نامه فریدون جم به فردوست

  • شروع کننده موضوع FATEME078
  • بازدیدها 203
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

FATEME078

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/08
ارسالی ها
1,311
امتیاز واکنش
31,597
امتیاز
873
سن
25
محل سکونت
تهران
تیمسار ارتشبد فریدون جم فرزند محمود جم مدیرالملك می باشد. محمود جم، در سال 1317 رئیس دربار رضاخان بود و سرپرستی هیأت اعزامی به كشور مصر برای فراهم كردن مقدمات ازدواج فوزیه دختر ملك فاروق با محمدرضا را به عهده داشت.

321496271412492146121171162201254264123.jpg



حسین فردوست در نقل خاطرات خود می گوید: «محمود جم یك انگلیسی تمام عیار بود. با سفارت انگلیس تماس داشت، فراماسون بود و زندگی بسیار مرفهی داشت.»

مادر فریدون جم، خواهر حسینقلی خان نواب بود. حسینقلی خان از خانوادة نواب هندی از برجسته ترین عوامل انگلیس در ایران، از عوامل موثر انعقاد قرارداد رژی و از بنیانگذاران لژ بیداری ایران بود و در زمان فتح تهران و عزل محمد علی شاه، عضویت كمیته هیأت مدیره تهران را بر عهده داشت. به دستور همین كمیته بود كه آیت الله شیخ فضل الله نوری به شهادت رسید.

طلاق فریدون جم از شمس پهلوی و ازدواج با فیروزه
فریدون جم كه در سال 1316 دانشجوی دانشكده افسری «سن سیر» پاریس بود؛ بنابر تصمیم رضاخان مبنی بر شوهر دادن دختران خود شمس و اشرف كاندیدای ازدواج با خانواده سلطنتی گردید و چون حق انتخاب شوهر در این ازدواج تاریخی از بین علی قوام و فریدون جم با دختر بزرگتر بود، به دلیل خوش تیپی و جذاب بودن فریدون، وی سهم شمس گردید و قرعة همسری با اشرف به نام علی قوام شد كه این ازدواج تا مرگ رضاخان دوام داشت و پس از آن متاركه صورت گرفت.
فریدون پس از جدایی از شمس، با فیروزه رفیقة شاه كه مدتی همسر تاجری به نام ایپكچی شد و سپس از او طلاق گرفته بود ازدواج كرد. حسین فردوست می گوید:

«این ازدواج با دانستن سابقه فیروزه انجام شد و همیشه هم وجود فیروزه به نفع فریدون بود، چون محمدرضا هر چه جم می خواست، انجام می داد ولی نه برای جم، بلكه به خاطر فیروزه.

مشاغل فریدون در ارتش همیشه مهم تر از درجه اش بود... فریدون عاشق زن و فرزند و كتابخانه و زندگی راحت خود بود. در خانه او، دستور دهنده زن و فرزندش بودند و او هیچ كاره بود. فریدون جم یكی از صمیمی ترین دوستان شاپور جی بوده و هست.

تصدی ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران
ریپورتر پس از مدت ها مطالعه، جم را بهترین چهره برای تصدی ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران تشخیص داد.

انتصاب جم به این پست پس از عملیات روانی شایعه كودتا توسط آریانا و عزل او در خرداد 1348 صورت گرفت و به واسطه اعتماد و علاقة شاپور جی به وی در طرح شورای سلطنت در كنار فرح دیبا كه نایب السلطنه بود، قرار داشت. فریدون جم به علت ارتباط با یكی از بستگان نظامی آمریكا در ایران كه سرهنگ دوم نیروی هوایی بود و به وسیله همسر خود به او نزدیك شده بود در جریان خرید تانك های انگلیسی چیفتن تحت تأثیر تبلیغات منفی این وابستة نظامی، با این خرید مخالفت كرد كه همین مسئله باعث اختلاف شاه با وی و زمینه ساز عزل وی گردید. جم پس از آن به پیشنهاد فردوست به عنوان سفیر ایران به اسپانیا رفت.»

فریدون جم در زمان دولت شاپور بختیار به ایران فراخوانده شد و پیشنهاد وزارت جنگ به او داده شد كه پس از مشورت با فردوست آن را قبول نكرد و به انگلستان رفت.

تولد کامران جم
نامه ای كه در اینجا به مطالعه آن خواهید پرداخت مربوط به دوران تصدی سفارت وی در اسپانیا می باشد. حاصل ازدواج وی با فیروزه پسری به نام كامران بود كه آئینه دق او گردید تا حدی كه وی مجبور شد با حسین فردوست مكاتبه كرده و عجز و لابه نماید و از قوانین حاكم بر كشور انگلیس كه عمر خود را صرف خدمتگزاری به آن كرده است، شكوه كرده و از خدا تقاضای مرگ نماید و دست نیاز به سوی نزدیك ترین دوست خود دراز كرده و فریاد دادرسی سر دهد.

فردوست می گوید:

«نزدیك ترین دوستان جم، سرلشكر كاظم قشقایی، شاپور جی و من بودیم. ولی من بهترین دوستش بودم و مرا با هیچ دوست دیگری مقایسه نمی كرد.» متن این نامه چنین است:

تیمسار ارتشبد حسین فردوست

برادر مكرم و دوست عزیزم

اولاً معذرت می خواهم كه به علت عدم اطلاع، در نامه های قبلی عنوان تو را «سپهبد» نوشتم. می دانی كه دلبستگی من به تو، محبتی است برادرانه و توجهی به عناوین و درجات در بین نیست. می دانم كه تو چقدر وارسته هستی و این اشتباه را نادیده گرفته ای. عیب كار در این است كه ارتش هیچ نوع نشریه و اطلاعیه ای به سفارت ها نمی فرستد و دستگاه نمایندگی از تمام جنبه های نظامی بی اطلاع می ماند... ثانیاً غم و یأس و نگرانی ما پایان ندارد. پس از و سال كه در مادرید نشستم و فیروزه و كامی را به لندن فرستادم كه در محیطی كه كامی دوست دارد معالجه شود و هزینه صدها هزار تومان پول اجارة آپارتمان ماهی 12000 تومان هزینة زندگی در لندن در همین حدود، پول دكتر و بیمارستان، باز كامران پس از مدتی، بیماری و رسیدن به سر حد جنون را فراموش كرده و باز به مواد مخـ ـدر روی آورده است. این روزها حالش مجدداً خیلی بد است. دائم با فیروزه دعوا كرده، ركیك ترین فحش ها را به او می دهد و اغلب به كلی پرت صحبت می كند. خودم را باز به لندن رساندم و دیدم حال او خیلی خراب است. متأسفانه در انگلستان تحت عنوان آزادی، حتی بیمار را اگر خودش نخواهد نمی توان روانة بیمارستان نمود. باید صبر كرد كه بیمار كاملاً دیوانه شود تا راهی بیمارستان بشود. یا جرمی را مرتكب شود و به زندان بیفتد! ضمناً از احساس ناتوانی فیروزه و من به قدری مضطرب هستیم كه خود نیز سلامت فكر را از دست خواهیم داد... می دانم كه كامران بیمار است و گفتار و كردارش ناشی از بیماری است، هر چه به دكترها متوسل می شویم می گویند برخلاف میل خودش نمی توان جوان بیست و دو ساله ای را به زور در بیمارستان بستری كرد. زندگی با او هم در خانه غیرقابل تحمل شده. تجسم كن سر پیری به چه بلیه ای گرفتار شده ایم! تحقیق كردم می گویند در آمریكا هم مثل انگلستان است. همین طور سایر كشورهای غربی. در این شرایط یأس و ناامیدی و نگرانی به كلی مرا از پا درآورده. این است كه به تو برادر عزیزم متوسل می شوم كه اگر لازم هست مراتب را به شرف عرض خاكپای همایونی برسانی، شاید از راه بنده نوازی فرمان همایونی صدور یابد كه مقامات پزشكی را وادارد به این امور و راهی پیش پای ما بگذارند. مشكل كار در این است كه كامران به هیچ وجه از مادرش و من تمكین نمی دارد والا اول كاری كه می كردم آن بود كه او را از محیط فاسد لندن خارج كنم. آن هم با قوانین انگلستان میسر نیست! آنچه كامران اكنون لازم دارد عبارت است از مدتی معالجه در یك بیمارستان تا اعصابش سكونی پیدا كند. او نیاز به محیطی دارد كه در آن زندگی اش كنترل شده باشد و مجبور به انجام برنامة معینی باشد و با جوانان سالم هم دمساز گردد، زیر نظر پزشك هم باشد. خیلی از این گرفتاریها از تنهایی ناشی می شود. نداشتن دوست...

كامران پس از گرفتن دیپلم G C E (Hig Level) گرفتار این بلیه شد و دیگر نتوانست به مدرسه برود. فكر كردم محیطی كه همه شرایط را دارد یك محیط نظامی می تواند باشد كه هم بیمارستان دارد، هم پزشك دارد، هم جوانان سالم، هم برنامه، هم كنترل، هم رفاقت و خلاصی از تنهایی. اما مشكل در این است كه چطور او را از لندن حركت دهیم. به دست كی بسپاریم. در كجا تحت معالجه و تربیت مجدد واقع شود.

شاید در كشورهای دیگری هم مراكز درمانی حائز شرایط باشد كه من خبر ندارم یا غیر از ارتش كه بالمآل محیط آسانی نیست، محیط دیگری جامع شرایط باشد. از تو برادرم از راه دور استمداد می كنم...

در پیشگاه همایونی شرمنده ام. دو سال است كه به فران مهر اثر همایونی از لحاظ مخارج از طریق وزارت جنگ كمك موثر شده و می شود ولی دو سال تجربه ثابت كرده است كه راه بی اثری بوده است. خود من هم مبالغ هنگفتی دراین راه كه با تواناییم هماهنگی ندارد صرف نموده ام... كار به جایی رسیده كه روزی چند بار از درگاه خداوند مرگ را با استغاثه طلب می كنم.

شاید پزشكان تحصیل كرده بتوانند راهی در پیش پایم بگذارند تا این جوان از بین نرفته كاری برایش بنمایم. فعلاً به گفته دكترش و خودش فقط از حشیش استفاده می كند و گاهی هم در تجزیه هایی كه انجام داده اند اثر قرص های AMPHETAMINE دیده شد. اینها عادت و اعتیاد نمی آورد. فقط اراده می خواهد كه این كار را نكند و اراده را هم نمی شود با دارو تزریق كرد!

حسین برادرم عزیزم این نگرانی جانكاه به یك طرف، مشكلات زندگی از طرف دیگر. احساس شرمندگی و سرشكستگی هم مانع است كه با كسی صحبت كنم. دكتر می گوید كامران باید دور از مادرش و من زندگی كند كه یاد بگیرد به خودش متكی شود. اما با این حال بیماری چطور می توان او را رها كرد؟ یا به دست سازمان یا مركزی داده شود كه او را اداره كند؟ البته و هزار البته مرا ببخش كه از راه دور به جای خوشی برای تو دلتنگی فراهم كرده، مقداری از مشكل خود را به شانة تو می اندازم. عزیزم در این جهان تنها مانده ام. جز عنایت الهی، مراحم شاهنشاه ولی نعمت عزیزم و محبت تو برادرم، راهی را در این بلیه نمی بینم. حسین جان به دادم برس، قربانت فریدون جم، مادرید، 30 خرداد 2536 (1356).

یادآوری می شود فریدون جم، در چهارم خرداد 1387 در سن 94 سالگی در لندن درگذشت. مرگ او 2 سال پس از مرگ همسرش به وقوع پیوست و این در حالی بود كه سالها پیش از آن تنها فرزندشان كامران نیز به دلیل اعتیاد، جان خود را در غربت از دست داده بود.

منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیـاس*ـی
 
تاپیک بعدی
بالا