مطالب طنز طنز؛ «جدید» یا «تازه» و «نوین»؟

  • شروع کننده موضوع dinaz
  • بازدیدها 64
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

dinaz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/04
ارسالی ها
31,702
امتیاز واکنش
68,366
امتیاز
1,329
محل سکونت
کرمانشاه
طنز؛ «جدید» یا «تازه» و «نوین»؟

1355670_119.jpg



حسن غلامعلی‌فرد در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

دهخدا زیپ گرمکن‌اش را بالا کشید و گفت: «جان هر کسی که دوست دارین این بار درست یارکشی کنید تا بتونید کمی ورزش کنید» روحانی سـ*ـینه ستبر کرد و گفت: «اگر من باز هم سرگروه شوم فلک را سقف بگشایم و طرحی جدید در اندازم» دهخدا ابرو در هم کشید و گفت: «به جای جدید بگو نو» روحانی گفت: «اگر من سرگروه شوم خونی جدید در رگ‌های تیمم به جریان خواهم انداخت» دهخدا پوف کرد و گفت: «اینجا به جای جدید بگو تازه»

روحانی گفت: «ما این بار با تاکتیک‌هایی جدید بازی خواهیم کرد» دهخدا نوک بینی‌اش را خاراند و گفت: «اینجا به جای جدید بهتره از نوین بهره ببری» جدیدی سرش خاراند و گفت: «یعنی فامیلی ما این‌قدر لایه‌ها و صیغه‌های مختلف داره و خودمون خبر نداشتیم؟» چمران بر آشفت و گفت: «باز جدیدی بحث صیغه رو کشید وسط» عارف گفت: « خیلی خوبه که از اینجور بحث‌های هدفمند در کلاس داشته باشیم» هاشمی‌طبا پوزخند زد و گفت: «سرانجام یه موضوعی پیدا شد تا آقای عارف نطق‌شون باز بشه» روحانی گفت: «یک تیمی من بسازم، چل ستون چل پنجره» دهخدا نگاهی به ساعتش انداخت و با کلافگی گفت: «آقاجان زودتر یارکشی کن دیگه» سپس روحانی یار کشید.

حجاریان با کلافگی گفت: «اینا که همون تیم قبلی هستن!» روحانی گفت: «نه بابا، سه چهارتاشون جدیدن» دهخدا گفت: «به جای جدید بگو تازه» حضرتی با دلخوری گفت: «اینا کجاشون تازه‌اس؟ خیلی هم پیرن» نعمت‌زاده با بغض پرسید: «تیمم و تیمم این بود تیمت؟» دهخدا به روحانی گفت: «خب راست میگن دیگه، تیم شما که نزدیک به همون تیم پیشینه؟» روحانی گفت: «نخیر. یدونه شریعتمداری هم تازه آوردیم!» میرسلیم به دهخدا نیشخند زد و پرسید: «اینو چی میگی؟» دهخدا با شگفتی نگاهی به شریعتمداری انداخت و پرسید: «شما رفتی توی تیم‌ روحانی؟»

شریعتمداری لبش را گاز گرفت و گفت: «خدا به دور. بر اساس صدها سند غیر قابل انکار آب ما و روحانی در یک جو نمیره» دهخدا با کلافگی پرسید: «مگه بازم توی این مدرسه شریعتمداری داریم؟» یک شریعتمداری تپل از گوشه حیاط دست بلند کرد و گفت: «ما» آخوندی میکروفون مدرسه را برداشت و پرت کرد پشت دیوار. دهخدا فریاد زد: «چرا میکروفونو پرت کردی؟» جهانگیری گفت: «دست خودش نیست، به میکروفون حساسیت داره» روحانی گفت: «اینم از تغییر، دیگه چی میخواین؟» دهخدا خواست حرفی بزند اما تا دهان گشود کسی از پشت دیوار مدرسه فریاد زد: «گوشت گران شد، پراید گران شد، آهن گران شد و ...» دهخدا نفسی عمیق کشید و با چشمانی افسرده به افق‌های دور خیره شد و به فهرست خریدی که توی جیبش بود و موج تازه‌ تورم فکر کرد و هی تند و تند آه کشید.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
95
پاسخ ها
0
بازدیدها
86
پاسخ ها
12
بازدیدها
268
پاسخ ها
381
بازدیدها
7,644
پاسخ ها
0
بازدیدها
475
پاسخ ها
2
بازدیدها
205
پاسخ ها
0
بازدیدها
228
پاسخ ها
0
بازدیدها
196
بالا