مطالب طنز طنز؛ آخ جون... حالا ما موندیم و دولت روحانی

  • شروع کننده موضوع dinaz
  • بازدیدها 95
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

dinaz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/04
ارسالی ها
31,702
امتیاز واکنش
68,366
امتیاز
1,329
محل سکونت
کرمانشاه
طنز؛ آخ جون... حالا ما موندیم و دولت روحانی

شهرام شهيد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي در روزنامه شهروند نوشت:

همه‌اش منتظر همین امروز بودم؛ تحلیف ریاست‌جمهوری. از صبح که بلند شده‌ام تو پوست خودم نمی‌گنجم. به خاطر خوشحالی برای شروع دوره جدید ریاست‌جمهوری؟ نخیر. ما شادی‌هایمان را کرده‌ایم. من اگر بخواهم از خودم بگویم و وکیل وصی دیگران نشوم، باید عرض کنم همه‌اش منتظرم رئیس‌جمهوری سوگندش را بخورد و دور بعدی ریاست‌جمهوری‌اش آغاز شود تا من خیلی شیک و مجلسی اولین نفری باشم که مخالفتم را با او و کارهایش اعلام کنم. چپ‌چپ نگاهم نکنید. من خودم کم برای پیروزی ایشان طنز ننوشته‌ام. اما این مخالفت ناشی از روح طنزنویسی است. چطور برجام روح دارد؟ طنزنویسی روح نداشته باشد؟ خدا را شکر ثابت شده همه ما ایرانی‌ها به روح اعتقاد داریم. ما طنزنویس‌ها که عین شتر همه چیزمان پسکی است.



وقتی همه می‌گفتند: «اوووو ما به ایشان رأی نمی‌دهیم، مگه چی کار کرده تو این چهار سال؟» ما همه هم و غم‌مان این بود که جوری بنویسیم که به همه بگوییم خدمات دولت به‌حدی است که دیگر ایران گنجایش‌اش را ندارد و به‌زودی خدمات حتی به کشورهای دیگر هم صادر می‌شود. هرچند اگر یکی حواسش در آن روزهای بی‌حواسی ملی جمع بود، می‌گفت صادرات خدمات به دیگر کشورها که سال‌هاست انجام می‌شود و حُسن محسوب نمی‌شود. بله خب، تا دیروز که دفاع صددرصد می‌کردیم که ایشان رئیس‌جمهوری شود و اوشان‌ها نشوند، می‌شد از صدور خدمات دفاع کرد، اما بعد از تحلیف خیلی راحت حرفمان را برمی‌گردانیم و تو روز روشن تو چشم ایشان نگاه می‌کنیم و می‌گوییم گذشت اون دوران! ‌ای بابا چقدر جوگیر هستید. لازم نیست خیلی در تاریخ عقب بروید. منظورم دوران شاه نبود که. آن‌که خیلی وقت است به تاریخ پیوسته.



همان چندماه دوران تبلیغات ریاست‌جمهوری منظورم بود که ایشان شعار می‌داد، ما باور می‌کردیم. ما حمایت تمام و کمال می‌کردیم، ایشان باور می‌کرد و خوش‌خوشانش می‌شد. منظورم این بود که آن دورانِ حال دادن متقابل دولت و ملت گذشت. لااقل برای ما طنزنویس‌ها که گذشته. از همین فردا صبح شما بگویی الف، ما سی‌و‌پنج نقد بامزه می‌گذاریم روی میز سردبیران روزنامه‌ها. این‌طوری نگاه نکنید. اول از همه ما طنزنویسیم. باید نان حلال ببریم سر سفره. دوم چطور وقتی همه کار ما چپ و چول است، کسی از ما حمایت نمی‌کند؟ بله؛ همه مردم جمعه تعطیل هستند اما ما باید عنرعنر بلند شویم برویم روزنامه خوراک بامزه تولید کنیم که شنبه به زیور طبع آراسته شود. حالا آن هیچ. وقتی همه کشور امروز تعطیل است و تهران را برای مراسم تحلیف تعطیل کرده‌اند، باز ما باید برویم روزنامه طنز بنویسیم.



اینها حساب نیست؟ اصلا یاد همین تعطیلی تهران افتادم. بچه که بودیم هروقت همکاران بابا می‌خواستند بیایند خانه ما، پدرم ما را در انباری زندانی می‌کرد. مثل این موقع‌ها شبکه اجتماعی نبود که ما بتوانیم ادعای کودک‌آزاری کنیم. ما را تا وقتی میهمان‌ها بروند، می‌گذاشت تو انباری که آبروریزی نکنیم. راستش فکر می‌کردم حالا که بزرگ شده‌ایم و دنیا عوض شده، دولت دیگر مقابل میهمان‌های خارجی‌اش این کار را با ما نکند. زشت هستیم؟ بددهن هستیم؟ کجای کارمان اشتباه است که جلوی میهمان فرنگی‌ها قایم‌مان می‌کنید و جوری برخورد می‌کنید که بلند شویم برویم شمال جوج بزنیم با نوشابه؟
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
12
بازدیدها
271
پاسخ ها
381
بازدیدها
7,691
پاسخ ها
0
بازدیدها
477
پاسخ ها
2
بازدیدها
207
پاسخ ها
0
بازدیدها
229
پاسخ ها
0
بازدیدها
197
پاسخ ها
0
بازدیدها
223
پاسخ ها
0
بازدیدها
177
پاسخ ها
0
بازدیدها
156
پاسخ ها
16
بازدیدها
572
پاسخ ها
0
بازدیدها
175
پاسخ ها
0
بازدیدها
163
بالا