لزوم تفکیک بین عرب اول و عرب دوم !

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 240
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
سخنانی شنیدنی و روشنگر از استاد محمدرضا حکیمی در کتاب حماسهء غدیر ؛ درباره کسانی بیغرض یا با غرض ، ک بین ورود اسلام توسط عربهای مسلمان به ایران و حکومت عربهای اموی و عباسی تفکیک قائل نمی شوند و به اصطلاح هر دو طیف را با یک چوب می رانند و شعار برخی هایشان، عرب هرچه باشد دشمن من است، می باشد(!).

بخش نخست:

اسلام از روزی که همراه تیغة آفتاب طلوع کرد، طبقه ستمگر در برابرش قرار گرفتند و طبقة ستمکش پشت سرش(و هرگاه غیر از این بوده، اسلام نبوده است،چیزی بوده است به نام اسلام و حربة دست بهره کشان و غفلت آفرینان اعم از سیـاس*ـی و روحانی)، اسلام دین آزادی است و دین توحید و دین حماسه و اقدام و دین رهایی بخشیدن و به زنجیر گسستنها کمک کردن.این بود که یکی از نمایندگان سپاه اسلام،به سردار ایران رستم فرخزاد -هنگامی که از وی درباره اسلام و مقصد اسلام از پیشروی و فتح توضیح خواست- چنین گفت:
الله ما را برانگیخت، و الله ما را فرستاد،تا مردم را از پرستیدن مردم رها سازیم وبه پرستیدن الله رهنمون شویم.از تنگنای رسوم پوچ دنیاوی به رفاه و وسعت بکشانیم.از ستم ادیان[مقصود ستم متصدیان ادیان است و نظامها و تحمیلهای بس سنگین آنان] به عدل اسلام آوریم.هرکس این امور را بپذیرد، ما از او دست می داریم و سرزمینش را به دست او داده باز می گردیم.
این است هویت اصلی روی نهادن سربازان اسلام به مرزها و کشورها و از جمله کشور عزیز ما ایران.و این حقیقت،غیر از فساد بعدی حکومت اموی است و انحراف قطعی آن حکومت از اسلام،یعنی حکومت یزیدها و حجّاجها و...بنابراین هنگام سخن گفتن درباره حملة عرب به ایران،اگر سخنگو بیغرض باشد و از خــ ـیانـت به معنویات بهراسد،باید میان این دو-یعنی اسلام و سلطنت بنی امیه و بنی عباس-فرق گذارد. ورود اسلام به ایران و استقبال مردم مذهبی خصلت ایران از دین حق و زنده اسلام،امری است و حکومت غاصب و فاسق و فاسد و هتاک و خونریز و غیرقرآنی اموی-و سپس عباسی-امری دیگر.این دو را نباید خلط کرد و به استناد آن حکومت و ذکر مثال از کارهای استانداران و عاملان آن،نباید به کار سپاه اسلام و آوردن دین اسلام به ایران، تاخت .
استعمار همواره و در هر جا، در تضعیف اسلام می کوشد، زیرا مهمترین مقاوم آشتی ناپذیر در برابر او اسلام است. چون تنها اسلام است که بر سر انسان معامله نمی کند، و به خاطر «حُسن روابط» و «جلب مصالح» و امثال این عناوین 180 درجمه تغییر جهت نمی دهد.با توجه به آنچه در کمال اختصار و اشاره گفته شد، هرکس به هرگونه، در سست کردن مبانی اسلامی و نیروی قرآنی اجتماع بکوشد، خدمت به استعمار کرده است و خــ ـیانـت به ایران و ایرانی، نهایت برخی این کار را آگاهانه می کنند و با مزد و برخی ناخودآگاه و بی اجر. ص80-81و از همین مقولهء خدمت به استعمار و خــ ـیانـت به ملت شمرده می شود آنچه از ناحیه بعضی، درباره به اصطلاح حمله عرب به ایران، و دیگر مسائل مربوط به آورندگان اسلام به ایران، یعنی عرب،گفته و عمل و عرض می شود. هوشمندان می دانند که تعبیرات زشت و بی ادبانه(نمی خواهم بگویم لادینانه) در این باره، زیر هر عنوان ظاهر الصلاحی نیز که قرار داده شود ( برخی می گویند تاختن به عرب(بعنوان مهاجم) منافات ندارد با احترام بلکه اعتقاد به دین اسلام، اما با توجه هوشیارانه به این مسئله این نظر را نمی توان پذیرفت)، علاوه بر اینکه خلاف حقیقت گفتن است، خــ ـیانـت است به ملت و خدمت است به بیگانه. خــ ـیانـت است به جوانان معصوم تاریخ نخوانده و از این تحقیقات بی خبر، خــ ـیانـت است به کسانی که دارای ذهن تحلیلی و اطلاعات کافی و امکانات مطالعاتی نیستند، خــ ـیانـت است به جامعه و دشمنی با معنویت اجتماعی و طهارت قوی و موضع داشتن اسلامی و موازین اخلاقی و معنویت اعلای دین و خداپرستی و تقوای عملی، و نشر تحیّر و انحراف است در میان خلق، وراه استعمار را بازتر کردن است. گوینده هر که گو باش: خودی یا بیگانه، استاد یا شاگرد، کشیش مسیحی یا حاخام یهودی یا موبد زرتشتی، صاحب ادعا دربارة ایران پیش از اسلام یا ایران اسلامی، فرمایش فرمایندهء از تلویزیون و دیگر وسایل ارتباط جمعی یا وسایل ارتباط فردی و ... . حماسه غدیر ص 85
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    یک نویسنده فاضل ایرانی ، به مناسبت بحث خود،چنین می نویسد:

    هنگامی که شاهان ساسانی ، جز قتل عام حامیان و صاحبان عقاید جدید پاسخی به اعتراض مردم نداشتند ، مبارزه مردم به صورت تلخی درآمد : همکاری با دشمن تازه نفس یعنی عربها.11-شگفتا که سپاه اسلام را که آمدند تا اسلام را برما عرضه کنند و به گفته سردارانشان،ما را از بندگی در برابر مخلوق برهانند و با خدا آشنا سازند،وبه تعبیر«ملک الشهرای بهار» به ما معرفت بیاموزند،«دشمن» تعبیر کرده اند.خوب خود دانند،اگر ایننگونه تعبیرات را مایة سوزاندن ریشه معنویت و سلب دین از جامعه و کمک رساندن به«دشمن واقعی»نمیدانند. و اگر نشر این گونه تعبیرات در میان طبقة جوان-که بیشتر آنان امکان و فرصت مطالعة متون تواریخ و تحقیقو تشخیص این مسائل را نداند-اضرار نمی شناسند،ماحرفی نداریم.سادگی حکومت عرب [اسلام] ، ندای دموکراسی اسلام ،کلام پیغمبر اسلام که بعد از این دوران کسری و قیصر به سر رسیده است، مردم عدالتدوست را خوش آمد . و هنگامی که سپاه مومن به مرز ایران رسید،چندین سپاه از مردم ایران در داخل کشور آماده برانداختن حکومت ساسانی بود. در جنگ مشهور به «سلاسل» حاکم شهر مجبور می شود که دهها هزار از مردم را زنجیر کند تا به دشن نپیوندند. در جنگ مداین،ایرانیان راه ورود به شهر را به عرب نشان دادند و دهقانان برای عبور حامیان فکر نو بر روی دجله پل بستند.شهر شوشتر از اطراف ایرانیان به مهاجم واگذار شد. حال شوش کهنسال نیز چنین بود.عرب دعوت کرده بود که همة ملتها، که بین آنان هیچ رجحانی نیست و فضیلت هرکس به پرهیزگاری اوست، برای اجرای عدالت گرد هم آیند.گفته بود که بین سپاه حبشی و سید قریشی تفاوتی نیست...این نویسنده سپس می نویسد:اما هنگامی که مردم ایران دریافتند که وعده های عرب2در عمل به صورت دیگری در می آید، و رسم ناپسندی [یعنی حکومت جباران] که به آن قیمت، در برانداختنش کوشیده بودند،دوباره به دست بیگانه زنده می شود...با عرب درافتادند.2 این تعبیر(وعده های عرب)،شایسته بلکه درست نیست،وعده عرب نبود،وعدة خدا بود و اسلام وپیامبر و قرآن که کتاب خداست.و عرب خود مثل دیگر امتها مخاطب و مکلف بود به خطابها و تکلیفهای قرآن
    خوب،اظهار این مطلب اختصاص به این نویسنده ندارد،بلکه دهها مستشرق و مستغرب،این سخن را گفته اند،و عده ای از مبلغان و مبشران مسیحی(که در حقیقت دلالان و داعیان استعمارند)،ازاین موضوع سوءاستفاده کرده اند،و با طرح غلط و القائات مغرضانه،ذهنیات برخی از جوانان مسلمان را آشفته ساخته اند.حالا چه باید گفت،چون مطلب-صرف نظر از برخی تعبیرات-تا این حد درست است که،آنچه اسلام آورد با آنچه خلفا و حکام عرب کردند،فاصله است فاصلة مشرق تا مغرب است. اما باید موضوع را مورد دقت قرار داد.به گفتة علمای منطق-به هنگام تعدد موضوع-حکم نیز متعدد می شود درمسئلهء بالا،موضوع راباید دقیقا معلوم کرد و سپس حکم داد.عرب با ندای دموکراسی اسلام به ایران می آید و ایرانیان با آغـ*ـوش باز از او استقبال می کنند و حتی مرزها و شهرهای خود را به او می دهند(این یک قسمت سخن)؛ایرانیان با عرب به دشمنی بر می خیزند(این قسمت دیگر سخن). بی شک موضوع این حکم بکی نمی تواند باشد.یعنی: عربی که ایرانیان با آغـ*ـوش باز از او استقبال می کنند غیر از عربی است که با وی به دشمنی بر می خیزند.
    «عربِ اوّل»سپاه صدر اسلام است و به تعبیر نویسنده،«سپاه مومن عرب» که با ایمان راسخ به اسلام و با همة دعوتها و نداهای آزادی بخش اسلام،روی به سرزمین ها و از جمله ایران می نهد و اسلام را بر نیاکان ما عرضه می دارد،و به-تعبیر فرماندهان خودشان-نیامده است تا کشورگیری و فتح نظامی کند،بلکه آمده است تا مردم را از عبادت جز خدا و از ظلم حاکمان و موبدان رهایی بخشد و به عدل اسلام و قرآن رهنمون گردد.این،«عرب اول» است. و از این عربند همان مردان فداکاری که مشعل هدایت اسلام را به دوش کشیدند و فراراه ملل و اقوام داشتند، و در راه آن مهاجرت کردند، و همه چیز خود را از دست دادند،و در شـب زفــ*ـاف از بستر به میدان جنگ رفتند،و درمیدان جنگ با بدن پر از جراحت هریک به خاطر آن دیگری آب نخوردند و تشنه جان دادند، و بر روی «سنگهای داغ مکه» برای نشر اسلام به چهار میخ کشیده شدند، و صدها تن در این راه فدا گشتند،و سپس در واقعة«عاشورا» به یاری پسر پیامبر شتافتند و برای بقای اسلام و اینکه روی حقیقت این دین انتشار یابد در برابر تیر و سنان و نیزه و شمشیر قرار گرفتند و قطعه قطعه شدند و سپس،برای دفاع از حریمِ«حکومتِ حق و عدالتِ قرآنی»،در دورة بنی عباس نیز، جهادها کردند و خونها دادند و زندانهای آل عباس را از خود و جوانان خود آکندند و ...این عرب است که از سوی ایرانیان-در صدراسلام و در دوران بعد-با آغـ*ـوش باز استقبال شده است.«عربِ دوُم»، گروهی بودند حقیقتاً دور از فرهنگ اسلامی و تربیت قرآنی .عده ای هواخواه و جیره خوار دربار بنی امیه و بنی عباس که به ناحق و به زور و قلدری بر ممالک اسلامی مسلط شدند، و همواره مورد نفرت اغلب مسلمین بودند،یعنی عرب دور از آل محمد«ص»،عربی که معاویه داشت و یزید و مروان و ولید و بُسر بن ارطاه و مسلم عقبه و حجاج بن یوسف و منصور دوانیقی و متوکل عباسی و... با آنهمه جنایات و آنهمه مظالم.پس مینگرید که نخست باید حساب«اسلام» را از حساب«عرب» جدا دانست،و سپس باید عرب را دودسته کرد: عرب مؤمن و معتقد و وفادار به اسلام و فداکار در راه آن. این عرب همواره مورد احترام و محبّت فِرَق و اقوام مسلمان بوده است و خواهد بود. با این امتیاز که ما و دیگر ملتهای مسلمان،«دین حق» را و «کتاب» خدا را از طریق او به دست آوردیم.و دیگری عرب نامعتقد غدار پسر پیغمبرکش، کعبه ویران کن، ریاست طلب، دین تباه ساز، این عرب همواره مورد نفرت فرق و اقوام مسلمان بوده است، حتی خود عرب. مگر سپاهیانی که در رکاب علی(ع) با عرب می جنگیدند، خود عرب نبودند، مگر مختار که دمار از روزگار عرب دشمن آل علی بر آورد خود عرب نبود؟ مگر جنگهای صدر اسلام، در میان خود عرب نبود؟
    پس در بحث و قضاوت و تحلیل ، باید حساب دین مقدس اسلام را از عرب جدا کرد. و عرب را هم چنانکه گفتم دوقسم کرد. عرب، امتی بود که اسلام از طرف خدا به او عرضه شد، برخی پذیرفتند و ایمان آودند و برخی نه. و آنچه ما به عنوان اسلام می شناسیم و ملت ما بدان اعتقاد دارد، همان اسلام صدر اول است، اسلام محمدی، اسلا علی بن ابیطالب، اسلام بدر و حُنین، اسلام ابوذر و مقداد و سلمان و بلال و عمار یاسر و ... و این تفکیک، یکی از نقاط مهمی است که بر هر نویسندهء منصفی طرح کردن آن و توجه کردن و توجه دادن به آن ضروری است. همین است که شناختن و شناساندن درست تشیع را، به منظور دفاع از اصل اسلام، در برابر اعمال آن عده از عرب و طرفداران آنان که اشاره کردیم، واجب می کند، که آری اینطور شد که شمایان می گویید، ولی اسلام این نبود، اسلام، درپای منبر امام علی و امام حسن بود، نه در قصر معاویه و عمروعاص، اسلام در خیمه های حسین بود در شب عاشورا، نه در عیاشخانه های یزید و سپاهیان یزید، اسلام در خانة امام زین العابدین و امام محمدباقر و امام جعفرصادق، نه در دربار فاسد ولید و عبدالملک و منصور، اسلام در گوشه های زندان، همراه موسی بن جعفر زندانی بود، نه دربار آفرینندة هزار و یکشب، و هکذا... !
    استاد محمدرضا حکیمی، کتاب:حماسه غدیر،ص142-138
     
    بالا