متون ادبی جهان من وما؟!

  • شروع کننده موضوع dayana2018
  • بازدیدها 212
  • پاسخ ها 7
  • تاریخ شروع

dayana2018

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/01/04
ارسالی ها
2,554
امتیاز واکنش
15,991
امتیاز
789
سن
23
محل سکونت
زیر آسمون خدا
سلام به دوستان گلم اینم از دومین کتاب ترجمه شده توسط جناب آقای امیررضا آرمیون

تاپیک قبلی به نام من،منم؟!
خوشحال میشم اون روهم ببینین...وبا تشکراتتون بهم روحیه بدین...


یه معرفی کوتاه از مترجموگردآورکارها:

جناب اقای امیررضاآرمیون

دکتری تخصصی مدیریت(سیستم ها)

کارشناسی ارشدبرق(مهندسی پزشکی)


کارشناسی برق(الکترونیک)


مدرس دانشگاه ، محقق ، مترجم ونویسنده


مولف کتاب « ریاضی راقورت بده! »

مولف کتاب « تشخیص حرکت در پردازش تصاویر »


مترجم وگردآور مجموعه کتاب های :

« تو،تویی؟! » - سه جلد

« من، منم؟! » - سه جلد

« من و ما؟! » - سه جلد

« تو و من؟! » -سه جلد

« زندگی کن ! » - سه جلد

« خوشحالی یعنی ...» - سه جلد

« جملات هشت ریشتری! » - دوجلد

و......




کاندیدای بهترین کتاب سال دانشجویی سال1385

کاندیدای دریافت جایزه ابتکارات واختراعات جشنواره خوارزمی

 
  • پیشنهادات
  • dayana2018

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/04
    ارسالی ها
    2,554
    امتیاز واکنش
    15,991
    امتیاز
    789
    سن
    23
    محل سکونت
    زیر آسمون خدا
    من وما؟!

    داستان های کوتاه وشگفت انگیز

    جلد اول


    پ.ن :دوستان من تمامی کتاب های ترجمه شده توسط آقای امیررضاآرمیون رابرای شما به اشتراک میزارم اما انشااله بعداز تیرماه



    زندگی صحنه یکتای ،هنرمندی ماست

    هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

    صحنه پیوسته به جاست

    خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد



     

    dayana2018

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/04
    ارسالی ها
    2,554
    امتیاز واکنش
    15,991
    امتیاز
    789
    سن
    23
    محل سکونت
    زیر آسمون خدا
    مقدمه:


    دوست خوبم، سلام:


    می خواهم بازهم مثل همیشه ساده وصمیمی باشما حرف بزنم ؛ خارج از هر کلیشه ای!


    بعد از گذشت سالها از شروع فعالیت حرفه ای ام در زمینه داستان کوتاه ، به یک نتیجه وباور جالب رسیده ام.


    به این باور که خدای متعال در بدو تولد هر انسان ، مسئولیت ها ووظایفی را برای او مشخص می کند که در طول سفرش ( زندگی ) بر روی این کره خاکی باید آنها را به انجام برساند ؛ وحالا که با خود می اندیشم ، احساس می کنم که تدوین این کتاب ها همگی جرئی از مسئولیت هایی است که خداوند بر دوش این بنده نا چیزش نهاده است امیدوارم بتوانم همچون گذشته با ارائه کتاب های پر محتوی وخاص ، وظیفه ای را که عهده دارش هستم ، به نحوه مطلوب به انجام برسانم .


    در انتها ،ازاین که سرمایه ووقت خودرا صرف مطالعه این کتاب کردید ، صمیمانه قدردانی می کنم.

     

    dayana2018

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/04
    ارسالی ها
    2,554
    امتیاز واکنش
    15,991
    امتیاز
    789
    سن
    23
    محل سکونت
    زیر آسمون خدا
    توجه:


    به همه شما خوانندگان عزیز توصیه می کنیم برای تاثیرپذیری بیشتر از مطالب این کتاب ، داستان هارا به طور پیوسته مطالعه نکنید ! هر روز تعداد محدودی راخوانده ودر آخر هر داستان ، درمورد آن خوب فکرکنید ( حتی اگر آن داستان را قبلا خوانده یاشنیده اید) . مفاهیم عمیق ومهمی در پشت این داستان های کوتاه وبه ظاهر ساده ، نهفته است ؛ مفاهیمی که شاید روزها ، شمارا به خود مشغول کند !


    ازمعجزه تکرار ، دراثر بخشی بیشتر غافل نشوید.


    *برای اطلاع از منابع ومراجع مورد استفاده وپیشنهادی ، به انتهای جلد سوم مراجعه فرمایید .

     

    dayana2018

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/04
    ارسالی ها
    2,554
    امتیاز واکنش
    15,991
    امتیاز
    789
    سن
    23
    محل سکونت
    زیر آسمون خدا
    دختر ، سوگُلی بابا


    اوّلین صبح بعئ از عروسی ، عروس وداماد جوان با هم توافق کردند که آن روز در خانه را به روی هیچ کس باز نکنند .

    ابتدا پدر ومادر پسر آمدند.

    زن وشوهر (عروس وداماد ) نگاهی به همدیگر انداختند ، اما چون از قبل توافق کرده بودند، هیچ کدام در راباز نکرند.

    ساعتی بعد، پدر ومادر دختر آمدند.

    زن وشوهر نگاهی به همدیگر انخداختند. درحالی که اشک در چشمان زن جمع شده بود گفت :«نمیتونم ببینم که پدر ومادرم پشت درباشن ودر رو به روشون باز نکنم .»

    شوهر چیزی نگفت ودر را به رویشان گشود، اما این موضوع را پیش خود نگاه داشت.

    سال ها گذشت، خداوند به آنها چهار پسر داد وپنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولد این فرزند آخر، پدر بسیار شادی کرد ومهمانی مفصلی داد . بستگان باتعجب از او پرسیدند :« علت این همه شادی چیه؟! »


    مرد به سادگی وباافتخار گفت:« چون این همونیه که در رو به روم باز می کنه ...»

     

    dayana2018

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/04
    ارسالی ها
    2,554
    امتیاز واکنش
    15,991
    امتیاز
    789
    سن
    23
    محل سکونت
    زیر آسمون خدا
    فرمانروایی برخود


    روزی «فردریک کبیر»پادشاه پروس ، دراطراف شهر برلین قدم می زد که با پیرمردی روبه رو شد که مثل شاخ شمشاد از جهت مخالف می آمد.


    فردریک از تبعه خود پرسید:«توکیستی؟»


    پیرمردپاسخ داد:«من یک شاه هستم»


    فردریک خندید وگفت:«یک شاه؟!قلمرو سلطنت تو کجاست؟»


    پیرمرد با غرور پاسخ داد:«خودم»





    نتیجه:



    آری-هریک ازما ،سلطان وشاه زندگی خود هستیم.


    رهبران بزرگ می دانند که تا وقتی از پس خودشان برنیامده اند ، هرگز نمی توانند از پس دیگران برآیند.








    آنچه شمادرمورد خودتان فکرمی کنید ، بسیار مهم تراز آن چیزی است که دیگران درمورد شما می اندیشند.


    سنکا

     

    dayana2018

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/04
    ارسالی ها
    2,554
    امتیاز واکنش
    15,991
    امتیاز
    789
    سن
    23
    محل سکونت
    زیر آسمون خدا
    تو همه دنیای منی


    زن:دوستت دارم.


    شوهر:منم دوستت دارم.


    زن:ثابتش کن. دادبزن تا همه دنیا بفهمن.


    شوهرکنار گوش زن زمزمه می کند:« دوستت دارم»


    زن:چراآرام وبرای من زمزمه می کنی؟


    شوهر:چون تو همه دنیای منی.





    عشق برای زن رمانی است که خود قهرمانش است


    وبرای مرد رمانی است که خود نویسنده اش است.


    ولتر

     

    dayana2018

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/04
    ارسالی ها
    2,554
    امتیاز واکنش
    15,991
    امتیاز
    789
    سن
    23
    محل سکونت
    زیر آسمون خدا
    نتیجه سوال کردن


    وقتی از «هارولد یوری» برنده جایزه نوبل شیمی پرسیدند که « والدین تان در رشد توانایی علمی شما چقدر سهم داشته اند؟» او جواب داد:


    پدرم هر روز به جای سوال که« امروز در مدرسه چه چیزی یاد گرفتی؟» این سوال را می کرد که« آیا امروز توانستی یک سوال خوب از معلمت بکنی؟»





    فقط داشتن یک ذهن خوب کافی نیست.


    مهم این است که از آن خوب استفاده کنیم!


    رنه دکارت

     
    بالا