+چرا همیشه باید تورو توی دادگاه ببینم؟
-چون هر وقت یکیو میکشم قراره اعدامم کنی ولی قانعت میکنم میره تا دفعه بعد...
+خب حالا چرا کشتیش؟
-چرا هر وقت که میام همینو میپرسی؟
+خب باید دلیلتو بدونم که چرا کشتیش!
-چون توی مدرسه به ما یاد دادن توانایی نه گفتن رو به دلمون داشته باشیم، دل من میگفت میخوامش منم بهش گفتم نه و اونو کشتمش تا دلم دیگه نخوادش و تصمیمش عوض بشه
+منطقیه، آزادی
+ چرا کشتیش
- من نکشتمش
+ یعنی چی؟ اینجا چه کار می کنی پس؟
- همیشه دیوار کوتاه تر از من پیدا نمیشه
+ چرا تا الان هیچی نگفتی؟
- اثری داره؟
+ شاید بی گناهی ات ثابت بشه
- من به اندازه تمام سال هایی که زندگی کردم خستم. آخرین تلاشمم کردم. گـ ـناه من خودم بودن بود
+ سرت رو بگیر بالا. چجوری کمکت کنم؟
- گلوم بدجوری می سوزه. شاید اعدام بهترم کنه
+ می خوای بی گـ ـناه اعدامت کنم؟
- از کجا می دونی بی گناهم؟
+ فکر نمی کنم این چشما بتونه خیره بشه و نفس بگیره.
- اعدامم کن.
+ بی گـ ـناه؟
- مگه پایه و اساس عدالت الان مجازات بی گـ ـناه نیست؟
+ نه. من اجازه نمی دم.
- اگه اعدامم نکنی، بازم مثل قبل هر لحظه حنجره ام خنجر برمی داره و خودکشی می کنه. بازم شقیقه ام به گلوله فکر می کنه. مگه نمی خوای کمکم کنی؟
+ من نمی تونم حکم به کشتنت بدم. اونجوری قاتل میشم
- اشکال نداره. زمین گرده. یه روز تو اینجا وایمیستی و بالاخره یه انسان به خاطر من سوال می کنه "چرا کشتیش؟"