وحشت را همه جا احساس میکند و احتیاج به کمک و دلگرمی دارد. در این حال شینِ عظیم و نیرومند با شخصیت عمیق و مرموز خود به زندگی او وارد می شود و برای او مثل یک بت مورد پرستش و در قاموس انسانها، نمونه یک بشر کامل، جوانمرد، مهربان و زورمند قرار می گیرد.
قهرمان داستان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


شِین، قهرمانی که در داستان به خواننده ارائه می شود مردیست که به گرد خود هاله ای از اسرار یک گذشته مجهول پیچیده دارد. نخستین صفت بارز این مرد شخصیت عظیم و مهیب اوست که قادرش می سازد در عین سکون و خاموشی، عشق را به دوست و کینه را به دشمن بدون احتیاج به حرکت و کلمه، با کاملترین وجهی ابراز دارد. شین با همه وجود بزرگی و عظمت، از حدود بشر بودن خارج نمی شود؛ چنانکه دوست می دارد، نفرت می ورزد، غذا می خورد، هیزم شکنی می کند، کتک می زند، کتک می خورد، و بالاخره پس از آنکه شاهکار بزرگ خود را به بهترین وجهی انجام داد، در حالتی بین مرگ و زندگی از صحنه خارج می شود. ولی او در همه حال و در تمام این اعمال، مظهر کمال است.
فضا و عناصر داستان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


در داستان، قهرمانان ششلول بند، کافه، اسب ها و گاوها ناگزیر وجود دارند. ولی اینبار عناصر فوق، سازندگان اصلی ماجرا نیستند، بلکه اینها فقط چاشنی و فروع بی اهمیت داستان بشمار می روند و این زندگی و مبارزه برای ادامه حیات است که تم اصلی و نقطه مرکزی داستان محسوب می شود؛ مبارزه با زندگی و عوامل خشن آن که از زمین سخت تا مردان قلدر و زورگو، و از کنده یک درخت تا قاتل ششلول بند تغییر می کند. داستان از چاشنی عشق خالی نیست. ولی اینبار محبت به نحو تازه و بی سابقه ای عرضه شده است. عشقی که در مورد یک کودک خردسال و پدر و مادرش هر کدام رنگ خاص و جداگانه ای به خود می گیرد.


اطلاعات کتاب
• کتاب شین ترجمه ای است از Shane (به فارسی: شِین) نوشته جک شیفر که نخستین بار در سال 1949 توسط انتشارات Houghton Mifflin در آمریکا منتشر شد.



اقتباس نمایشی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

از روی این رمان فیلمی آمریکایی با همین عنوان (Shane) به کارگردانی جورج استیونس در سال 1953 ساخته شد. فیلم به داستان اصلی وفادار بوده فقط اسمِ "باب" (پسر خردسال و راوی رمان) در فیلم به "جویی" تغییر پیدا کرده است. ستارگان فیلم عبارتند از: • آلِن لَد (در نقشِ شِین) • براندون دی وایلد (در نقشِ جویی استارِت) • جین آرتور (در نقشِ ماریان استارِت، مادر جویی) • ون هفلین (در نقشِ جو استارِت، پدرِ جویی) • امیل مایِر (در نقشِ روفوس رایکر) • جک پالانس (در نقشِ جک ویلسون) شین یک وسترن کلاسیک است، ساخته شده بر اساس همان الگوهای قدیمی وسترن، با قهرمانی بی خطا، تصاویر چشم نواز و اسب و اسلحه. شین براساس نظر انیستیتو فیلم آمریکا (AFI) بعد از فیلمهای جویندگان (1956) ساخته جان فورد و ماجرای نیم روز (1952) ساخته فرد زینه مان، سومین فیلم وسترن تاریخ سینما انتخاب شده است؛ یکی از زیباترین وسترن‌های کلاسیک که در پرداخت اسطوره‌ای قهرمانش بسیار عالی می‌نماید. در کنار مبارزه مرکزی خیر و شر، عشقی نگفتنی میان شین و ماریان وجود دارد. علاقه دیوانه‌وار جویی به شین نیز کنایه‌ای است بر ارزش‌هائی نو که سنت‌ها را آرام‌آرام به فراموشی می‌سپرند. وودی آلن در مورد شین میگوید: «من فیلم را بارها و بارها دیده ام؛ یقینا بیش از بیست بار. همچنین مردم را نیز به دیدن آن بـرده ام، مردمی که به من می گویند که نمی توانند فیلم وسترن را تحمل کنند. زیرا فیلم بیشتر از یک وسترن است. یک شاهکار است».
داستانِ فیلم:
داستانِ شین، داستان آشنای بسیاری از وسترن هاست، کابوی تنهایی به نام شِین (با بازی آلِن لَد) در مسیر حرکتش به شمال وارد زمین های یک مزرعه دار محلی به نام جو استارِت (با بازی ون هفلین) می شود که به همراه پسرش جویی (با بازی براندون دی وایلد) و همسرش ماریان (با بازی جین آرتور) زندگی می کند. شین در بدو ورود متوجه درگیری جو استارت با شخصی به نام روفوس رایکر (با بازیِ امیل مایِر) که گله دار و صاحب اکثر زمینهای شهر است، بر سر مالکیت مزرعه می شود. پس شین، کنار جو و خانواده اش می ماند و به آنها در اداره مزرعه و مبارزه با رایکر کمک کند.رایکر آدم‌کشی حرفه‌ای به‌نام جک ویلسون (با بازیِ جک پالانس) را اجیر می‌کند تا مردم را از آن منطقه بیرون کند. شین که از مهارت آدم‌کش آگاه است به تنهائی به مقابله با او می‌پردازد و سرانجام نیز پیروز می‌شود. هرچند شین در نهایت آن منطقه را از وجود اشرار پاک می کند، اما برای خشونت او نیز در جامعه ای که نجات داده، جایی وجود ندارد و او مجبور است همانگونه که مرموز به آن منطقه آمده بود، به همان ترتیب آنجا را ترک کند.
کارگردان فیلم:
جورج استیونس (George Stevens) کارگردان فیلم شین 2 بار قبل و بعد از شین، اسکار بهترین کارگردانی را برای فیلمهای مکانی در آفتاب (A Place in the Sun) ساخته سال 1951 و غول (Giant) ساخته سال 1956 به خانه بـرده است. او در باقی فیلمهایش هم نشان داده که علاقه ی خاصی بهتصاویر باز (Long Shot) دارد. فیلم پر است از تصاویر زیبا و دلنوازی که فارغ از داستان فیلم، روح زیبایی دوست انسان را قلقلک می دهد. کوهها و دشتهای پهناور وایومینگ (Wyoming) و همچنین ابرهایی که سرتاسر فیلم را پوشانده اند؛ از زیباییهای منحصر به فرد این فیلم هستند. شاید همین تصاویر زیبا باعث شده است که لویال گریگز (Loyal Griggs) اسکار بهترین فیلمبرداری را برای این فیلم به خانه ببرد. هرچند که طبق شنیده ها این افتخار را باید بیشتر برای استیونس بدانیم که گفته می شود ساعتها گروه را بیکار نگه می داشت تا ابرها اندکی حرکت کنند و تصویر دلخواه او ساخته شود!
بازیگر خردسال فیلم:
ما که در سینما و تلویزیون خود عادت به دیدن بازی خوب بازیگران خردسال نداریم با دیدن بازی خوب براندون دی وایلد (Brandon De Wilde) در نقش جویی، پسر خردسالِ جو استارِت؛ متعجب می شویم. جویی از لحظه دیدن شین مانند مادرش عاشق او می شود؛ و تصویری قهرمانگونه از او در ذهن می سازد و تا به آخر به این تصویر وفادار می ماند.
قهرمان فیلم:

مهمترین عنصر داستان فیلمِ شین، خودِ شین (با بازی آلِن لَد) است. او یک قهرمان اسطوره ای است. مردی که فقط اسم دارد. کابوی تنهایی که از ناکجاآباد می آید و به ناکجاآباد میرود. شین تمامی عناصر یک قهرمان کامل را داراست، مهربان، شجاع، قوی و عاشق پیشه. اما در دنیایی که شین در آن زندگی می کند این خصایص برای یک زندگی خوب کافی نیست. شین یک کابوی تنهاست، هفت تیرکشی که قبل از ورود به مزرعه ی استارت، به گفته ی قهرمانان فیلم هفت دلاور (1960): «خونه نداره، بچه نداره، زن نداره، چیزی که انسان رو به زندگی پابند بکنه نداره، مدافع نداره، زندگی و محیط آروم نداره، دشمن نداره (چون همه شون مردن) و آینده نداره.» شین در خانه استارت درگیر عشق ممنوعه با ماریان همسر جو (با بازی جین آرتور) می شود. اما از ابتدا هم می داند که این عشق پایان خوشی نخواهد داشت. بازی آلن لد در نقش شین بسیار زیبا و تاثیرگذار است؛ او توانسته به خوبی شمایل یک قهرمان را به نمایش بگذارد. شین مانند فانتزی بسیاری از دوستان از افق می آید و در انتها در افق محو می شود. او قهرمانی است که برای زندگی عادی ساخته نشده و زمانی که همه چیز به روال عادی باز می گردد، او هم باید برود.
ضدقهرمان فیلم:
هیچ قهرمانی به تنهایی نمی تواند قهرمان باشد مگر ضدقهرمانی در حد خود را در مقابل داشته باشد. در فیلم شین؛ جک ویلسون (با بازی جک پالانس) تجسم کاملی از شر است با کلاهی سیاه، جلیقه ای سیاه، دستکشهای سیاه و شلواری سیاه. ویلسون نیمه ی تاریک شین است با دو هفت تیر. او کم حرف می زند و همیشه لبخندی مرموز بر چهره دارد و تنها کسی است که لیاقت این را دارد که شین برای او دست به اسلحه برد.
نقد فیلم:

شین، وسترنی رمانتیک در حد یک شاهکار است. به خاطر اینکه هیجان فیلم بیشتر شود داستان از زبان پسرکی کم سن و سال بیان می شود، فیلم تحت تاثیر جریانی رویاگونه است که در آن کاراکترها نمایی فراتر از حد طبیعی خود دارند. با همراهی موسیقی فوق العاده ع:campe545457on2:کتور یانگ، شین تبدیل به نمودی آرمانی از خوبی و مهربانی می شود، و بازی ظریف و گیرای آلن لد نیز بسیار تاثیرگذار است. در مقابل جک پالانس در نقش ششلول بندی دیگر به نام ویلسون مظهر شرارت و پلیدی است؛ اهریمنی با دستکش سیاهرنگ که پیام آور مرگ است. اگر چه کودک، درام را فقط به صورت مقابله خیر و شر می بیند، اما خود فیلم بیشتر دورنمای مبهم و پیچیده ای را مد نظر دارد و فیلم به ناپاکی و وجه منفی خشونت می پردازد، که بوسیله آن شین نمی تواند گذشته خود را ترک و فراموش کند. همچنین فیلم دلالتی قوی بر نحوه جلوگیری از هیجان، اضطراب و عشق نافرجام دارد. دلبستگی شین به خانواده استارت به خاطر علاقه روزافزون او به ماریان است، که به زحمت قادر به مخفی کردن آن است. شین، تلاش می کند با احساس خود بجنگد زیرا بروز یک مسئله احساسی برای کسی که قلبا به هیجان و زندگی متلاطم عادت کرده، ایجاد مشکل می کند. صحنه وداع آنها در حالی که هر دو می دانند بروز هر نوع ارتباط و دادن هر تعهدی به یکدیگر عاقبت ندارد و در اصل همین احتیاط و خویشتن داری آنان است که جنبه رمانتیک ماجرا را جذابتر می کند، از جمله به یادماندنی ترین بخش های فیلم است. بازی زیبای ون هفلین و جین آرتور به صحنه های ملایم فیلم که بسیار هم طبیعی از کار درآمده، جذابیتی خاص بخشیده است. نزاع و درگیری در کافه مانند باله ای وحشیانه و خشن است. چنین به نظر می رسد که جدال بین ویلسون و یکی از ساکنان و نیز کتک کاری شین و استارت باعث تشکیل شکافی شکسپیر وار در نظام طبیعت می شود. در ابتدا، توفانی تهدید کننده، سایه شوم مرگ را بر همه جا می گستراند. سپس ماریان با جیغ هایش و اسب ها با عصبی شدنشان خبر از اوضاع متشنجی می دهند. آنها در حین نزاع بر روی کنده درختی می افتند که پیش از آن شین برای از ریشه درآوردنش به استارت کمک کرده بود. در اینجا یادآوری می شود که قطعا یک بار دیگر شین باید کاری را تکمیل کند که استارت آن را آغاز کرده بود. رودرویی شین و ویلسون، شکوه مراسم و آداب دینی را دارد. و صحنه وداع شین و جو کوچولو، به زیبایی و لطافت هرچه تمامتر انجام می شود. شین دستش را بر روی سر پسرک می گذارد و می گوید: «به مادرت بگو که در این دره دیگر احتیاجی به سلاح نیست»، و به پسرک وعده دوران آرام و خوش را می دهد. و زمانی که کوچولو در پی او فریاد می زند و صدایش در تپه ها پژواک می یابد که: «مادر به تو احتیاج دارد ... من میدانم ... احتیاج دارد» ناراحتی و تشدید درد را در چهره اش می بینیم. او فریاد می زند:«شین برگرد ...»، اما معصومیت و افسانه وار بودن قهرمانی که شین نمایانگر اوست اینک در شرف محو شدن قرار دارد؛ درست همانگونه که وسترن در جستجوی دورانی جدید و کاملتر برای خود بود. جورج استیونس روح آرمانی رویای آمریکایی را به موقع درک و شناسایی کرده و نمایش داده بود. و آن را در شین با ابهت و عظمت به تصویر کشید.
جوایز و افتخارات فیلم:
• برنده جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری • نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم • نامزد جایزه اسکار بهترین کارگردانی • نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه • نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد مکمل (جک پالانس و براندون دی وایلد)


خلاصه کتاب
زمان: 1889 میلادی


مکان: آمریکا (ایالت وایومینگ)

در یکی از روزهای تابستان سال 1889 سواری ناشناس از قلب غرب وحشی به منطقه "وایومینگ" وارد شد. سواری اسرارآمیز با گذشته ای مجهول و آینده ای در غبار. در زمانی که وایومینگ دچار حوادثی ناگوار بود، اضطراب و وحشت همه‌جا را فرا گرفته بود و صاحبان مزارعِ رعیتی و کابوی ها بر سرِ تصاحب زمین و بقای خود نبرد می کردند؛ این "شِین" بود که از افق ظاهر شد و در قاموس يك هفت‌تيركش بزرگ، با روحيه جوانمردي بسيار حيرت‌انگيز به ناجی و دوستی برای خانواده استارِت تبدیل می گردد. در دشت‌های وسيع غرب‌وحشی، شِين يگانه منجی اوضاع نابهنجار عصر خود است ...

 
آخرین ویرایش:
تاپیک قبلی
بالا