اخبار تئاتر و نمایش نمایشی برای درک بچه ها

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 198
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
نقد لیرشاه به کارگردانی محمد عاقبتی

نمایشی برای درک بچه ها

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
216122_2945431748_320_213.jpg
[/BCOLOR]​
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
ایران تئاتر _رضا آشفته :لیرشاه نمایشی برگرفته از متن ویلیام شکسپیر است که برای نوجوانان به نویسندگی کیوان سررشته و کارگردانی محمد عاقبتی اجرا شد.
[/BCOLOR]

این نمایش با دراماتورژی مواجه شده است که بشود آن را به ساده سازی مفاهیم و تلطیف واقعیت های تلخ اش قابل تحمل کرد برای گروههای سنی پایین تر که می خواهند بعد از بلوغ فکری و جنـ*ـسی از خاستگاه قدرت که ریشه در تکبر و غرور بشری دارد و می تواند نقطه ضعفی فراگیر به شمار آید که باعث سقوط و تراژدی برای هر انسانی خواهد شد، آگاه شوند.
بنابراین محمد عاقبتی به درستی مسیر را یافته و اتفاقاٌ متن در خور تاملی را برای این گروه های سنی در نظر گرفته و به زیبایی هم توانسته آن را کوتاه کند. یعنی در متن اصلی وقایعی هم هست که شاید دانستن اش دور از فهم باشد یا پیچیدگی های خود متن مانع از فهم اولیه اش خواهد شد. بنابراین خط و ربط موقعیت بر اساس رابـ ـطه پدر با دخترها بهترین روشی است که این مخاطبان را متوجه قدرتی می کند که می تواند فرزند را از پدر یا ریشه هستی اش دور گرداند و این دقیقا خط بطلان کشیدن بر آن چیزی است که می تواند همواره انسان را انسان نگه دارد چنانچه دختر کوچکتر لیر چنین می کند.
تراژدی شاه لیر یکی از شاهکارهای ویلیام شکسپیر است. عنوان نمایشنامه به شخصیت داستان برمی گردد که بعد از تقسیم نابخردانه قلمروش بین دو دختر (از سه دختر)، دیوانه می شود. نمایشنامه بر اساس داستان لیر بریتانیا که یک اسطوره سلتیک است نوشته شده و به کرات موضوع اجرای صحنه و ساخت فیلم بوده است و نقش لیر را هنرمندان بزرگی ایفا کرده اند.این نمایشنامه بین سال های 1603 تا 1606 نوشته شده است. نسخه اولیه آن در سال 1608 انتشار یافت و نسخه تئاتری آن با عنوان تراژدی شاه لیر در سال 1623 اجرا شد.
بعد از دوره بازگشت در ادبیات انگلیسی، نمایشنامه با پایانی خوش برای مخاطبانی که مضمون تلخ آن را نمی پسندیدند، مورد بازبینی قرار گرفت اما تا قرن نوزدهم نسخه اصلی شکسپیر به عنوان یکی از شاهکارهای او مورد توجه بود. این تراژدی به ویژه از دیدگاه روانشناسی و کاوش در طبیعت رنج انسان قابل تأمل است.شاه لیر ژرف ترین کاوش شکسپیر درباره سرشت پادشاهی و حکومت و کامل ترین نمایش کشمکش قدرت است.
شاه لیر پیر شده است و می خواهد از قدرت کناره گیری کند. او تصمیم می گیرد که قلمرو پادشاهی اش را بین سه دخترش تقسیم کند و بزرگترین سهم را به دختری بدهد که او را بیش از دیگران دوست دارد. گونریل و رگان هر دو ابراز می دارند که او را بیشتر از هر چیز در دنیا دوست دارند و این برای لیر خوشایند است. برای کوردلیا، هیچ چیز وجود ندارد که بخواهد آن را با عشق خود نسبت به پدرش مقایسه کند، حتی کلمات هم نمی توانند آن را بیان کنند. او صادقانه اما بی پرده سخن می گوید و این مطلوب لیر نیست.
لیر با خشم و غضب او را می راند و قلمرو پادشاهی را به گونریل و رگان می بخشد.
لیر اعلام می کند که پیوسته نزد گونریل و رگان و همسران آن ها، زندگی خواهد کرد. او تعدادی خدمتکار نیز به همراه دارد. دختر بزرگتر و وسطی (گونریل و رگان) در خلوت صحبت می کنند و به این نتیجه می رسند که لیر پیر و نادان است.
لیر درمی یابد که دختر بزرگ قدرت بدست آورده و دیگر به او احترام نمی گذارد. او به لیر دستور می دهد که بهتر رفتار کند و تعداد همراهانش را کم کند. لیر به خانه دختر وسطی می رود. ابله، پایان شوم لیر را یادآور می شود.
وقتی لیر به خانه رگان می رسد، رگان نیز همان رفتار گونریل را دارد. لیر خشمگین اما ناتوان است. گونریل هم می رسد و حرف های رگان را تکرار می کند. لیر آنجا را بعد از طوفان ترک می کند و وارد خارزاری می شود.
کوردلیا متوجه جنون پدرش می شود و برای بازگردانش سر از همان بیابان در می آورد.. اما جنگی در گرفته و او نیز می میرد و این مرگ و کشف حقیق که کردلیا تنها کسی است که لیررا دوست داشته است، این مرد را غمگین تر از پیش روی زمین تنها می گذارد.
محمد عاقبتی مسیر را غرق در فانتزی و کمدی می کند و از آن روح حماسی و تراژیک می کاهد که بشود همه چیز را قابل هضم تر کند. در اینجا بازی ها نیز متاثر از این حال و هوای کمدی است و برای همین طوری بازی ها پیش می رود که مدام اسباب خنده فراهم باشد مگر لحظاتی که به ناچار اندوه غالب است و این چیرگی رفتار ناخوشایندی است که از سوی دو خواهر بزرگ و وسط بر لیر وارد می شود که پیامدش تنهایی، انزوا و فشاری است که منجر به جنون خواهد شد.
شاید اشتباه عمده عاقبتی چیدمان بازیگرانی است که از عهده نقش ها بر نمی آیند. لیلی رشیدی به درستی حضور دارد و می تواند نقش خواهر کوچک را بازی کند اما او می توانست یکی از آن دو خواهری را بازی کند که به هر روی، به لحاظ درونی نقش هایشان پیچیده تر می نمایند و این دو بازیگر نمی توانند از عهده اش بر آیند. یعنی با آنکه متن و نقش ها ساده تر شده است اما کم تجربگی این دو بازیگر (کتایون طلایی و پانیز برزعلی) مانع از فهم درست و اولیه از این دو نقش شده و نمی توانند بسترساز اتفاقات و تحولاتی باشند که باید با بازی این دو نمود بیابد. محمدحسن معجونی هم خوب است اما دیگر مثل نقش های دیگرش خلاق نیست شاید همین بسنده کردن به موقعیت ساده تر شده مانع از جدی گرفتن کلیت اجرا و نقش اش شده باشد برای همین برخی به اشتباه می پندارند او بد بازی می کند. در حالیکه او تا حدی که جلوه طنز گونه ای به لیر و حماقت و جنونش ببخشد از عهده بازی اش برآمده است. شاید در پرداخت جنون و آن شیزوفرنی موجود در آن نیازمند تلاش مضاعفی باشد که فعلا این کار را نکرده است. بازیگر نقش دلقک (حسین حسینیان) هم بسیار عالی است. بی آنکه هیاهویی بکند و رفتار اغراق آمیزی داشته باشد خیلی نرم و ساده در تمام لحظات نفوذش را اعمال می کند و ریزبینانه بازی اش را پیش می برد. او مثل نخ تسبیحی است که رویدادها را به هم وصل می کند که از آن آغاز چنین پایانی را پیش بینی می کند که درواقع کدامیک از این دختران راستین تر هستند و کدامین دروغین تر؟!
نمایش از یک جشن تولد آغاز می شود و این رسمی امروزی است و باید که دخترها خود را به گونه ای با کلمه و هدیه دادن بشناسانند اما کردلیا یا دختر سوم نمی تواند مجیزگوی پدر باشد برای آنکه ارث و میراثی را صاحب شود بنابراین از ارث محروم می شود. در اینجا علاوه بر جشن شاهد حضور عناصر تکنولوژیک هستیم که می تواند ما را برخوردار از فضایی معاصرتر کند که چنین وقایعی در حال حاضر به وقوع می پیوندد و به هر روی قدرت امری ستودنی و از آن سو بسیار خطرناک است چون آدمها در صورت داشتن آن معلوم نیست به چه نحوی از آن بهرمند شوند؟! چنانچه دو دختر با یافتن قدرت از حالت معمول و عاشق پیشه به موجوداتی خبیث و بی رحم تبدیل شده اند و نامحترمانه پدرشان را انکار می کنند.
موتور سواری نیز یکی دیگر از عناصر بصری است که ضمن ایجاد حرکت می تواند دنیای متفنن لیرشاه را آشکار کند و ابزاری است در خدمت پیش برندگی اجرا. با این وجود سعی شده است که فضایی شکل بگیرد، در خور چنین حال و هوایی باشد و حقیقت وجودی آدم از موضع دوست داشتن روشن شود. یعنی قدرت بر روایط خانوادگی وقتی چنبره می اندازد و نزدیک ترین روابط را نابود می کند دیگر هیچ جای چون و چرا باقی نمی ماند.
در عین حال استفاده از نقشه ای بر کف زمین که بین دو خواهر به دو نیم می شود، بهره مندی از تصاویر ویدئویی و استفاده از گروه موسیقی زنده در دل نمایش از جمله مواردی است که کار را دقایقی شیرین تر می کند و آن دلقک نیز که جلوه درستی از یک دلقک را به صحنه می آورد پیامد درخشانی برای کلیت کار خواهد بود. اما اگر در جاهایی متوقف می شود شاید باز هم با تاکید بشود به ایراد بازیگران و چیدمان غلط آنان نسبتش داد.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
160
بالا