کنکور و پرستاری

**anar**

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/04/18
ارسالی ها
271
امتیاز واکنش
42,264
امتیاز
862
سن
25
محل سکونت
ارومیه
با سلام مجدد خدمت دوستان نگاهی ^_^

مقایسه واکسن های کرونا ویروس :

1.واکسن فایزر
تاییدیه استفاده اورژانسی WHO : ✅
تأییدیه استفاده اورژانسی FDA:✅
اثر بخشی واکسن در تحقیقات : 95%


2.واکسن مدرنا
تاییدیه استفاده اورژانسی WHO:❌
تاییدیه استفاده اورژانسی FDA:✅
اثر بخشی واکسن در تحقیقات : 94%


3.واکسن اسپوتنیک
تأییدیه اورژانسی WHO : درخواست اطلاعات بیشتر
تأییدیه اورژانسی FDA:❌
تأییدیه اورژانسی اتحادیه اروپا:❌
اثر بخشی واکسن در تحقیقات :91/6%


4.واکسن آسترازنکا
تأییدیه اورژانسی WHO:در دست بررسی
تأییدیه اورژانسی FDA:❌
تأییدیه اورژانسی اتحادیه اروپا :✅
اثربخشی واکسن در تحقیقات :70%


4. واکسن کوویشیلد
تأییدیه اورژانسی WHO: در دست بررسی
تأییدیه اورژانسی FDA:❌
تأییدیه اورژانسی اتحادیه اروپا :✅
اثربخشی واکسن در تحقیقات :70%


5.واکسن سینوفارم
تأییدیه اورژانسی WHO: در دست بررسی
تأییدیه اورژانسی FDA:❌
تأییدیه اورژانسی اتحادیه اروپا :❌
اثربخشی واکسن در تحقیقات :79%



سوال اساسی؟
ما قراره از کدوم واکسن بزنیم؟ یا بهتره بگیم از کدوم واکسن قراره به ما برسه؟


جواب:
جدا از پاسخ دادن به این سوال عاجزم::فکر
فقط اینو بگم که چند وقت پیش سازمان نظام پزشکی در نامه ای خطاب به رییس جمهور گفته بودند که خرید و تزریق واکسن روسی یا همون اسپوتنیک را غیر موجه و خطرآفرین میدانیم :/
جناب آقای حسین علی شهریاری رئیس کمیسیون بهداشت مجلس هم اعلام کرده بودند که واکسن روسی نمیزنم!

خانم مینو محرز هم گفته بودن که تهیه و واردات واکسن روسی توسط دولت از شانس بد مردم ایران است :/ !!! من به عنوان کادر درمان این واکسن را تزریق نمیکنم! !!!

و اما آخرین جزئیات قرارداد خرید واکسن روسی :
جناب آقای واعظی رییس دفتر ریاست جمهوری گفته اند که ؛ 2 میلیون دوز واکسن اسپوتنیک روسیه طی سه ماه وارد کشور میشود و اولین محموله قبل از 22 بهمن وارد میشود -___-
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • **anar**

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/18
    ارسالی ها
    271
    امتیاز واکنش
    42,264
    امتیاز
    862
    سن
    25
    محل سکونت
    ارومیه
    i3le_screenshot_۲۰۲۱-۰۳-۱۲-۱۱-۳۶-۲۳.png
    kd0z_screenshot_۲۰۲۱-۰۳-۱۲-۱۱-۳۵-۵۴.png

    l1kf_screenshot_۲۰۲۱-۰۳-۱۲-۱۱-۳۶-۳۱.png
     

    **anar**

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/18
    ارسالی ها
    271
    امتیاز واکنش
    42,264
    امتیاز
    862
    سن
    25
    محل سکونت
    ارومیه
    سلام مجدد خدمت همه دوستان گل نگاه دانلودی ^_^
    خدمت همه اونایی که به این تاپیک سر زدن و میزنن و خواهند زد 😀

    خوب راستش قرار بود تو این تاپیک کلا در مورد کووید صحبت کنم ولی خوب بعدش سرم خیلی شلوغ شد و یه مدت اصلا وقت نکردم چیزی پست کنم. ...
    اما از این به بعد قصد دارم علاوه بر کووید در مورد چیزای دیگه هم اینجا پست بذارم ^_^


    من جمله درمورد درس خوندن و دبیرستان ، کنکور، پشت کنکور موندن، دانشگاه،بیمارستان و مخصوصا رشته پرستاری که رشته خودم بود 😄

    بنابراین امیدوارم براتون مفید باشه و ازش خوشتون بیاد ^_^
    علاوه بر این هر سوالی هم داشتید میتونید توی خصوصی بهم پیام بدید یا تو صفحه خودم بپرسید حتما میخونم و سر وقت جواب میدم ^_^
    منتها سر وقتش بستگی به این داره که بیمارستان شیفت نباشم و تو خونه هم خسته نباشم😆😅
    پس اگر دیدید روند پاسخگویی کمی کنده به مهربونی خودتون ببخشید و صبور باشید ^_^

    با آرزوی سلامتی برای همه😍
     

    **anar**

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/18
    ارسالی ها
    271
    امتیاز واکنش
    42,264
    امتیاز
    862
    سن
    25
    محل سکونت
    ارومیه
    به عنوان پست اول بعد از مدت ها قصد دارم درمورد تیزهوشان یا سمپاد (سازمان ملی پرورش استعداد های درخشان ) صحبت کنم چون دوست و آشنا زیاد ازم درموردش سوال میکنن. ...
    اولا از نظر من کلا اسمش مشکل داره. پرورش استعداد های درخشان! !! یه جوریه که انگار استعداد های دیگران درخشان نیست و قابلیت پرورش داده شدن نداره !

    بذارید از خودم شروع کنم .من از اول راهنمایی تو تیزهوشان درس خوندم تا دیپلم :/ متاسفانه. ..
    نظر شخصی من در مورد سمپاد یا تیزهوشان اینه : نابود کردن دوران بچگی، نوجوانی، نابود کردن روحیه و انگیزه و خلاقیت، پر کردن زندگی از استرس و فشار ....
    حالا چرا؟!
    تا این بچه بالاخره در آااایندههه یه چیزی بشه!!
    ینی مثلا الان هیچی نیست! یا چیزی که الان هست اصلا مهم و با ارزش نیست، ولی در آینده بالاخره یه چیزی میشه!
    پنجم ابتدایی من اینجوری گذشت :
    درس بخون
    تست بزن
    یاد بگیر که علوم در واقع فیزیک و زیست و شیمیه!
    بازم تست بزن
    کلاس شرکت کن
    آزمون بده
    برای نمره 19/75 تا حد مرگ گریه کن و به خاطرش استرس بکش
    برای 20 شدن معدل دوران بچگیتو نابود کن !!

    و واقعا همه این اتفاقا افتاد. ولی یه سوال : الان چه اهمیتی داره که معدل پنجم ابتدایی من 20 شد؟ یا حتی معدل دیپلم من 19/69 شد ؟
    حتی الآن اگه برم به مامانم که اون موقع خیلی سختگیر بود کارنامه دبیرستانمو نشون بدم و بگم ببین مامان سوم دبیرستان معدل نهاییم شده نوزده و هشتاد و خورده ای ؛ میگه جدی؟! خوب که چی ؟!!! بعد من حق ندارم به جای مامانم در و دیوار رو گاز بگیرم؟!

    حالا برگردیم عقب؛ نتیجه اون همه تلاش استرس چی شد؟
    قبول شدم. کمتر از یک پنجم کلاسمون قبول شدن.
    بقیه که قبول نشدن چی؟
    تو سن 11 سالگی انگار بزرگترین شکست زندگیشونو تجربه کردن و از طرف والدین و اطرافیانشون سرکوفت خوردن. اونم چی ؟ اینکه تو الان قبول نشدی بعدنم هیچی نمیشی! !
    چقدرررر از این جمله متنفرم و مطمئنم که همه تون حداقل یه بار اینو تو زندگیتون شنیدین. مگر اینکه واقعا اطرافیان با درک و روشن فکری داشته باشید .

    حالا کسایی که قبول نشدن میرن راهنمایی و تو دوران راهنمایی باید آماده بشن برای غول مرحله بعد ینی آزمون ورودی تیزهوشان برای دبیرستان 😤😱
    باز دوباره تست
    کلاس
    کمپ نوروزی
    بازم تست
    تعطیلات بی تعطیلات

    برای نوجوون 13 ، 14 ، 15 ساله که باید درس بخونن تا قبول بشن چون اگه نشن بدبخت شدن! ! ( دیدگاهی که اون موقع مدرسه ها و معلما و متعاقبشون والدین داشتن )

    حالا بازم نتیجه : یه عده قبول میشن و بقیه قبول نمیشن و با احساس سرافکندگی و پر از حس شکست و این تصور که دیگه امیدی نیست و به دبیرستانشون گند زده شده و بالاخره حرف اطرافیان به واقعیت پیوست و واقعا هیچی نمیشن به یه زندگی پر از سرکوفت ادامه میدن.
    و در طول دوران تحصیل هم جرئت هیچ اعتراضی ندارن چون اعتراض کنن بازم همون اطرافیان برمیگردن میگن تقصیر خودته، عرضه داشتی اون موقع مدرسه خوب قبول میشدی! !
    و همین باعث میشه یه حس منفی نسبت به خودشون پیدا کنن و حس کنن خیلی وضعشون داغونه و حسابی از بقیه عقب افتادن!

    و اما اونایی که خیلی هنر کردن و قبول شدن!
    اونا هم متاسفانه یه حس شاخ بودن بهشون دست میده و با یه اعتماد به نفس کاذب فکر میکنند حالا که دیگه تیزهوشان قبول شدن همه چی حله و کنکورشونم شاهکار میشه!
    ولی زهی خیال باطل. ...

    تیزهوشان مدارسی که 4 سال تمام بچه ها رو وارد رقابت منفی برای گرفتن 0.25 بیشتر میکنه!
    امتحان پشت امتحان
    مقایسه مداوم با سایر مدارس تیزهوشان از شهر ها و استان های دیگه
    حتی یه دونه مهمونی بدون استرس نرفتن !
    احساس گـ ـناه کردن به خاطر بازار رفتن !

    تیزهوشان برای من و دوستام این بود
    هنوزم از مدرسه م متنفرم. وقتی برمیگردم ارومیه حاضرم کلی مسیرم تا خونه پدرم طولانی بشه ولی چشمم به اون چهار پنج تا ساختمون گنده و مسخره نیوفته با اون تابلوهاش! !
    اونم من؛ کسی که 4 سال جزو نفرات برتر مدرسه بود!
    آخرشم اونی که از همه مون بیخیال تر بود رتبه کنکورش از همه بهتر و دو رقمی شد!
    هنوزم اسمش که میاد تن و بدنم میلرزه
    4 سال مثل چی درس بیخود خوندم
    آمادگی دفاعی حفظ کردن
    جغرافیا حفظ کردم
    برای امتحان دینی و فیزیک استرس کشیدم
    و هیچکدومشون کوچکترین تاثیر مثبتی روی کنکور من نداشت فقط زندگیمو تلخ کردن!
    الان میفهمم چه گندی به زندگی اون دوران خودم زدم.
    حتی یک کلاس ورزش و موسیقی رو هم نتونستم تا آخر ادامه بدم. ..
    قید تمام علایقم رو زدم. ..
    آخرشم رسیدم به سال آخر و تااازه فهمیدم؛ که چقدر نمره خوب گرفتن با تراز عالی آوردن فرق داره!


    ببینید من انکار نمیکنم که مدارس تیزهوشان از امکانات آموزشی بهتر و بیشتری برخوردار هستن و معلمای بهتری اونجا تدریس میکنن
    ولی این چیزا هیچکدوم اون فشار منفی رو جبران نمیکنن که اتفاقا همون فشار مانع موفقیت دانش اموزا میشه
    اگر میبینید آمار قبولی مدارس تیزهوشان بالاتره به خاطر سطح آموزشی و امکانات و فلان فلان دبیر ها نیست؛ به خاطر سطح تلاش خود دانش آموزاشه!
    اینم یه واقعیت دیگه که دانش آموزان ؛ حداقل تو دوره من ؛ همه درس خون های خیلی خوبی بودن
    برای همینم از 30 نفر کلاسمون 25 نفر همون سال اول کنکور رتبه زیر 10 هزار آوردن
    و خوب یه عده مون انتخاب رشته کردیم و رفتیم و یه عده موندن و اونا هم سال بعد همه رتبه هاشون رسید به زیر 4 هزار و تونستن رشته های خوب قبول بشن.

    و اما نتیجه نهایی.
    چیزی که میخوام بگم اینه که ای کاااش تیزهوشانی در کار نبود.
    ای کاش این تبعیض وجود نداشت
    ای کاش این مقدار امکانات رو هم برای یه عده خاص فراهم نمیکردن. نخواستیم عاقا!
    مطمئنم اگه این جور ی بود همه نتیجه بهتری میگرفتیم
    حداقل از نظر روحی چیزی رو از دست نمیدادیم.

    و برای شما عزیزانی که دغدغه قبول شدن تو تیزهوشان دارید یا اینکه قبول نشدین و فکر میکنید کارتون تمومه!
    لطفا این طور فکر نکنید
    اگر واقعا دلتون میخواد قبول بشید که من حرفی ندارم وای زندگی رو از خودتون حروم نکنید
    و اگه قبول شدین و رفتین و بعدش اشکتون درومد تعجب نکنید
    و اگرم الان دبیرستانی هستید ولی سمپادی نیستید نا امید نشید
    همه چیز به تلاش خودتون بستگی داره
    در کمال آرامش و آسودگی خاطر از روش های دیگر مطالعاتی بهره بگیرید و درس بخونید
    از درس خوندن لـ*ـذت ببرید
    خودتون رو دچار استرس نکنید
    من بعدا بازم درمورد اینکه چطور بدون اینکه مدارس خاص باشید ولی بازم بتونید موفق بشید بهتون راهکار ارائه میدم ^_^

    موفق باشید 😍
     
    آخرین ویرایش:

    **anar**

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/18
    ارسالی ها
    271
    امتیاز واکنش
    42,264
    امتیاز
    862
    سن
    25
    محل سکونت
    ارومیه
    جاست فان 😆

    هنوزم تو فکر این مریضم
    دیشب ساعت 12 با عینک رفته بود تو سی تی :aiwan_lightsds_blum:

    از خنده خستگیمون در رفت :aiwan_lightsds_blum:

    _۱۶۳۵۳۱_u9mv.png
     

    **anar**

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/18
    ارسالی ها
    271
    امتیاز واکنش
    42,264
    امتیاز
    862
    سن
    25
    محل سکونت
    ارومیه
    کودکان هم کرونا میگیرند😢😢😢
    _۲۳۳۰۱۹_vxzl.png

    _۲۳۲۸۳۸_r7kf.png

    _۲۳۲۶۲۱_uvmv.png

    _۲۳۲۲۰۹_dheu.png


    تو این دوران مراقب بچه ها باشید
    یه وقت خیال نکنید بچه ها چون پاک و معصومن این ویروس کذایی بهشون رحم میکنه و سراغشون نمیره 😓😵😨
    اکثرشون طفل معصوم ها چون مادراشون هم مبتلا به کرونا هستن و اوضاع خوبی ندارن تو بیمارستان بدون همراه بستری ان و دائم گریه میکنن و مامانشونو میخوان😷😭😔
    کاری هم از دست کسی بر نمیاد
    ما پرستارها که همه عاشق بخش کودکان بودیم الان ازش فراری هستیم
    تحمل دیدن رنج و دردشون سخته😢
    اونا هم مارو به خاطر سر و وضع وحشتناکمون توی گان و پشت ماسک و عینک تحمل نمیکنن و کوچولو تر ها ازمون میترسن😭😷
    ولی با این وجود براشون قصه میگیم و موهاشونو شونه میکنیم و باهاشون بازی میکنیم 😍😍
    خلاصه اینکه اگه خواهر برادر کوچولو دارین حسابی مراقب باشید 😊
    بهشون اجازه ندید برن بین مردم و زود زود دستاشونو براشون ضدعفونی کنید😇
    خودتون هم تا جایی که ممکنه از بوسیدنشون تو محیط خونه خودداری کنید مخصوصا اگه شما خودتون با بیرون در ارتباط هستید 😳
    اگر هم واکسن زدید گول واکسن رو نخورید که تو همین سه روز گذشته شاهد مرگ سه تا جوون زیر 30 سال بودم و هر سه تا شونم واکسن زده بودند متأسفانه 😓😔😢
    خلاصه اینکه فقط ماسک بزنید و از تماس دستتون با صورتتون ممانعت کنید 😷🙅🙇

    سلامت باشید 😍😍
     

    **anar**

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/18
    ارسالی ها
    271
    امتیاز واکنش
    42,264
    امتیاز
    862
    سن
    25
    محل سکونت
    ارومیه
    سلاااااممم 🙌
    براتون از اولین تجربه رسمی بخیه زدنم بگم؟😂

    اولین روز اورژانس جراحی بودم.
    ینی اولین بار بود که قرار بود تو بخش اورژانس جراحی کارآموزی داشته باشم 😆
    فکر میکردم احتمالا مثل اورژانس داخلی و جنرال مریضا خیلی ملوس باید رو تختا خوابیده باشن 😏
    ولی از این خبرا نبود 😰😂

    مریض میاوردن از پاش خون فواره میزد 😢یکی با موتور تصادف کرده بود نصف صورتش سابیده شده بود به آسفالت و داااغووون😵
    یه بابایی رو آورده بودن پسرش با چاقو 8 بار زده بود تو قفسه سـ*ـینه اش 😧
    بعد از دیدن این صحنه ها اولش حالم بد شد و پشیمون شدم و خواستم جیم شم و برگردم تو بخش 😎
    ولی بعدش پشیمون شدم و گفتم اگه میخوای چیزی یاد بگیری نباید بترسی و با کله برو جلو 😂😌
    یه کاری هست که هر موقع میترسم انجامش میدم. با خودم میگم این چیزها انقد ساده و ناچیز هستن که واسه من مثل آب خوردن میمونه . پس نمیترسم و سـ*ـینه سپر میکنم و میرم جلو 😎
    این کار همیشه برای من جواب داده و حتی عملکردم همیشه جوری بوده که کرک و پر همه ریخته 😂😂

    خلاصه مریض هارو منیج کردیم و بعد از اینکه شرح حالم رو گرفتم یه آقایی رو آوردن که دستش تو چرخ صنعتی گیر کرده بود و کل بافت بندهای دیستالش کنده شده بود😖😖😖

    سریع بردنش اتاق عمل سرپایی که زخم رو شست و شو بدن و بخیه بزنن
    منم بدو بدو رفتم دنبالشون که ببینم چکارش میکنن😆
    بعد از اینکه سلامت تاندون اون انگشت تشخیص داده شد شست و شو دادنش و بی حس کردنش و آمده شد برای بخیه
    سرپرستار نخ و سوزن رو برداشت و آماده شد که سوچور بزنه. ..
    یهو برگشت گفت میخوای تو بیا بخیه بزن 😂😂😂

    اینجانب که خوش و خرم فکر میکردم خبری نیست و فقط قراره نظاره گر باشم یهو جا خوردم و گفتم جاااااان؟😲😲😲😲
    مریض در حالیکه داشت از درد به خودش میپیچد گفت توروخدا ندید دست این دانشجو ها هیچی بلد نیستن 😧😒

    عاقا دست گذاشت رو نقطه ضعفم:aiwan_lightsds_blum:
    با وجودیکه ترسیده بودم به غیرتم برخورد 😆
    بنابراین مجددا وارد فاز غلبه بر ترس شدم و گفتم عایا میدانستی که اندازه موهای سرت تا حالا بخیه زدم؟ 😎 ( اینجانب اولین بار بود که داشتم خارج از محیط دانشگاه و بدون نظارت استاد روی بیمار واقعی عملیات بخیه زدن رو اجرا میکردم :aiwan_ligsdht_blum: )
    بعد در حالیکه مثل بز ترسیده بودم و دستام یخ کرده بود رفتم تو کارش 😊😊
    سوزن بخیه رو که فشار دادم بره تو پوستش دلم هری ریخت 😱
    یه عرق سرد نشست رو پشتم ولی زود به خودم مسلط شدم و ادامه دادم 😨😧
    و اولین بخیه عمرمو زدم 😁😁

    گره بخیه سوم رو که زدم خیلی با افتخار گفتم این یدونه بخیه رو زدم که فکر نکنی بلد نیستم 😎😏
    انصافا هم خوب زده بودم :aiwan_lightsds_blum:

    _۲۳۵۰۴۵_9xve.png

    اینم عکسشه 😂😂
    یکی نبود بگه تو که انقد خودتو قبول داری و اندازه موهای طرف تو عمرت بخیه زدی دیگه عکس گرفتنت واسه چیه؟😂😂
    ولی خوب من کلا به این چیزا اهمیت نمیدم و چون خیلی خوشحال بودم و خیلی هم خفن عمل کرده بودم از شاهکار هنریم عکس گرفتم 😆😆
     
    آخرین ویرایش:

    Mehran Schreiber

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/28
    ارسالی ها
    418
    امتیاز واکنش
    31,712
    امتیاز
    817
    سن
    27
    سلام به همه.:campe45on2:
    حالتون چطوره که؟
    ببینید کی اومدههههه😍
    این بار من با اجازه خانم پرستارمون پست میذارم. البته این ها حرف های خودشه، من فقط اینجا قرارش میدم. وقتی که اینا رو برام تعریف می‌کرد، به این فکر کردم که این داستان رو خوبه بقیه بچه‌ها هم بشنون. ناراحت کننده و احساسات برانگیزه. اما شما سعی کنید ازش یاد بگیرید و بیشتر به فکر عزیزاتون باشید. اگه کسی هست که خیلی وقته حالشو نپرسیدید شاید الان زمان خوبی باشه.ممکنه امروز باشیم فردا نباشیم.


    "
    یه دختر تو بخش بستری داشتیم اسمش هیرو بود:)
    دانشجوی هنر بود و اهل سنندج
    روز سه شنبه هفته قبل که برگشتم بخش دیدم نیست!
    پرسیدم ببینم مرخص شده یا چیز دیگه که دیدم نه رفته آی سی یو
    منم چهارشنبه باز شیفت بودم
    ینی این روزا تقریبا هر روز شیفت دارم فقط یه روز خالی دارم
    خلاصه چهارشنبه رفتم یه سر رفتم آی سی یو
    گوشیمو خاموش کردم و رفتم داخل
    قبلا آی سی یو رفته بودم ولی خوب این دفعه فرق داشت
    این آی سی یو خیلی وضعش خراب بود
    انقد بیمار ها زیاد شده بودن که مجبور شده بودن بخش مردان و زنان رو با هم قاطی کنن
    به قدری وضع مریضا بد بود که حتی نمیتونستن یه قاشق غذا بذارن دهنشون و قبل از اینکه دستشون به دهنشون برسه همش میریخت رو سـ*ـینه‌شون
    بعضیاشون چندبار از تخت افتاده بودن پایین و کارشون به اتاق عمل کشیده بود
    من به هر بدبختی بود هیرو رو پیدا کردم. رفتم بالا سرش ولی منو نشناخت. ماسکمو زدم کنار و بالاخره منو یادش اومد
    لبخند زد. نمیتونست حرف بزنه با اشاره بهم فهموند که خیلی تشنه شه. یه کم آب بهش دادم
    بعدش گفت مامانم
    گفتم مامانت چی؟ کجاست؟
    گفت نمیدونم، ولی اومده بود اینجا
    بش گفتم نگران نباشه خبرشو به مامانش میدم
    همون موقع مسئول بخش اومد و با عصبانیت بیرونم کرد :/
    رفتم بیرون خیلی گشتم که شاید یکی رو پیدا کنم شبیه مامان هیرو باشه ولی کسی نبود
    نشستم رو یکی از صندلی های حیاط بیمارستان
    دریا از دور صدام زد
    بدو بدو اومد گفت کجا موندی پس؟ گوشیت چرا خاموش؟
    منم ماجرا رو براش گفتم
    کلی غر زد که نباید دنبال این و اون راه بیوفتم این بخش و اون بخش و خودمون کلی کار داریم و فلان

    گفتم دریا؟
    گفت هان؟
    _ میگم آمار داری ببینی تا حالا کسی از آی سی یو دوباره برگشته باشه بخش؟
    _ چی میگی؟ من کجا میتونم آمار این همه مریض رو داشته باشم؟
    _ نه وجدانا. ..مگه همین چند وقت پیش یه نفر بعد از هفت روز آی سی یو برنگشت بخش؟یه خانومه بود دوتا بچه داشت موهاش شرابی بودن. ..اون چی شد؟
    _ آها اونو میگی؟ اون فوت کرد دیگه مگه تو نبودی؟
    .
    .
    .

    آب دهنم رو قورت دادم و رفتم تو فکر
    دریا : هوووووی با توئم. پاشو بریم گوشیتم روشن کن "


    ادامه در پست بعد
     

    Mehran Schreiber

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/28
    ارسالی ها
    418
    امتیاز واکنش
    31,712
    امتیاز
    817
    سن
    27
    "
    گوشیمو که روشن کردم دیدم زنگ میخوره
    همسرم بود
    گفت یکی از دوستان خیلی صمیمیش که کارمند بانک بود کرونا گرفته و چون محل خونه پدرش به بیمارستان ما نزدیکه اونجا بستریش کردن
    گفت برم یه سر بهش بزنم و به مامان باباش هم دلداری بدم
    گفتم باشه

    خلاصه دنبال امیر .... گشتم و دیدم بله ایشون تو بخش ایزوله بستری هستن و حالشم اصلا خوب نیست
    پدر مادرشم دیدم گفتم نگران نباشن و این حرفا


    پنج شنبه باز زورکی رفتم آی سی یو
    رفتم سراغ هیرو ولی وقتی رسیدم دیدم دارن دستگاه رو ازش جدا میکنن
    روش پارچه سفید کشیدن گذاشتنش رو یه تخت دیگه رو بردنش بیرون
    بعدش من که شوکه بودم همونجا رو یه صندلی نشستم
    نگاهم به تخت هیرو بود سریع دوتا پرستار اومدن لوله هارو عوض کردن و وسایل تازه رو جایگزین کردن و رو تختی قبلی رو انداختن دور و یکی دیگه انداختن روش و بلافاصله یه نفر دیگه رو آوردن
    و من با دیدنش بیشتر شوکه شدم
    امیر بود!
    اکسیژن روی 52 بود
    اصلا هشیار نبود
    سریع ونتیلاسیون کردن
    دکتر با سیلی میزد به صورتش
    بلندش کردن دکتر با مشت میزد به پشتش
    خوابوندنش و تزریق هارو انجام دادن
    بعد از نیم ساعت دوباره به هوش اومد
    با مسئول شیفت اون روز حرف زدم و گفتم این آقا از آشنا هامه اجازه بدید بهش سر بزنم
    گفت باشه ولی طولانی نشه
    رفتم بالا سرش گفتم آقا امیر؟نگام کر د ولی واکنش نشون نداد
    بازم ماسکمو زدم کنار و خودمو بهش یادآوری کردم که خندید
    گفت رفیقم خوبه؟نامرد زن گرفت به من نگفت
    یه کم دلداریش دادم گفتم قوی باشه و به خودش تلقین مثبت بکنه
    تنها بیرون رفتن از اینجا فقط باور قویه

    خیلی خسته نگاهم کرد و گفت باشه
    رفتم بیرون
    دیدم خبر مرگ هیرو رو به مادرش داده بودن
    وسط حیاط بیمارستان تو سرو کله خودش میزد

    پدر مادر امیر هم اون طرف بودن و با دیدن این صحنه گریه شون گرفته بود
    از اول صبح تا موقع مرگ هیرو شش نفر جنازه تحویل داده بودن
    فکر میکنم که دیگه تا روز قیامت شاهد چنین صحنه ای نباشم
    اون روز ، روز عزا بود
    آخرای شیفت بودم و داشتم برای تحویل آماده میشدم که بابای امیر زنگ زد
    گفت از آی سی یو بهش زنگ زدن و گفتن اوضاع امیر خرابه و بهش شوک دادن و الانم رفته تو کما
    با عجله برگشتم آی سی یو
    رفتم دیدم امیر تقریبا تمام کرده
    پاهاش سرد شده بودن
    ضربان و فشارش به شدت ضعیف بودن و اگه بالا نمیرفتن به هوش نمیومد و تمام
    بی اراده رفتم زیر گوشش و شروع کردم حرف زدن
    مسئول عصبانی شد ولی بهش گوش نکردم
    گفتم آقا امیر پس حرفای من یادت رفت؟ یه وقت جا نزنی؟پاشو پاشو تو میتونی. قوی باش
    آقا امیر ...
    دیدم الکی دارم حرف میزنم
    خط ممتد صدای بوق دستگاه
    یکی از پشت منو گرفت و پرتم کرد اونور
    سه تا پرستار و یه دکتر رفتن بالاسرش
    شوک پشت شوک
    و تمام. ...
    دکتر گفت تخت رو خالی کنید
    قرار بود یکی دیگه جاشو بگیره
    وقتی رفتم بیرون دیدم همسرم بیرونه کنار پدر مادر امیر وایساده بود
    مادرش تا منو دید گفت چی شد؟ حالش خوب میشه؟
    همون موقع تلفن بابای امیر زنگ خورد و بهشون گفتن
    من نمیدونم چطور نمردم وقتی زجه زدن اون پدرومادر رو دیدم
    فقط میدونم حالم خیلی بد شد و خوب شد همسرم اونجا بود

    من با خود بخش ها و بیمار ها مشکل ندارم
    تحمل دیدن درد و رنجشونم دارم
    شاهد مرگ بیمار کرونایی و غیر کرونایی هم خیلی بودم
    ولی بازم با دیدن غم و غصه عزیزاشون حالم خیلی بد میشه

    همین بود
    به دریا گفتم هر کار از دستم بر بیاد میکنم که کار مریضام به آی سی یو نکشه
    از نظر روحی آی سی یو به قدری به بیمار ضربه میزنه که زنده نمیمونن
    خودشون دعا میکنن بمیرن

    تمام مریضای آی سی یو اونایی که به هوشن به چراغ بالاسرشون زل زدن و منتظرن بمیرن تا از این درد راحت بشن
    نباید این جور میشد
    خیلی ظالمانه است و ما کادر درمان کاری ازمون ساخته نیست
    نه دارو هست که واکسن درست حسابی
    ابن روزا حتی سرم هم کم داریم !!
    نمیدونم دیگه واقعا چی بگم "


    شاید بعضیاتون تجربه‌ی دردناک از دست دادن یه عزیز رو بر اثر این بیماری داشتید.
    لطفاً بیشتر مراقب خودتون رو عزیزاتون باشید. تا زمانی که مبتلا نشدید بدونید این بیماری خیلی خیلی جدیه و شوخی بردار نیست؛ پس خیلی رعایت کنید. اگرم خدایی نکرده مبتلا شدید، بدونید این بیماری اصلاً چیز جدی‌ای نیست و از پسش برمیاید ! :/
    چیزی که شاید بیشتر از ماسک زدن و اینا مهم باشه، تقویت سیستم ایمنی هست. همیشه سیستم ایمنی‌تون رو تقویت کنید. صبحانه اگه تا الان نمی‌خوردید وقتشه شروعش کنید. صبحانه در تقویت سیستم ایمنی خیلی مهمه. همیشه هم میوه و سبزیجات تازه مصرف کنید. اگه دچار استرس هستید مدیتیشن برای کاهش استرس فراموش نشه. سیستم ایمنی قوی فعلا مهم‌ترین و اصلی‌ترین دفاع ما در برابر این بیماریه. اگه خودتون یا یکی از عزیزاتون مبتلا شد ابداً در مورد تعداد فوتی ها و این‌چیزا نخونید و هی پیگیر نباشید. اینا بهتون استرس میده و سیستم ایمنی‌تون رو فلج می‌‌کنه. بی‌خیال نباشید اما مطمئن باشید از پسش برمیاید.
     
    آخرین ویرایش:

    **anar**

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/18
    ارسالی ها
    271
    امتیاز واکنش
    42,264
    امتیاز
    862
    سن
    25
    محل سکونت
    ارومیه
    _۲۰۳۸۳۷_xyuu.png

    مردم به اثر هنریشون افتخار میکنن و میزننش به دیوار ؛ منم به نمونه های خون موفقم که با یه ترای میگیرمشون ☺


    در ادامه میخوام بگم. ..
    این دوست عزیزم @Mehran Schreiber که لطف کرد و دوتا پست قبلی رو گذاشت، میخوام بگم که واقعا عجیبه 😂
    تله پاتی عجیبی باهاش دارم 😁
    اتفاقا امروز میخواستم بیام و خودم این خاطراتو پست کنم ولی زحمتشو واسم کم کرد
    دمت گرم داداش گلم 😍
    عوضش منم یه چیز دیگه پست میکنم که مکمل همین دوتا پست قبلی باشه😊


    خوب بذارید این طور شروع کنم 😊
    بیمارستان. .. جاییکه ترم دو اولین کارآموزیمو شروع کردم توش. ..
    یادمه وقتی اولین تعویض پانسمان رو دیدم ضعف کردم. با اینکه قبلا تجربه دیدن همچنین چیزهایی رو داشتم؛ اما خوب. .. وقتی وظیفه خودت باشه انجامش بدی قضیه فرق میکنه ☺

    یادمه اون اوایل خیلی بیش از حد غصه مریضا رو میخوردم و ناراحت میشدم، جوریکه حرص استاد ها درمیومد 😂😂
    مهران میدونه براش زیاد تعریف کردم😁
    ولی بعدش تصمیم گرفتم خودمو نابود نکنم؛ وظیفه مو درست انجام بدم و عضه اضافی نخورم 😊
    البته اون موقع هرگز اومدن چنین روزهای تلخی رو تو بیمارستان پیش بینی نمیکردم. ... وگرنه اون قول و قرارهای سخت و سنگین رو با خودم نمیبستم 😏

    بگذریم امروز صبح رفتم داخل بخش ، چندتا بیمار کد خورده بودن، احیا شده بودن و تو کما بودن
    چند نفر فرستاده شده بودن آی سی یو😢
    چندتای دیگه هم که روزای قبل وضعشون خیلی بد نبود امروز به دستگاه وصل بودن😢

    واقعیتش ترسیدم. خاطرات بد برام تداعی شد.چندبار خواستم اجازه بگیرم و برم بیرون ولی جلوی خودمو گرفتم. با خودم گفتم یادت رفته چه قولی به خودت دادی؟! نباید جا بزنی 😁
    راستش اینجا بود که از دادن اون قول ها به خودم پشیمون شدم 😃😃

    خیلی سخت بود برام. اینکه مریضا اون جوری میدیدم. مثل ماهی که از آب بیرون افتاده باشه برای ذره ای اکسیژن تقلا میکنن. .
    و خانواده هاشون؛ غم و غصه اشون قابل وصف نیست 😢😢😢

    کلام آخر...
    بیاید درست زندگی کنیم
    خودخواه نباشیم
    بیاید فقط به فکر راحتی خودمون نباشیم
    بیاید همه هوای همو داشته باشیم
    به امید اینکه همدلی ما بر این دوران غلبه کنه 😀😀
     
    بالا