- عضویت
- 2017/01/15
- ارسالی ها
- 4,712
- امتیاز واکنش
- 68,494
- امتیاز
- 976
- سن
- 22
[HIDE-THANKS]
گرگ
گرگ به عنوان يك درنده موفق در رأس هرم غذايي، در بين جانداران خشكيزي قرار گرفته است. همتاي او در درياهاي عالم كوسهها هستند با اين تفاوت كه گرگها از زندگي اجتماعي فوقالعاده پيچيده برخوردارند و كوسهها تكزي هستند و از نظر هوش، فراست، نظم گروهي و انضباط بين افراد داخل گروه خانوادگي، گرگها تقريباً در جهان درندگان، به جز خانواده سگها، بيهمتا ميباشند.
كليه افراد گروه، كه به ندرت از 10 قلاده تجـ*ـاوز ميكند، از قويترين گرگ «رهبر» اطاعت ميكنند. به كرات و به هر مناسبتي افراد گروه مراتب اطاعت خود را نسبت به «رهبر» آشكار ميكنند.
اين عمل با ژستهاي بخصوص مانند ماليدن چانه به خاك، قراردادن سر بين دو دست روي زمين، روي زمين غلتخوردن و بيرون دادن اصوات بخصوص صورت ميگيرد.
شكار، در فصل فراواني طعمههاي بزرگ مانند گوزن، به صورت دستهجمعي صورت ميگيرد. هر گرگ در هنگام شكار دستهجمعي موقعيت خود را ميداند و وظيفهاش مشخص است. رئيس گله يك طعمه را انتخاب ميكند.
طعمه معمولاً بزرگ و سنگين، پير، مريض و يا خيلي جوان و كند است. پس از انتخاب طعمه، گله به حركت درميآيد. گرگها به صورت درهم و به ظاهر بدون برنامه به حركت درميآيند. هدف پراكنده و هراسان كردن گله طعمه است. چه بسا يك گوزن از كنار آنان ميگذرد و توجهي به او ندارند چون هدف مشخص است.
استراتژي نهايي منزويكردن هدف است و حركتهايي كه گله انجام ميدهد همگي در راستاي همين هدف است. گاه تعقيب و گريز ساعتها به طول ميانجامد و گاه پس از چند دقيقه نتيجه حاصل ميآيد.
به محض جدا شدن طعمه از گله، افراد قبيله گرگها همگي گرداگرد طعمه جمع ميشوند و با به دندان گرفتن نقاط حساس مانند بيضه، پستانها، پوست زير شكم، پوزه و لب طعمه(مثلا گوزن) او را به زير ميآورند.
در جنوب كانادا، گوزنها بسيار بزرگتر از گرگها هستند ولي معالوصف گرگها به راحتي آنان را شكار ميكنند. مطالعه روش شكار آنها نشان ميدهد كه پيوسته از يك روش استفاده نميكنند، بلكه بر حسب موقعيت طعمه و شرايط محيطي، نقشه خود را طراحي ميكنند.
ميتوان سيستم شكاري آنان را به حمله تيم فوتبال تشبيه كرد و يا حركت لشكريان در گذشته كه قلب سپاه و جناحهاي راست و چپ و با حمله گازانبري اصول كار را تشكيل ميداد.
در حين حمله زوزهها راهنماي رهبر گله براي صدور دستورات است. رهبر در قلب سپاه قرار دارد و بازوهاي راست و چپ را به جلو ميفرستد، يا به عقب فراميخواند. جانوري كه در فصول بهار و تابستان در جنوب كانادا با گوزنهاي 450 كيلويي فراوان گرسنگي را برطرف ميكند، با فرارسيدن زمستان و مهاجرت گوزنها به جنوب(شمال ايالات متحده) در محل مانده در منطقه پوشيده از برف با تغذيه از خرگوش و موش روزگار ميگذراند.
در ايران، در هنگام كمبود طعمه، گرگها گياهخوار ميشوند و به هندوانه روي ميآورند. گرگها جزو حيوانات پرطاقت هستند كه يك روز كامل را ميتوانند به طور پيوسته بدوند و طعمه را تعقيب كنند.
سگهاي امروزي از گرگها ي زمان گذشته رام شدهاند. انسان خصوصيات اصلي گرگها را پسنديد و آنها را به اسارت درآورد تا پس از 7هزار سال سگهاي كنوني حافظ مال و جان او باشند.
صفت وفاداري كه در سگها مشاهده ميشود، ابتدا در گرگها ديده شد، ديد بسيار قوي، حس شامه تا حدود 10 تا 70 برابر انسان، طاقت در مقابل سرما و گرما(40- تا50+ درجه سانتيگراد)، توانايي توليد مثل (در هر بار 10 توله ميزايد) و قدرت جفتگيري با گرگ و شغال و سگ و در نتيجه توانايي توليد بچههاي فراوان دورگه و بالاخره توانايي كنترل جمعيت جوندگان مانند موشهاي صحرايي، خرگوشها، تولههاي شغال و روباه و... گرگ را جانوري قابل احترام در بين دوستداران حيات وحش قلمداد نموده است.
از كشفيات مهم جديد در مورد تواناييهاي گرگ، قدرت خارقالعاده ارتباط اين جانور با همنوعان خود است. اثبات شده كه گرگها از مسافات دور، بدون آن كه همديگر را ببينند، قادرند تقريباً آنچه ميبينند با يكديگر در ميان بگذارند و انتقال دهند. مثلاً اگر در منطقهاي يك گرگ به دو قوچ كوهي برخورد نمايد و نياز به نيروي كمكي داشته باشد، به راحتي با زوزه كشيدن، همنوعان خود را از اطراف فرا ميخواند و آنچه را كه ميبيند براي گرگهاي ديگر شرح ميدهد.
در دشتهاي فراخ جنوب درياچه اروميه با شكاربان خليلي مشغول بررسي پرندگان مهاجر بوديم. غروب نزديك شد كه متوجه شديم يك گرگ به تعقيب ما پرداخته. فاصله او با ما حدود 60 متر بود. تا ما راه ميرفتيم او آهسته و با صبر ما را تعقيب ميكرد.
وقتي ميايستاديم او هم ميايستاد و هر بار پس از توقف چند متري به ما نزديك ميشد. يك نهر آب كه هر آن عريضتر ميشد، مانع از رفتن ما به طرف ديگر كه دهكده قرار داشت، شده بود.
پاي شكسته من مانع از قدرت رفتن از نهر ميشد. شكاربان خليلي نگران من بود و من نگران تاريكي. نهر عميق بود و در آن زمستان سرد، عبور از آن ممكن نبود. پس از آخرين توقف، گرگ تنها 30 متر از ما فاصله داشت.
وقتي ما حركت كرديم او در جاي خود ايستاد، سر خود را به طرف تپهها برگردانيد و يك زوزه طولاني با دندانههاي زياد، از خود سر داد و سپس به تعقيب ما پرداخت. بعد از چهار پنج دقيقه شكاربان خليلي تپه را به من نشان داد كه از رأس آن چيزي با جهشهاي بلند به طرف پايين سرازير بود.
پس از چند دقيقه اين گرگ نيز به رفيق خود پيوست و هر دو ما را تعقيب كردند. با همان صبر و آهستگي و تداوم. پس از چند دقيقه مجدداً گرگ اول در جاي خود ايستاد و زوزه را سر داد. اين بار از جهت ديگر، گرگ سوم از تپه سرازير شد و به زودي در كنار آن دو قرار گرفت.
بعدها فهميدم كه زوزهها معني دارد. آنها به احتمال فراوان موقعيت نه چندان جالب ما را گزارش داده و درخواست نيروي كمكي كرده بودند...
[/HIDE-THANKS]
گرگ
گرگ به عنوان يك درنده موفق در رأس هرم غذايي، در بين جانداران خشكيزي قرار گرفته است. همتاي او در درياهاي عالم كوسهها هستند با اين تفاوت كه گرگها از زندگي اجتماعي فوقالعاده پيچيده برخوردارند و كوسهها تكزي هستند و از نظر هوش، فراست، نظم گروهي و انضباط بين افراد داخل گروه خانوادگي، گرگها تقريباً در جهان درندگان، به جز خانواده سگها، بيهمتا ميباشند.
كليه افراد گروه، كه به ندرت از 10 قلاده تجـ*ـاوز ميكند، از قويترين گرگ «رهبر» اطاعت ميكنند. به كرات و به هر مناسبتي افراد گروه مراتب اطاعت خود را نسبت به «رهبر» آشكار ميكنند.
اين عمل با ژستهاي بخصوص مانند ماليدن چانه به خاك، قراردادن سر بين دو دست روي زمين، روي زمين غلتخوردن و بيرون دادن اصوات بخصوص صورت ميگيرد.
شكار، در فصل فراواني طعمههاي بزرگ مانند گوزن، به صورت دستهجمعي صورت ميگيرد. هر گرگ در هنگام شكار دستهجمعي موقعيت خود را ميداند و وظيفهاش مشخص است. رئيس گله يك طعمه را انتخاب ميكند.
طعمه معمولاً بزرگ و سنگين، پير، مريض و يا خيلي جوان و كند است. پس از انتخاب طعمه، گله به حركت درميآيد. گرگها به صورت درهم و به ظاهر بدون برنامه به حركت درميآيند. هدف پراكنده و هراسان كردن گله طعمه است. چه بسا يك گوزن از كنار آنان ميگذرد و توجهي به او ندارند چون هدف مشخص است.
استراتژي نهايي منزويكردن هدف است و حركتهايي كه گله انجام ميدهد همگي در راستاي همين هدف است. گاه تعقيب و گريز ساعتها به طول ميانجامد و گاه پس از چند دقيقه نتيجه حاصل ميآيد.
به محض جدا شدن طعمه از گله، افراد قبيله گرگها همگي گرداگرد طعمه جمع ميشوند و با به دندان گرفتن نقاط حساس مانند بيضه، پستانها، پوست زير شكم، پوزه و لب طعمه(مثلا گوزن) او را به زير ميآورند.
در جنوب كانادا، گوزنها بسيار بزرگتر از گرگها هستند ولي معالوصف گرگها به راحتي آنان را شكار ميكنند. مطالعه روش شكار آنها نشان ميدهد كه پيوسته از يك روش استفاده نميكنند، بلكه بر حسب موقعيت طعمه و شرايط محيطي، نقشه خود را طراحي ميكنند.
ميتوان سيستم شكاري آنان را به حمله تيم فوتبال تشبيه كرد و يا حركت لشكريان در گذشته كه قلب سپاه و جناحهاي راست و چپ و با حمله گازانبري اصول كار را تشكيل ميداد.
در حين حمله زوزهها راهنماي رهبر گله براي صدور دستورات است. رهبر در قلب سپاه قرار دارد و بازوهاي راست و چپ را به جلو ميفرستد، يا به عقب فراميخواند. جانوري كه در فصول بهار و تابستان در جنوب كانادا با گوزنهاي 450 كيلويي فراوان گرسنگي را برطرف ميكند، با فرارسيدن زمستان و مهاجرت گوزنها به جنوب(شمال ايالات متحده) در محل مانده در منطقه پوشيده از برف با تغذيه از خرگوش و موش روزگار ميگذراند.
در ايران، در هنگام كمبود طعمه، گرگها گياهخوار ميشوند و به هندوانه روي ميآورند. گرگها جزو حيوانات پرطاقت هستند كه يك روز كامل را ميتوانند به طور پيوسته بدوند و طعمه را تعقيب كنند.
سگهاي امروزي از گرگها ي زمان گذشته رام شدهاند. انسان خصوصيات اصلي گرگها را پسنديد و آنها را به اسارت درآورد تا پس از 7هزار سال سگهاي كنوني حافظ مال و جان او باشند.
صفت وفاداري كه در سگها مشاهده ميشود، ابتدا در گرگها ديده شد، ديد بسيار قوي، حس شامه تا حدود 10 تا 70 برابر انسان، طاقت در مقابل سرما و گرما(40- تا50+ درجه سانتيگراد)، توانايي توليد مثل (در هر بار 10 توله ميزايد) و قدرت جفتگيري با گرگ و شغال و سگ و در نتيجه توانايي توليد بچههاي فراوان دورگه و بالاخره توانايي كنترل جمعيت جوندگان مانند موشهاي صحرايي، خرگوشها، تولههاي شغال و روباه و... گرگ را جانوري قابل احترام در بين دوستداران حيات وحش قلمداد نموده است.
از كشفيات مهم جديد در مورد تواناييهاي گرگ، قدرت خارقالعاده ارتباط اين جانور با همنوعان خود است. اثبات شده كه گرگها از مسافات دور، بدون آن كه همديگر را ببينند، قادرند تقريباً آنچه ميبينند با يكديگر در ميان بگذارند و انتقال دهند. مثلاً اگر در منطقهاي يك گرگ به دو قوچ كوهي برخورد نمايد و نياز به نيروي كمكي داشته باشد، به راحتي با زوزه كشيدن، همنوعان خود را از اطراف فرا ميخواند و آنچه را كه ميبيند براي گرگهاي ديگر شرح ميدهد.
در دشتهاي فراخ جنوب درياچه اروميه با شكاربان خليلي مشغول بررسي پرندگان مهاجر بوديم. غروب نزديك شد كه متوجه شديم يك گرگ به تعقيب ما پرداخته. فاصله او با ما حدود 60 متر بود. تا ما راه ميرفتيم او آهسته و با صبر ما را تعقيب ميكرد.
وقتي ميايستاديم او هم ميايستاد و هر بار پس از توقف چند متري به ما نزديك ميشد. يك نهر آب كه هر آن عريضتر ميشد، مانع از رفتن ما به طرف ديگر كه دهكده قرار داشت، شده بود.
پاي شكسته من مانع از قدرت رفتن از نهر ميشد. شكاربان خليلي نگران من بود و من نگران تاريكي. نهر عميق بود و در آن زمستان سرد، عبور از آن ممكن نبود. پس از آخرين توقف، گرگ تنها 30 متر از ما فاصله داشت.
وقتي ما حركت كرديم او در جاي خود ايستاد، سر خود را به طرف تپهها برگردانيد و يك زوزه طولاني با دندانههاي زياد، از خود سر داد و سپس به تعقيب ما پرداخت. بعد از چهار پنج دقيقه شكاربان خليلي تپه را به من نشان داد كه از رأس آن چيزي با جهشهاي بلند به طرف پايين سرازير بود.
پس از چند دقيقه اين گرگ نيز به رفيق خود پيوست و هر دو ما را تعقيب كردند. با همان صبر و آهستگي و تداوم. پس از چند دقيقه مجدداً گرگ اول در جاي خود ايستاد و زوزه را سر داد. اين بار از جهت ديگر، گرگ سوم از تپه سرازير شد و به زودي در كنار آن دو قرار گرفت.
بعدها فهميدم كه زوزهها معني دارد. آنها به احتمال فراوان موقعيت نه چندان جالب ما را گزارش داده و درخواست نيروي كمكي كرده بودند...
[/HIDE-THANKS]