اخبار سینما و تلوزیون وودی آلن : سینمای امروز سواد درک فیلم های امثال “اینگمار برگمان” را ندارد

  • شروع کننده موضوع EGeNo
  • بازدیدها 171
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

EGeNo

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/22
ارسالی ها
2,377
امتیاز واکنش
12,176
امتیاز
838
Please, ورود or عضویت to view URLs content!




«وودي آلن»، كارگردان نامدار هاليوود نوع نگاه و نگرش «اينگمار برگمن» به دنياي سينما را شاعرانه توصيف كرد.

«وودي آلن» از طرفداران هميشگي «اينگمار برگمن» است كه در دهه ‌٥٠ ميلادي با حضور در سالن نمايش شهر بروكلين براي تماشاي فيلم «تابستان با مونيكا» برگمن شيفته اين كارگردان افسانه‌اي سينما شد.

اكنون در آستانه برگزاري جشنواره برلين كه بخش مرور آثار آن اختصاص به اينگمار برگمن دارد، «وودي آلن» نوع نگرش اين فيلم‌ساز بزرگ را شاعرانه توصيف مي‌كند.

وودي آلن درباره جايگاه برگمن در دنياي امروز سينما به نشريه هاليوود ريپورتر گفت: «نسل امروز شناختي از دنياي سينما ندارد. نه فقط درباه برگمن، بلكه آنتونيوني، لوئيس بونوئل و كوروساوا را نيز نمي‌شناسند. چون سينما در سواد عمومي آنها جايي ندارد. فيلم‌هاي برگمن همچنان فاخر و تاثيرگذار هستند و سينماي اروپا را سيراب كرده‌ند. "مهر هفتم" بي نظير بوده و هست.»


وودي آلن افزود: «نسل امروز شناختي از جايگاه و اهميت فيلم‌هايي چون "دزد دوچرخه" و يا "همشهري كين" ندارد. هرچه مي‌دانند از طريق تلويزيون است، چون ايده‌آل‌ها و قهرمانان آنان در عرصه‌هاي ديگري است.»

اين كارگردان سرشناس درباره رمز جاوادانگي فيلم‌هاي برگمن گفت: «اين موفقيت به سه علت است؛ اول اينكه از لحاظ مضمون بسيار فوق‌العاده انتخاب شده‌اند. دوم اينكه تكنيك‌هاي سينمايي بسيار جالب و عميقي دارند و نگرش شاعرانه برگمن به دنياي سينما است. فيلم‌هايي چون "توت‌فرنگي‌هاي وحشي" يا "مهر هفتم" آثار شاعرانه‌اي هستند كه كه ديالوگ‌هاي كمي دارند، اما شما محسور چرخش زواياي دوربين مي شويد.»

وودي آلن با قبول تاثيرپذيري از برگمن براي ساخت آثار سينمايي‌اش گفت: «مطمئنا در تمام شاخه‌هاي هنري از موسيقي و تئاتر تا آثار كمدي شما قهرماناني را داريد كه آنها را ستايش مي‌كنيد. براي من نيز برگمن نقش راهنماي مسيري را داشت كه وارد آن شدم.»

«اينگمار برگمن» از چهره‌هاي برجسته تاريخ سينماي جهان بود كه در طول شش دهه فعاليت هنري، ‌‌٩ بار نامزد جايزه اسكار شده بود، در توصيف شرايط زندگي انساني از مايه‌هاي كمدي، اميد، ياس و نااميدي بهره مي‌گرفت.

وي در طول سال‌ها فعاليت سينمايي در مجموع ‌‌٦٢ فيلم ساخت كه فيلم‌نامه بسياري از آنان را نيز خودش نوشته بود و علاوه‌ برآن كارگرداني ‌‌١٧٠ نمايش تئاتر از او يك چهره درخشان در عرصه اين هنر نمايشي ساخته بود.

«برگمن» بيش از ‌‌٦٠ سال در سطح اول فيلم‌سازي جهان قرار داشت، اما پس از آن‌كه به او اتهام فرار از ماليات زدند، در سال ‌‌١٩٧٦ خود را به آلمان تبعيد كرد و به مدت هشت سال از دنياي سينما كناره گرفت؛ هرچند در عرصه تئاتر هم‌چنان فعال بود.

وي با بازي گرفتن از چهره‌هايي چون «بي‌بي اندرسون» و «ليو اولمن»، موضوعاتي چون مرگ، بيماري، خيانت و جنون را در فيلم‌هايش به‌تصوير مي‌كشيد. وي كودكي خود را در خانواده‌اي گذراند كه پدري كشيش و محافظه‌كار، او را مقيد به انجام اعمال مذهبي مي‌كرد، به طوري‌كه به گفته خودش، در هشت‌سالگي اعتقاد خود را از دست داده بود.

«برگمن» در ‌‌١٩ سالگي براي تحصيل در رشته هنر و ادبيات وارد دانشگاه استكهلم شد، اما بيشتر وقت خود را به نگارش نمايش‌نامه مي‌گذراند. در سال ‌‌١٩٤٢، وي اين فرصت را يافت تا يكي از نمايش‌نامه‌هاي خود به‌نام «مرگ كاسپار» را كارگرداني كند.

سال ‌‌١٩٧٦ يكي از تاريك‌ترين دوران زندگي «برگمن» بود. در سي‌ام ژانويه اين سال، دو مأمور پليس به اتهام فرار از پرداخت ماليات، او را دستگير كردند. تأثير اين واقعه بر «برگمن» آن‌چنان وحشتناك بود كه او را دچار افسردگي شديد كرد و او در بيمارستان بستري شد. اگرچه او بعدها از اين اتهام تبرئه شد، اما ترس از اين‌كه نتواند به عرصه فيلم‌سازي بازگردد، او را نااميد كرده بود.

او به‌رغم درخواست نخست‌وزير وقت سوئد و مقامات بلندپايه صنعت فيلم اين كشور، اعلام كرد كه ديگر در سوئد فيلم نخواهد ساخت. «برگمن» پس از تعطيلي استوديو فيلم‌سازي‌اش، دو پروژه فيلم درحال ساخت را به حالت تعليق درآورد و خود را به مونيخ آلمان تبعيد كرد. هرچند در سال‌روز ‌‌٦٠ سالگي‌اش به سوئد بازگشت و دولت اين كشور به افتخار او، جايزه فيلم سالانه «اينگمار برگمن» را براي تقدير از بهترين‌هاي سينما راه‌اندازي كرد.

«برگمن» در دسامبر ‌‌٢٠٠٣ از دنياي فيلم‌ كناره گرفت و روز سي‌ام جولاي ‌‌٢٠٠٧ در سن ‌‌٨٩ سالگي در «فارو» درگذشت؛ در همان روز كه «ميكلانجلو آنتونيوني»، كارگرداني فقيد سينماي ايتاليا درگذشت.

«برگمن» براي اولين‌بار به صورت جدي در سال ‌‌١٩٤٤ با نگارش فيلم‌نامه‌ «شكنجه/جنون» وارد دنياي سينما شد و اولين فيلمش را يك سال بعد به‌نام «کريس» ساخت. اولين موفقيت بين‌المللي او در سال ‌‌١٩٥٥ با فيلم «لبخندهاي يك شب تابستاني» به دست آمد كه در جشنواره كن همان سال علاوه بر كسب جايزه بهترين اثر طنز شاعرانه، تا آستانه كسب نخل طلا نيز پيش رفت.

موفقيت «برگمن» در جشنواره معتبر كن سال‌هاي بعد از آن نيز ادامه يافت. او با «مهر هفتم» جايزه ويژه هيأت داوران را كسب كرد و «توت‌فرنگي‌هاي وحشي» نيز در بسياري از جشنواره‌ها مورد استقبال منتقدين قرار گرفت.

«برگمن» هم‌چنان در عرصه فيلم‌سازي عملكرد فوق‌العاده‌اي را به ثبت مي‌رساند. او با ساخت سه‌گانه‌ «همچون يك آينه» (‌‌١٩٦١)، «چراغ زمستاني» (‌‌١٩٦٢) و «سكوت» (‌‌١٩٦٣)، باورهاي مذهبي خود را به‌تصوير كشيد.

در سال ‌‌١٩٦٦ «برگمن» فيلم «پرسونا» را كارگرداني كرد كه به عقيده خودش، يكي از بهترين ساخته‌هاي او بود. اين فيلم با كسب جوايز متعدد، شاهكار «برگمن» و يكي از بهترين ساخته‌هاي تاريخ سينما نام گرفت و او خود آن را در كنار «فريادها و نجواها» (‌‌١٩٧٢) دو فيلم برتر كارنامه سينمايي‌اش مي‌دانست.

پس از تبعيد خود به آلمان، «برگمن» اولين و تنها فيلم انگليسي خود را در سال ‌‌١٩٧٧ با نام «تخم مار» ساخت كه محصول مشترك آلمان و آمريكا بود. او در سال ‌‌١٩٧٨ با فيلم «سونات پاييزي» محصول مشترك انگليس و نروژ كارنامه سينمايي خود را پربارتر ‌ساخت.

در سال ‌‌١٩٨٢ «برگمن» با بازگشت به سوئد، اعلام كرد كه فيلم «فاني و الكساندر» آخرين ساخته او خواهد بود كه البته از نگاه منتقدين، يك فيلم تجاري و سطحي تلقي ‌شد. اما همين فيلم در جشنواره‌هاي بزرگ اروپايي، بويژه كن بسيار خوش درخشيد. اين فيلم درباره دوران كودكي «برگمن» و عشق او به سينماست كه «برگمن» آن را خلاصه زندگي‌اش مي‌دانست.

«برگمن» در سال‌هاي اوليه فيلم‌سازي، با همكاري برخي نويسندگان، آثارش را براساس نمايش‌نامه‌هايش مي‌ساخت و در فيلم‌هاي آخرين او، آزادي بازيگران در استفاده از ديالوگ‌هاي اضافي نمود بيشتري پيدا كردند. برگمن بارها اعلام كرده بود كه فيلم «سكوت» پايان دوره‌اي بوده است كه پرسش‌هاي مذهبي، محوريت اصلي فيلم‌هاي او بوده است.

كارگردانان بسياري آثار «برگمن» را الهام‌بخش حيات سينمايي خود دانسته‌اند كه از آن جمله مي‌توان به «روبرت آلتمن»، «وودي آلن»، «آتوم اگويان»،‌ «استنلي كوبريك»، «ديويد لينچ»، «پل شرادر»، «آندره تاركوفسكي» و «فرانكو اوزون» نام برد.

اگرچه بسياري «برگمن» را به جهت فعاليت‌هاي درخشان‌اش در سينما مي‌شناسند، اما او در عرصه تئاتر نيز بسيار فعال بود. به طوري‌كه در ‌‌٢٦ سالگي جوان‌ترين كارگردان تئاتر در اروپا نام گرفت.

گوشه‌گيري «برگمن» در سال‌هاي پاياني عمرش به‌اندازه‌اي بود که حتي زماني‌که پنجاهمين جشنواره فيلم کن او را به‌عنوان بزرگ‌ترين کارگردان تمام دوران سينما انتخاب كرد، شخصا در مراسمي که به اين منظور برگزار شده بود، شرکت نکرد.

برگمن در سال ‌‌١٩٧١ جايزه يادبود «اروينگ تالبرگ» را از آكادمي اسكار به‌دست آورد. سه فيلم او شامل «چشمه باكرگي» (‌‌١٩٦١)، «همچون يك آينه» (‌‌١٩٦٢) و «فاني و الكساندرا» (‌‌١٩٨٤) موفق به كسب جايزه اسكار بهترين فيلم غيرانگليسي شدند.

«برگمن» سه بار براي فيلم‌هاي «توت‌فرنگي‌هاي وحشي» (‌‌١٩٦٠)، «همچون يك آينه» (‌‌١٩٦٣) و «فريادها و نجواها» (‌‌١٩٧٤) نامزد اسكار بهترين فيلم‌نامه اصلي شد و با «فريادها و نجواها» تا آستانه كسب اسكار بهترين فيلم و بهترين كارگرداني نيز پيش رفت.

درخشش او در جوايز اسكار در سال ‌‌١٩٧٧ با فيلم «چهره به چهره» ادامه يافت كه نامزد بهترين كارگرداني اسكار شد. سپس با فيلم «فاني و الكساندر» نامزد بهترين كارگرداني و بهترين فيلم‌نامه اصلي اسكار شد. او در سال ‌‌١٩٧٩ با فيلم «سونات پاييزي» تا آستانه كسب اسكار نيز رفت.

«برگمن» در جوايز آكادمي فيلم انگليس (بافتا) نيز در سال ‌‌١٩٦٠ براي فيلم «جادوگر» نامزد بهترين فيلم و در سال ‌‌١٩٨٤ با فيلم «فاني و الكساندر» نامزد بهترين فيلم غيرانگليسي شد.

«برگمن» در جوايز سينمايي «سزار» فرانسه نيز درخشش زيادي داشت. او علاوه بر آن‌كه در سال ‌‌١٩٨٤ براي فيلم «فاني و الكساندر» جايزه بهترين فيلم غيرانگليسي را كسب كرد، در سال ‌‌١٩٧٦ براي فيلم «فلوت جادويي» و در سال ‌‌١٩٧٩ براي فيلم «سونات پاييزي» نامزد بهترين فيلم غيرانگليسي شد. او در سال ‌‌٢٠٠٥ با «ساراباند» نامزد بهترين فيلم اروپايي جوايز سزار شده بود.

اما بيشترين درخشش «اينگمار برگمن» در عرصه سينماي جهان مربوط به جشنواره معتبر كن است كه ركورد دست‌نيافتني برجاي گذاشت. او در سال ‌‌١٩٥٥ با فيلم «لبخندهاي يك شب تابستاني» جايزه بهترين طنز شاعرانه را كسب كرد. دو سال بعد با فيلم «مهر هفتم» جايزه ويژه هيأت داوران كن را گرفت كه البته با همين فيلم نامزد نخل طلا هم بود.

در سال ‌‌١٩٥٨ «برگمن» براي فيلم «آستانه زندگي» جايزه بهترين كارگرداني كن را دريافت كرد كه با همين فيلم تا آستانه كسب نخل طلا نيز رفت. در سال ‌‌١٩٦٠ براي فيلم «چشمه باكرگي» تقدير ويژه شد؛ در سال ‌‌١٩٧٢ با فيلم «فريادها و نجواها» جايزه بهترين دستاورد فني را از جشنواره كن به‌دست آورد و در سال ‌‌١٩٩٧ در مراسم ويژه بزرگداشت خود در كن، «نخل نخل‌ها» را به‌دست آورد.

در جشنواره فيلم برلين نيز «برگمن» در سال ‌‌١٩٥٨ براي فيلم «توت‌فرنگي‌هاي وحشي» خرس طلايي را به خود اختصاص داد و در سال ‌‌١٩٧١ شير طلايي افتخاري جشنواره ونيز را براي يك عمر دستاورد سينمايي كسب كرد.

از ديگر فيلم‌هاي برجسته «برگمن» مي‌توان از «مردي با يک چتر» (‌‌١٩٤٦)، «سرزمين آرزو» (‌‌١٩٤٧)، «آينده با من است» (‌‌١٩٤٨)، «زندان» (‌‌١٩٤٩)، «رازهاي زنان» (‌‌١٩٥٣)، «تابستاني با مونيکا» (‌‌١٩٥٣)، «درسي در عشق» (‌‌١٩٥٤)، «چشم شيطان» (‌‌١٩٦٠) و «صحنه يک ازدواج» (‌‌١٩٧٣) نام برد.


منبع : ایسنا
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
174
بالا