مطالب طنز طنز؛ اصولگرا VS اصلاح‌طلب

[dinaz]

طنز؛ اصولگرا VS اصلاح‌طلب


احمدرضا كاظمي در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

ماجراي رقابت‌هاي انتخاباتي بين اصولگراها و اصلاح‌طلب‌ها خيلي شبيه به رقابت من با يكي از دوستام توي بازي فيفاست! اين دوستي كه خدمتتون عرض مي‌كنم، چيزي حدود دومتر قد داره و 170 كيلو وزن! ضرب دستشم يجوريه كه اگه يكي بزنه زير گوش من، عين اون فرفره‌اي كه لئوناردو ديكاپريو آخر فيلم اينسپشن كريستوفر‌نولان چرخوند، معلوم نيست تا كي دور خودم خواهم چرخيد! يه وي‍ژگي ديگه اين رفيقم اينه كه ظرفيتش در پذيرش شكست از ظرفيت يغما گلرويي در پذيرش كامنت انتقادي هم كمتره! حالا در نظر بگيريد من با اين آدم فيفا بازي مي‌كنم؛ در اين شرايط، كُري‌خوني و كل‌كل كه هيچي اصلا، بايد با ترس و لرز و سلام و صلوات بهش گل بزنم.

دست آخرم اگه اون بازي رو ببره كه خب طبيعتا به حقش رسيده و من نهايتا اعتراضي كه ميتونم بكنم اينه كه از فرط ناراحتي دسته 200 هزارتومني پلي استيشنمو روي زمين بكوبم. اما اگه من بازي رو ببرم، كمترين اعتراضي كه اين رفيقمون ميكنه اينه كه از فرط حرص و عصبانيت، دسته 200 هزار تومني پلي استيشنمو از عرض ميكنه توي حلق من! حالا شما این مثالی که زدم رو خودتون مصادیقش رو دربین جریان‌های سیـاس*ـی کشور پیدا کنین تا اوضاع بیاد دستتون! اصلا چرا راه دور بريم؟ شما براي اينكه متوجه تفاوت‌هاي بنيادين اصولگرايي و اصلاح‌طلبي بشين، كافيه كه دو هفته توي يكي از روزنامه‌هاي هركدومشون فعاليت كنين و قلم بزنيد.

توي روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب بايد مواظب تك‌تك كلماتي كه مينويسين باشين، اينكه ميگم تك تك كلمات، يعني دقيقا تك تكشون! اينجوري بگم كه شما با نوشتن يه متن 450 كلمه‌اي در واقع 450 تا مشكل بالقوه براي خودتون ايجاد كرديد كه لازمه تبديل شدنشون از حالت بالقوه به بالفعل، يه مقاله از طرف روزنامه‌هاي طرف مقابله! مثلا شما يه متن كاملا غيرسياسي توي اعتماد در مورد«نحوه تشكيل خانواده پنگوئن‌هاي ساكن در قطب شمال» مي‌نويسيد و توي متنتون از فعل «نيست» زياد استفاده مي‌كنید، حالا كافيه كه يك بزرگواري توي يه روزنامه اصولگرا اين متن رو بخونه و باهاش حال نكنه و برداره يه سرمقاله درموردش كار كنه با اين عنوان كه «استفاده بيش از حد مدعيان اصلاحات و دلباختگان فرهنگ غرب از فعل «نيست» در متون به ظاهر غيرسياسي‌شان، چه هدفي به‌جز سياه‌نمايي با بزرگنمايي درمورد كمبودها و كاستي‌هاي موجود در كشور دارد؟ در كشور ما مگر چقدر «نيست» وجود دارد؟ اينجا همه چيز هست، خيلي خوبش هم هست.»

 

[dinaz]

طنز؛ اصولگرا VS اصلاح‌طلب (۲)

احمدرضا كاظمي در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

توي متن ديروز براي مقايسه جريان اصولگرايي و اصلاح‎طلبي در كشور، رابـ ـطه اون‌ها رو با رابـ ـطه خودم و يكي از دوستام مقايسه كردم كه يهو در آخر مطلب يه مثال بهتر و يه مصداق عيني‌تر به ذهنم رسيد. چند وقت پيش بود كه شهرداري تهران واسه آقاي قاليباف يه مراسم خيلي همچين خودموني تقدير و تشكر گرفت بابت زحمات نجومي ايشون در زمينه تراكم، زمين، ملك، استخدام و البته توليدات برقي‌زباله‌اي! خب تا اينجاي كار هيچ چيز عجيب به نظر نميرسه چون بعضي از دوستان كه سابقه دادن لوح افتخار به بهنوش بختياري و اميرتتلو و حسام‌نواب‌صفوي رو دارن، اگه به حال خودشون بذاريمشون از ديوار نوردها هم تقدير ميكنن، پس طبيعيه از كسي كه 12سال شهردار پايتخت بوده و دو سه تا انتخابات هم به عنوان كانديداي اين جريان اومده وسط نه تنها تجليل كنن بلكه مجسمه‌اش رو هم بسازن و يا حتي يه اتوباني چيزي به نامش بزنن! چيزي كه براي من، تو، او، آن‌ها و ساير ضميرهاي زبان فارسي عجيب و باورنكردني بود، حضور چهره‌هايي مثل آقاي حسن‌خميني و آقاي علي‌مطهري در اين مراسم بود.



اصلا انگار نه انگار همين دوستان تا سه ماه بعد از انتخاب همچنان مشغول اعتراض به ناعادلانه بودن نتايج و تيكه انداختن به دولت بودن. باور كنين اگه انتخابات بعدي آقاي قاليباف ریيس‌جمهور بشه، مثلا (زبونم لال! دور از جون!)، بعد شهرداري بخواد براي آقاي نجفي مراسم خداحافظي بگيره، دوستان اصولگرا در بهترين حالت با گوجه‌فرنگي و پاره آجر توي مراسمش شركت ميكنن! اين مساله من رو ياد روابط خانواده ما با فك و فاميلمون ميندازه! پسر خاله من بدون اينكه ما بفهميم نامزد غيررسمي اختيار كرد، رسميش كرد، بعد رفت خواستگاري و بدون اينكه احدي بو ببره بله برون و اينا هم گرفتن.



يه سال بعدم وقتي كه ما فهميديم براي عروسيشون دعوت نشديم، تازه به گوشمون رسوندن كه اينا 6ماه قبل عقد كردن و ماه عسلشونم رفتن و نكردن به ما يه تعارف خشك و خالي بزنن و حداقل حرمت موي سفيد مامان بابامون رو نگهدارن به‌عنوان بزرگ‌تر فاميل دعوتشون كنن. ولي ما باز به نشونه ادب هم زنگ زدیم بهشون تبريك گفتيم و هم عروس و دوماد رو پاگشا كرديم! حالا همين خاله ما، هفت سال پيش سر اينكه مامانم بهشون اطلاع نداده بوده كه قراره دو هفته ديگه براي خواهرم خواستگار بياد، باهامون سه سال قطع ارتباط كردن و حتي زنگ نزدن فوت عموم رو تسليت بگن! الان اصولگراها هم همچنين رفتاري با اصلاح‌طلبا دارن.



اصلاح‌طلبا توي رودربايستي هم كه شده بايد توي برنامه‌هاي جشن و شادي اينا شركت كنن و ازشون تقدير به عمل بيارن كه يه وقت زشت نباشه! اون‌وقت اصولگراها بفهمن طرف مقابل به‌خاطر چيزي جشن گرفته يا ممنوع‌التصويرا رو ممنوع‌التصويرتر ميكنن يا ميرن يه حالي به داداشا و اقوام درجه يك اصلاحطلبا ميدن. خلاصه همه تلاششون رو ميكنن تا اون جشن و خوشي رو از توي گوش و چشم و حلق و بيني و ساير اعضا و جوارحشون دربيارن!