مقاومت سخت سنت يوستس متسخطی

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 193
  • پاسخ ها 3
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
پیشگفتار :


متن گرجی « مقاومت سخت سنت یوستس متسخطی »« The Passion of St.Eustace of Mtskheta » مهم ترین نوشته باستانی از تاریخ گرجستان است که تصویری از همزیستی اهالی گرجستان و ایران ساساني در قرن ششم میلادی را به روشنی در اختیار ما می گذارد . زمان نوشته شدن این متن به دوران خسرو انوشیروان ساساني ( ۵۳۷ - ۵۷۹ میلادی ) تعلق دارد ولی نویسنده این متن هویتش مشخص نیست . آن چه که مضمون و نوشته های این متن تاریخی بدست می آید ؛ این است که آئين مسیحیت در قرن ششم میلادی در گرجستان پیشرفت کرده بود و همچنین اسامی ایرانی اصیلی که در این متن آمده است ؛ از حیث دانش زبان شناسی و فرهنگ نام های باستانی ایران ؛ حائز اهمیت می باشند ؛ نام هایی مانند : مرزبان ؛ که مقامی است برای محافظان مرز های کشور و استانداران زمان ساساني که حکم نمایندگان پادشاه را داشته اند و در کشورهای تحت امپراطوری فرمان می راندند ؛ نام ويستام ؛ که تغییر یافته نام ایرانی ويستهم یا گستهم می باشد ؛ نام اروند گشنسب ؛ که نامی کاملا ایرانی و کهن است ؛ نام پيروزک ؛ که با نام پیروز و کاميافته هم ریشه است ؛ و نام گويروبندک که نام شخصیت اصلی این متن است ؛ همگی از نام های دوران ساساني هستند .
آن چه که در این متن می خوانیم سرگذشت شخصیتی ایرانی و زرتشتی زاده به نام " گويروبندک " است که برای یادگیری پینه دوزی به شهر متسخط ( : مسخط ) در گرجستان می رود و به طور اتفاقی پس از دیدن آئین عبادت و دعای مسیحیان ؛ به این دین علاقه مند می شود و غسل تعمید می گیرد و مسیحی می شود و نامش را به « یوستس » تغییر می دهد ؛ در ادامه ماجرا می خوانیم که کسانی که با وی پینه دوزی و کفاشی آموخته بودند ؛ برای وی توطئه نموده و او را برای تغییر دینش به مرزبان شهر سپرده تا برایش تصمیم گرفته و در نهایت او را همراه با تنی چند به زندان می افکنند ولی در نهایت او آزاد می شود و به زندگی خوشایند خود در لقای خداوند عیسی مسیح ادامه می دهد . یوستس با تعصب و پایداری شدیدی که در ایمانش به مسیح داشت ؛ توانست به رضایتمندی برسد و متن این داستان به ما می آموزد که چگونه انسان می تواند در زیر سایۀ ایمان به خداوند ؛ از سیل توطئه های شیطانی پیروز و کامیاب خارج شود .

ترجمه انگلیسی این متن گرجی توسط تیم کرول انجام یافته است که خود از ترجمه ای آلمانی برگرفته شده است . ترجمه فارسی این متن کوتاه ولی گرانسنگ را تارنمای تاریخ فا برای نخستین بار به علاقه مندان تاریخ مسیحیت و تاریخ و تمدن ساسانیان ارائه می دهد .
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    ترجمه پارسی متن :


    در دهمین سال از فرمانروایی پادشاه خسرو ؛ هنگامی که اروند گشنسب مرزبان گرجستان بود ؛ مردی راستین از پارس آمد ؛ از ایالت ارشاکيد ها (1) ؛ او پسر یک مغاني ( : مجوسی / زرتشتی ) بود ؛ و یک کافر . نام او گويروبندک ( Gvirobandak ) بود و او مردی جوان در حدود سی سال بود .

    او به شهر متسخط آمد و خودش را به فراگرفتن پینه دوزی مشغول نمود . او آئين عبادات و ستایش مسیح آن ها را مشاهده کرد ؛ و بر ظهور نیرو از صلیب مقدس (2) ایمان یافت . وی شیفته آئین مسیحی شد ؛ و به ایمان آوردن به مسیح نائل آمد . هنگامی که او پینه دوزی را آموخته بود ؛ وی توسط یک زن مسیحی دستگذاری شد و یک مسیحی گردید و تعمید یافت .

    هنگامی که تعمید داده می شد ؛ او يوستس ( Eustace ) نام گذاری شد . و يوستس مقدس در آئین مسیحی و پرهیزگاری رحل اقامت افکند .

    در آن هنگام ؛ پارسی هایی که در مسخط زندگی می کردند ؛ پینه دوزان و کفاشان بوسیلۀ رفت و آمد ؛ برای جشن شان ( : مراسم شان ) گردهمایی مهیّا ساختند . از آن رو ؛ آن ها برای يوستس مبارک فرستادند و به او گفتند : " بیا وبه جشنمان بپیوند " . ولی يوستس مبارک به آن ها خندید و گفت : " مراسم شما ملامت انگیز است ؛ و شما ؛ نگاه دارندگان مراسم آن ؛ جمعی ملامت انگیز هستید . مهر غسل تعمید مسیح بر رویم نشانده شده و من در جشنِ مسیح بخشایش می یابم ؛ برای این که من با نشانِ مسیح نقش بسته ام و از این قبیل بزم های ملامت انگیز به مانند شما دوری می جویم .

    موقعی که آن ها جشنشان را برگزار کرده بودند ؛ آن پینه دوزان و کفاش ها ؛ انجمن کردند و نزد ويستام ( : ويستهم ) ؛ فرماندهی که در سراسر دژ متسخط منصوب بود ؛ شفاهی بیان داشتند و گفتند :

    « در این جا هم اکنون مردی هست دارای آئینِ ما ؛ که از آمدن به مراسم ما دوری می جوید . او احترام به آتش مقدس را به جا نمی آورد و به آئین ما تحقیر و تمسخر جاری می سازد و به ما سرکوفت می زند و می گوید : من یک مسیحی هستم ؛ اکنون او را فرا بخوانید و او را بازپرسی کنید ؛ زیرا که شما به صلاحیت تمام این شهر عمل می کنید » .

    ويستام ؛ فرمانده دژ متسخط به آن چه آنها درباره يوستس گفته بودند گوش فرا داد ؛ و یکی از سوارکارانش را برای فراخواندن يوستس مبارک به سویش فرستاد . سوارکار با لحن تند به او گفت : « فرمانده دژ تو را می خواند » .

    يوستس مبارک قدری گیج شده و به گریختن اراده کرد ؛ ولی سپس اندیشید و گفت : « این ها دوستان من هستند - اگر من از آن ها هراسان هستم ؛ چگونه می بایست جلوی فرمانروایان بزرگ بایستم ؟ سریع تر می خواهم من نزد وی بروم و آشکارا مسیح را اعتراف کنم ؛ چنان که از انجیل مقدس آموخته ام ؛ در آن جا که او گفت : " او که مرا پیش مردم اعتراف کند ؛ من هم او را نزد پدرم که در آسمان است اعتراف خواهم نمود ؛ و هر آن کس که مرا نزد مردم انکار کند ؛ من او را نیز نزد پدرم که در آسمان است انکار خواهم نمود » .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    و او نشان صلیب را روی پیشانی اش قرار داد به قلبش جرأت داد و گفت : « خداوند با من است » . همین گونه یوستسِ مبارک آمد و جلوی ویستام ؛ فرماندۀ دژ مسخط و شخصی که امر کرد او را بروند و بیاورند ؛ ایستاد [ و ] به ویستام گفت : « این شخصی است که در دین ما را سرزنش می کند » .

    فرمانده ؛ او ( = یوستس ) را نگاهی اجمالی کرد و گفت : « اکنون تو بنگر ؛ خادمِ من ؛ به من بگو تو از کدام استان یا شهر هستی و به چه دینی تعلق داری ؟ » .

    سنت یوستس مبارک به او گفت : « من در کشور پارس در ایالت آرشاکید ها ؛ در شهر گنزک ( = گنجه ) زندگی را اعمال کردم . پدرم یک مجوسی بود و او مرا نیز به آئین مغی تعلیم داد . ولی من آئین مغی را نپذیرفتم . زیرا که در شهر گنزک ؛ مسیحیان در اکثریت هستند ، با داشتن اسقف و کشیش های خودشان ؛ و از آن ها ورای هر نوع شبهه را دانستم برای آن که مسیحیت ، بزرگ ترینِ آیین ها ، برتر از تمام کیش های کافران است . اکنون من به مسیح ایمان دارم و در خدمت مسیح ایستادگی می کنم » .

    سپس ویستام فرماندۀ دژ به او گفت : « هیچ کس تو را به آئین مسیحی عمل کردن ؛ اجازه نخواهد داد . اگر تو نخواهی که ساکت بشوی و این دیوانگی خودت را ترک کنی ، آنگاه ؛ شکنجۀ هنگفتی برای تو کنار گذاشته شده است » .

    سنت یوستس پاسخ داد : « نه تنها به خاطر عشق مسیح حاضرم با شکنجه روبرو شوم ؛ لیکن نمی خواهم حتی از مرگ دوری بجویم » .

    هنگامی که ویستام تصمیم گیری ثابت یوستس مبارک را مشاهده کرد ؛ او اندیشید و گفت : « من صلاحیت به مجازات این مرد هم بوسیلۀ دار زدن و یا بوسیلۀ زندانی کردن را ندارم . من بهتر دانستم او را به شهر تبلیس ؛ سوی اروند گشنسب ؛ مرزبان گرجستان بفرستم ، اعمال به هر آن چه به صلاحیت او ( = یوستس ) است ؛ مربوط به او ( = مرزبان ) است ، برای این که اوست که حق زندگی و مرگ تمامی هر شخص در گرجستان را در دست دارد » .

    بنابراین ویستام ؛ فرماندۀ دژمسخط ؛ دستوراتی به دو اسوبارش ( = اسب سوارش ) به بردن یوستس مبارک به سوی تبلیس (3) داد . سپس این پینه دوزان و کفش دوزان گرد آمدند و سوی ویستام آمدند و گفتند : " در این موضوع نیز اکنون برخی مردان دیگر از آئین ما هستند ؛ که آن ها مسیحی تبدیل گشته اند . بنابراین به آن ها فرمان دهید به طوری که همگی فراخوانده و به تبلیس فرستاده شوند " . ویستام به آن ها گفت : « آن ها چه کسانی اند ؟ » .

    آن ها نام هایشان را بیان کردند و گفتند :
    « یکی از آنان ؛ گشنک نامیده شده است و یکی بخدیاد ، یکی برزو ، یکی پناگشنسب ، یکی پیروزک ، یکی زرمیل و یکی استفان " . (4)

    ویستام آن ها را احضار کرد ولی آنان را در معرض بازجویی قرار نداد ، فقط دستور می دهد هشت نفر از آن ها عازم رفتن شده و روی به سوی اروند گشنسب ؛ مرزبان گرجستان در تبلیس ؛ یاری شدند .

    وی ( = ویستام ) به او ( = مرزبان ) با بیان الفاظ ذیل گزارش داد : « این مردان وابسته به آئین ما عمل نموده ، اما حالا به آئین مسیحی تعلق دارند . من آن ها را بازداشت کرده ام و به نزد شما فرستادم ، سرورم ؛ چون که شما صلاحیت به بازجویی آنها دارید » . بدینسان این هشت نفر نزد مرزبان ظاهر شدند ؛ که به آنان گفت : « شما اهل کجا هستید و به چه آئینی وابسته اید ؟ » .

    در آن هنگام هر کدام محل و سرزمین و مکان تولدش را اعلان کرد و همۀ آن ها توضیح دادند ، در سرزمین محل اقامت ما ؛ ما وابسته به آئین پدرانمان بودیم و به آئین مزدایی ( = زرتشتی ) تبعیت می کردیم ، ولی هنگامی که ما به گرجستان مهاجرت کردیم و آئین مسیحیان را مشاهده کردیم ، ما مسیحی گشتیم و اکنون مسیحی هستیم ، برای این که آئین مسیحیان مقدس و معطر و بالغ بر نیکویی و زیبایی است ، و هیچ آئین دیگری قادر به مقایسه با آئین مسیحیان نیست " ، سخنران آن ها نزد قاضی ؛ یوستس مبارک بود .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    و هنگامی که قاضی این سخنانِ آن ها را شنید ؛ خشمگین شد و به خادمانش دستور داد بر صورت این قدّیسین ضربه بزنند و آن ها را کاملاً از آن جا دور سازند ، و او امر کرد : سر و ریش هایشان را بتراشید و بینی هایشان را سوراخ کنید و زنجیرها را بر روی گردن هایشان نصب کنید و ساق پاهایشان را غل و زنجیر کنید و آن ها در زندان محبوس سازید .

    اگر یکی از آنان خواست ابراز ایمان به دین پدرانش کند ، او را آزاد سازید و نزد من آورید ، و من او را با اهدای پیشکشی های فراوان غنی می سازم . ولی اگر کسی نخواهد به دین پدرانش ابراز ایمان کند ؛ بایست در زندان بمیرد . هنگامی که سخنانِ مرزبان را شنیدند - " هر کسی که دین پدرانش را ایمان آورد ، من او را زنده خواهم گذاشت ، و هر کسی که نخواهد به آن ابراز ایمان کند ، بایست در زندان بمیرد " - در آن هنگام شیطان وارد قلوب بَخدیاد و پنگشنسب شد و آنان مسیح را انکار کردند و به کفر ابراز ایمان کردند . همینطور آنان طرفداری صلیب دارانِ مسیح را گرفتند ؛ فقط یوستس مبارک و گشنک و برزو و پیروزک و زرمیل و استفان استوار و ثابت قدم به دینِ مسیح چسبیدند .

    وقتی که آن ها به مرزبان گفتند که دو نفر از مردان به دینِ پدرانش برگشته است ، مرزبان خوشنود گشت و آنان را به سوی خود آورده و در جای خود اسکانشان داد و به آن ها وعدۀ پاداش گرانبها و معاملۀ سخاوتمندانه را داد . اما دستور داد یوستس مبارک و دیگر همراهانش سرها و ریش هایشان تراشیده شده و دورِ گردن هایشان زنجیر آویخته شده ، و در زندان نگاه داشته بشوند . و غلامان دستوراتِ مرزبان را انجام دادند و سر و ریش های آنان را تراشیدند و آنان را غل و زنجیر کردند و در زندان محبوسشان ساختند .

    بخدیاد و پنگشنسب ( را ) ، از سوی دیگر ، گرامی داشت و اجازه رفتن به آنان داد ; اما از هدیه و پاداش سخاوتمندانه که وعده داد ؛ یک پولِ خُرد هم به آن ها نداد .
    یوستس مبارک و دیگر همراهانش به مدت شش ماه در زندان ماندند . پس از آن که شش ماه سپری شده بود ، پیکی برای احضار کردن اروند گشنسب نزد پادشاه پارسیان وارد شد . در هنگامی که مرزبان آمدۀ رفتن به سوی پادشاه شد ؛ صاحب منصبانِ گرجستان برای بدرود گفتن به او گرد آمدند . هنگامی که مرزبان سوار اسبش می شد صاحب منصبانِ گرجستان ، ساموئل کاتولیکوسِ (5) گرجستان ، گریگوری ماماساخلیسیِ (6) گرجستان ، آرشوشا پیتیاخشِ (7) گرجستان ، و دیگر فرزندان از خاندانِ صاحب منصبان برخاستند و به مرزبان گفتند :

    " ما از شما خواهش می کنیم به ما واگذار کنید امتیاز بازجویی شما را به نفعِ یکی از ما " .

    سپس او به آن ها گفت : " آن چه را که شما می خواهید به من بگویید . چه چیزی را در واگذار کردن به شما انجام نداده ام ؟ " .

    و آن ها گفتند : " ای سرورِ ما ، ما از شما خواهش می کنیم به طریق خودتان رسیدگی کنید به آزادسازی این مردان اهل متسخط که به حسابِ پیروی کردنشان از دین مسیحی زندانی گشته اند " .

    مرزبان به آن ها گفت : " آن مردان متحمل به مرگ شده بودند ؛ ولی با توجه به میانجیگریِ شما ؛ من آن ها را آزاد خواهم کرد " .

    آن ها از او تشکر کردند . و او آنان را به آزاد شدن فرمان داد ، و آنان از زندان خارج شدند .
    و این خجستگان به عنوان مسیحیان به خانه آمدند و به زندگیِ خوشایندِ خداوند زیستند . و به امرِ خداوند برخی از آنان روزگارانی چند را سپری کرده اند ، در صورتی که مابقی در آرامش در قید حیات هستند . اما از آنان که مسیح را انکار نمودند ؛ بخدیاد بوسیلۀ شیطانی گرفتار شده بود و به سرنوشتی بد نائل آمد . حال آنکه پنگشنسبِ بیچاره روزگارانش را در تنگدستی سپری کرد ، بدون نان برای خوردن یا لباس برای پوشش بدنش ، و تا زمانی که زندگی کرد ، روزگارش سراسر از بیچارگی و اندوه بود . (8)

    [ پایان متن ]


    پی نوشت و آبشخور :

    1 - ایالت ارشک ها ( اشکانی ها ) واقع در ارمنستان ؛ شهر منسوب به اشک های ارمنستان در جوار شهر گنزک ( = گنجه ) .

    2 - منظور عیسی مسیح می باشد .

    3 - Tiblis : شکل دیگر : تفلیس ، پایتخت گرجستان .

    4 - اسامی خاص کسانی که همراه با یوستس زندانی گشتند :

    Goshnak ، Bakhdiad ، Borzo ، Panagushnasb ، Perozak ، Zarmil ، Stephen

    5- Catholicus : رئیس اسقفان و کشیشان .

    6 - Mamasakhlisi : تحت اللفظی : « پدرِ خانه » ؛ به معنی رهبرِ خاندان . عنوان کهن گرجی که تاریخش به زمان پدرسالاری مربوط بوده است .

    7 - Pitiaksh : برگرفته شده از واژۀ ایرانی ( Bitiashkh ( Bidexš : به معنی نمایندۀ پادشاه که در کشورهای دیگر فرمانروایی می کرد .

    8 - متن گرجی برگرفته شده از :

    Zveli k`art`uli literaturis k`restomat`ia (Tbilisi Technical State College of Georgia Press: 1941)


    ترجمۀ آلمانی این متن را بنگرید :

    Adolf von Harnack: Sitzungsberichte der Berliner Akadamie, (Berlin University: 1901)


    ترجمۀ انگلیسی از روی ترجمۀ آلمانی :

    English translation of German by Timm Króll
     
    بالا