اشعار کاربران عاشقانه هایی برای تو / همایون ثالثی کاربر انجمن نگاه دانلود

[همایون]

ثانیه در گردش گردون بچرخد تا که هست
این یکی زاییده و آن یک به قبری روی دست

 

[همایون]

دل من پر زده از سـ*ـینه به آیینه ی تو
دستهایم به تمنای نگاه تو دراز
روح و جانی و نیاز

 

[همایون]

ثقیل است بهر تو از خویش به
چو خردی بزرگی بر آیینه نه

 

[همایون]

مینویسم به گل سرخ که یادت هستم
بر رگ رود نویسم که زلالی از توست
ماندهی پاک چنان روز نخست

 

[همایون]

دست را رنگین کن
رَقص باران و طلوع تو چه رنگین شده است
داس رنگین در دست

 

[همایون]

محض خدایت بـ..وسـ..ـه ای نذر شفایم کن ز تب
نذرت ادا کن صبحدم پیوسته تا پایان شب

 

[همایون]

دشنه تا دسته فرو رفته ولی یاری نیست
بی رفیقان وفا پیشه چه سان گام زدن
خون به رگ در یکی از صد به جفا جاری نیست

 

[ا.ج]

برای آنکه به فریادم برسی،
باید یک کوه درد
یک دریا اندوه
یک صحرا انتظار را
بپیمایی،اما
تو ندایی بده
تا من
این فواصل را
طی العرض کنم،
برای استقبالت.

 

[ا.ج]

اول صبح و عجیب است که ساعت نشنید
فحش و دشنام ز دندان و لب تیره ی من!
من که امروز ز چشمم غم و اشکی نچکید
پس چرا آینه گریان شده است خیره به من
آسمان رنگ زمین ست و زمین،وای کجاست؟!
همه ی حسرت عمرم سر صبح،چیره به من
هر شبم بار سفر بستنُ،مقصد به تو است
غم و رنج و دل خونین شده است جیره ی من
چشم گریان،شده خونین و عجیب است،چرا؟
لابد این بار فنا شد دل چون زیره ی من

 

[همایون]

یار دیندار من آمد که به دین شویم دست
منم از جام شر‌اب رخ دلدارم مـسـ*ـت
دین من با نگه چشم فریبایش رست