- عضویت
- 1970/01/01
- ارسالی ها
- 2,393
- امتیاز واکنش
- 96,316
- امتیاز
- 1,036
نسب اربعه
از جمله مسائلی که لازم است دانسته شود، انواع رابـ ـطه و نسبتی است که دو کلی با یکدیگر ممکن است داشته باشند. هر کلی را نظر به اینکه شامل افراد بسیاری است، اگر آن را با یک کلی دیگر که آن نیز شامل یک سلسله افراد است مقایسه کنیم یکی از چهار نسبت ذیل را با یکدیگر خواهند داشت:
تباین
تساوی
عمومی و خصوص مطلق
عموم و خصوص من وجه
زیرا یا این است که هیچ یک از این دو کلی بر هیچ یک از افراد آن کلی دیگر صدق نمیکند و قلمرو هر کدام از اینها از قلمرو دیگری کاملا جدا است، در این صورت نسبت میان این دو کلی نسبت تباین است و آن دو کلی را « متباینین» میخوانند.
و یا هر یک از این دو بر تمام افراد دیگر صدق میکند، یعنی قلمرو هر دو کلی یکی است، در این صورت نسبت میان او دو کلی نسبت « تساوی» است و آن دو کلی را « متساویین» میخوانند.
و یا این است که یکی بر تمام افراد دیگری صدق میکند و تمام قلمرو آن را در بر میگیرد اما دیگری تمام قلمرو اولی را در بر نمیگیرد بلکه بعضی از آن را در بر میگیرد، در این صورت نسبت میان آن دو کلی، نسبت « عموم و خصوص مطلق» است و آن دو کلی را « عام و خاص مطلق» میخوانند.
و یا این است که هر کدام از آنها بر بعضی از افراد دیگری صدق میکند و در بعضی از قلمروهای خود با یکدیگر اشتراک دارند و اما هر کدام بر افرادی صدق میکند که دیگری صدق نمیکند یعنی هر کدام قلمرو جداگانه نیز دارند، در این صورت نسبت میان آن دو کلی « عموم و خصوص من وجه» است و آن دو کلی را « عام و خاص من وجه» میخوانند.
اول: مثل انسان و درخت که هیچ انسان درخت نیست و هیچ درخت انسان نیست، نه انسان شامل افراد درخت میشود و نه درختشامل افراد انسان میشود. نه انسان چیزی از قلمرو درخت را در بر میگیرد و نه درخت چیزی از قلمرو انسان را.
دوم: مثل انسان و تعجب کننده که هر انسانی تعجب کننده است و هر تعجب کننده انسان است، قلمرو انسان همان قلمرو تعجب کننده است و قلمرو تعجب کننده همان قلمرو انسان است.
سوم: مانند انسان و حیوان که هر انسانی حیوان است اما هر حیوانی انسان نیست، مانند اسب که حیوان است ولی انسان نیست. بلکه بعضی حیوانها انساناند مثل افراد انسان که هم انسانند و هم حیوان.
چهارم: مانند انسان و سفید که بعضی انسانها سفیدند و بعضی سفیدها انساناند (انسانهای سفید پوست) اما بعضی انسانها سفید نیستند (انسانهای سیاه و زرد) بعضی سفیدها انسان نیستند (مانند برف که سفید هست ولی انسان نیست).
در حقیقت دو کلی متباین مانند دو دایرهای هستند که از یکدیگر جدا هستند و از داخل یکدیگر نمیگذارند، دو کلی متساوی مانند دو دایرهای هستند که بر روی یکدیگر قرار گرفتهاند و کاملا بر یکدیگر منطبقند. و دو کلی عام و خاص مطلق مانند دو دایرهای هستند که یکی کوچکتر از دیگری است و دایره کوچکتری در داخل دایره بزرگتر قرار گرفته است. دو کلی عام و خاص من وجه مانند دو دایرهای هستند که متقاطعند و با دو قوس یکدیگر را قطع کردهاند.
در میان کلیات فقط همین چهار نوع نسبت ممکن است بر قرار باشد.
نسبت پنجم محال است، مثل اینکه فرض کنیم یک کلی شامل هیچ یک از افراد دیگری نباشد ولی دیگری شامل تمام یا بعضی افراد آن بوده باشد.
از جمله مسائلی که لازم است دانسته شود، انواع رابـ ـطه و نسبتی است که دو کلی با یکدیگر ممکن است داشته باشند. هر کلی را نظر به اینکه شامل افراد بسیاری است، اگر آن را با یک کلی دیگر که آن نیز شامل یک سلسله افراد است مقایسه کنیم یکی از چهار نسبت ذیل را با یکدیگر خواهند داشت:
تباین
تساوی
عمومی و خصوص مطلق
عموم و خصوص من وجه
زیرا یا این است که هیچ یک از این دو کلی بر هیچ یک از افراد آن کلی دیگر صدق نمیکند و قلمرو هر کدام از اینها از قلمرو دیگری کاملا جدا است، در این صورت نسبت میان این دو کلی نسبت تباین است و آن دو کلی را « متباینین» میخوانند.
و یا هر یک از این دو بر تمام افراد دیگر صدق میکند، یعنی قلمرو هر دو کلی یکی است، در این صورت نسبت میان او دو کلی نسبت « تساوی» است و آن دو کلی را « متساویین» میخوانند.
و یا این است که یکی بر تمام افراد دیگری صدق میکند و تمام قلمرو آن را در بر میگیرد اما دیگری تمام قلمرو اولی را در بر نمیگیرد بلکه بعضی از آن را در بر میگیرد، در این صورت نسبت میان آن دو کلی، نسبت « عموم و خصوص مطلق» است و آن دو کلی را « عام و خاص مطلق» میخوانند.
و یا این است که هر کدام از آنها بر بعضی از افراد دیگری صدق میکند و در بعضی از قلمروهای خود با یکدیگر اشتراک دارند و اما هر کدام بر افرادی صدق میکند که دیگری صدق نمیکند یعنی هر کدام قلمرو جداگانه نیز دارند، در این صورت نسبت میان آن دو کلی « عموم و خصوص من وجه» است و آن دو کلی را « عام و خاص من وجه» میخوانند.
اول: مثل انسان و درخت که هیچ انسان درخت نیست و هیچ درخت انسان نیست، نه انسان شامل افراد درخت میشود و نه درختشامل افراد انسان میشود. نه انسان چیزی از قلمرو درخت را در بر میگیرد و نه درخت چیزی از قلمرو انسان را.
دوم: مثل انسان و تعجب کننده که هر انسانی تعجب کننده است و هر تعجب کننده انسان است، قلمرو انسان همان قلمرو تعجب کننده است و قلمرو تعجب کننده همان قلمرو انسان است.
سوم: مانند انسان و حیوان که هر انسانی حیوان است اما هر حیوانی انسان نیست، مانند اسب که حیوان است ولی انسان نیست. بلکه بعضی حیوانها انساناند مثل افراد انسان که هم انسانند و هم حیوان.
چهارم: مانند انسان و سفید که بعضی انسانها سفیدند و بعضی سفیدها انساناند (انسانهای سفید پوست) اما بعضی انسانها سفید نیستند (انسانهای سیاه و زرد) بعضی سفیدها انسان نیستند (مانند برف که سفید هست ولی انسان نیست).
در حقیقت دو کلی متباین مانند دو دایرهای هستند که از یکدیگر جدا هستند و از داخل یکدیگر نمیگذارند، دو کلی متساوی مانند دو دایرهای هستند که بر روی یکدیگر قرار گرفتهاند و کاملا بر یکدیگر منطبقند. و دو کلی عام و خاص مطلق مانند دو دایرهای هستند که یکی کوچکتر از دیگری است و دایره کوچکتری در داخل دایره بزرگتر قرار گرفته است. دو کلی عام و خاص من وجه مانند دو دایرهای هستند که متقاطعند و با دو قوس یکدیگر را قطع کردهاند.
در میان کلیات فقط همین چهار نوع نسبت ممکن است بر قرار باشد.
نسبت پنجم محال است، مثل اینکه فرض کنیم یک کلی شامل هیچ یک از افراد دیگری نباشد ولی دیگری شامل تمام یا بعضی افراد آن بوده باشد.