دلنوشته کاربران یــــ❤️ـــک فنجان عشـــــ❤️ـــــق | فاطمه سادات:) کاربر انجمن نگاه دانلود

فاطمه سادات:)

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/04
ارسالی ها
2,063
امتیاز واکنش
8,679
امتیاز
606
سن
22
محل سکونت
| єѕƒαнαη |
به نام خـــــــ❤️ــــــدا

منم به خودم جرئت دادم و دلنوشته هامو میخوام بزارم:aiwan_light_blumf:
ممنونم از کسایی که میخونن:aiwan_light_blumf:
بیشتر ممنونم از کسایی که نظر میدن:aiwan_light_bdslum:
لطفا پستی ارسال نکنید:aiwan_light_blumf:


من اگر عاشقانه می نویسم ...
نه عاشقم...
و نه معشـ*ـوقه کسی...
فقط مینویسم...
تا عشق یاد قلبم بماند...
در این ژرفای دل کندن ها و عادت ها و ه*و*س ها فقط تمرین آدم بودن می کنم..!
همین..!


#نا_شناس
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه سادات:)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/04
    ارسالی ها
    2,063
    امتیاز واکنش
    8,679
    امتیاز
    606
    سن
    22
    محل سکونت
    | єѕƒαнαη |
    نمیدانم از کجا باید آغاز کنم…
    از زمانی که چگالی عشقت بر روی قلبم سنگینی میکرد؟!
    یا از وقتی که وزن عشق تورا با شتاب جاذبه چشمانت اندازه گرفتم..؟!
    من و تو جذب شدیم…مانند دو قطب آهنربا…من زن بودم و تو مرد….اما شتاب جاذبه عشقمان مانع جداییمان شد…
    و حالا نیروی عشقمان باعث میشود که تو کار کنی و من اندازه بگیرم….با خط کشی که اعداد آن از جنس فیزیک است!
    آری یافتم.فیزیک ابتدای کار ما بود...

    #بهار1395
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه سادات:)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/04
    ارسالی ها
    2,063
    امتیاز واکنش
    8,679
    امتیاز
    606
    سن
    22
    محل سکونت
    | єѕƒαнαη |
    من...یک زنم...یک زن...
    با تمام رویاهایم...
    با تمام آرزوهایم...
    یک زنم..!
    یک زن که تو را دوست دارد،
    عاشقانه دوستت دارد..!
    زنی از جنس شیشه که سنگ حرف هایت وجودم را درهم شکست...
    من در کنار زنیتم ...یک مادرم..!
    مادری از جنس غرور..!
    که فرزندم آغـ*ـوش دیگری را جایگزین آغـ*ـوش گرم من کرده است..!
    و من...در تباهی گذشته...نیمه ای از وجودم را به آغـ*ـوش تقدیر سپرده و رفتم..!
    غافل ازینکه من هرچه کنم...باز هم یک

    مــــــــــ❤️ـــــــــــادرم..!
    #تابستان1395
     

    فاطمه سادات:)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/04
    ارسالی ها
    2,063
    امتیاز واکنش
    8,679
    امتیاز
    606
    سن
    22
    محل سکونت
    | єѕƒαнαη |
    من به تاریکی محکوم هستم و امید،واژه بی معناییست...در اغوش خود غرق شده ام و منتظر مجازات خویشم!
    پروانه هایی از جنس نور به سمت من پرواز میکنند...شبنم چشمانم را پس میزنم...ایا این پروانه ها نشانه امید هستند؟!
    امید به بخشش؟!بخشش من؟!لبخندی به تیزی خنجر و به تلخی زهر میزنم...شدنی نیست...مگر میشود شیشه ای پر از خش و کثیفی به شیشه ای شفاف و درخشان تبدیل شود...؟!
    نه!
    امرزیده شدن من امری محال است!چشم هایم را میبندم و صدایی از جنس نور،از جنس اقتدار از جنس مهربانی گوشم را نوازش میکند...
    "همانا خداوند از تمام گناهان می گذرد."
    با خوشحالی چشمانم را باز میکنم...پروانه ها به قلبم نفوذ کرده اند و من تا عرش....رها میشوم..!

    #تابستان1395
     

    فاطمه سادات:)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/04
    ارسالی ها
    2,063
    امتیاز واکنش
    8,679
    امتیاز
    606
    سن
    22
    محل سکونت
    | єѕƒαнαη |
    کاش کمی ازین باران سهم من بود...
    می بارید و می شست تمام دلم را با تمام خاطره هایش...خاطره هایت..!
    تمام کینه هارا...غم هارا...ترس هارا...
    باز یادم آمد آن روز بارانی...روی پل...من و تو...
    همه در جست و جوی سرپناه و ما...
    رهایش کن...همین که حال شهر تازه شده است...شکر..!
    اما یادت باشد...با این باران پائیزی هم نیامدی..!


    #یک پنجشنبه پاییزی بارانی_1395
     

    فاطمه سادات:)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/04
    ارسالی ها
    2,063
    امتیاز واکنش
    8,679
    امتیاز
    606
    سن
    22
    محل سکونت
    | єѕƒαнαη |
    بدترین شکنجه برای من...
    گوش سپردن به صدای قدم های توست،در کنار دیگری...
    وقتی صدای قدم هایتان در هم گم شده و در سرم اِکو می شود...
    خیره به نقطه ای به این صدای دلخراش گوش می دهم
    و
    به این فکر می کنم که...
    "روزی این قدم ها مال من بود..!"

    #پاییز1395
     

    فاطمه سادات:)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/04
    ارسالی ها
    2,063
    امتیاز واکنش
    8,679
    امتیاز
    606
    سن
    22
    محل سکونت
    | єѕƒαнαη |
    باز شب یلداست...
    همه شاد و خوشحالند برای این شصت ثانیه...
    دور هم جشن می گیرند اولین شب زمستانی امسالشان را...
    چه می دانند...
    شاید یلدا...
    دلش پر باشد از این شصت ثانیه...
    که او رفت و هرسال،این شب دقیقه ای به دقایق انتظار یلدا اضافه می کند..!

    #شب یلدا1395
     

    فاطمه سادات:)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/04
    ارسالی ها
    2,063
    امتیاز واکنش
    8,679
    امتیاز
    606
    سن
    22
    محل سکونت
    | єѕƒαнαη |
    گاهی دلم...
    گرما میخواهد...
    گرمایی ناب...مثل گذشته ها...
    میدانی دلبندم،بعد از تو به دنبال گرما گشتن کار بیهوده ایست...
    هیچ چیز گرمای دستان تو نمیشود...
    در زمستان عـریـان هم که بودم با نیم اشاره انگشتانت، گرم میشدم...
    آری...
    بعد از تو به دنبال گرما گشتن کار بیهوده ایست..!

    #زمستان1395
     

    فاطمه سادات:)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/04
    ارسالی ها
    2,063
    امتیاز واکنش
    8,679
    امتیاز
    606
    سن
    22
    محل سکونت
    | єѕƒαнαη |
    گاهی گیر میکنی میان ماندن و نماندن..!
    دلت با ماندن است اما...
    شاید رفتن برای او بهتر باشد...
    وقتی تو او را دوست داری و او ، دیگری را...
    رفتن...
    کار عاقلانه تریست..!

    #دی ماه1395
     

    فاطمه سادات:)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/04
    ارسالی ها
    2,063
    امتیاز واکنش
    8,679
    امتیاز
    606
    سن
    22
    محل سکونت
    | єѕƒαнαη |
    بگذار مسخره کنند...
    بگذار بگویند دیوانه است که زیر لب هایش موزیک زمزمه میکند...
    نمی دانند که با زمزمه این موزیک ها میخواهم بعد از رفتنت یادت را زنده نگه دارم...
    یادم نرود که عاشقت هستم...
    یادکه نرود که...
    "هرکجا باشم غمت هست..!"

    #زمستان1395
     
    بالا