از اولین خنده ای که نوزاد می کند گل سرخی می روید که بسیار زیبا و دلرباست اما این گل سرخ از تنه ی خود خیلی راضی نبود با اینکه روزی که شکفت اولین کسی که به او سلام داد خار بود.
خار : سلام انگار بلاخره انتظار به پایان رسید و تو خود ر به ما نشان دادی!!!
گل: بله اما تو چرا این شکلی هستی موقعه ی که هنوز نشکفته بودم و تو با من حرف می زدی به نظرم زیباتر می آمدی ناامیدم کردی.
خار با اینکه از گل مغرور ناراحت شده بود اما چیزی به او نگفت و تنها یک لبخند زد.
روزها گذشت و گل هرروز زیباتر از دیروز و خار دردل به او می نازید ناگهان زمین لرزید و صدای صحیت کردنی آمد.
بچه : مادر نگاه کن گل چقدر ریباست.
مادر: بله بسیار زیباست اما گل روی شاخه زیبا است و نباید ان را بچینی .
بچه: چشم فقط نگاهش می کنم .
گل در ان لحظه به خود می بالید اما خار نگران نازدارش بود.
در همین بینابین پسری شیطان باسرعت به سمت گل دوید و دستش را دراز کرد که گل رابچیند خار سریع در دست او فرو رفت و پسرک گریه کنان از گل دور شد گل که حیران از عمل خار شده بود به اوگفت :
گل: شرمنده و پشیمانم از چیزهای که به تو گفته ام مراببخش.
خار: اشکالی ندارد من برای همین آفریده شده ام که از تو در برابر بیگانگان محافظت کنم این کار نشان عشق من به تو است.
گل: پس بیا از این به بعد باهم دیگر دوست باشیم محافظ من . و خندید
خار بخندید و بگفت جانم فدای خنده هات....
این نوشته عاشقانه از خودم هست و کپی از ان حرام است.
خار : سلام انگار بلاخره انتظار به پایان رسید و تو خود ر به ما نشان دادی!!!
گل: بله اما تو چرا این شکلی هستی موقعه ی که هنوز نشکفته بودم و تو با من حرف می زدی به نظرم زیباتر می آمدی ناامیدم کردی.
خار با اینکه از گل مغرور ناراحت شده بود اما چیزی به او نگفت و تنها یک لبخند زد.
روزها گذشت و گل هرروز زیباتر از دیروز و خار دردل به او می نازید ناگهان زمین لرزید و صدای صحیت کردنی آمد.
بچه : مادر نگاه کن گل چقدر ریباست.
مادر: بله بسیار زیباست اما گل روی شاخه زیبا است و نباید ان را بچینی .
بچه: چشم فقط نگاهش می کنم .
گل در ان لحظه به خود می بالید اما خار نگران نازدارش بود.
در همین بینابین پسری شیطان باسرعت به سمت گل دوید و دستش را دراز کرد که گل رابچیند خار سریع در دست او فرو رفت و پسرک گریه کنان از گل دور شد گل که حیران از عمل خار شده بود به اوگفت :
گل: شرمنده و پشیمانم از چیزهای که به تو گفته ام مراببخش.
خار: اشکالی ندارد من برای همین آفریده شده ام که از تو در برابر بیگانگان محافظت کنم این کار نشان عشق من به تو است.
گل: پس بیا از این به بعد باهم دیگر دوست باشیم محافظ من . و خندید
خار بخندید و بگفت جانم فدای خنده هات....
این نوشته عاشقانه از خودم هست و کپی از ان حرام است.
دانلود رمان های عاشقانه