حوادث ایرانی پسر 9 ماهه جان دختر 10 ساله را نجات داد

  • شروع کننده موضوع Alone Girl
  • بازدیدها 252
  • پاسخ ها 5
  • تاریخ شروع

Alone Girl

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2013/12/16
ارسالی ها
953
امتیاز واکنش
96
امتیاز
0
[h=2]کودک آسمانی، با پروازی بیانتها بر بال اشکهای مادر، جان دختربچهای را از مرگ نجات داد.[/h]به گزارش نامه نیوز به نقل از ایسنا ، «امیرحسام سرکی» کودک ۹ ماههای بود که پس از یک بیماری کوتاه دچار مرگ مغزی شد و اعضای خانوادهاش با اهدای کلیههای او به دختر ۱۰ سالهای که از ۳ سال قبل دیالیز میشد، زندگی دوبارهای به وی بخشیدند.


مسئول واحد فراهمآوری و پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی مشهد با بیان این مطلب گفت: «امیرحسام» به خاطر تشنج در بیمارستان دکتر شیخ مشهد بستری شده بود اما تلاش شبانهروزی کادر پزشکی برای نجات جان وی به نتیجه نرسید و این کودک دچار مرگ مغزی شد.


دکتر ابراهیم خالقی افزود: با موافقت پدر و مادر این کودک ۹ ماهه، هر دو کلیه وی در بیمارستان منتصریه مشهد به دختر ۱۰ سالهای اهل کوهسرخ که حدود ۳ سال بود از بیماری کلیوی رنج میبرد، پیوند زده شد.


وی اضافه کرد: این دومین پیوند اعضای کودک خردسال در کشور است. اولین مورد مربوط به اعضای کودک ۶ ماههای بود که چند ماه قبل در مشهد اهدا شد.


پدر این کودک نیز پس از اهدای اعضای فرزندش گفت: حدود ۲ هفته قبل فرزندم به بیماری تب و اسهال شدید مبتلا شد اما همه ما فکر میکردیم تب او به خاطر رشد اولیه دندان است اما وقتی حال او بدتر شد و داروها نیز بیتاثیر بود، او را در بیمارستان دکتر شیخ بستری کردیم که چند روز بعد با همه تلاش کادر پزشکی، مرگ مغزی او اعلام شد و به این ترتیب کلیههایش را اهدا کردیم.


حامد سرکی افزود: دلم به حال همسرم میسوخت. او حدود ۱۰ شبانهروز اصلا نخوابیده بود و تنها در کنار فرزندم بود تا جایی که من از پزشکان خواستم برای همسرم داروی خوابآور تجویز کنند.


وی اضافه کرد: روزی که امیرحسام را به اتاق عمل بردند، پدر و مادر دختر ۱۰ ساله اشک میریختند اما من خوشحال بودم. باور کنید اصلا نفهمیدیم این کودک چگونه به دنیا آمد و چگونه از پیش ما رفت!


مادر ۲۶ ساله امیرحسام نیز که اولین فرزند خود را از دست داده بود، در حالی که به آرامی اشک میریخت گفت: هر شب به امید اینکه فرزندم چشمان زیبایش را باز کند، تا صبح کنار تختش بیدار ماندم اما روزی که رضایتنامه اهدای عضو را امضا کردم، خیلی سخت بود. آن روز من شکستن دل یک مادر را با تمام وجود حس کردم.


فاطمه فدایی اضافه کرد: یک لحظه خودم را جای مادری گذاشتم که حداقل امیدی به زنده ماندن فرزندش دارد. احساس مادر آن دختر ۱۰ ساله را که ۳ سال دیالیز میشد به خوبی حس میکردم. وقتی رضایتنامه را امضا کردم نزد فرزندم رفتم. انگار مثل همیشه خواب بود. چهره معصومش را بوسیدم و گفتم مرا ببخش فرزندم! تو را به خدا مرا ببخش! کاش میشد میتوانستم زندگی خودم را به تو اهدا کنم اما کاری از دست من ساخته نیست. انگار تو فقط به دنیا آمدی تا به یک نفر دیگر جان ببخشی. صورتم را به صورتش چسباندم و لحظاتی بیحرکت فقط به چشمان زیبایش خیره شدم. لحظه خداحافظی، لحظه سختی بود اما وقتی لبخندهای آن دختر ۱۰ ساله یادم آمد گفتم راحت بخواب عزیزم. من هم با لبخند آن دختر دیالیزی زندگی میکنم.


 
  • پیشنهادات
  • سما جون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/29
    ارسالی ها
    2,624
    امتیاز واکنش
    953
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ایران
    انشاءالله هممون بخشنده باشیم
     

    Safa1194

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/12
    ارسالی ها
    83
    امتیاز واکنش
    16
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    ارومــــیه
    بیچاره..یادش بخیر.. منم وقتی بچه بودم یه بار تشنج کردم ولی بخیر گذشت
     

    آرام

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/16
    ارسالی ها
    372
    امتیاز واکنش
    93
    امتیاز
    0
    من که گریه کردم کاش هممون بخشنده باشیم
     

    Autumn Girl

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/01/03
    ارسالی ها
    1,728
    امتیاز واکنش
    462
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    khozestan
    منم گریم گرفت


    ایشالله خدا به پدر و مادر امیر حسام صبر بده
    :cray1000:
     

    arezoo.n

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/03/05
    ارسالی ها
    115
    امتیاز واکنش
    35
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    تهران
    :11400000:بیچاره مادر و پدر امیر حسام:icon_54:
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    125
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    83
    بالا