داستان نقشه غار مخوف

آنیساااااااااا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/30
ارسالی ها
3,720
امتیاز واکنش
65,400
امتیاز
1,075
سن
26

نقشه غار مخوف


اول هفته یه نامه به دستم رسید که توش نوشته بود دوست عزیزم من وسط یه کوهستان ،تو دل یه غار مخوف به دست آدمهای بسیار بدی اسیر شدم .پایین نامه آدرس کوهستان و نقشه غار کشیده شده بود .قمقمه آّب،قطب نما،چراغ قوه،یه چاقوی کوچیک جیبی و اسلحمو برداشتم و با تمام سرعت به راه افتادم.

تمام راه داشتم نقشه می کشیدم چطوری اقدام کنم تا خودم گرفتار نشم .اول باید از یه جنگل خیلی شلوغ و خطرناک رد می شدم احتمال حمله هر حیونی یا اسیر شدن به دست آدمای جنگلی وجود داشت.اسلحه،آماده توی دستم بود و با تمام حواس مراقب اطرافم بودم .یه صدایی از پشت سر شنیدم، به سرعت برگشتم و شلیک کردم .بدون اینکه بخوام یه خرگوش شکار کردم .گرسنگی وسوسم می کرد که خرگوش رو کباب کنم و یه حالی به خودم بدم. اما یه اشتباه کوچیک می تونست همون بلایی رو سر من بیاره که سر دوستم آورد. اگه آتیش درست می کردم مثل این بود که خودم جای خودمو به دیگران نشون بدم .بی خیال شدم. هوا کم کم تاریک شد .ترس توی دلم قوت می گرفت، گرسنگی هم کلافم کرده بود.بالاخره مجبور شدم دل به دریا بزنم و آتیش درست کنم .بوی کباب خرگوش داشت بلند می شد که صدای پا شنیدم.اسلحمو محکم گرفتم و گوشامو تیز کردم. یکی داشت می یومد جلو ،صدای نفسش شنیده می شد .مثل اینکه یه زن بود .اما بازم باید احتیاط می کردم .دیگه نزدیک بود شلیک کنم که یه صدای آشنا گفت :سعید ،سعید جان ،مامان ؛ چرا چراق اتاقتو خاموش کردی .الان که وقت خواب نیست .مگه نگفتی خیلی گرسنمه ،شام آمادست زود بیا !اَ....ه ،دوباره مامان خانم بازیمو خراب کرد...اصلا بی خیال کباب خرگوش؛فعلا قرمه سبزی رو بچسب که راس راسکی بوش می یاد!
 
بالا