ماهور قسمت ۱ سکانس ۱ منزل شایگان

وضعیت
موضوع بسته شده است.

دل آرام بانو

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2020/03/06
ارسالی ها
2
امتیاز واکنش
1
امتیاز
6
اقای شایگان در منزلی مجلل به همراه همسر و پسرش ماهور سکونت دارد.
اتاق ماهور، چیز عجیبی که به چشم میخورد تیریپ پارساس، دستکش پلاستیکی در دست، ماسک روی صورت.
ماهور به شکم روی تخت غرق در خواب است و پارسا با دست سعی دارد او را وادار به بیداری کند.
پارسا: پاشووو، پاشووو، مردم دارن از کرنا می میرن تو گرفتی ریلکس خوابیدی، انسانیتت کجا رفته؟
ماهور رو بر میگرداند بالشت را از زیر سرش برمیدارد و روی گوش اش میفشارد. پارسا ادامه میدهد:
پارسا یه نفس: استرس افتاده تو جونم کرنا نکشه سکته منو از پا در میاره هی میرم اتاق شستو شو باکتریامو هلاک می کنم هنو پامو از دست به آب بیرون نزاشته خارش میافته به جونم،
بابا ماهی پاشو تیریپ داداشتو یه نگاه بنداز خفاش اشرف مخلوقاتو به چه روزی انداخته
با گان میرم اینور اونور خدا شاهده دم در در اوردم به افتخارت اومدم بالا، اخه این کلفت ها خونه شما خیلی فعالن دستشون درد نکنه ۲۴ ای دارن ضدعفونی میکنن
بهجت خانم خونه ما جون کار کردن نداره یه دیس میخوره تا میاد دسمالو لمس کنه دوباره گشنش میشه بنده خدا
از کلفتم شانس نیاوردیم جون تو
ماهور در همان حالت با کلافگی:
_اه پارسا چه قد حرف میزنی اول صبحی کله پاچه خوردی؟ یه روز تعطیلیم بزار بخوابیم.
پارسا: ماسک و دسکشامم دم در عوض کردم خلاصه هزینه کردم تا اینجا اومدم خواب ماب نداریم ، به جون سه تا زنو نه تا بچم اگه بزارم بخوابی.
پتوی ماهور را کنار میزند.
پارسا: نکنه جاتو خیس کردی پا نمیشی. اخ اخ پسر بد.
ماهور از جا بلند میشود و نشسته رو تخت دست به زانو میگوید:
یه فکری باید واسه درمان تو بکنم.
پارسا با نیش باز میگوید:
یع فکری واسه خودت بکن مامان جونت میخواد شوهرت بده.
ماهور جدی: مثل آدم حرف بزن. چی شده؟
پارسا انگشت شصت و اشاره اش را به هم می مالد به این معنا که برای حرف زدن زیر لفظی میخواهد.
ماهور کلافه: باشه میدم اول بگو.
پارسا لاتی: نوچ اول شیتیل.
با لبخند ادامه :میبینم که خواب از کلت پرید؟
ماهور از تخت بلند میشود شلوارشو از چوب لباسی پشت در بر میدارد و پرت میکند به سمت پارسا. پارسا رو هوا میگیرد.
ماهور دست به سـ*ـینه ایستاده مقابل پارسا:
دست کن تو جیباش هرچی بود مال تو.
پارسا هیجان زده شلوار را بالا پایین میکند در همان حین می گوید:
_پسر عجب شلواریه! مارک دیگه آره؟
آستر جیب های شلوار را در می آورد و میبیند خالی است یه نگاه به ماهور و یه نگاه به جیب میکند و میگوید:
_ای ول شپش ملق بازی میکنه، فیلم نیا باو کارتاتو رد کن بیاد .
ماهور: همه چیم شرکت جا موند ولی نزدت محفوظه دارم میگم بهت . از دست تو باید سر بزارم بیابون.
پارسا طلبکار: با پرادو بابات برو گیر نکنی.
ماهور لنگه دمپایی از پایین تخت بر میدارد و پارسا پا به فرار میگذارد.
پارسا به سرعت از نرده پله ها لیز میخورد تا زودتر فرار کند و ماهور به دنبالش از پله اورا دنبال میکند.
به پذیرایی میرسند همچنان که دور منزل بزرگ و مجلل احتشام یکدیگر را دنبال میکنند:
ماهور:تو که بالاخره باید کتکتو بخوری چرا در می ری؟
پارسا: یه قرون بده اش، دروغ گفتم گرون شده.
صدای گیتی مادر ماهور از آشپزخانه شنیده میشود:
_بچه ها دو ساله اید مگه ، میشینید یا به یاد قدیما با ملاقه بیام سر وقتتون؟
پارسا در حال فرار:
_به حرف مامانت گوش بده می ری تو بهشتا.
ماهور بی توجه او را دنبال می کند.
پارسا: تو این خونه با دمپایی و ملاقه از مهنوناتون پذیرایی می کنید؟ حداقل قبلش میپرسیدی شاید میگفتم میل ندارم.
ماهور نفس نفس زنان می ایستد دمپایی را پیش پای خودش زمین می اندازد، با سوت زنان به آشپزخانه میرود، در یخچال را باز می کند خطاب به مادرش می گوید:
_چی میپزی واسه پسر گلت؟
ماهور نگاهش در گردش یخچال است و گیتی در حین تهیه غذا:
_شکمو بازیات به بابات رفته.
ماهور سیبی بر میدار و یخچال را میبیندد، صندلی آشپزخانه را بیرون می کشد و مینشیند، سیبش را گاز میزند.
پارسا با شیطنت به اشپزخانه میاید و خطاب به گیتی میگوید:
_اگه به آقای شایگان نگفتم بهش میگید شکمو.
گیتی جواب پارسا را با لبخند می دهد.
از ماهور میپرسد:
_از دانشگاه چخبر؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا