وقتی رضاشاه اعتراف کرد کلاه سر او گذاشته اند

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 266
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
سال 1318 رضا شاه عازم جنوب بود، یک روز پیش از حرکت او اطلاع رسید که بین لرستان و اندیمشک کوه ریزش کرده و راه بسته شده است. وزیر راه از این خبر، با اطلاعی که از حرکت شاه داشت متغیر و مضطرب شد و فوری وقت ملا‌قات خواست و به دیدار رضاخان رفت.
635445053535172079.jpg

شاه پرسید: چه کار داری؟
وزیر راه گفت: قربان، به واسطه ریزش کوه بین لرستان و اندیمشک قسمتی از راه قطع شده، می‌خواهم از حضور مبارک استدعا کنم موافقت فرمایید برنامه حرکت یک روز به تعویق افتد.

شاه به محض آن که این خبر را شنید، متغیرانه گفت: برو، برو، برنامه تغییرپذیر نیست.

وزیر راه با دلی پر از وحشت مراجعت کرده، یکسره به راه‌آهن رفت و دستورهای اکید تلفنی و تلگرافی را با قید چند فوریت و متضمن تشویق و تهدید به ایستگاه‌های مربوطه مخابره نمود. سپس رئیس راه‌آهن را خواست و دستور داد راننده قطار سلطنتی را خواسته سفارش کند که در حرکت قطار قدری کندی به خرج دهد.

فردا صبح شاه با آن هیمنه و ابهت به راه‌آهن آمد. همراهان او قبلا حاضر بودند و همین که شاه در قطار سلطنتی نشست همراهان نیز در اطاق‌های مخصوص جای گرفتند و در ساعت مقرر قطار حرکت کرد. پس از مدتی شاه متوجه شد که حرکت قطار خیلی کند است، وزیر راه را خواست و گفت: چرا قطار این قدر آهسته حرکت می‌کند؟

وزیر راه گفت: قربان برای این که اگر تند برود به وجود مبارک زحمت می‌رسد. شاه خنده کرده، گفت: خیلی خوب معلوم است به وجود مبارک ما خیلی علاقه‌مند هستید! وزیر راه قدری چاپلوسی نموده، مرخص شد و از این که نقشه‌اش گرفته خیلی خوشحال بود. در هرایستگاه که قطار توقف می کرد وزیر راه به وسیله تلفن‌گرام اوضاع خط را می‌پرسید واز مرمت خط سوال می‌کرد و دستور‌های لازم را صادر می‌کرد تا آنکه بالا‌خره قطار ازجایی که خط خراب شده بود گذشت.

وزیر پس از آن به سرعت حرکت قطار افزود. شاه از وزیر راه پرسید: پس کجا بود که خط خراب شده بود؟ وزیر راه گفت: قربان از آنجا گذشتیم، شاه گفت: پس حرکت قطار برای همین سریع شده است و آنوقت که کند حرکت می‌کرد برای جلوگیری از زحمت ما نبود. بلکه برای ساختن راه بود، وزیر راه سرش را به زیر انداخت و چیزی نگفت. شاه گفت: بله، کلاه را سر ما گذاشتید، ولی برنامه ما هم تغییر نکرد.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا