چشمانت با چرب زبانی بانو
بردند مرا خانه تکانی بانو
تاخواست دلم بین دوچشمت باشد
دادند به دستم چمدانی بانو
احساس قشنگی به دلم دست زده
من خواهشم این است بمانی بانو
فردا که لب ماه ترک بردارد
در مخمسه قحطی نانی بانو
مهمان که حبیب است بفرما داخل
دل مال خودت مفت و مجانی بانو
چون برگ مرا ریخت درآغوش گلت
پائیز دو ابروی کمانی بانو
سیگار شدم بین دو انگشتت من
کبریت بزن لب بتکانی بانو
این آخرین سیگار
از دود پر می شوم
پیاده در پیاده رو
تلخ از آسمان می بارم
شور می شود برف
روی سنگفرش
قدم قدم
نزدیک می شوم به خستگی
تنم از خستگی بالا می رود
بالا از شعر پایین می آید
و برف ریز
ریز
برف می بارد
***
تنم چرت اش می گیرد
فکرم بالا می پرد
اوج می گیرد
بالا می پرم تا توپ را بگیرم
باد می آید
گیر می کنم به شاخه ی کاج
عـریـ*ـان می شوم
پرت می شوم
میان جوی آب
آب از دهانم پایین می آید
جوی از تمام بدنم را