- عضویت
- 2016/10/29
- ارسالی ها
- 2,921
- امتیاز واکنش
- 20,204
- امتیاز
- 746
- سن
- 23
علیرضا مصلحی در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
بعضی حیوانات اسمهای عجیب و غریب و بعضا وحشتناکی دارند. مثل «مورچه دیوانه»، «نهنگ قاتل»، «شیطان تاسمانی». علت وجود این قبیل اسامی اینه که ما انسانها تصمیم گرفتیم اینجوری صداشون کنیم وگرنه دلیل علمی و منطقی خاصی نداره.
گونهای خاص از موجودات هم هست که روی کره زمین زندگی میکنه و سالیانه حدود نیممیلیون از هم نوع خودش رو عمدتا در قالب اعمال جنایتکارانه میکشه. اسم اینگونه خاص، انسانه. میخوام یه کم در موردش صحبت کنم.
جالبه بدونید که دو برابر اون نیممیلیون یه نگاه میکنند، میبینند کسی اون اطراف نیست، در نتیجه خودشون رو میکشند. به این ترتیب در هر دقیقه، دو خودکشی در جهان اتفاق میافته. حتی تخمین زده شده که سالیانه ۱۰ تا ۲۰ میلیون اقدام به خودکشی غیرکشنده و ناموفق داریم. یعنی همین الان که من تصمیم گرفتم گوشم رو بخارونم، یه نفر تصمیم گرفته کلا دیگه گوشش رو نخارونه و بمیره.
در یک شاهکار دیگه، دستهای از انسانها وجود داشتند که دور هم جمع میشدند، از بین خودشون افرادی رو انتخاب میکردند، خیلی با ظرافت سلاخیشون میکردند و در نهایت میخوردنشون و به کل این مراسم میگفتن «جشن»! یعنی تمام اینکارها رو در راستای ایجاد شادی و نشاط انجام میدادند. فکر نکنید دارم در مورد گروهی از انسانهای اولیه که در یک جزیره کوچک مثلا تو غرب آفریقا زندگی میکردند حرف میزنم! دارم افرادی رو میگم که حدود ۵۰۰ سال پیش صاحب بزرگترین تمدن و امپراطوری در آمریکای مرکزی بودند و ۲۰۰ سال حکومت کردند و به برپاکردن «جشن خون» و سلاخی و آدمخواری گسترده شهره بودند.
اما به نظرمن جالبترینشیرینکاریانسانها ،اون جایی هست که راههای کشتن انسانهای دیگه رو با خلاقیت فراوان انتخاب میکنند. مثلا یه نوع روش شکنجه وجود داشته که شخص رو اول میخوابوندن تو مخلوط شیر و عسل (یه چیزی مثل خوابوندن گوشت تو پیاز و آبلیمو) بعد سوار قایقش میکردند، هُلش میداند وسط مرداب، میگفتند: «برو از زندگیت لـ*ـذت ببر».
پس از گذشت چند دقیقه در مرداب، هزاران حشره بهش حمله میکردند. در واقع در این روش گلبولهای سفید بدن فرد رو با حشرات تنها میگذاشتند. البته کار به اینجا ختم نمیشده. مجریان حکم، هر روز به اون شخص شیر و عسل میدادند. هم برای اطمینان از عدم مرگ بر اثر گرسنگی و تشنگی و هم برای جذب حشرات بیشتر! این کار تا اونجا ادامه پیدا میکرده که کرمها و حشرات کاملا بدنش رو پر میکردند و به تشکیل خانواده و زاد و ولد میپرداختند.
شما ببینید چه خلاقیتی اینجا به کار رفته. قشنگ معلومه یه عده نشستن فکر کردند، کار کردند. اصلا پروسه رو نگاه کنی، میبینی سناریو داره. تعلیق و کشمکش توش هست. لامصب کار هنری انجام شده.
خلاصه اینکه ما موجوداتی هستیم که با انواع روشها کلا یا داریم میکشیم یا کشته میشیم. حالا یه نفر با همچین پشتوانه اجتماعی به یه نفر دیگه مثل خودش با همین پشتوانه اجتماعی، میگه: «اگه گفتی جوجوی ناز من کیه؟» بعد میره به نهنگه میگه «قاتل». برو خجالت بکش. عمق فاجعه اینجاست که اون چشم سفیدِ خیرهسر در جواب «جوجوی ناز من کیه؟» با گستاخی میگه: «من من من من». ننگ بر جفتتون! آره نهنگه قاتله تو خوبی!
بعضی حیوانات اسمهای عجیب و غریب و بعضا وحشتناکی دارند. مثل «مورچه دیوانه»، «نهنگ قاتل»، «شیطان تاسمانی». علت وجود این قبیل اسامی اینه که ما انسانها تصمیم گرفتیم اینجوری صداشون کنیم وگرنه دلیل علمی و منطقی خاصی نداره.
گونهای خاص از موجودات هم هست که روی کره زمین زندگی میکنه و سالیانه حدود نیممیلیون از هم نوع خودش رو عمدتا در قالب اعمال جنایتکارانه میکشه. اسم اینگونه خاص، انسانه. میخوام یه کم در موردش صحبت کنم.
جالبه بدونید که دو برابر اون نیممیلیون یه نگاه میکنند، میبینند کسی اون اطراف نیست، در نتیجه خودشون رو میکشند. به این ترتیب در هر دقیقه، دو خودکشی در جهان اتفاق میافته. حتی تخمین زده شده که سالیانه ۱۰ تا ۲۰ میلیون اقدام به خودکشی غیرکشنده و ناموفق داریم. یعنی همین الان که من تصمیم گرفتم گوشم رو بخارونم، یه نفر تصمیم گرفته کلا دیگه گوشش رو نخارونه و بمیره.
در یک شاهکار دیگه، دستهای از انسانها وجود داشتند که دور هم جمع میشدند، از بین خودشون افرادی رو انتخاب میکردند، خیلی با ظرافت سلاخیشون میکردند و در نهایت میخوردنشون و به کل این مراسم میگفتن «جشن»! یعنی تمام اینکارها رو در راستای ایجاد شادی و نشاط انجام میدادند. فکر نکنید دارم در مورد گروهی از انسانهای اولیه که در یک جزیره کوچک مثلا تو غرب آفریقا زندگی میکردند حرف میزنم! دارم افرادی رو میگم که حدود ۵۰۰ سال پیش صاحب بزرگترین تمدن و امپراطوری در آمریکای مرکزی بودند و ۲۰۰ سال حکومت کردند و به برپاکردن «جشن خون» و سلاخی و آدمخواری گسترده شهره بودند.
اما به نظرمن جالبترینشیرینکاریانسانها ،اون جایی هست که راههای کشتن انسانهای دیگه رو با خلاقیت فراوان انتخاب میکنند. مثلا یه نوع روش شکنجه وجود داشته که شخص رو اول میخوابوندن تو مخلوط شیر و عسل (یه چیزی مثل خوابوندن گوشت تو پیاز و آبلیمو) بعد سوار قایقش میکردند، هُلش میداند وسط مرداب، میگفتند: «برو از زندگیت لـ*ـذت ببر».
پس از گذشت چند دقیقه در مرداب، هزاران حشره بهش حمله میکردند. در واقع در این روش گلبولهای سفید بدن فرد رو با حشرات تنها میگذاشتند. البته کار به اینجا ختم نمیشده. مجریان حکم، هر روز به اون شخص شیر و عسل میدادند. هم برای اطمینان از عدم مرگ بر اثر گرسنگی و تشنگی و هم برای جذب حشرات بیشتر! این کار تا اونجا ادامه پیدا میکرده که کرمها و حشرات کاملا بدنش رو پر میکردند و به تشکیل خانواده و زاد و ولد میپرداختند.
شما ببینید چه خلاقیتی اینجا به کار رفته. قشنگ معلومه یه عده نشستن فکر کردند، کار کردند. اصلا پروسه رو نگاه کنی، میبینی سناریو داره. تعلیق و کشمکش توش هست. لامصب کار هنری انجام شده.
خلاصه اینکه ما موجوداتی هستیم که با انواع روشها کلا یا داریم میکشیم یا کشته میشیم. حالا یه نفر با همچین پشتوانه اجتماعی به یه نفر دیگه مثل خودش با همین پشتوانه اجتماعی، میگه: «اگه گفتی جوجوی ناز من کیه؟» بعد میره به نهنگه میگه «قاتل». برو خجالت بکش. عمق فاجعه اینجاست که اون چشم سفیدِ خیرهسر در جواب «جوجوی ناز من کیه؟» با گستاخی میگه: «من من من من». ننگ بر جفتتون! آره نهنگه قاتله تو خوبی!