مطالب طنز نوشته های شاید طنز فارسی:)

dorsawaj

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/03/12
ارسالی ها
809
امتیاز واکنش
27,677
امتیاز
771
محل سکونت
شمال:)
سلام سلام رفقا...:biggfgrin:
این تاپیک فقط برای اینه که بتونم هر چند کم و هرچند کوتاه حداقل یه لبخند به لبتون بیارم:campe45on2:
...شاید هم از نظر شما بعضی از نوشته هام مسخره باشن ولی خوشحال می شم بعدش نظراتتون رو بدونم:):aiwaffn_light_blum:
اگه شما هم خواستید مطلب یا نوشته طنزی بذارید پایتون هستم و کلی هم خوشحال می شم از همراهیتون:campe45on2::NewNegah (4):

تاپیک رو به بقیه هم معرفی کنید:):aiwan_light_dance2::aiwan_lggight_blum:

 
  • پیشنهادات
  • dorsawaj

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/03/12
    ارسالی ها
    809
    امتیاز واکنش
    27,677
    امتیاز
    771
    محل سکونت
    شمال:)
    موضوع:شانس
    تو زندگی همه ما وقایع و اتفاقاتی وجود داره،که بعضی وقت ها می گن از خوش شانسی و بعضی وقتها از بد شانسیه ماست.یعنی شانس ما اصولا تعادل نداره؛عموما هم باعث و بانی اتفاقای خوب زندگیمون شانس خوبمونه و اتفاقای بد هم شانس بدمونه؛کلا ما تو اتفاقای زندگیمون هیچ نقشی نداریم؛شانسمون جای ما داره زندگی می کنهK
    امروز یه روز زیباست!از خونه بیرون میام ، عجب هوایی! یه نفس عمیق بریم و ... سرفه،سرفه،سرفه... این از اولین ضدحال امروز.واقعا یعنی چی که سهم من از هوای آزاد شهرم،به جای یه ریة پر از اکسیژن،یه ریه مملو از دود و آلودگیه!!مسئولین محترم رسیدگی لطفا...:campe45on2:
    در حال پیاده روی کنار بلوار هستم و کارکنان زحمتکش شهرداری هم دارن گل ها رو آب پاشی می کنن.آقایون،داداشام خسته نباشید!به به یکی از این آقایون زحمتکش شهرداری با شلنگ آب پاش کامیون بر می گرده سمتم که مثلا تشکر کنه،ولی مثله اینکه منو با گل های کنار بلوار اشتب گرفته.یکی هم نیست که بهشون بگه عزیزان،یکی بهتون می گـه خداقوت با سر هم می تونی جواب بدی چه نیازی هست طرف رو تو خیابون حموم کنی؟البته تقصیر اون بنده خدا هم نیست،حتما من خیلی شبیه گل هام یا گل ها خیلی شبیه من هستن،پس بهتره رو گلهایی سرمایه گذاری کنیم که شباهت کمتری به من دارن...یکی سقف تاپیک رو بگیره که داره می یاد پایین با اعتماد به نفسه من:aiwan_lightsds_blum:
    حالا اینکه منو با گل اشتباه بگیرن که جای قشنگش بود،قشنگتر از این هم هست!!در جریان کارکشته بودن کارکنان زحمتکش شهرداری هم که هستید،در نتیجة این کارکشتگی و چاله های وسط خیابون،آب خیابون رو می بره و خیلی تمیز تو سه مرحله با همون چاله های پر آب می تونی به فنا بری!ماشین با سرعت میاد،از روی چاله عبور می کنه و آدمو از هلو به لولو تبدیل می کنه.حالا اگه این ماشینه یه سانتافه ای،اسپورتیجی باشه آدم می گـه فلان ماشین منو لولو کرده ولی باز همه چیز بر می گرده به شانس خوشگل و مامانیمون که یه پراید می شه باعث و بانی بدبختی ما!البته به اونایی که پراید دارن بر نخوره ها!الان همون پراید هم سرمایست:aiwan_lightsds_blum: در جریانید که...ولی خدایی این روغن ترمزایی که میریزید تو پراید رو تقویت کنید تا ده کیلومتر بعد ترمزش کار نکنه و همونجا ترمز بگیره و ما هم تبدیل به موش آبکشیده نشیم دیگه!!
    حالا باز بعضیاتون بگید شانس واقعی نیست و بهش اعتقاد ندارید،خب اگه من انقدر بدشانس نبودم که این اتفاقات برام نمی افتاد،برای یه بیچاره بدشانس دیگه میوفتاد:aiwan_lightsds_blum::aiwan_light_biggrin:
    ولی خدا وکیلی به نظر من،اونایی که میگن به شانس اعتقاد ندارن رو با از این کش فنری ها هستا که هی بالا ئ پایین میشن باید دار زد تا با زجر دار فانی را وداع بگویند،البته تاکید می کنم یه بشقاب قرمه سبزی مامن پز هم بذارید جلوشون که با زجر بیشتر جان را به جان آفرین تسلیم کنن:aiwan_lightsds_blum:
    امضا:درسا.آ

     

    dorsawaj

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/03/12
    ارسالی ها
    809
    امتیاز واکنش
    27,677
    امتیاز
    771
    محل سکونت
    شمال:)
    موضوع:موبایل:aiwan_lightsds_blum:
    وسایل زیادی هستند که می‌توانند همراه انسان باشند، یکی از ضروری‌ترین‌ها البته در دنیای امروز تلفن همراه است. در دنیای امروز که هیچ، تا حالا به این فکر کردید که اگر در زمان باستان هم تلفن همراه وجود داشت، چه اتفاقاتی می‌افتاد یا نمی‌افتاد؟
    یکی از اتفاقاتی که قطعاً نمی‌افتاد، تراژدی رستم و سهراب است! داستان رستم و سهراب را که یادتان هست؟ اولِ کار، رستم خودش را به آن راه می‌زند، پسرش را نمی‌شناسد و سهراب را می‌کشد؛ بعد کولی‌بازی درمی‌آورد و توی سر خودش می‌زند که وای پسرم را کشتم!Boredsmiley
    حالا کاری به این نداریم که قبلش سهراب چندین بار می‌خواهد رستم را از جنگ بازدارد و رستم پافشاری می‌کند که باید جنگ کنیم. اصلاً باباها همه‌شان همین‌جوری هستند. به حرف حساب بچه‌هایشان گوش نمی‌کنند تا کار از کار بگذرد.Hanghead
    داستان رستم و سهراب آنجا به تلفن همراه نیاز پیدا می‌کند که رستم ضربه را به سهراب می‌زند و بعد تازه یادش می‌افتد که یکی را دنبال نوشدارو به دربار کیکاووس پادشاه ایران بفرستند!
    کیکاووس نوشدارو را با تأخیر می‌دهد. ناز آمدن کیکاووس، باعث مرگ پسر و به وجود آمدن ضرب المثل «نوشدارو بعد از مرگ سهراب» می‌شود.:NewNegah (1):
    خب حالا اگر رستم تلفن همراه داشت که این مشکل پیش نمی‌آمد. اول اینکه نیاز به فرستادن پیک نبود. رستم شخصاً زنگ می‌زد که کیکاووس توی رودربایستی بیفتد و حتماً نوشدارو را بدهد.:campe45on2:
    دوم اینکه مگر قحطش بود که کیکاووس طاقچه بالا بگذارد؟ رستم به اینترنت تلفن همراه وصل می‌شد. در یکی از این اپلیکیشن‌هایی که خریدار و فروشنده را مستقیم به هم وصل می‌کنند، آگهی می‌زد:«خریدار نوشدارو فوری». احتمالاً یکی همان لحظه نوشدارو داشت و با ارزان‌ترین قیمت می‌توانست جان بچه‌اش را نجات دهد.25r30wi
    البته خوب که فکر می‌کنم رستم نمی‌توانست خیلی با برنامه‌های جدید و اپلیکیشن‌های تلفن همراه کار کند. چرا؟ چون از سهراب دور بود و همیشه این بچه‌ها هستند که برای بابایشان برنامه نصب می‌کنند و به او یاد می‌دهند چطوری باید از جدیدترین امکانات تلفن همراه استفاده کند.:aiwan_light_biggrin: قصه این‌طوری تمام می‌شد که سهراب در حالی که خون زیادی ازش رفته بود، گوشی خودش را از زیر زره فولادین درمی‌آورد و به دست رستم می‌داد و با صدای زخمی و خسته می‌گفت: بابا! از گوشی من استفاده کن فقط لطفاً توی فایل‌های شخصی نرو.:campe45on2:
    نتیجه اینکه تلفن همراه خیلی خوب است و دست مخترعش را باید بوسید. اگر پیش از این‌ها اختراع شده بود، چه بسیار غصه‌ها که پیش نمی‌آمد.
     

    dorsawaj

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/03/12
    ارسالی ها
    809
    امتیاز واکنش
    27,677
    امتیاز
    771
    محل سکونت
    شمال:)
    [HIDE-THANKS]موضوع:انشای پسر بچه ابتدایی در مورد ازدواج:aiwan_lightsds_blum:

    هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است
    حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.
    در عزدواج تواهم(تفاهم) خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.:campe45on2:
    از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.25r30wi
    در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !
    اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.
    مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!25r30wi
    اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است.
    قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.Sigh
    [/HIDE-THANKS]
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    130
    بازدیدها
    2,569
    پاسخ ها
    14
    بازدیدها
    358
    پاسخ ها
    12
    بازدیدها
    502
    پاسخ ها
    19
    بازدیدها
    240
    پاسخ ها
    2
    بازدیدها
    757
    بالا