به گزارش افکارنیوز، روز یکشنبه ائتلاف عربی علیه مردم یمن در ریاض نشستی برگزار کرد که شاه بیت حرف همه شرکتکنندگان در آن یک نکته بود، «ایران مقصر همه بیعرضگیهای ما است!» هم رئیس ستاد مشترک ارتش سعودی و هم وزیر خارجه این کشور در سخنان خودشان ایران را عامل ناکامی و شکست در یمن معرفی کردند، البته آنها نگفتند شکست، بلکه گفتند که ایران به «حوثیها» کمک میکند. رئیس ستاد مشترک ارتش سعودی هم گفت که «حوثیها» ما را با موشکهای بالستیک تهدید میکنند. خواندن این حرفها به غایت حلاوتبخش بود، نه اینکه بخواهم بگویم که ما چقدر قدرت داریم که سعودیها و متحدان آنها از ما میترسند، بلکه به این دلیل که آنها تا چه اندازه بیعرضه هستند که برای شکستشان هم دنبال بهانه میگردند.
ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 تاکنون، نزدیک به 40 سال است که تحت شدیدترین و بیسابقهترین تحریمهایی بوده که علیه یک کشور قابلیت اجرایی داشته است. این تحریمها، هر چند بر خلاف دیدگاه برخی که فکر میکنند باعث خودباوری ما شد، عقبماندگیهای بسیاری در حوزههای مختلف برای کشور داشت (اگر لازم شد در این مورد هم توضیح خواهیم داد تا احیانا دوستان خیلی تند و تیز در خصوصی ما را هدف محبتهای بیکران خودشان قرار ندهند) اما یک دستاورد خوب داشت، و آن هم چیزی نبود جز آنکه «با ایرانی نمیشود با زور و اجبار حرف زد» و این امروز در جهان به خوبی جا افتاده است. این حرف زدن، همان زبان دیپلماسی است. ممکن است ایرانیها در مذاکره معامله کنند، اما با زور، مقاومت میکند و این را میشد در مذاکرات هستهای مشاهده کرد و همین معامله در مذاکره هم عاملی شده تا امریکاییها بخواهند در حوزه موشکی هم با ایرانیها «مذاکره» داشته باشند.
جای این مسائل در این وجیزه نیست، بلکه هدف بیان یک مساله مهمتر است. از ابتدای انقلاب یک جنگ هشت ساله خانمان سوز بر ایران تحمیل شد که هنوز هم کشور زیر بار مسائل و مصائب آن کمر راست نکرده است. هر چند ما در سالهای نخست جنگ به دیل خریدهای کلان حکومت سابق آنچنان قدرتی داشتیم که سه بار نیروی هوایی و زمینی ارتش بعث عراق و یک بار برای همیشه نیروی دریایی این رژیم را نابود کنیم، اما واقعیت آن است که جنگ در شرایط محاصره واقعا سخت است. هیچ یک از فرماندهان نظامی ایرانی باور نمیکردند باید هشت سال جنگید، در همان دو ماه اول، 30درصد از جنگنده بمبافکنهای ایرانی از دست رفت و بعد که مشخص شد این جنگ باید سالها ادامه پیدا کند، جنگندهها با احتیاط بیشتری پرواز میکردند. در همین دوره، بخش عمدهای از مهمات توپخانهای کشور مصرف شد، بالگردها بدون پشتوانه تعمیراتی سریع، وارد عمل شدند و اگر این نبود، چیزی در مقابل ارتش عراق برای رسیدن به مسجدسلیمان وجود نداشت.
ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 تاکنون، نزدیک به 40 سال است که تحت شدیدترین و بیسابقهترین تحریمهایی بوده که علیه یک کشور قابلیت اجرایی داشته است. این تحریمها، هر چند بر خلاف دیدگاه برخی که فکر میکنند باعث خودباوری ما شد، عقبماندگیهای بسیاری در حوزههای مختلف برای کشور داشت (اگر لازم شد در این مورد هم توضیح خواهیم داد تا احیانا دوستان خیلی تند و تیز در خصوصی ما را هدف محبتهای بیکران خودشان قرار ندهند) اما یک دستاورد خوب داشت، و آن هم چیزی نبود جز آنکه «با ایرانی نمیشود با زور و اجبار حرف زد» و این امروز در جهان به خوبی جا افتاده است. این حرف زدن، همان زبان دیپلماسی است. ممکن است ایرانیها در مذاکره معامله کنند، اما با زور، مقاومت میکند و این را میشد در مذاکرات هستهای مشاهده کرد و همین معامله در مذاکره هم عاملی شده تا امریکاییها بخواهند در حوزه موشکی هم با ایرانیها «مذاکره» داشته باشند.
جای این مسائل در این وجیزه نیست، بلکه هدف بیان یک مساله مهمتر است. از ابتدای انقلاب یک جنگ هشت ساله خانمان سوز بر ایران تحمیل شد که هنوز هم کشور زیر بار مسائل و مصائب آن کمر راست نکرده است. هر چند ما در سالهای نخست جنگ به دیل خریدهای کلان حکومت سابق آنچنان قدرتی داشتیم که سه بار نیروی هوایی و زمینی ارتش بعث عراق و یک بار برای همیشه نیروی دریایی این رژیم را نابود کنیم، اما واقعیت آن است که جنگ در شرایط محاصره واقعا سخت است. هیچ یک از فرماندهان نظامی ایرانی باور نمیکردند باید هشت سال جنگید، در همان دو ماه اول، 30درصد از جنگنده بمبافکنهای ایرانی از دست رفت و بعد که مشخص شد این جنگ باید سالها ادامه پیدا کند، جنگندهها با احتیاط بیشتری پرواز میکردند. در همین دوره، بخش عمدهای از مهمات توپخانهای کشور مصرف شد، بالگردها بدون پشتوانه تعمیراتی سریع، وارد عمل شدند و اگر این نبود، چیزی در مقابل ارتش عراق برای رسیدن به مسجدسلیمان وجود نداشت.