دنباله دار متن نفر قبلی تمومش کن

  • شروع کننده موضوع _Fateme_
  • بازدیدها 3,521
  • پاسخ ها 133
  • تاریخ شروع

_Fateme_

کاربر اخراجی
عضویت
2018/09/10
ارسالی ها
2
امتیاز واکنش
48
امتیاز
36
سن
19
محل سکونت
در به درشیراز
سلام سلام !!!!
من اومدم با یه بازی و سرگرمی جدید .
این یه نوع بازی فکری هست .
خب بازی اینجوری هست که :
من یه متن دو خطی می گم ، تو باید باید با دو یا سه تا خط دیگه داستان رو با هر ژانری میخوای تمومش کنی . اونوقت نوبت تو هست یه دو تا سه خط بنویسی تا نفر بعدی تمومش کنه .
خب حالا من می گم :
شب بود و چراغ ها خاموش بود . به ساعت گوشی ام خیره شدم . 3:00 شب بود . وای چرا خوابم نمی بره . به چیزای خوب فکر کن آره ! یه تولدم که فردا بود فکر می کنم . داشتم به کیک تولد فکر می کردم که یه صدای عجیب غریب اومد ....
 
  • پیشنهادات
  • Hny_mi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/29
    ارسالی ها
    49
    امتیاز واکنش
    958
    امتیاز
    246
    سن
    26
    محل سکونت
    ساری-مازندران
    از جام بلند شدم و به طبقه پایین رفتم.همه جا تاریک بود و جایی رو نمیدیدم دستمو بردم سمت کلید برق و با روشن کردن لامپ جمعیتی از رفیقامو فک و فامیلمو دیدم که یک صدا فریاد کشیدن:تولدت مبااااااااااااااااارک


    امشب سومین سالگرد ازدواجمون بود.غذایی که دوست داشت پخته بودم و کادوی مخصوصش که جواب مثبت سونوگرافیم بود رو داخل جعبه ی مشکی خوشگلی که امروز خریده بودم گذاشتم
    ساعت رو که نگاه کردم نگران شدم.اصولا تا این موقع ها از سرکار برمیگشت.غذا دیگه سرد شده بود.....
     

    narges13

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/10/20
    ارسالی ها
    306
    امتیاز واکنش
    2,168
    امتیاز
    361
    سن
    20
    محل سکونت
    یه جایی روی زمین خدا( مدرسه جادوگری)
    همین طور چشمم به در بود که ناگهان در باز شد. با یه حالت آشفته و صورتی زخمی ، نگرانش شدم به سمتش رفتم وقتی خواستم دستم رو روی زخمش بزارم داد بلندی کشید : به مـــــن دست نزن نمی خوام دست کثیفت بهم بخوره.
    ناراحت شدم بغضی تو گلوم بوجود آمد سریع به سمت اتاق کارم رفتم و در رو پشت سرم قفل کردم.گریه می کردم مگه من چه کار کرده بودم که با هام این طور صحبت کرد و سرم داد کشید.

    *************************************

    پشت میز کارم نشسته بودم ، باز یه روز کسل کننده دیگه حالا نمی شد بابا به جای اینکه شرکت رو دست من بسپره به آبجیم یا داداشم میداد. آخه کسی نیست بگه من و چه به ریاست.سمت در رفتم و در رو قفل کردم به منشی گقتم که امروز کسی رو نفرسته داخل و همینطور هم جواب تلفن کسی رو نمی دم .از گوشیم یه آهنگ خیلی شاد گذاشتم و مانتو و روسریم رو درآوردم.آهــــــا اینه.شروع کردم تخلیه انرژی که دیدم دستگیره در رو به پایین رفت و باز شد .واییییییییییی مگه قفل نکرده بودم !!!؟؟ بدبخت شدم . . . .
     

    Hny_mi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/29
    ارسالی ها
    49
    امتیاز واکنش
    958
    امتیاز
    246
    سن
    26
    محل سکونت
    ساری-مازندران
    منشیم بود که با عجله درو باز کرده بود پشت سرش چند تا مرد خوشتیپ و خوش پوش.همشون با دیدن من هنگ کرده بودن و نمیدونستن چی بگن
    یکدفعه یادم اومد که دیروز یکی از بزرگترین شرکت هایی که باهاشون قرارداد داشتیم واسه تمدید قرارداد میخواستن امروز بیان.با جیغی که کشیدم منشیم سریع در رو بست.....


    بی شک خوشبخت ترین زن روی کره زمین من بودم.بالاخره تونسته بودم آقاجون رو راضی کنم تا بذاره با امیرعلی ازدواج کنم.واقعا دلیل مخالفتشو نمیفهمیدم.همه اش یه سره میگفت این پسره به درد تو نمیخوره.
    آخه آقاجون تو چه میدونی ما دوتا چقدر پایه دیوونه بازی های همیم.چمیدونی چقدر خیابونارو متر کردیم و واسه آیندمون دوتایی برنامه ریختیم.اون به دردم نمیخوره چون تا وقتی هست دردی ندارم.
    چراغ قرمز بود واسه همین وایسادم و گوشیم و در آوردم تا به امیرعلی خبر خوشمو بدم که دیدم جواب نمیده.خورد تو ذوقم.کلافه گوشیو پرت کردم رو داشبورد.خواستم شیشه سمت کمک راننده رو بدم پایین تا هوای خفه تو ماشین عوض شه که تو ماشین بغلی که وایساده بود امیر علیو دیدم.اون کی بود کنارش.......
     

    fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    یه دختری که خیلی قشنگ بود اونقدر فوق‌العاده بود که با حس نفرتی که ازش داشتم هم نمی‌تونستم ازش متنفر بشم... سخت نگرفتم حتما یکی از بچه‌های دانشگاه بود که میخواد برسونتش چیز عجیبی نیست خواستم سلام کنم که چراغ سبز شد و اون خیلی سریع رفت اما لحظه آخر چیزی دیدم که نفسم رو توی سـ*ـینه بند اورد... دستش رو بوسید مثل زمان هایی ک دست منو می‌بوسید پام رو روی پدال گاز فشردم تا بهشون برسم سراسیمه سعی کردم تلفنم رو از روی داشبرد بردارم که صدای بوقی توی گوشم پیچید ضربه چیزی رو به ماشین احساس کردم و بعد... دیگر هیچ...

    ++++++++++++++++++++++++++++

    هنوز هم هستند کسانی که دختران هشت‌، نه سال‌یشان را به مرد هشتاد،‌ نود ساله شوهر میدهند...
    هنوز هم هستند کسانی که بر سر قمار فرزندان کوچک خود را میفروشند...
    هنوز هم هستند کسانی‌که وقتی مـسـ*ـت هستند...

    و آن کودکان کی معنای زندگی را می‌فهمند؟ کی می‌فهمند کمتر کسی پیده میشود که برای خودت... خود واقعیت،دوستت داشته باشد؟
     

    ریــــحانه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/10
    ارسالی ها
    6
    امتیاز واکنش
    159
    امتیاز
    111
    سن
    36
    کاش نبود این همه وحشی گری نبود
    آری کاش نبود تا قصه همانی میشد که میخواستیم
    زیبا دلنشین و بی ریا
    تا همه همانی بودیم که میخواستیم
     

    fatimi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    4,498
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    شیطون آباد
    مردم اسم دارن، و اسم ها اثر بخش‌ترین راه برای تشخیص دادن شخص هست.
    اما بعضی مواقع اسم ها برای توصیف کامل یه شخص کافی نیستن، و اسم‌های مستعار به این هدف بوجود آمدند.
    اسم من...
     

    ریــــحانه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/10
    ارسالی ها
    6
    امتیاز واکنش
    159
    امتیاز
    111
    سن
    36
    اسم من
    جزو شخصیت من است و من مانند هیچکس دیگر علاقه ای به توهین به آن ندارم
    پس تو هد را رعایت کن تو من هم رعایتش کنم
    رعایت کردنش می ارزد به ...
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    87
    بازدیدها
    4,025
    پاسخ ها
    29
    بازدیدها
    736
    پاسخ ها
    66
    بازدیدها
    1,222
    پاسخ ها
    98
    بازدیدها
    3,435
    پاسخ ها
    102
    بازدیدها
    3,065
    پاسخ ها
    1,879
    بازدیدها
    14,266
    پاسخ ها
    110
    بازدیدها
    2,667
    • نظرسنجی
    تاپیک‌های دنباله‌دار تیپ نفر قبیلت رو بگو!
    پاسخ ها
    49
    بازدیدها
    1,145
    بالا