بارها و بارها از اتوبان تهران قم گذر کرده بودم اما فکرش رو هم نمی کردم منطقه ای که بین این دو شهر قرار گرفته و ظاهرا جز بیابون و برهوت چیزی نداره، روزگاری جایگاه یکی از تمدن های ناشناخته در دل خود بوده. نمیدونم چرا همیشه وقتی حرف از تاریخ میفته ذهن همه به سمت تاریخ 2500 ساله ما و دوره هخامنشیان میره، در حالی که تاریخ ایران خیلی قدیمی تر از این حرفهاست و چرا ما چیز زیادی از مردمی که چند هزار سال پیش و قبل از ورود آریاییها در ایران میزیستند نمیدونیم یا بهتر بگم نخواستند که بدونیم.
به هرحال نشانه های اون مردم در گوشه کنار این مرز و بوم کم نیست و نمیشه اونها رو نادیده گرفت.
یکی از نشانه های این تمدن، قلعه ایه که در 5 کیلومتری غربی اتوبان قرار داره و به قلعه ساری بولاق (به زبان ترکی یعنی چشمه زرد) معروفه. گرچه تقریبا این دژ ازبین رفته و چیز زیادی ازش نمونده ولی اندک آثاری که باقی مونده نشان از عظمت اون در دوره خودش داره.
پارسال به همراه سه نفر از دوستانم برای دیدن یک کاروانسرا در این ناحیه رفته بودیم که با دوست عزیزی آشنا شدیم. آقا روح الله که از بومیان همون منطقه بود، وقتی اشتیاق ما رو دید، ازما دعوت کرد که جاهای دیدنی محل زندگیشو نشونمون بده.
چند روز بعد همگی به دیدن روح الله رفتیم تازه فهمیدم که چقدر از قافله عقب هستیم و سرتاسر این مملکت روزگاری تمدنی رو در خود جای داده و امروز به فراموشی سپرده شده اند.
قلعه ساری بولاق، کاروانسرای سنگی مربوط به قبل از اسلام، کاروانسرای شاه عباسی، کاروانسرای علی آباد، غار تاریخی نزدیک روستای الله یار، روستای تاریخی آلله یار، آثار برجای مانده از جاده های قدیمی، چاه های آب که بعضی از اونها هنوز هم آب دارند و حتی فسیل های برجای مونده از دوره های مختلف زمین شناسی گویای اینه که این منطقه که امروز خشک و بی آب و علفه و جمعیت زیادی نداره، زمانی صاحب تمدنی عظیم وسرسبز و آباد و پرجمعیت بوده و به دلایل مختلف رو به نابودی گذاشته.
قطعا کوتاهی از ما و امثال ما بوده که در شناختن و حفظ آثار تاریخی کشورمون بی توجه هستیم.
قلعه ساری بولاغ قلعه ای مربوط به چهار هزار سال پیش و بر سر راهی که در زمان های گذشته شرق و غرب این منطقه رو بهم متصل میکرده، بنا شده. در ساختن این دژ از سنگ و آجرهای بزرگ خشتی استفاده شده و قرار گرفتن اون در بالای یک تپه باعث شده که به اطراف تسلط کافی داشته باشه. دیوارهایی که از قلعه باقی مونده 5 متر ارتفاع دارند که البته بطور حتم چندمتر از بلندای اونها بخاطر گذشت زمان خراب و کم شده.
همانند بیشتر قلعه هایی که بوسیله ایرانیان ساخته می شد، در زیر دژ تونل هایی برای روز مبادا کنده شده که برای فرار یا حمله غافلگیرانه به دشمن مورد استفاده قرار می گرفته.
دیدن این تونل ها برام خیلی جالب بود، مخصوصا وقتی روح الله داخل یکی از اونها شد منم کنجکاو شدم که یه سرکی بکشم، ورودی تونل خیلی تنگ بود و مجبور شدیم سـ*ـینه خیز داخل بشیم، بعد از چند متر پیشروی وارد اتاقک کوچیکی شدیم که سه تا کانال به اون منتهی می شدند. یکی از اونها رو ادامه دادیم. کمی که جلوتر رفتیم متوجه شدیم ادامه مسیر ممکن نیست چون تا اینجا سـ*ـینه خیز یا نشسته و افقی حرکت میکردیم ولی از اینجا به بعد مسیر عمودی و به شکل چاه پیش می رفت. باتوجه به سست بودن دیواره ها و نداشتن تجهیزات مناسب، مجبور به برگشت شدیم.
البته اگه تجهیزات داشتیم هم، من عمرا" داخل اون چاه میرفتم چون حال عجیبی به آدم دست میده. راستی اینم بگم که روح الله میگفت در این منطقه گور و بقایای اسکلت حدود 2000 نفر رو پیدا کردند که احتمالا سرباز یا مردمی بودند که ساکن این منطقه بودند. و اینکه قبل از انقلاب اطراف این قلعه توسط افراد شاپور بختیار حفاری شده و اشیای تاریخی اون به خارج از کشور منتقل شده.
هرچند ما گودال هایی رو در اطراف قلعه دیدیدیم که تازه کنده شده بودند ونشون میداد هنوز هم غارتگران تاریخ ما در محوطه این دژ و در سکوت معنادار روزگار ما، به دنبال گنج هستند.