مکتب ادسا و نصیبن، مدرسۀ پارسیان در عهد ساسانی ، برصوما و پیروز اول ساسانی

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 168
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
3_e73bb.jpg




آبشخور :


تاریخ تحولات ایرانشناسی ، پژوهشی در تاریخ فرهنگ ایران در دوران باستان ، دکتر مریم میراحمدی ، تهران : طهوری ، 1390 ، رویه های 855 – 860 .



برصوما



برصوما ، در زمان حکومت پیروز اول ، از روحانیان مسیحی شهر نصیبین بود . او از جمله مقامات کلیسائی است که در تاریخ کلیسای ایران به نیکی یاد می شود . وی می بایست در یکی از شهرهای شمالی بین النهرین در سال های 415 تا 420 میلادی متولد شده باشد . آموزش اولیۀ او در « بیت قردو » ( Beth Qardu ، جنوب دریاچۀ وان ) بوده است . بعدها او در مدارس دینی ادسا و در صومعۀ معروف سنت آفریم تعلیمات خود را ادامه داد . مدرسۀ دینی شهر ادسا به دلیل آن که این شهر تا سال 363 میلادی ، بخشی از قلمرو ایران محسوب می شد ، به نام « مدرسۀ ایرانیان » معروف بود و در آن ایام ، پیشرفت قابل ملاحظه ای در علوم داشت و از شهرت بسزائی برخوردار بود . حتی مذهب نسطوریِ مسیحیت که در مدارس سوریه و دیگر نواحی به پیشرفتی قائل نشده بود ، در مدارس ایرانیان رواج داشت . در واقع مدرسۀ ایرانیان علاوه بر علوم دینی ، سایر علوم آن زمان و نیز علوم یونانی و حتی کتاب های ارسطو برای علاقه مندان تدریس می شد و استادان مهمی در آن جا تدریس می کردند که می توان « ایباس » ( Ibas ) ، « مرون » و « پروبوس » ( Probus ) ( مترجم آثار ارسطو به سریانی ) را نام برد . عملاً این مدرسه مرکز ارتباطی برای کلیسای انطاکیه و کلیسای ایران محسوب می شد . ادسا به دلیل سوابق تاریخی آن ، در منابع به صورت « شهر متبرک خداوند » نامیده می شد . (1)


برصوما از جمله شاگردان « ایباس » ( متوفی 457 میلادی ) بود . دوره ای از فعالیت او به عنوان اسقف در نصیبین ، مصادف با بخشی از دوران حکومت پیروز اول است . وی از طرفداران مذهب نسطوری بود و به شدت آن را ترویج می داد . همۀ نظریه های دربارۀ کلیسا ، مانند نظریه های استادش ایباس ، مقبول نبود به طوری که او را نیز مانند استادش در دومین انجمن شهر « اِفِس » ( اِفِسوس ) در سال 449 میلادی از کلیسا اخراج کردند . (2) عمل اخراج به حدّی شدید بود که همه معلمان ایرانی شهر ادسا و حتی هواداران آنان از شهر ادسا بیرون رانده شدند و نتیجۀ آن ، آمدن تعدادی از روحانیان بلندپایۀ مسیحی به شهرهای داخلی ایران در اواخر قرن پنجم میلادی شد . بدین ترتیب آکاس در بیت آرمانیا ( بخشی از ارمنستان ، آرامانی ) ، مَعنه ( Ma'na ) در ریو-اردشیر ، یوحنا در کرخه بیت سلوک ( سلوق ) ، پولس در کرخه لِدان ( در بیت هوزا ) ، پوسائی در شوشتر ، آبراهام ( ابراهیم ) در بیت مادی ( سرزمین ماد ) و سرانجام برصوما در نصیبین به فعالیت پرداختند و مقام اسقفی یافتند .


Perozi.jpg


سکۀ پیروز اول




برصوما در سال 484 میلادی یعنی در اواخر سلطنت پیروز اول موفق به تشکیل انجمن روحانیان مسیحی شد که این امر نشانگر تثبیت وضع روحانیان رانده شده از ادسا در قلمرو ایران است . دیدگاه نوینِ برصوما در رابـ ـطه با زندگی خصوصی روحانیان مسیحی و از جمله داشتنِ همسر در قرون بعد طرفدارانی یافت . (3) از دیگر عقاید برصوما ، جدا کردن دیدگاه های کلیسای ایران از سایر کلیساها بود . او موفق شد تا پیروز اول را مجاب کند که وجود دیدگاهی نو در عقاید مسیحی ، می تواند ایرانیانِ مسیحی را به کلی از کلیسای روم جدا سازد و بدین ترتیب فاصله ای بین آن ها ایجاد نماید . در پی چنین نظریه ای ، برصوما حتی اجازه یافت تا به همراه لشگریان ایران برای تبلیغ به مناطق مختلف برود . عقاید او در نواحی بیت گرمای ، تکریت ، اربلا مورد قبول گروهِ ارتدکس کلیسای مسیحیت واقع نشد و بر اثر اقدامات او ، بسیاری کشته شدند که در کتاب تاریخ میشل سریانی ( ترجمۀ شابو ) ثبت شده است .


با فعالیت او ، بعدها به سرعت عقاید جدید و نظریۀ نسطوری و دیدگاه دیوفیزیتی در کلیسا و در مسیحیتِ ایران رو به گسترش یافت . (4) با اطمینان می توان ذکر کرد که تعالیم برصوما بر توسعۀ دیدگاه مکتب نسطوریوس عامل بسیار مهمی بوده است . این نظریه های جدید و نیز تفسیر کتاب مقدس به روشی تاریخی و با توجه به مسائل زبان شناسی برای ایرانیانِ زردشتی بسیار جدید بود .


برصوما در اواخر سلطنت پیروز اول ، به وسیلۀ بابووی به پادشاه ساسانی معروف شد و چون او اطلاعات زیادی دربارۀ رومیان داشت ، مورد مشورت و اعتماد شاه بود و علاوه بر بازرسی سپاه در سرحدات ، مقام مطرانی شهر نصیبین نیز به او محول شد . برصوما پس از مرگ پیروز اول در سال 484 میلادی هم تصمیمات مهم کلیسائی منطقه را بر عهده داشته است ، اما از جانب مذاهب دیگر مسیحی مانند « یعقوبیان » مورد نفرت بود . (5)

مذهب نسطوری در ایران گسترشی وسیع یافت . دو عامل سبب این توسعه سریع بود ، یکی ذهنیت ایرانی – زردشتی موجود در سرزمین ایران و دیگری جنبۀ رهبانیت آن بود که بین ایرانیان از زمان تعالیم مانوی رشد کرده بود و به گونه ای گاه به ریاضت جوئی تبدیل می شد . از آن پس ، نصیبین برای یادگیری آموزش های مسیحیت از دیدگاهی نوین شهرت یافت که از دید رهبانیتِ غرب نگرشی دیگر بود و با تعالیم مکاتب مسیحیت و به ویژه مصری ( قبطی ) و شیوۀ پارسایانۀ آن تفاوت داشت . (6)




2_5fa12.png



مکتب اِدِس : مدرسۀ ایرانیانِ اِدِسا
، یکی از مراکز مهم آموزشی در قرن چهارم و به ویژه قرن پنجم میلادی محسوب می شد که در تاریخ کلیسا به عنوان « مکتب اِدِس » ( ادسا ) شهرت داشت . این مکتب در واقع فقط یک مدرسۀ دینی نبود ، بلکه بسیاری از علوم در آنجا آموزش داده می شد و نوآوری هائی نیز در تعالیم کلیسا بوسیلۀ مدرسان ایرانی و کشیشان نسطوری در آن تدریس می شد . این مرکز در آغاز ، شعبه ای از « مکتب انطاکیه » بود . (7) یکی از مدرسان این مرکز دینی ، یک روحانی به نام مار آفرما ( Mar Afrema ) بود که به نام « یفرم سوریانی » شهرت داشت . یفرم از نام آوران « مکتب ادس » در قرن چهارم میلادی بود . در قرن پنجم میلادی هم یک شخصیت برجستۀ مسیحی به نام ایوا ( Iva ، به سریانی Hiba ) در ادسا به همراهی برصوما تدریس می کرد .


شهرت علمی مدرّسان ایرانی در مدرسۀ علوم دینی و آموزش مکتب نسطوری سبب شد تا آنجا را « مدرسۀ ایرانیان ادسا » نام نهند و از آنجائی که این مدرسه ، مراکز علمی دیگری مانند انطاکیه و نیز مکاتب دینی آن را تحت الشعاع خود قرار داده بود و نوآوری های آن سبب نگرانی مرکز کلیسائی پایتخت بیزانس را فراهم کرده بود ، حدود سال 457 میلادی به دستور امپراطور بیزانس « مدرسۀ ایرانیانِ ادسا » تعطیل و مدرسّان آن از شهر اخراج شدند و بعدها در سال 489 میلادی و معاصر با آغاز سلطنت قباد ساسانی ، به دستور زنون امپراطور روم شرقی ، « مکتب اِدِس » به کلی منحل اعلام شد . (8)

مرکز علوم دینی نصیبین
، بلافاصله پس از اسقفان « مدرسۀ ایرانیانِ » ادسا ، به همّت برصوما و همکاری « اوسی » ( Osie ) و شخصیت معروف مسیحی نرسه ( نرسای ، Narsai ) در سال 457 میلادی تأسیس گردید و به سرعت به صورت دانشگاه یا فرهنگستان در آمد که عملاً تعالیم کلامی و دروس آن به مثابهِ سدی علمی در مقابل علوم و آموزش های کلیسای غرب شد . در تاریخ کلیسا ، تعالیم مرکز نصیبین با عنوان تعالیم « مکتب سریانی » نیز شهرت یافته است . این فرهنگستان که « خداوند بدان برکت بخشیده بود » ، تأثیری عمده بر روند تاریخ کلیسا در شرق و ایران داشت و همراه با قوانین آن ، در تاریخ کلیسا تحوّلی ایجاد کرد . علاوه بر تدوین متون و ادعیه ، در این مرکز ، آثاری دربارۀ فلسفه ، فلسفۀ طبیعت ، منطق و کیهان شناسی ( Cosmography ) و تاریخ نوشته شد .


متون تاریخی مرکز علوم دینی نصیبین ، مطالبی مانند وقایع نامه ( Chronology ) ، زندگی نامه ها و شرح حال بزرگان ( Monography ) و شهدای مسیحی ، رویدادهای تاریخی محلی ، گزارش های روزانۀ اسقفان شهر و اشعار سادۀ سرایندگان مسیحی و غیره را شامل می شد . بررسی این آثار ، رشد فرهنگی مکتب سریانی کلیسای شرق و وجود خط و کتابت را روشن می سازد و راهنمائی برای شناختن مسائل و ارزش های اجتماعی و دینیِ تاریخ و فرهنگ ایرانیان و ساسانیان به ویژه در قرن پنجم میلادی محسوب می شود .


از تأثیرات مهم این مرکز ، انتقال اندیشه های دینی و خط به سرزمین های مجاور از جمله ارمنستان بوده است ، (9) به ویژه که بازرگانان هر دو ناحیه در آن ایام بسیار فعال بودند و البته نباید فعالیت هیأت مذهبی ( میسیونری ) سریانی ، در نفوذ مکتب سریانی به کشورهای همسایه را فراموش کرد .


مرکز علوم دینی نصیبین ، با گذشت زمان ، مرکزی برای ترویج جنبش مذهبی نسطوری شد . اهمیتی که تعالیم نسطوری به طبیعت انسانی و راستین عیسی مسیح می داد ، به سرعت توانست در میان ایرانیانِ زردشتی جایگاهی خاص یابد و مصوبات و قوانین کلیسای نسطوری از طریق ایران نه فقط به جانب شرق و آسیای مرکزی گسترش یافت بلکه حتی در قلمرو کلیسای غرب و امپراطوری روم نیز نفوذ کرد . (10)
با فعالیت بیشتر برصوما ، تعالیم کلیسای نسطوری و کلیسای ایران رشد و کمال یافت و از کلیسای مونوفیزیت ها جدا شد . بر اثر تبلیغات برصوما ، مونوفیزیت ها به دلیل گرایش به جانب امپراطوری رومِ شرقی به خصوص در زمان امپراطور زنون ، از دیدگاه کلیسای ایران در زمرۀ دشمنان و حتی خائنان به ایران تلقی شدند . مونوفیزیت ها با بروز اختلاف بیشتر ، سرانجام خود را در پناه کلیسای روم شرقی قرار دادند .


این وقایع می بایست در نیمۀ دوم قرن پنجم میلادی و به ویژه در آخرین سال های حکومت پیروز اول رخ داده باشد و پس از مرگ پیروز ، این نفاق به علت دشمنی برصوما و آکاس به تدریج به شدت خود رسید و بدین ترتیب مسیحیتِ نسطوری از مسیحیتِ ارتدکس امپراطوری روم شرقی یا بیزانس جدا شد و دیدگاه ارتدکسی در مسیحیت و کلیسای ایران ، به سبب پیوند با امپراطوری بیزانس به فراموشی سپرده شد .


در مرکز علوم دینی نصیبین ، درجات و وظایف علمی به صورتی تفکیکی ، معلوم و تعیین شده بود که به طور خلاصه بدین شرح بود : (11)

1 – رئیس مدرسه ( ریشا ، Rēšā ، رئیس ) این عنوان قبلاً برای عالی ترین مقام روحانی یهودی نیز بکار می رفت .
2 – مفسر کتاب مقدس ( مِه پشه قانه Me Paše qana )
3 – استاد ( مقره یانا ، Maqre Yānā )
4 – فیلسوف و ممتحن ( بادوقا ، Bādōqā )
5 – استاد مراقبه و مکاشفه ( مِهاگه یانا ، Mehāge Yānā )


موارد مورد تدریس این مرکز و مناسباتِ استادان و طالبان علوم دینیِ آن ، در رساله ای به صورت « اصول و قوانین مکتب نصیبین » ثبت شده است که مطالب مهمّی را دربرمی گیرد . (12)

زمانی که برصوما در اوج مدارج علمی کلیسای نصیبین و اسقف آن بود ، یک « اساس نامه » ( Pravila ) تهیه کرد که زمینۀ اصلی مقررات « مکتب نصیبین » را پدید آورد . در این « اساس نامه » قواعد و مقرراتی برای مدرّسان ، شاگردان و کارکنان این مرکز تعیین شد . با مرگ برصوما ، این مقررات نادیده گرفته شد و فقط پس از سال سال 496 میلادی به وسیلۀ نرسه که اکنون ریاست این مرکز را برعهده داشت ، احیا گردید . فوت برصوما در سال 495 میلادی و متعاقب آن درگذشت جاثلیق آکاس که در تعالیم مسیحیت در رقابت با یکدیگر بودند ، پایان روند یکی از دوره های مهم کلیسای مسیحیت ( به ویژه مسیحیتِ ایران ) تلقی می شود .



بلاش اول ( ولاش ) و برادرش کواذ ( قباد ) بر سر حکومت طبق گزارش طبری با یکدیگر در نزاع بودند ، تا اینکه بلاش پادشاه شد . ( 484 میلادی ) . (13) منابع قدیمی تر مانند متون سریانی و اسناد شوراهای کلیسائی ، رفتار دوستانۀ او با مسیحیان را ستوده اند . (14) نویسندگان مسیحی مانند میشل سریانی هم از روحیۀ ملایم و بلند نظریِ او نسبت به مسیحیت مطالبی ارائه کرده اند . (15)


Valkash.jpg


سکۀ بلاش اول


برصوما کماکان در دربار بلاش مورد توجه شاه ساسانی بود و حتی مأموریت یافت تا خبر جلوس بلاش را به دربار بیزانس برساند . در هنگام بازگشت ، برصوما در نصیبین ، ظاهراً برای انجام ماموریتی برای دربار ساسانی ، زمانی طولانی توقف کرده بود . (16) توقف طولانی برصوما ، عملاً باعث شد که وی در انجمن شورای کلیسا به ریاست جاثلیق آکاس حضور نیابد و از آنجایی که روابط چندان دوستانه ای نیز بین این دو نفر وجود نداشت ، این عمل سبب دلتنگی آکاس گردید . اگرچه کشیشان و اسقفان نواحی دور دست از جمله اسقف هرات ( گابریل ) نیز به اتفاق دوازده اسقف دیگر در این جلسه حضور یافتند و مقرراتی هم وضع کردند . در این شورا ، از جمله سه قانون مهم به تصویب رسید :


اصول مذهب نسطوری ، مذهب قطعی ایرانیان شد ،
تجرّد برای صومعه نشینان مجاز و رقابت راهبان با کشیشان در اجرای مراسم دینی ممنوع شد ،
مادّۀ سوم نیز تحریم تجرّد برای روحانیان عالی مقام بود .

این مادّۀ اخیر بر خلاف اصول دیگر شاخه های مسیحی بود و تنها در کلیسای ایران در قرن پنجم میلادی به عنوان یک قانون رسمی اعلام گردید .

روند تاریخی گسترش مسیحیت در ایران – حتی در ادواری که پیروان مسیحی بیشتر به دلیل سیـاس*ـی و به ندرت به علت دینی مورد تعقیب قرار می گرفتند – هرگز قطع نشد و در عمل ، اغلب علمای مسیحی ، بیش از پیروان عادی آن مورد آزار دولت ساسانی بودند . به طور کلی پیروان مسیحی در قلمرو ایران ، تابع قوانین سریانی و در قلمرو روم ، تابع قوانین کلیسای روم شرقی ( Leges Constantini Theodosii Leonis ) به ویژه از عصر امپراطوری لئون بودند که می توان آن را نوعی « عرف محلی » هم تلقی کرد و حتی تقسیم شدن آن که سببش متعدد بودن دیدگاه روحانیان مسیحی نسبت به مسیحیت بود ، هرگز مانع از برگزاری کلی مراسم دینی مسیحی در سرزمین ایران نشد . (17)



یادداشت ها :



1 – هم اکنون نیز نام این شهر در جنوب شرقی ترکیه به صورت « شآن لی اورفا » ( اورفای با شأن و اعتبار » ثبت شده است . این شهر ، از جمله « شهر پیامبر » نیز نامیده می شود . زیرا بنابر متن عهد جدید ( کتاب اعمال رسولان ، باب 7 ، آیۀ 2 تا 5 ) حضرت ابراهیم خلیل الله مدتی در این منطقه و ناحیۀ حرّان اقامت داشته است .


2 – ایباس بعدها در انجمنِ صور ، بیروت و خالکدون ( خالسدون ، Chacèdonie ) بخشوده شد .


3 – عقاید نوینی که برصوما در جلسات انجمن دینی سال 484 میلادی مطرح کرد ، به دلیل نوآوری آن در گزارش های رسمی و بایگانی اسناد شورائی کلیسای مسیحیت ثبت نشده است . امّا این این عقاید نوین بعدها زیر بنای فقهی نسطوری کلیسای مسیحی شد و در جلسات 486 میلادی به وسیلۀ مار عقاق ( Mar aqaq ) تأیید شد و تا جلسات سال 497 عملاً تمرکز یافته بود .


4 – مونوفیزیت ها بنابر توصیۀ برصوما به علت مصالحه با امپراطور بیزانس یعنی زنون از ایران اخراج شدند . آنان به سرزمین روم پناه بردند . در آن ایام ، تنها شهر تکریت در سرزمین آرامیان در اختیار این گروه قرار داشت ، اسقفان ارمنستان و گرجستان ، اقدامات برصوما را نفی کردند . همین سبب شد تا زنون نیز دستور اخراج نسطوریان را از شهر ادسا که دیگر رومی شده بود ، صادر کند . برخی از این نسطوریان ، مرکز علمی جدید ، نصیبین را بنیان نهادند . ریاست این مرکز را ابتدا اسقف « نرسیس » که از دانشمندان بود ، بر عهده گرفت .


5 – برای آگاهی از تاریخ کلیسای مسیحیت و وضعیت فرقه های مختلف مذهبی در آن رجوع کنید به :

J.B.Chabot (ed.and tr.) : " Synodicon orientale ou Receuil de synods nestoriens " , (Syriac text and French translation) , Notices et extraits des manuscripts de la Bibliothèque Nationale 37 , (Paris 1902)


6 – برای آگاهی پیرامون وضعیت مکتب نسطوریان به مقاله برتولد اشپولر توجه کنید :

B.Spuler : " Die nestorianische Kriche " , Religiongeschichte des Orien in der Zeit der Weltreligionen , (Leiden-Köln 1961) S.12-169, H.d.O. Abt. 1,8, Ab.2.


7 – « مکتب انطاکیه » از همان قرن اول میلادی در نواحی « دَفنه » ( Daphnè ) و اورونت ( Oronte ) به وجود آمده بود و تا قرن پنجم میلادی ، شهرتی بسیار گسترده داشت . برای آگاهی از مکتب و کلیسای انطاکیه رجوع کنید :

W.F.Macomber : " The Christology of the Syond of Seleucia-Ctesiphon , A.D.486 " , Orientalia Christiana Periodica XXIV (Rome 1958) .


8 – شهر ادسا که بخشی از حرّان بود ، در قرون قبل ، ناحیه ای از قلمرو ایران محسوب می شد و به همین مناسبت نیز مدرّسان ایرانی در آنجا مشغول به تدریس علوم بودند . در نیمۀ دوم قرن پنجم میلادی ، دیگر این شهر در قلمرو ایران نبود و در زمرۀ قلمرو بیزانس محسوب می شد و به همین علت نیز با دستور امپراطوری بیزانس ، ایرانیان را از آنجا اخراج شدند .


9 – مخترع خط ارمنی ، مسروپ ماشتوتس ( Mesrop Mashtuts ) از روحانیان مسیحی بود که زبان سریانی را به خوبی می دانست و بعدها در شهر فرهنگی و باستانی واگارشاپارت ( اچمیاد زین کنونی ؟ ) الفبای ارمنی را اختراع و آن را در اوایل قرن پنجم میلادی منتشر کرد .

10 – A.Mingana : " The Early Spread of Christianity in Central Asia and the Far East , A New Document " , Bulletin of the John Rylands Library , Manchester IX (1926) , 371; II,8 f.



11 – برای آگاهی از اهمیت فرهنگی مدرسۀ نصیبین به تحقیق و ترجمۀ آلمانی قوانین این مرکز با ویژگی زیر رجوع کنید :

Th. Nastle : " Die Statuten der Schule von Nisibis aus den Jahren 496 u.590 " . Zeitschrift für Krichengeschichte , 18 (Gotha 1894-1897) , Bd.18,S.211-229 .



12 – I.Guidi : " Gil Statuti della Scoula di Nisibi " , Gionale della Societa asiatica italiana , ( Rome 1890 ) , vol.4.p.165-195 .



13 – نولدکه : تاریخ ایرانیان و عرب ها : ص 200 و 211 .
14 – Chabot : " Synodicon Orientale … " , p.29 f.

15 – Chabot : " Chronique de Michel de Syrien , vol.2,p.151 f.



16 – آکاس مدتی نیز اسقف شهر آمِد ( دیاربکر کنونی ) بود و بعدها برای تدریس در مدرسۀ معروف سلوکیه به آنجا رفت و سپس به مقام جاثلیقی سلوکیه رسید .


17 – زاخائو دانشمند معروف که قوانین عصر ساسانی و پهلوی را با قوانین سریانی و مسیحی همان عصر مقایسه کرده است ، معتقد است که حقوق دینی مسیحیانِ ایرانی ، حتی در بدترین دورۀ تاریخی ، رعایت می شد :

Ed.Sachau : " Von den rechtlichen Verhältnissen der Christen in Sasanidenreich " , Mitteilungen des Seminares für Orientalische Sprachen zu Berlin II (1907), S.72-79 .
 
بالا