VIP مثل چای عسل | khatereh.A کاربر انحمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع *KHatereH
  • بازدیدها 323
  • پاسخ ها 6
  • تاریخ شروع

اشعار و دلنوشته هارو دوست داشتین؟

  • بله

    رای: 8 100.0%
  • خیر

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    8

*KHatereH

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/22
ارسالی ها
1,261
امتیاز واکنش
7,982
امتیاز
809
[HIDE-THANKS]
[/HIDE-THANKS]
[HIDE-THANKS]

عطر یادت

قدم زدم تو کوچه ها

با عطر یات ، غصه ها
با یاد تو قدم زدم

خیابون هارو دور زدم
بی کسی و برگ درخت

اما خیال تو نرفت
محو بِشد هوای تو

خیال من ، کنار تو...
باز فرو ریخت بغض من

پائین برفت اشک من
قلب من خورد ترک

تنهاییِ چرخ و فلک
قدم زدم با خاطراتت

باز تاثیر نذاشت خود شماتت
باز صدایت را شنیدم

باز تا مرز جنون من رسیدم
انگار توهم قدم زدی

با یاد من دل ها زدی

خاطره احمدی

[/HIDE-THANKS]
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • *KHatereH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/22
    ارسالی ها
    1,261
    امتیاز واکنش
    7,982
    امتیاز
    809
    [HIDE-THANKS]
    آسمان شب

    چشمهایت را که میبندی
    ستاره ها میدرخشند
    ابرها برهم میکوبند و
    رعد موهایت را بر باد میسپارد
    باران اشک مژگانت را نمناک میسازد
    لرزش باد چانه ات را به لرز میرقصاند
    پوستت همچون سفید
    بر رنگ برف رنگین شده است
    و یخ میزند
    گوش هایی را صدای امواج خروشان دریا نوازش میدهد
    صدای باد و دریا برهم میکوبند
    همانند ابر ها برهم...
    ولی رعد نمیزند
    درد بیاد می آرد
    باران نمیبارد
    بغضی محکم تر میشود...


    [/HIDE-THANKS]
     

    پیوست ها

    • 426340735_215528.jpg
      426340735_215528.jpg
      134.3 کیلوبایت · بازدیدها: 47
    آخرین ویرایش:

    *KHatereH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/22
    ارسالی ها
    1,261
    امتیاز واکنش
    7,982
    امتیاز
    809
    [HIDE-THANKS]
    دلکم

    دلکم او برفته است و نخواهد بازگشت
    دلکم محفوظ نگاه دار غرورت
    و چنان پنهان نگاه دار غمت
    دلکم قلب تورا بشکسته است
    هیچگاه بر قالب قبلی نخواهد بازگشت
    دلکم غصه مخور روزی رسیده برقرار شد عدالت
    وعده آن روز بماند بر قیامت
    دلکم حق میدهم مملو ست از درد دلت
    کاش بازمیگشت و خشک میشد دو چشمان ترت
    دل من گریه بس است
    او دگر برحال خود سخت خوش است
    دل من دیگر تمام شد خنده هایت

    بر دلش ننشسته است
    [/HIDE-THANKS]
     

    پیوست ها

    • 429734915_274074.jpg
      429734915_274074.jpg
      89.5 کیلوبایت · بازدیدها: 3
    آخرین ویرایش:

    *KHatereH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/22
    ارسالی ها
    1,261
    امتیاز واکنش
    7,982
    امتیاز
    809
    [HIDE-THANKS][/HIDE-THANKS][HIDE-THANKS]
    [/HIDE-THANKS]
    [HIDE-THANKS]
    معتاد چشمانت میشوم

    کاش میشد که باز برگردی

    کل شب خواب نیامد بر چشمم سردردی
    بر دلم شوره ای افتاد
    اشک من شد به یادت معتاد
    دیدنت دارد برایم اشتیاق
    مُردم از تاریکیِ سرد اتاق
    نیمه شب پنجره ها بر هم کوبیدند
    عقربه ها با نام تو تند دویدند
    اشک هایم شد سرازیر
    تو کجایی که دلم زود بیادت شد پیر
    [/HIDE-THANKS]
     
    آخرین ویرایش:

    *KHatereH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/22
    ارسالی ها
    1,261
    امتیاز واکنش
    7,982
    امتیاز
    809
    [HIDE-THANKS]
    پروانگی

    من ماندم و داستان دلداگی
    من ماندم و جنون و دیوانگی
    من بیقرارم در حسرت پروانگی
    گم شدم ، آمد به جایت بیگانگی
    کم کمک پایان گرفت ، داستان شیفتگی
    کم کَمک بند بیامد باران
    کم کمک پائیز شده اس مهمان ما
    پر کند تنهایی هایم را
    با برگ های سرخ و زردش

    [/HIDE-THANKS]
     

    پیوست ها

    • 429724995_71121.jpg
      429724995_71121.jpg
      194.4 کیلوبایت · بازدیدها: 3
    آخرین ویرایش:

    *KHatereH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/22
    ارسالی ها
    1,261
    امتیاز واکنش
    7,982
    امتیاز
    809
    [HIDE-THANKS]
    بیگانگی

    در شب طولانی سرخ و سیه
    باز با باران وطوفان میروم
    خواب از چشمم پریده است
    آمده است برجای خواب دیوانگی
    سردم است اما ادامه میدهم
    میروم از کوچه ها تا جاده ها
    میروم تا بند بیاید باران
    میروم تا پر شود بیگانگی

    در دل دنیای من
    [/HIDE-THANKS]
     

    *KHatereH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/22
    ارسالی ها
    1,261
    امتیاز واکنش
    7,982
    امتیاز
    809
    آنقدر میزند او بر گونه هایت سیلی
    تا شوی خسته به روی پای سست
    میزند خنجر، زان پس که دلش را میزنی
    تا شود زخمی ز خنجر خویش پشت
    تا به کی آنقدر بی جان و خوشی
    تا شود سر روزگار با ظلم و مشت
    جزم کن عزم دل تاریک را با دلخوشی
    بی خیال سیل اندوه و چراغ بی درست
    جلدی پس رخصت بده بان چشمکی
     
    بالا