فره ایزدی

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 151
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
فره کیانی و دیگر فره ها از دیدگاه عرفانی و نیز دانش امروز آنسان که باید کاویده نشده و هنوز دریافت درستی از آن نداریم. امروزه که به یاری ابزارهای آزمایشگاهی و فنی اسرار بیشتری از پندار و پیکر انسان فاش شده، زبان پیشینیان را بهتر می فهمیم.
فره در زبان اوستایی «خُوَرِنَه» و در پارسی باستان «فَرنَه»، در پهلوی «خُوَرَه» یا «خُرَه» و در پارسی دری: فر یا فره آمده است. فر در باور شناسی کهن ایران، فروغ نیرویی مینوی و ایزدی است که هر کس از آن برخوردار باشد به سروری و نیکبختی خواهد رسید. به باور ایرانیان، هر شهریاری تا زمانی که فره ایزدی با اوست، کامیار و نیکبخت است. لیک اگر فره شهریاری لگسلد، هم به او ننگ و نفرین می شود و هم ایرانشهر به آشوب کشیده می شود.



میر جلال الدین کزازی در کتاب از گونه ای به گونه دیگر می نویسد:

شاید بتوان فره را با آنچه در فرا روانشناسی به آن «اورا» می گویند، سنجید. اورا هاله ای اثیر و تابان است که چهره و پیکر مردمان را فرا گرفته است و تنها نهان بینان می توانند آن را ببینند. تابش فره اسفندیار که مایه شگفتی رستم می شود، با مرگ او یکباره از میان می رود و تیرگی می پذیرد. آنگاه که رستم از دیدار اسفندیار بازمی آید به زال می گوید:
سواریش دیدم چو سرو سهی
خردمند و با زیب و با فرهی
تو گفتی که شاه آفریدون گرد
بزرگی و دانایی او را سپرد
به دیدن فزون آمد آگهی
همی تافت زو فر شاهنشهی
لیک آنگاه که اسفندیار به تیر جانشکاف رستم از پای درآمد، بهمت بدین گونه از مرگ او آگاه می شود:
همان گـه به بهمن رسید آگهی
که تیره شد آن فر شاهنشهی
....
هر یک از ایزدان به گونه ای فره بخش اند. در بندهش درباره ایزد نریوسنگ آمده است که او را آن فره ای بر آفریده شده است که هر روز بر بازارها بگردد و همه خورشت ها را پاک کند. در ارت یشت ایزد اشی به همه مردمان خویش فره نیک می بخشد. در مهر یشت نیز می خوانیم که ایزد مهر، آن ایزد مینوی بخشنده فره به سوی همه کشورهای روان شود.
در بندهش و در بخش درباره بزرگ کرداری ایزدان مینوی آمده است:
ماه فره بخش جهان است... از آغاز تا پنجمین شب را که می افزاید، «اندر ماه» می خوانند... بدان یک پنجه فره می بخشد.
در بندهش به 4 فره اشاره شده است:
1-فره روشن (سود sud)
2- فره کیانی: که آن را با هوشنگ و جم و کاووس و دیگر پادشاهان آفریده اند.
3- فره ایرانی: که آن را ایرانیان دارند.
4- فره ناگرفتنی: آن را آتوربانان دارند. زیرا همواره دانایی با ایشان است. هرمزد خود اتوربان است. بدان روی وی را دارای فره ناگرفتنی می خوانند که هرمز در میان مینوان به گوی مینوی (غیر مادی) می تواند باشد که ناگرفت فره است. از این رو او را حتی مینوان نمی بینند.
اشتاد یشت:
اهورامزدا به زرتشت گفت: من فره ایرانی را بیافریدم که رمه خوب دارد و توانگر است. خرد نیکو بخشد. آز (دیو حرص و طمع) را در هم شکند و دشمن را فرو کوبد. فره ایرانی اهریمن پرگزند را شکست دهد.
زامیاد یشت:
فره کیانی نیرومند و آفریده مزدا را می ستاییم که بسیار زیردست، پرهیزکار، کارآمد و چالاک و برتر از دیگر آفرینندگان است. که اهورامزدا با آن آفریدگان را پدید آورد... فره ای که ایزدان مینوی و جهانی و سوشیانت های زاده و نزاده، نوکنندگان گیتی، فره ای که دیرزمانی از آن هوشنگ...، تهمورس... جمشید بوده... پس از آنکه جمشید به سخنی نادرست و دروغ، دهان بیالود، فره آشکارا به کالبد «مرغ وارغن» از او به بیرون شتافت. «سپند مینو» و «انگره مینو» برای به دست آوردن این فره ناگرفتنی کوشیدند... افراسیاب تورانی تبهکار به آرزوی ربودن فره ناگرفتنی، فره ای که هم اکنون و هم پس از این، از آن تیره های ایرانی و زرتشت پرهیزکار است، جامه از تن برگرفت و برهنه به دریای «فراخ کرت» جست و شناکنان در پی فره شتافت. فره تاختن گرفت و به در رفت و افراسیاب تباهکار در آرزوی فره زرتشت تمام هفت کشور را پیمود.
و در جایی دیگر از همین یشت آمده:
اهورامزدا چنین گفت: ای زرتشت پرهیزکار، بر هر یک از شما مردمان است که خواستار به چنگ آوردن فره ناگرفتنی باشد. چنین کسی از بخشش پاداش درخشان آتوربانی بهره مند می شود.
این سند نشان می دهد که هر کسی می تواند بر پایه منش و کوشش خویش به فره دست یابد.
در مینوی خرد آمده:
در تن و روان مرد استهزا کننده، فره نبود.
از این فراز می توان دریافت که واژه فرهنگ و فره از یک خانواده اند. زیرا فرهنگ به معنای آموختن دانش و ادب و برخورداری از منش نیک است.

هنگامی که اردوان به دنبال کنیزش گلنار و اردشیر بابکان، از مردم پرس و جو می کند:
یکی گفت زیشان که اندر گذشت
دو تن بر دوباره در آمد به دشت
همی بر گذشتند پویان به راه
یک باره ای خنگ و دیگر سیاه
به دم سواران یکی غرم (قوچ کوهی) پاک
چو اسپی همی بر پراکند خاک
به «دستور» گفت ان زمان اردوان
که این غرم باری چرا شد دوان
چنین داد پاسخ که: آن فر اوست
به شاهی و نیک اختری پر اوست
گر این غرم دریابد او را، متاز
که این گردد به ما بر دراز
و چون اردوان در پی اردشیر به شارسانی دیگر می رسد، چنین می شوند:
بدین شهر بگذشت پویان دو تن
پر از گرد و بی اب و گشته دهن
یکی غرم بود از پس یک سوار
که چون او ندیدم به ایوان نگار
در گزارش کارنامه اردشیر بابکان آمده که وی به کنیزک اردوان می گوید: اگر «یزدان فره» ایرانشهر به یاری ما رسد، رهایی یافته و به نیکی و خوبی می رسیم.
در این گزارش فره خدایی به گونه بره ای بس ستبر که از آن نیکوتر بودن نشایست نمودار شده است.
لذا واژه بره که نماد نخستین ماه (فروردین) است می تواند از ریشه فره باشد. در بالا خواندیم که فره به شکل مرغ وارغن از کالبد جمشید بیرون آمد. مرغ وارغن را برخی کلاغ یا شاهین دانسته اند. می توان میان این پرنده و ایزد بهرام که «وریترغن» خوانده می شود، پیوندی برقرار کرد. افزون بر این می تواند نتیجه گرفت که در مواقع لازم، فره به شکل حیوانات نیز در می آید.
اشاره جالبی نیز از هرودوت وجود دارد که شاید منظور فره ایزدی باشد.
در کتاب هفتم می نویسد هاتف دلفی خشایارشا را برخوردار از سطوت و قدرت زئوسی می دانست.
احتمالا قدرت زئوسی همان فره ایزدی است.
 
بالا