مطالب طنز طنز؛ گفت‌وگو با یکی از مسئولان شهری درباره حادثه پلاسکو

  • شروع کننده موضوع MASUME_Z
  • بازدیدها 94
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

MASUME_Z

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/04/18
ارسالی ها
4,852
امتیاز واکنش
29,849
امتیاز
1,120
پدرام ابراهيمى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

ما: سلام میشه در ابتدا خلاصه‌ای از آمار و ارقام خسارات جانی و مالی حادثه پلاسکو به ما بدید؟

مسئول: بله متاسفانه تعدادی از قهرمانان‌مون رو از دست دادیم و صد و پنجاه نفر هم مصدوم شدند. هزار و دویست میلیارد تومن واحد صنفی و ششصد میلیارد تومن هم لباس از بین رفت.

ما: میشه بفرمایید درمان این صد و پنجاه مصدوم در چه مرحله‌ایه؟

مسئول: کدوم صد و پنجاه مصدوم؟!

ما: همین که در بالا اشاره فرمودید.

مسئول: من اشاره کردم؟! مصدوم؟ با کی کار کارید؟

ما: آقا مگه الان نفرمودید صد و پنجاه نفر مصدوم شدند؟

مسئول: کجا مصدوم شدند؟

ما: سر قبر بنده! تو حادثه پلاسکو دیگه.

مسئول دودستی می‌زند توی سرش: وای خاک به سرم! پلاسکو چی شده؟!

ما: اخوی ذوق خدمت بدجور فشار آورده‌ها! پلاسکو دیگه، همون خدابیامرزی که درباره‌ا‌ش حرف زدید.

مسئول گوشی‌اش را چک می‌کند، سپس آن را به ما نشان می‌دهد: گوگل مپ رو ببین عزیزم؛ چنین جایی اصلا توی تهران نیست.

ما در حالی که سر خود را به قرنیز می‌کوبیم: آقا الان نیست، تا چهار روز پیش بود. سر چهارراه استانبول.

مسئول زیرلب از خود می‌پرسد:

چهارراه استانبول؟

ما: آقا چرا هر چی جلوتر می‌ریم، عقب‌تر می‌ریم؟! مگه شما دو دقیقه پیش نگفتید هزار و دویست میلیارد مغازه داشت و فلان و بیسار؟

مسئول، حرکاتی شبیه رابط ناشنوایان انجام می‌دهد.

ما زل‌زنان به دوربین: هوم؟!

مسئول روی تکه کاغذی برای ما می‌نویسد: اصلا بنده به‌صورت مادرزاد از نعمت تکلم محروم بوده‌ام.

ما در حالی که تشتک از سرمان پریده: استاد! صداتون ضبط شده‌!

مسئول محترم شهری اشاراتی می‌کند که از آن‌ها سر درنمی‌آوریم. سپس زنگ روی میزش را فشار می‌دهد. چند مسئول شهری دیگر وارد می‌شوند که ما را توجیه کنند .

مسئول دو: قصد تخریب و تشویش اذهان داری؟ (سرزیربغل ما را گرفته، فیتو‌بارانداز می‌زند و با حرکت اشکل‌گربه ما را روی پل می‌برد.)

مسئول سه: می‌خوای بهره‌برداری سیـاس*ـی کنی لاشخور؟ (موروپ چاگی و سپس اپ چاگی. از تاتامی پرت می‌شویم بیرون.)

مسئول چهار: بچه‌ها نگهش دارید من دستام رو گچ بمالم، بیام. باز خدا پدر مسئول آخر را بیامرزد که وقتی دید عکاس داریم، رو به دوربین ما را نجات داد و نگذاشت بیش از این توجیه شویم.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
12
بازدیدها
266
پاسخ ها
381
بازدیدها
7,540
پاسخ ها
0
بازدیدها
472
پاسخ ها
2
بازدیدها
200
پاسخ ها
0
بازدیدها
227
پاسخ ها
0
بازدیدها
196
پاسخ ها
0
بازدیدها
219
پاسخ ها
0
بازدیدها
173
پاسخ ها
0
بازدیدها
153
پاسخ ها
16
بازدیدها
564
پاسخ ها
0
بازدیدها
170
پاسخ ها
0
بازدیدها
162
بالا